واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: ابواسماعيل عبدالله بن ابيمنصور محمد در سال 396 هجري قمري برابر 385 هجري خورشيدي در هرات پا به عرصه گيتي نهاد. او را پيرهرات، پير انصار، خواجه عبدالله انصاري و انصاري هروي هم خوانده اند. پدر او ابومنصور انصاري از فرزندان ابو ايوب انصاري است كه حضرت رسول اكرم (ص) هنگام هجرت به مدينه، در منزل او فرود آمدند. خواجه عبدالله انصاري، از همان دوران كودكي و نوجواني، نبوغ خود را در فهم و درك مسائل ديني نشان داد. بطوري كه در نه سالگي به راحتي قادر به خواندن و نوشتن شد و در حدود هفتاد هزار بيت شعر فارسي را حفظ كرد. خواجه در حديث و شعر از محضر علماي بسياري كسب فيض نمود، اما تنها كسي كه او را با رموز حقيقت آشنا كرد شيخ ابوالحسن خرقاني بود. خواجه عبدالله خود مي گويد: اگر من خرقاني را نديدمي، حقيقت ندانستمي و همواره اين با آن در مي آميختمي، يعني نفس با حقيقت. نخستين ملاقات خواجه عبدالله با خرقاني زماني صورت گرفت كه به قصد زيارت خانه خدا، هرات را ترك كرد و به هنگام بازگشت از سفر حج، با خرقاني روبرو شد. خرقاني نيز با ديدن وي كه جواني پرشور و هوشمند بود، او را گرامي داشت، او در اين سفر همچنين به ديدار ابوسعيد ابوالخير هم رفت. خواجه عبدالله در تاليف احاديث به جا مانده از حضرت رسول اكرم (ص) رنج و سختي زيادي كشيد، تا جايي كه خود مي گويد:آنچه من كشيده ام در طلب حديث مصطفي (ص) هرگز كس نكشيده باشد. يك منزل از نيشابور، زياد باران مي آمد و من در ركوع مي رفتم و جزوه هاي حديث، به شكم باز نهاده بودم تا تر نشود. تامل درنوشته هاي او، در زمينه حديث نگاري، نگاه شاعرانه، خالصانه وعاشقانه او را نشان مي دهد.اين نوشته ها تصوير سازي را در خود متبلور دارد كه به داستان سرايي امروزي ايراني شباهت دارد. خواجه عبدالله حتي لحظه اي از عمر گرانقدر خود را در بطالت و بيهودگي تلف نكرد، تا جايي كه از طلوع سپيده دم تا پاسي از نيمه شب، يا وقت خود را به قرائت آيات كلام الله مجيد و تامل در آن سپري مي كرد و يا در كنار عالمان به موعظه ها و گفته هاي آنان گوش مي كرد. او مي گويد: همه روز بنوشتمي و روزگار خود بخش كرده بودم. چنانكه مرا هيچ فراغت نبودي. حتي در زماني كه فقر و تهيدستي دامنش را گرفته بود، او به فكر اميال مادي نبود و در جست و جوي دانش و معرفت عمر را مي گذراند. در معرفي عناوين آثار او مي توان به ،تفسير قرآن،رساله هاي مناجات نامه، نصايح، زادالعارفين، كنزالسالكين، قلندرنامه،محبت نامه، هفت حصار، رساله، دل و جان، رساله ي واردات و الهي نامه اشاره كرد. اگر در مفاتيح الجنان به زبان عربي دعاهاي معروف به مومنين كمك مي كند تا با خواندن سطور آن با خواندن خداي خود به آرامش رسند و آنان را استجابت كند، در مناجات نامه پيرهرات، دعاهاي پرسوز با زبان و روح پارسي آمده است كه خدايش را مي طلبد و تنها او را مي پرستد و تنها از او كمك مي خواهد. چنانكه در سطوري از آن مي خوانيم الهي به حرمت آن نام كه تو خواني و به حرمت آن صفت كه تو چناني، درياب كه مي تواني و يا در جايي ديگر مي نويسد : الهي! در جلال، رحماني، در كمال، سبحاني، نه محتاج زماني، و نه آرزومند مكاني، نه كسي به تو ماند، و نه به كسي ماني، پيداست كه در ميان جاني، بلكه جان زنده به چيزي است كه تو آني. با خواندن اين عبارات روان و عميق عرفاني بايد گفت چه بجا بود كه، مناجات نامه، را كليد درهاي بهشت ناميدند، كتابي كه رنگ سرزمين پارس را دارد. خواجه عبدالله كه شيخ الاسلام لقب گرفته بود و مريدان بسياري در هرات داشت در پايان عمر نابينا و در سال481 هجري قمري مصادف با 467 هجري خورشيدي در سن 82 سالگي در همان شهر زندگي خاكي را بدرود گفت، اما نام او در دل آثار معنويش هميشه جاودانه شد. اطلاع**9131**1717
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 524]