واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شبکه خانگی رقیب و رفیق فارسی 1جریان سوم ابتذال، تا دیر نشده باید فکری کرد
کسانی که با سینمای قبل از انقلاب آشنایی دارند زیاد با واژه فیلم فارسی بیگانه نیستند. فیلم هایی که در عشق زمینی و بی قیدی و داستان های ضعیف و سطحی کوچه بازاری متوقف شده بود. بعد از انقلاب و با تغییر ارزش های ملت در تمام شئون توقع بر این بود که سینما و تلویزیون و سایر رسانه ها نیز با این جریان همراه شده و به سمت ارزش های اسلامی و انسانی نیل پیدا کنند. در ابتدا این تغییر در این رسانه ها نیز به خوبی ملموس بوده وبه عنوان پایگاهی که تاثیر مستقیم بر فرهنگ جامعه دارند خوب به پیش می رفتند. با چرخش رسانه هایی که تا قبل از این همسو با رسانه های امپریالیسم زده پیش می رفتند به سمت جبهه اسلامی، میدان رقابتی تازه به وجود آمد میدانی که قرار بود یک طرف آن ارزش های انقلاب را اشاعه دهد و به جهانیان بگوید می توان رسانه را از ارزشهای غیراخلاقی و اومانیستی غرب پاک کرد و طرف دیگه رسانه هایی بودندکه نه تنها هنوز بر طبل هژمونی خود می تاختند بلکه حال باید رویکرد جدیدی برای نفوذ درموج بیداری اسلامی در جهان و تهاجم به فرهنگ ایرانی های مسلمان دست و پا می کردند.سینما و تلویزیون با توجه به قابلیت های خاص خود در تولید محتوا، وسایل مناسبی برای این میدان رقابت بودند اما نیاز بود فرهنگ های غربی حاکم بر این دو رسانه هر چه بیشتر زدوده شوند و فرهنگی خاص با پیشینه اسلامی ایرانی ما بر آن حاکم شود و این با توجه به موجبیت تکنیک دهکده جهانی کاری سخت به نظر می رسید.اما بر خلاف این فضای رقابتی این دو جریان همسویی هایی را هم با هم دارند. همسویی هایی که نه تنها در آن این فیلم ها فضای رقابتی را با شبکه خانگی و ماهواره ای ایجاد نمی کند بلکه در یک راستا پیش رفته و اتفاقا فضا را برای نمونه خارجی آماده تر می کنندسینمای ما با فاصله گرفتن از ارزش های مطلوب از اواخر دهه 50 و باورود به دهه 70 و استیلا یافتن روشنفکرانی غربگرا بر فرهنگ کشور کم کم شواهدی از همان رویکرد قبل از انقلاب را به صورت نرم و زیر پوشش نوگرایی بر چهره خود نمودار می دید. اما نبود جریانی خاص برای مقاومت علیه این تغییر نرم باعث شد به تدریج زاویه فرهنگ سینمایی ما با فرهنگ انقلاب بیشتر شود و ما شاهده صحنه هایی در سینما اعم از روابط بازیگران زن و مرد و نوع گریم آنها باشیم که پخش آنها از تلویزیون جز خط قرمزها محسوب می شد. متاسفانه در دولت نهم هم اقدام عملی جدی را برای مقابله با این رویکرد شاهد نبودیم و هر روز وضع سینما های ما بدتر می شود و فیلم فارسی های دهه هشتادی رشد بیشتری از دهه 70 پیدا کردند اکنون دیگر دیدن رقص مردان در سینما مخاطب را به عکس العمل وا نمی دارد و برای او دیدن این صحنه امری طبیعی و عادی محسوب می شود.
اما این شیوع این بیماری فرهنگی برای جامعه ما به سینما ختم نشده و به تدریج به رسانه ملی هم سرایت کرده است. رسانه ملی که هرزگاهی زاویه هایی با فرهنگ مطلوب پیدا می کرد اکنون این سیر به صورت مداوم و بسیار نرم در شبکه های گوناگونش جریان پیدا کرده به طوری که متوجه شدن این تغییرات نیازمند نگاهی کلی و ریزبینانه به برنامه های تولیدی در طول شبانه روز می باشد.این سیر در ابتدا با پخش فیلم های سینمایی از سیما آغاز شده . فیلم های سینمایی دارای آیتم هایی می باشند که با برنامه های تلویزیونی نا متناجس و متناقض به نظر می رسند و بدون شک در ذائقه مخاطبی که تا به حال با چنین رویکردی در سیما پیش رو نداشته تاثیر خواهد گذاشت و او را درگیر مقتضیات رسانه ای در جهان خواهد کرد. و اگر ذائقه او به این سیر عادت کند و برنامه های سیما این ذائقه را تامین نکنند بدون شک مخاطب به سوی برنامه های ماهواره ای تمایل پیدا می کند.علاوه بر فیلم های سینمایی ما شاهد تغییر در سریال ها در این مقطع زمانی نیز بوده و هستیم. سریال هایی که پوشش و گریم های زنان آن به پوشش و گریم زنان سینما نزدیکتر می شود و روابط زن و مرد حتی در فیلم هایی که به آسیب های اجتماعی نمی پردازد به روابط سینمایی بازیگران شباهت می یابد و بیش از پیش چهارچوب های گذشته را زیر پا می گذارد.سریال شمس العماره نمونه خوبی برای روابط تازه در تلویزیون و به کجا چنین شتابان هم برای نوع گریم و پوشش بازیگران می باشند و شاید بتوان گفت این دو سریال نقطه مشخصی در این تحول بودند.نقطه سیاهی که اینجا وجود دارد سکوتی است که در اینباره در بین کارشناسان رخ داده و شاید حتی خیلی از آنها هنوز متوجه این جریان نشده اند.این خود زنگ خطری است که آغاز حرکت یک رویکرد جدید از همان اول کج بنا شده و تحت تاثیر رویکرد های قبلی و از نظر فرهنگی هیچ حرفی برای گفتن ندارد بلکه موید و مشوق سایر جریان ها می باشداکنون در جامعه نسل نویی از سریال ها در سیستم پخش خانگی پا به عرصه رسانه ای کشور گذاشته اند می شود. فیلم و سریال هایی که در قالب سی دی یا دی وی دی و به صورت هفتگی به دستان مخاطب می رسد. این نوع ارائه فیلم از طرفی اولین تجربه مخاطب ما را شکل می دهد و از طرفی هم اولین تجربه او حساب نمی شود. مخاطب ایرانی این تجربه را با فیلم هایی چون فرار از زندان ساخته آمریکا که از این شبکه پخش می شد تجربه کرده ولی نوع فارسی آن تجربه ای تازه ای می باشد.این تجربه ابتدا با سریال قلب یخی آغاز شده و با قهوه تلخ مهران مدیری ادامه یافته است. این خود یک میدان رقابتی جدید در فضای رسانه ای کشور ایجاد کرده.است. شبکه نمایش خانگی صحنه رقابت الگوهای خارجی و ایرانی خواهد بود. هم اکنون این فضا در اختیار سریال های ایرانی قرار دارد و خبرهای رسیده هم مبنی بر استقبال مخاطبان از این سریال ها می باشد. خبر فروش 500هزلر نسخه قهوه تلخ این روزها خبر بسیاری از سایت های خبری و خبرگزاری ها بوده است.
این مسئله که فیلم های فارسی شبکه خانگی در فضای رقابتی با فیلم های مشابه خارجی قرار دارند فیلم هایی که علاوه بر این طریق از شبکه های ماهواره ای چون فارسی وان نیز پخش می شود شکی در آن نیست، اما باید قضاوت در باره موفقیت آنها را به آینده موکول کرد. اما بر خلاف این فضای رقابتی این دو جریان همسویی هایی را هم با هم دارند. همسویی هایی که نه تنها در آن این فیلم ها فضای رقابتی را با شبکه خانگی و ماهواره ای ایجاد نمی کند بلکه در یک راستا پیش رفته و اتفاقا فضا را برای نمونه خارجی آماده تر می کنند.فیلم های شبکه نمایش خانگی در حالی پا به عرصه وجود گذاشتند که نه تنها با ارزش های انقلابی در یک راستا نبوده بلکه از همان اولین قسمت ها و سریال ها روندی که چند سالی ست سینما و چند ماهی است تلویزیون آن را آغاز کرده اند را شروع کرده و دارای آسیب های فرهنگی می باشد. و این خود زنگ خطری است که آغاز حرکت یک رویکرد جدید از همان اول کج بنا شده و تحت تاثیر رویکرد های قبلی و از نظر فرهنگی هیچ حرفی برای گفتن ندارد بلکه موید و مشوق سایر جریان ها می باشد و مسئولین اگر در همین اول کار اقدام به جلوگیری از این آسیب در این رسانه و در کل سایر وسایل ارتباط جمعی با ویژگی های مشابه نکنند در صورت بروز موج چهارمی در آینده در این زمینه باید آسیب های جدی تری را به انتظار بنشینیم.این رویکرد ابتذال گونه در حالی در جامعه در حال شیوع می باشد که ما امروزه بیش از پیش در خطر تهاجمات فرهنگی دشمن قرار داریم و جنگ نرم در مرحله خاصی از ابتدای شروع خود قرار گرفته و امروز نیازمند فعالیت های رسانه ای بیشتر در جهت تقویت فرهنگ انقلاب و ارزش های اسلامی هستیم در واقع جریان ابتذال در حال شیوع بین رسانه های صوتی تصویری ما بعد از سینما و تلویزیون جریان سومی پیدا کرده است که همگام با جریان این دو رسانه فرهنگ اجتماعی ما را تهدید می کند. و اگرچه از لحاظ ساختاری و جذب مخاطب با نمونه های خود در حال رقابت می باشد اما همسویی خاصی را با آنها دنبال می کند یعنی در جایی رقابت و در جایی هم رفاقت.این رویکرد ابتذال گونه در حالی در جامعه در حال شیوع می باشد که ما امروزه بیش از پیش در خطر تهاجمات فرهنگی دشمن قرار داریم و جنگ نرم در مرحله خاصی از ابتدای شروع خود قرار گرفته و امروز نیازمند فعالیت های رسانه ای بیشتر در جهت تقویت فرهنگ انقلاب و ارزش های اسلامی هستیم تا بتوانیم به وصایای امام راحلمان جامه عمل بپوشانیم که رسانه های ما باید بسان دانشگاهی برای تربیت جامعه باشند. رسانه هایی که آنروز امام آن را برای ما به دانشگاه توصیف کرده بود امروزه چنان دانشگاه های آموزش عالی رویکردی غربی و سکولار به خود گرفته اند و نیازمند انقلابی فرهنگی و جنبش نرم افزاری در ساختار و مبانی می باشند. و راهی جز رهایی از موجبیت تکنیک دهکده جهانی و دینی سازی رسانه هایمان بر ما نیست.عطاالله باباپور گروه جامعه و ارتباطات
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 420]