واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ترديدهاي ابراهيم دفاع مقدس! ابراهيم حاتميکيا در جهان خودش فيلم ميسازد، جهاني که زاده يک باور عميق است، باوري که به تنهايي توانسته است در تمام اين سالها هر بار به شکلي خودش را نشان دهد، جهان او همراه با قهرمانهايش در بعد از آژانس شيشه اي دچار ريزش و ترديد شده اند، آيا اين ترديد نشان از ترديد حاتمي کيا دارد؟ و يا اينکه...
براي نوشتن در مورد سينماي ابراهيم حاتميکيا، آژانس شيشهاي(1376) مورد مناسبي است. آژانس شيشهاي نه تنها فيلم محکمي است و نقطه عطفي در کارنامه سينمايي او محسوب ميشود، بلکه نشان از نگاه تازه او به مقوله جنگ در سينما دارد. قبل از اين فيلم، حاتميکيا با فيلمهايي همچون مهاجر(1368) و خاکستر سبز(1372) نشان داده بود که نگاهي متفاوت به سينماي جنگ و آدمهايي که زندگيشان را فداي ميهن و آرمانهايشان کردند، دارد. او با از کرخه تا راين(1371) و بوي پيراهن يوسف(1373) و برج مينو(1374)، نامي آشنا در خاطر تماشاگران عام پيدا کرد. ولي در ميان اين آثار، فيلمي به قدرت آژانس شيشهاي ديده نميشود. خاکسترسبز، يادآور يک حرکت غيرقابل پيشبيني در سينماي حاتمي کيا است. فيلمي که ميتوان ازآن به عنوان يک فيلم هنري در ميان آثار او ياد کرد که نيمنگاهي به سينماي فرماليستي دارد ولي با عدم استقبال مخاطب عام روبرو شد. حاتميکياي خاکسترسبز قاطعانه از قواعد فيلمهاي داستاني عامهپسندجدا شد، هر چند که فيلم از لحاظ شخصيتپردازي مثل بسياري از آثار او دچار ابهام و اشکال است، ولي باز هم مي توان گفت خاکستر سبز از قويترين آثار حاتمي کيا است که از لحاظ زاويه ديدش به عشق زميني و آرماني، اثري سنت شکن محسوب ميشود. براي درک آثار حاتمي کيا، قبل از هر چيز حتي قبل از شناخت در مورد جنگ، سينماي جنگ و دفاع مقدس بايد شخصيتهايش يا به عبارتي گوياتر قهرمانهايش را بشناسيم. شخصيتهاي او بر اساس نگاه او تغيير مي کنند. در واقع تمثيلي از خود حاتمي کيا هستند که نگاهش در حال دگرگوني است. البته "حاتمي کيا همچنان دستان رزمنده همقطارش را محکم در دست گرفته است". اگر ديروز براي آژانس شيشهاي به معني زمان جنگ بود، ديروز براي به رنگ ارغوان دوران جنگ و نيز شروع موضع گيري حاتميکيا در برابر ديدگاههاي متفاوت دو نسل است. ولي در هر دو اثر حاتميکيا از يک بحراني امروزي و نيز فاجعه اي در آينده مي هراسد. از همين روست که قهرمانان هر دو فيلم دچار دگرديسي ميشوند. به رنگ ارغوان در کنار آژانس شيشهاي و ارتفاع پست، اعتراض به شکلي دلسوزانه در برابر جمع را کامل ميکندحاتمي کيا در آژانس شيشهاي اولين نگرش متفاوت خودش را نشان داد. او در اين فيلم به سرنوشت انسانهايي ميپردازد که جنگ را پشت سر گذاشتهاند و برخي، تعبيري ويرانگر نسبت به جنگ دارند و بعضي هنوز دفاع از ميهن را مقدس ميشمارند. اکنون اين دو نسل را در برابر هم قرار ميدهد( ناگفته نماند که بزرگترين دليلي که براي واقعگراتر شدن آثار او پس از آژانس شيشهاي ميتوان پيدا کرد همين سخن گفتن از مردمي است که نگاههاي متفاوتي نسبت به دفاع مقدس دارند) دو نسلي که حرف همديگر را نميفهمند. حاج کاظم وصيتش را مينويسد، انگار حاتمي کيا اتمام حجت ميکند، گويي خودش ميداند که اين فيلم مسيرش را عوض مي کند، در واقع او آگاهانه مسيرش را تغيير داد. اکنون زمان سخن گفتن از همين مردم است، مردمي که جنگ را لمس کردند و مردمي که فقط به نظاره نشستند. آژانس شيشهاي يکي از معدود فيلم هاي ايراني موفق پيرامون بعد از جنگ است که هم خوش ساخت و داراي مفهوم بالايي ميباشد، هم مفهوم امنيت در جامعه را به نمايش ميگذارد. آژانس شيشهاي در يک برهه خاص سياسي ساخته شد؛ زماني که در بخش اجرايي، دولت ايران شاهد يک جابهجايي و دست به دست شدن سياسي بود و کساني روي کار آمدند که از نظر فيلمسازي، پيشينه مشخصي داشتند و اين آيندهنگري به حدسيات مردم بسيار نزديک شد. اين فيلم حرکتي مصمم بود براي پروراندن يک سينماي ارزشمند اجتماعي در ژانر جنگ که يکي از دو ژانر مستقل و موفق سينماي ايران است و در لحظاتي که با ملودرام آميخته ميشود، انعکاس لايه هاي گوناگون زندگي، فرهنگ و چالش هاي ما را در خود جاي ميدهد. آژانس شيشهاي، زنگ خطري بود از سمت يک سينماگر متعهد، سينماگري که هنوز در دنياي زيبا و آرمانياش زندگي ميکند و ميخواهد به اين آرمان اسطورهاي جامه واقعيت بپوشاند، ولي اکنون در اين زمانه احساس خطر کرده است به طوري که در ارتفاع پست(1380) نيز همين دغدغه را به شکلي از هم گسيخته دوباره عنوان ميکند.ارتفاع پست نشان ميدهد که فرياد حاتميکيا دردي را درمان نکرده و نتوانسته است آنطور که بايد اجتماعش را با عمق فاجعه آشنا کند. فاجعه اين است که ميترسد قداست اين دفاع زير سوال برود و از ياد برود آنچه از ياد رفتني نيست. ارتفاع پست اگرچه نوميدي مخاطب از حاتميکيا را از بين برد، ولي به دليل آنکه فيلم نسبت به آژانس شيشهاي از ساختار بسيار ضعيفي برخوردار بود، نتوانست تاثيري بر جاي بگذارد. فيلم لبريز از تصاوير و ديالوگهاي نمادين است که در نهايت به شعارگوييهاي شخصي ايستاده در پشت تريبون مي ماند. حاتميکيا در جهان خودش فيلم ميسازد، جهاني که زاده يک باور عميق است، باوري که به تنهايي توانسته است در تمام اين سالها هر بار به شکلي خودش را نشان دهد. اما در ارتفاع پست گويي حاتميکيا جهانش را گم کرده است و يا نميتواند آن را به تصوير و يا حتي به کلام بدل کند، در ارتفاع پست نمادها هم نميتوانند کمکي بکنند. حاج کاظم به عنوان قهرمان حاتميکيا و يا شايد زبان او، به طور قاطع بر سر آرمانهايش ميجنگد، تفنگش را هنوز از خود دور نکرده است و آن را مقدس ميشمارد. تفنگش را در دستش ميگيرد تا از ترکش عباس با اين مردم امروزي سخن بگويد، ترکشي که ديده نميشود، دفاعي که افراد داخل آژانس لمس نکردهاند ولي قاسم آن را از خود دور کرده است؛ او نيز همچون ترکش عباس ديده نشده است و همين بياعتنايي به او (از سوي جامعه) او را به اين سمت کشيده است تا سلاحش را به سمت مردم بگيرد، مردمي که زماني در دفاع از آن ها، جنگيده بود. حاتمي کيا در ارتفاع پست، نميتواند از جهانش براي مخاطب حرف بزند. او نيز همچون قاسم سردرگم است. ميخواهد بگويد که او نيز همچون قاسم مي خواهد فرار کند، ولي مقصد براي هردو مبهم است. گفته شهيد آويني مبني بر اينکه شهيدان بر جاي ماندند و زمانه ما را با خود برده است، اين جمله شايد گوياي کلام ناگفته حاتميکيا باشد. قهرمانان او بعد از آژانس شيشهاي، هر لحظه بيشتر فرو ميغلتند و از آرمانهايشان دور افتادهاند?؛ خواه فيلمهاي او محکم و خواه متزلزل باشد قهرمانانش قبل از هر چيزي دچار ترديد و شک شده اند. آيا اين نيز برخاسته از ترديدهاي حاتمي کيا است؟ حاتمي کيا در به نام پدر(1384) بار ديگر به آژانس شيشهاي باز ميگردد، اينجا نيز داستان حاج کاظم تکرار ميشود ولي اين بار در برابر دخترش قرار ميگيرد. در برابر خانوادهاي که زماني براي دفاع از آنها جنگيده است. اين بار قهرمان، يک پدر است و ثبات سالهاي گذشته را ندارد، از فرط استيصال به گريه مي افتد و از خود سوال ميپرسد، سوال از اهدافي که زماني حتي براي لحظهاي کوتاه هم به آنها شک نکرده بود. حاتميکيا در هر مرحله که دوربينش را به سمت اجتماع نزديکتر ميکند، کلامش ترديدآميزتر ميشود تا جايي که به فيلمي همچون به رنگ ارغوان(1383) ميرسد. به رنگ ارغوان را به طور کامل نميتوان از ديگر آثار حاتميکيا حتي از لحاظ تکنيکهاي سينمايي، جدا دانست. او همچنان در اين راستا گام بر ميدارد ولي به رنگ ارغوان به گونهايست که گويي کارگرداني تاره به دنيا آمده است. به رنگ ارغوان اگر توانايي تاثيرگذاري را دارد و يا اينکه به عنوان اتفاقي نو در دنياي حاتميکيا نام برده مي شود به دليل شباهتي است که با آژانس شيشهاي دارد و آن، سخن گفتن از ديروز امروز و فردا است.ابراهيم حاتميکيا در جهان خودش فيلم ميسازد، جهاني که زاده يک باور عميق است، باوري که به تنهايي توانسته است در تمام اين سالها هر بار به شکلي خودش را نشان دهد، جهان او همراه با قهرمانهايش در بعد از آژانس شيشه اي دچار ريزش و ترديد شده اند، آيا اين ترديد نشان از ترديد حاتمي کيا دارد؟ و يا اينکه... اگر ديروز براي آژانس شيشهاي به معني زمان جنگ بود، ديروز براي به رنگ ارغوان دوران جنگ و نيز شروع موضع گيري حاتميکيا در برابر ديدگاههاي متفاوت دو نسل است. ولي در هر دو اثر حاتميکيا از يک بحراني امروزي و نيز فاجعه اي در آينده مي هراسد. از همين روست که قهرمانان هر دو فيلم دچار دگرديسي ميشوند. به رنگ ارغوان در کنار آژانس شيشهاي و ارتفاع پست، اعتراض به شکلي دلسوزانه در برابر جمع را کامل ميکند. به رنگ ارغوان کامل کننده آثار ديگر نيست ولي تا به امروز نقطه اوج ترديدها و اعتراضهايش ميبرد. قهرمان، تمايلش را به سمت آرمانهايش از دست داده است در واقع اعتمادش را از دست داده، اعتمادي که در اين سالها از نابودي اش ميهراسيد و هر بار از تزلزل آن وحشتزده بود، تزلزلي که از همين جامعه و مردمانش برخاسته است. در به رنگ ارغوان خبري از حاتميکياي سابق(قبل از آژانس شيشه اي) نيست و به زحمت ميتوان او را تشخيص داد. ابراهيم حاتميکيا تا به امروز نشان داد که نميتواند در يک جهان شخصي و ايدهآل زندگي کند و چشمش را بر روي جامعه پيرامونش که مدام در حال تغيير است ببندد، صرفا به در کنار بودن نسلي که مقدسانه جنگيدند اکتفا نکرد، بلکه به ديدگان نسلهاي پس از جنگ خيره شد، ديدگاني که جنگ را نميشناختند و هراسيد و اين هراس را هر بار به شکلي بازنماياند و اکنون در اين برهه از زندگياش، ميتوان ديد که جسورانه ترديدها، ترسها و تصميمهاي قهرمانانش را در اين دنياي دور از جهان آرمانهايش به معرض نمايش ميگذارد. تا به امروز نگره آدمهاي فيلمهاي او در راستاي تفکرات شخصي حاتميکيا بوده است (از همين رو برخي مواقع لقب شعارزدگي به آثار او ميدهند) و حال چنين ترديد و دگرديسي عميقي که در به رنگ ارغوان به ميان مي آيد آيا حاکي از ترديد حاتمي کيا دارد و بايد منتظر مشاهده فصلي تازه در کارنامه هنري او باشيم؟
و يا اينکه آيا حاتمي کيا در فيلمهايش صرفا به بازنمايي جامعه پيرامونش ميپردازد و از وقوع فاجعهاي (که زماني در آژانس شيشهاي هم به چنين فاجعهاي اشاره کرده بود) در راستاي نابودي آرمانهاي دفاع مقدس و اصالت اين راه خبر ميدهد؟/ سوره مهرگروه هنر تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 170]