واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: آشپزباشی چهارمین كاری است كه با پرستویی انجام میدهم. بعد از مارمولك، به نام پدر و كتاب قانون چهارمین كار است. در همه اینها اولا از بازیگریاش و ثانیا از انسان بودنش درس میگیرم. این رابطه انسانی او خیلی... آنهایی كه دوشنبه شبها سریال «آشپزباشی» را میبینند و ماجراهای این رستوران را دنبال میكنند، حتما بازیگر نقش برادر مینو را میشناسند. سید مهرداد ضیایی كه به قول خودش از دنیای نویسندگی به بازیگری آمده است علاوه بر سریال آشپزباشی در سریالهایی چون جستجوگران (محمدعلی سجادی)، راه بیپایان، یك مشت پر عقاب و... ایفای نقش كرده است. او همچنین بازیگر فیلمهای سینمایی چون وقتی همه خوابیم (بهرام بیضایی)، كتاب قانون (مازیار میری)، به نام پدر (ابراهیم حاتمیكیا) و مارمولك (كمال تبریزی) بوده است. وی متولد سال 1348 است و در رشتههای دانشگاهی مهندسی منابع و جنگلداری و روزنامهنگاری تحصیل كرده، اما هر دو بار درس و دانشگاه را نیمه كاره رها كرده و به امور دیگری چون ویراستاری، داستاننویسی، بازیگری، نمایشنامهنویسی و... مشغول شده است. او تاكنون چند كتاب داستان و پژوهشی منتشر كرده كه یكی از آنها با موضوع متون نمایشی دوره پهلوی اول كتاب برگزیده سال شده است. وقتی از او بیوگرافیاش را میپرسم، میگوید من آدم مجهول و گمنامی هستم و هر چقدر بگردید از من نام و نشانی پیدا نمیكنید. گفتگوی ما با سید مهرداد ضیایی در مجتمع تكتا، لوكیشن تصویربرداری «آشپزباشی» انجام شد. درست زمانی كه گروه مشغول ضبط آخرین قسمتهای این سریال بودند. شما در چه مرحلهای به كار دعوت شدید و زمانی كه آمدید چه بخشهایی از فیلمنامه شكل گرفته بود؟ وقتی نقش را قبول كردم، تقریبا از متن بازنویسی شده هیچ چیزی آماده نبود. آقای هنرمند و پرویز پرستویی قصه را برایم تعریف كردند. وقتی آمدم فقط خانم معتمد آریا و پرستویی انتخاب شده بودند. پرستویی تلفن كرد و گفت ما 3 نفر دور هم نشستیم و داریم صحبت میكنیم. فكر كردیم تو برای نقش منوچهر مناسبتر باشی. من آشنایی قبلی با هنرمند نداشتم. اما در فیلمهای مارمولك و كتاب قانون با پرستویی كار كرده بودم. پس از چند دقیقه صحبت هنرمند گفت این همانی است كه میخواستم، برو قرارداد ببند. در حالی كه نه فیلمنامه را خوانده بودم و نه میدانستم چقدر نقش دارم در طول كار سكانسهای منوچهر اضافه شد. این اتفاقی است كه معمولا برای من میافتد و از نظر اقتصادی كاملا به ضرر من است. ولی خیلی از بازیگران دوست دارند كه نقششان پررنگتر شود،چون بیشتر دیده میشوند.در حالی كه من دوست ندارم و هیچ وقت دوست نداشتم. نه علاقهای به شهرت به واسطه تصویر دارم، نه تحمل این را دارم كه در خیابان مرا با چشم و انگشت نشان دهند. این نكته برای بعضیها قابل درك نیست. فكر میكنند من دارم ادا در میآورم. گاهی اوقات اعتراض میكنم كه سكانسهای مرا كم كنید. در كتاب قانون سكانسهای من كم شد. مازیار میری لطف كرد و در مصاحبهاش از من معذرتخواهی كرد و گفت نقش ضیایی آنقدر كم شد كه حضورش اصلا معنا نداشت. در فیلم به نام پدر حاتمیكیا سكانسهای من سه برابر شد. اما در زمان نمایش صحنههای من آن چنان قلع و قمع شد كه شخصیت مرتضی در این فیلم حضورش خنده دار و بی معنا شد. به نظر من اگر آن شخصیت حذف میشد، هیچ اتفاقی نمیافتاد. در كارنامه كاریتان بیشتر ایفای نقش مكمل دیده میشود. خودتان از این وضعیت راضی هستید؟ بله. چون من بازی ام را از تئاتر شروع كرده ام. برایم نقش اول و دوم بودن اهمیتی ندارد. برایم كیفیت نقش مهم است. در سینما نقش مكمل بودن بر مبنای قدرت بازیگری و كیفیت ارائه كار هنری نیست. همه میدانیم كه مبنایش فروش گیشه است. من اگر در سینما نقش اول بگیرم یا مكمل یا سیاهی لشكر باشم، فكر میكنم گیشه این را تعیین كرده است. انگیزهتان از پذیرفتن پیشنهاد بازی در سریال آشپزباشی چه بود؟ بازی در این سریال برای شما چه جذابیتهایی داشت؟ قصه برایم جالب بود. میدانستم هنرمند كارش را بلد است. به من گفت بر خلاف زیر تیغ میخواهم با ریتم دیگری جلو بروم. هنرمند هم نشان داد یك ملودرام خانوادگی با استانداردهای تلویزیونی باید به چه صورتی باشد. یكی از افراد دیگری كه در این مورد پیشقدم بود، مرحوم رسام بود. او و بیژن بیرنگ نشان دادند چقدر رسانه تلویزیون و ملودرام را میشناسند. من ابتدا به آشپزباشی یك اطمینان نسبی داشتم. بعلاوه این كه هیچ كدام از كارهای نوشتنی من قرار نبود به ثمر برسد. در این چند سال اخیر از نوشتن و پژوهش ناامید شدم. چون هیچ افق روشنی نداشت. الان به جاهایی كه در آن كار میكردم، فكر میكنم میبینم هیچ كدام وجود خارجی ندارند. مثل دفتر مطالعات و تحقیقات ادبیات داستانی، دانشنامه ادب فارسی و كتابخانه تخصصیاش، دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و... به ریتم اشاره كردید. اتفاقا برخی منتقدان معتقدند داستان آشپزباشی ریتم كندی دارد. چون پس از گذشت چند قسمت یك اتفاق اصلی (قهر زن و شوهر) داشته است و بقیه لحظاتش صرف نشان دادن آشپزخانه و جزئیات آشپزی شده است. این كه روی آشپزی تاكید میشود چیز بدی نیست. مساله این است كه این تاكیدها چقدر میتواند جذاب از آب در بیاید. در سریال خارجی «سرآشپز» هم نصف هر قسمت آدمها دارند آشپزی میكنند. نفس این كار بد نیست. این كه میگویند ریتمش كند است شاید به این علت است كه بخشهای اضافه شده، قرار نبوده از قسمتهای داستان این تعداد باشد و هنگامی كه دیدند قصه برای بزرگ شدن ظرفیت دارد، تصمیم گرفتند زمان كار اضافه شود. طبیعی است كه ریتم تند زیر تیغ به وجوه روانشناسی كار برمیگشت و باعث تامل در شخصیتها میشد. و حتی میتوانست وجه اكشن و پلیسی كار را زیاد كند، اما هنرمند در زیر تیغ این كار را نكرد. در آشپزباشی ریتم به وضوح نسبت به زیر تیغ تندتر است. این كار باعث نشاط فضا و همچنین ساده بودن پیرنگ كار میشود. ریتم میتواند باعث شود این سادگی به یكنواختی كشیده نشود. شاید یكی از دلایلی كه باعث میشود ریتم كند به نظر برسد، اهمیت اتفاقات باشد. در آنجا تاكید فیلمنامه روی موضوعاتی چون قتل و انتقام و قصاص است، اما اینجا بیشتر درباره آشپزی و به سیخ كشیدن كباب كوبیده و قهر و آشتیهای زن و شوهری صحبت میشود. این پذیرفتنی نیست. شكل اتفاقات این دو سریال فرق میكند و پیرنگ داستان هایشان متفاوت است. از نظر ژانری زیر تیغ میتواند یك تراژدی باشد و آشپزباشی میتواند یك كمدی باشد. نمیتوانیم قضاوت ارزشی كنیم. ما نمیتوانیم بگوییم اهمیت یك قتل بیشتر از اهمیت جدا شدن یك زن و شوهر است. ما هستیم كه این اهمیتها را درست میكنیم. برگردیم به آن جلسه 3 نفرهای كه درباره داستان و فیلمنامه صحبت كردید. تا اینجای كار ما فهمیدهایم كه شخصیت منوچهر ازدواج نكرده و به خاطر تنهاییاش، رفتارش با بقیه فرق میكند. خودتان چه برداشتی از این شخصیت دارید؟منوچهر یك پیر پسر است كه میكوشد براساس عقاید شخصیاش زندگی كند. درباره خیلی از كارهای او سوءتفاهم به وجود میآید. به نظر میرسد عقایدش عجیب و غریب است. او همیشه یك اختلافهای كهنهای با پدرش داشته است. در برخی سنین توقف كرده و بچه مانده، اما در عین حال بسیار مهربان است. در برخی موارد دست و پا چلفتی است، ولی تواناییهایی هم دارد. پیشنهادهایی میدهد كه گاهی خیلی درست است. در مجموع شخصیت مفرحی است. شبیه این پیرپسرها را باز هم در تلویزیون و سینمایمان داشتهایم. یكی از آنها دایی لیلا در فیلم لیلا (مهرجویی) بود كه نقشش را شریفینیا بازی میكرد. اتفاقا او هم به قول شما شخصیت مفرحی بود. پیر پسرها بر اندوه درونیشان ماسك خنده میزنند. پیر شدن برای آنها خوشایند نیست؛ بنابراین خودشان را بشاش جلوه میدهند. در جامعه سنتی ما برای مجرد ماندن باید دلیل داشته باشی. بر خلاف جاهای دیگر كه برای ازدواج كردن باید دلیل داشته باشی. رفتارهای خوش مشربانه و شوخ پیر پسرها نشان از باطن افسرده آنها دارد. درباره همبازیهایتان صحبت كنید. شما در كنار 2 بازیگر مطرح سینما و تلویزیون یعنی خانم معتمدآریا و آقای پرستویی جلوی دوربین رفتید. همبازی شدن با این دو نفر چه ویژگیهایی داشت؟ آشپزباشی چهارمین كاری است كه با پرستویی انجام میدهم. بعد از مارمولك، به نام پدر و كتاب قانون چهارمین كار است. در همه اینها اولا از بازیگریاش و ثانیا از انسان بودنش درس میگیرم. این رابطه انسانی او خیلی روی بازی من تاثیر میگذارد. با خانم معتمد آریا هم همین طور، البته من با ایشان هیچ گاه همبازی نبودهام. البته برخی بازیگران میگویند در چنین شرایطی میترسند بازیشان زیر سایه بازیگران مقابل گم شود. شما چنین ترسی نداشتید؟ من هیچ وقت نترسیدم. این ترس را نداشتم كه كمتر دیده شوم. اتفاقا بدم نمیآید كه كمتر دیده شوم. یك جورهایی در این دنیا غریبم. بین برخی اهالی ثابت سینما و تلویزیون گاهی وقتها میل به زیاد دیدهشدن وجود دارد. گاهی وقتها این میل منتهی میشود به بازی دزدی و چیزهای دیگر. اینها هست. اما من هیچ وقت علاقهای نداشتم انرژیام را صرف مقابله با این چیزها بكنم. در پی این هم نبودم كه به دیگران تذكر بدهم چنین كارهایی را نكنند. من فكر میكنم انجام دادن چنین كارهایی به آفرینش هنری آن بازیگر ضرر میزند، حتی اگر بازیگر زیادتر دیده شود. در كارنامه حرفهای شما همكاری با كارگردانهای مطرحی چون محمد رضا هنرمند، ابراهیم حاتمی كیا، كمال تبریزی و مازیار میری دیده میشود. در انتخاب نقشهایتان به كارگردان كار خیلی اهمیت میدهید؟ این مساله بیشتر اتفاقی بوده است. در تئاتر، من كارگردانها را انتخاب میكنم. یكی از بهترین كارگردانهایی كه با او كار كردم فرهاد مهندسپور است. افسوس میخورم كه شرایط جامعه طوری نیست كه مهندسپور بتواند كار كند. در تئاتر، كار با بیضایی برایم بسیار لذت بخش بوده است. پس از سالها كار كردن در رادیو و تئاتر بیشتر از آن كه دوست داشته باشم اكبر زنجانپور مرا كارگردانی كند، دوست دارم كارهای او را ببینم. در سینما و تلویزیون من كارگردانها را انتخاب نمیكنم. كارگردانهای خوب لطف كرده و از من دعوت كردهاند. البته كارگردانهایی هستند كه به اندازه اینها صاحب نام نیستند، اما بسیار خوب هستند مثل رضا ضیایی یا مهدی كرمپور و روحالله حجازی.این درست است كه میگویند محمدرضا هنرمند با دقت و وسواس زیادی كارگردانی میكند؟ بله. در آن واحد خیلی چیزها را در ذهنش تجزیه و تحلیل میكند. یك نكته كه درباره هنرمند وجود دارد و كمتر كسی به آن توجه كرده این است كه محمدرضا هنرمند، بازیگر هم هست. هنرمند بازیگری را در دهه 50 از تئاتر شروع و با گروه دكتر ممنون كار كرده است. بسیار هم بازیگر خوبی است. نمیدانم چرا بازی نمیكند. چون بازیگر خوبی است و بازی را میشناسد. هر چند گاهی اوقات با او اختلاف سلیقه داشتم. من به چیزی كه او میگفت گردن مینهادم، اما چون بازی را میشناسد میشود با او گفتگو كرد. این خیلی مهم است. این كه كارگردان تجربه بازیگری داشته باشد خوب است. اما به طور كلی دلیل بر این نیست كه زیباییشناسی بازی را در هر شكل و شرایطی بشناسد. بهتر است بگوییم با كسی كه چنین تجربهای دارد میشود درباره بازیگری بهتر گفتگو و بده بستان كرد.چند هفته پیش بینندگان تلویزیونی بازی شما را در سریال جستجوگران شاهد بودند. همكاریتان با عوامل این سریال چگونه شكل گرفت؟ با محمدعلی سجادی همیشه گفتگوهای ادبی داشتیم. دوستان مشتركی داشتیم كه شاعر و نویسنده بودند. مهدی میامی كه كار انتخاب بازیگر را انجام میداد از دوستان قدیمی سجادی بود و ارتباط ما را برقرار كرد. من در یك اپیزود از جستجوگران بازی كردم.این سریال چند اپیزود دارد و آدمهای ثابت هر اپیزود سه چهار نفر هستند. در آن داستان من نقش مدیر یك شركت صنعتی را داشتم كه كارهای غیرقانونی انجام میداد و خودش مشكلات خانوادگی داشت؛ آدمی پیچیده و عجیب و غریب بود. تقریبا نقش منفی بود. شخصیتپردازی محمدعلی سجادی خیلی خوب بود. به همین خاطر این آدم فقط یك شخصیت منفی نبود، بلكه در انتها میتوانستی برایش دلسوزی كنی. در آینده چه كارهای جدیدی از شما خواهیم دید؟ چند تا تلهفیلم. «به رنگ ارغوان» توقیف بود و امسال نمایش داده میشود. یك تله فیلم به نام «سرقت ادبی» با رضا بهشتی كار كردهام كه قرار است در جشنواره فیلم فجر نمایش داده شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 319]