واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: اما چرا فیلم «آقای هفت رنگ» در گیشه شکست خورد؟ فیلمی که ستارههای پرطرفدار و مشهوری در آن بازی میکنند. رضا عطاران و نیکی کریمی برای... شاید حالا نوبت انقراض سینمای کمدی سطحی در ایران رسیده باشد. فروش بسیار پایین فیلم «آقای هفت رنگ» حداقل تاییدی بر این موضوع است که پس از اکران گسترده و رنگارنگ فیلمهای سطحی و تجاری در چند سال اخیر بالاخره تماشاگران این فیلمها از دیدن این گونه فیلمها خسته شده و با عدم استقبال خود شکست سختی را برای یکی از مهم ترین خالقان این نوع از فیلمها رقم زدند؛فروشی که برای فیلم «آقای هفت رنگ» در هفتههای اخیر بسیار فاجعه بوده است. این فیلم در جدول فروش روزانه فیلمها در رده آخر قرار دارد. راستی چه کسی باور میکرد فیلمیبه تهیه کنندگی آقای فرح بخش در قعر جدول فروش قرار بگیرد؟ فیلمهای این تهیه کننده و این شرکت طی دو دهه همواره در صدر پرفروشهای سینما بوده اند. خب شاید فروش بالای فیلمی مثل دو خواهر که آن هم فیلمی شبیه و هم سطح «آقای هفت رنگ» است به نوعی نقض کننده مطالبی باشد که در سطرهای بالا گفته شد. ولی باید گفت فروش فیلم «دو خواهر» بیشتر مدیون این است که مدتها بود فیلمیاز گلزار در سینماها اکران نشده بود و به نوعی عطش فراوانی در بین طرفداران گلزار برای تماشای فیلمیاز او به وجود آمده بود وگرنه اگر فیلم بعدی گلزار در همین سطح و کیفیت اکران شود دیگر فروشی همچون فیلم دوخواهر نخواهد داشت. چرا آقای هفت رنگ شکست خورد اما چرا فیلم «آقای هفت رنگ» در گیشه شکست خورد؟ فیلمی که ستارههای پرطرفدار و مشهوری در آن بازی میکنند. رضا عطاران و نیکی کریمی برای کشاندن تماشاگران بسیاری به سینماها کافی هستند. خودتان را جای تماشاگران چنین فیلمهایی بگذارید. فکر کنید شما تماشاگری هستید که به نوعی از کمدی به خصوص از نوع سطحی و پیش پاافتاده آن علاقه دارید. یا حتی تماشاگری هستید که به سینمای متفاوت و اندیشمند هم علاقه دارید ولی به تماشای این فیلمها میروید برای اینکه مثلاً میخواهید دو ساعت فقط بخندید و به چیز دیگری فکر نکنید. اما مساله این است که همین فیلمهای سطحی مثل آقای هفت رنگ و چشمک، چارچنگولی، مادرزن سلام، کلاغ پر، زنها فرشته اند و... بالاخره روزی شما را خسته خواهند کرد و به نظر میرسد آن روز حالا فرارسیده است. جالب است بدانید در این فیلمها انواع و اقسام تقلیدها و کپی برداریها از فیلمهای فارسی قبل و بعد از انقلاب میشود. کپی نما به نما از فیلمهای خارجی که جای خود دارد. فیلمبرداری یا کپی برداری؟ چند وقت پیش یکی از روزنامههای تخصصی سینما ماجرای جالبی را از ساخت فیلمیتوسط یکی از سازندگان فیلمفارسیهای امروزی منتشر کرده و نوشته بود تهیه کننده فیلم در حال ساخت فیلمیبا کپی تمام عیار از فیلم دیگری بوده است. این کپی کاری محض تا اندازهیی بوده که تهیه کننده فوق سر فیلمبرداری چندین بار مجدداً به تماشای صحنههایی از فیلم اصلی مینشسته و سپس فیلمبرداری و در حقیقت کپی برداری را ادامه میداده است مثلاً فیلمیکه کپی آشکار و ناقصی از یکی از فیلمفارسیهای قبل از انقلاب است (خود همان فیلم قبل از انقلاب فیلمیبه شدت ضعیف و سطحی است) اگر در گیشه موفق شود برخی تهیه کنندگان از روی همان فیلمیکه خود کپی فیلم دیگری است کپی کرده و با تقلید ناشیانه، اثری به شدت فاجعه خلق کرده و بیچاره تماشاگری که این فیلمها را میبیند. سینمای کمدی سطحی منقرض میشود؟ اما آیا سینمای کمدی سطحی منقرض میشود؟ تجربه تاریخ سینمای ایران در دهههای اخیر نشان داده جواب این سوال میتواند مثبت باشد. مردم بالاخره یک روزی از سینمای مبتذل خسته میشوند. در سینمای ایران در اوایل دهه 50 ما شاهد رونق گسترده تولید فیلم ایرانی و فیلمفارسی هستیم ولی حالا همه میدانند که بر اثر خسته شدن مردم از فیلمهای مبتذل، سینمای ایران در سال 56 چه سرنوشتی پیدا کرد. در سینمای پس از انقلاب نیز مردم نشان داده اند با تکرار و ابتذال هیچ میانهیی ندارند. از سینمای اکشن اوایل دهه 70 گرفته یا سینمای جوان پسندانه و تین ایجری اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80. آنقدر این فیلمها برای تماشاگران تکراری شدند که دیگر نه خبری از اکشنهایی با حضور آقایهاشم پور است و نه فیلمهای دختر و پسری با حضور بازیگران جوان. پس میتوان امیدوار بود همان طور که دیگر کسی سراغی از فیلمهای اکشن و تین ایجری نمیگیرد شاید در آیندهیی نزدیک دیگر کسی سراغی از فیلمهای کمدی که در آن جواد رضویان، شفیعی جم و احمد پورمخبر حضوری مشترک و دائمی دارند، نگیرد. البته قطعاً تهیه کنندگان کمدیهای پیش پاافتاده همان طور که قبلاً نیز در زمینه تولید فیلمهای اکشن در دهه 70 و فیلمهای تین ایجری در دهه 80 فعال بودند در صورت کم رونق شدن ژانر کمدی سطحی سراغ ژانر من درآوردی دیگری خواهند رفت و این داستان ادامه خواهد یافت. کمدیهای متفاوت در برابر کمدیهای سطحی اما اکران اخیر سینماهای تهران این موضوع را به نوعی ثابت کرد که اگر کمدیهای خوب و متفاوتی در سینماها اکران شود قطعاًً تماشاگر ابتدا این فیلمها را انتخاب خواهد کرد و به تماشای آن خواهد نشست. بی پولی حمید نعمت الله، کتاب قانون مازیار میری و نیش زنبور حمیدرضا صلاحمند از جمله این فیلمها هستند که اتفاقاً هر سه با فروش بسیار خوبی مواجه شدند. تماشاگری که حتی برای سرگرمیبه سینما میآید و میخواهد فقط بخندد قطعاً بین یک فیلم کمدی خوب و یک کمدی بد،کمدی خوب را انتخاب خواهد کرد. ذکر این نکته ضروری است که در سالهای اخیر کارگردانهای مطرح و صاحب سبک سینما تلاش کرده اند فیلمهای کمدی خوبی را تولید کنند و میتوان این تلاش را نوعی راهکار مناسب برای جلوگیری از رشد سینمای کمدی سخیف قلمداد کرد. جدید ترین ساختههای بهروز افخمیو کمال تبریزی و... از مضمونی طنز برخوردارند و این امیدواری وجود دارد که علاوه بر فروش بسیار خوب مانع از جولان فیلمهای سطحی در سینماها شوند و به حکومت قدرت الله صلح میرزایی و محمد بانکی و... پایان دهند. حرکت به سوی خلق آثاری متفاوت دوست منتقد عزیزی که در فضای اینترنت رابطه بسیار نزدیکی با علاقه مندان بی شمار و جدی سینما دارد تعریف میکرد که از طریق کامنتها و پیغامهایی که دریافت کرده متوجه شده فیلم نیش زنبور فیلم خوبی شده است. خب مثلاً همین فیلم نیش زنبور تقریباً فیلم متفاوتی در سینمای کمدی است و حداقل سطح آن از این کمدیهای رایج بالاتر است. اگر این فیلم فروش خوبی کند (که هم اکنون از فروش بسیار خوبی برخوردار شده) شاید مشوقی برای تهیه کننده آن باشد. اتفاقاً تهیه کننده این فیلم از تهیه کنندگان سینمای بدنه است و احتمالاً تشویق خواهد شد که فیلمهای متفاوت دیگری را تولید کند. اصلاً بیشترین انتقادی که به تهیه کنندگان آثار سرگرم کننده وارد بوده این است که در آثار خود هیچ گاه به دنبال خلق آثاری حتی اندکی متفاوت نبوده اند. فیلمهای جدی را دریابیم اما در این وضعیت باید نکتهیی را یادآوری کرد و آن این است که فیلمهای سینمای جدی و متفاوت ایران را باید دریافت. فیلمهای شب و هر شب تنهایی (رسول صدرعاملی)، خواب تلخ و آتشکار (محسن امیریوسفی)، زادبوم (داوودی)، سفر به هیدالو (مجتبی راعی)، شبانه (کیوان علی محمدی و امید بنکدار)، صد سال به این سالها (سامان مقدم)، عیار 14 (پرویز شهبازی)، هفت و پنج دقیقه (محمدمهدی عسگرپور) و... یا فیلمهای اکران نشده فیلمسازان مستعدی چون سامان سالور و علیرضا امینی و... دیگرانی که اگر توجه مناسب همراه با برنامه ریزی درست و دقیقی برای اکران آنها شود قطعاً از استقبال خوبی برخوردار خواهند شد. این فیلمها یا فیلمهایی هستند که هنوز پروانه نمایش نگرفته اند یا فرصت مناسبی برای نمایش آنها به وجود نیامده است. آه صداها گریبان «آقای هفت رنگ» را گرفت در زمان اکران صداها واقعاً ظلم بزرگی در حق این اثر متفاوت شد و برای اولین بار فیلمی در تک سانس به نمایش درآمد. دست اندرکاران فیلم صداها و دوستداران سینمای متفاوت و جدی چه در میان تماشاگران و چه در میان منتقدان به شکلی گسترده نسبت به این وضعیت انتقاد کردند. حتی شائبه این موضوع تقویت شد که سینماها فیلم صداها را در اختیار فیلم «آقای هفت رنگ» قرار داده اند به طوری که خبرنگار یکی از خبرگزاریها سراغ «حسین فرح بخش» تهیه کننده فیلم «آقای هفت رنگ» رفته و پرسیده بود این شائبه وجود دارد که این فیلم، سینماهای متعلق به فیلم «صداها» را در اختیار گرفته است. البته فرح بخش نیز جواب داده این امر دروغ است و این سینماها از قبل با فیلم «آقای هفت رنگ» قرارداد داشته اند و این قرارداد ثبت شده است. اما به نظر میرسد این شائبه تقریباً درست است و این طور نتیجه میتوان گرفت که آه صداها گریبان «آقای هفت رنگ» را گرفته است. پیش بینیها و نظرات درباره ابتذال در این سالها بسیاری از کارگردانان خوب کشور به ابتذال سازی هشدار داده اند. شاید جدیدترین و آخرین واکنش آنان نامه 46 سینماگر باشد یا نامه سازندگان فیلم صداها. راستی آن سخنرانی 10 سال پیش مجید مجیدی کارگردان مطرح سینما درباره ابتذال در سینما یادتان هست؟ مجید مجیدی هم در این باره گفته بود؛ «من نگرانم؛ نگران روزی که بیاید یا نیاید یا صادقانهتر، نگران شبی که بر سینمای ما پرده افکند و در آن شب دیجور، اندیشمندان و روشنفکران، دیوژن وار شمع به دست گیرند و به دنبال نشانههای زیبا و دل انگیزی چون خانه دوست کجاست، باشند و هرچه بجویند کمتر یابند. من نگران روزی هستم که دیگر کسی یادی از غریبه کوچکی چون باشو نخواهد کرد و هیچ کس، هیچ نیازی به شعر بلند عاشقانه در خود نبیند و حماسههایی چون دیده بان در برج تنهایی خویش بمیرند.» او یادآوری کرد؛ «یادمان بیاید فیلمفارسی چنان ذائقهها را به کجراهه کشانده بود که روایت صادقانهیی چون طبیعت بی جان در خلوت سینماها از یاد رفت. اما دریغ و صدافسوس، اگر آن روزگار، سینماگرانی که بر تعهد و روشنفکری پای میفشردند، تلخی غربت و تنهایی را با جان میپذیرفتند و به آن میبالیدند، اما امروز آثار برخوردهای ناصواب فرهنگی، روز به روز مرز میان سینماگران روشنفکر و سوداپیشگان فیلمفارسی را کمرنگ تر میسازد.» مجیدی در پایان سخنان خود جمله جالبی از آقای خاتمی که او را رئیس جمهور محبوب امروز خوانده، ذکر کرده بود. مجیدی گفته بود؛ کلام را با سخن وزیر ارشاد سابق و رئیس جمهور محبوب امروز سیدمحمد خاتمیمزین کنم که در کتاب بیم موج مینویسد؛ خصلت اصلی روشنفکر این است که در زمان خود به سر میبرد و علاوه بر آن اهل تعهد است و دغدغه خاطر او، تعهد نسبت به حقیقت و دغدغه خاطر نسبت به سرنوشت انسان است. روشنفکر کسی است که به عقل احترام میگذارد و حرمت آزادی را میشناسد. البته او اینچنین راه حل داده بود؛ «باید قدری فضای جامعه باز گذاشته شود تا در قالب آن خلاقیتها نیز ظهور کنند، چرا که در هر زمینهیی، هنگامیکه جلوی خلاقیت گرفته شود، ابتذال رشد خواهد کرد.» پرویز نوری نیز در این باره به ایسنا نوشته بود؛ «ولی آنچه در پرده سینماها ریخته کارهایی است بسیار پیش پا افتاده و نازل. من اسم این فیلمها را گذاشته ام «ابتذال رنگین» در نقطه مقابل ابتذالهای سیاه و سفید سینمای دوران قبل از انقلاب. نکته جالب اینکه این کارهای ظاهراً عامه پسند و تجاری، تماشاگری را هم جلب نکرده و فروشی هم نداشته اند. پس ابتذال رنگین قاعدتاً نتوانسته و نمیتواند مثل ابتذال سیاه و سفید گذشته، محبوب تماشاگران باشد و چه خوب،»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 494]