واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: فاطمه رجبي :شریعتمداری داوطلب شلیک تیر خلاص به من شد نهتنها بنده از هيچگونه رانت چه «سياسي» و چه «غيرسياسي» بهره نميبرم، بلكه بدليل استقلال كامل از همه «وابستگيها» و «پيوستگيها»ي سياسي– مالي، اين چنين بيرحمانه زير «چكمههاي» شخص او هم قرارگرفتهام. فاطمه رجبی که اظهارات او در باره خاتمی انتقاد های زیادی را بر انگیخته، در یادداشتی که سایت نوسازی منتشر کرده ، نوشته است: نخستين روز ورود به مدينه منوره، خبر سرمقالهنويس «از كدام جايگاه؟!» مدير مسئول كيهان را شنيدم با چند فراز از آن؟! فرداي آن روز در مسجدالنبي(ص) از شاهكار سيما در برنامه 20:30 و هجمة بيسابقة وكلاي مجلس، و سخنگوهاي تشكلهاي سياسي و ديني؟! اطلاع يافتم، و فهميدم كه همه اين سياستمداران و دردمندان دين و انقلاب و روحانيت و اسلام، در هر لباسي و نام و مسلك با «انسجام ملي» به دروغپردازي، فحاشي، تهمتزني و تخريب بنده پرداختهاند! همانجا به همه آنها دست مريزاد گفتم، و آفرين فرستادم! اما بلافاصله در صحن مطهر مسجدالنبي(ص) پس از خواندن زيارت جامعه كبيره، روبه قبرستان نشستم و مطلب حاضر را پيشنويس كردم: خدايا! در كنار حريم نبوي(ص) و فضاي قبر گمشده زهراي مرضيه(ع) و رو به سوي حريم خاموش و غريب ائمه معصوم(ع) بقيع مينويسم. يا رسولالله(ص)! اي پيامبر رحمت تو شاهد باشي كه چگونه مردان جامعه اسلامي ايران، «جاهليت عرب» را در «زنده به گوركردن زن» تكرار ميكنند. يا رسولالله(ص) تو به روشني ميبيني كه اين مردان در ميدان مردانگي تمام!! براي «عقيده و انديشه و نوع نگاه يك زن» چه گور عميق و وحشتناكي كندهاند» و همگي در «وحدت كامل» او را «زنده به گور» ميكنند. من اشكهاي رحمت تو را در اين روزگار بر اين قساوت و مجازات دستهجمعي به خوبي ميبينم و بر آستان الهي و رحمت و مرحمت لايزالت بوسه ميزنم. يا رسولالله(ص)! تو شاهد بودي كه اين مردان ميدان انقلاب و مبارزه و اسلامخواهي، و اين مصلحان و قيمهاي تفكر و نگرش ديني- سياسي ملت، چه راحت و فارغالبال، هتاكيها، بيحرمتيها، ارزشستيزيها و دينسوزيهاي اصلاحطلبانه را تحمل نمودند و با آن كنار آمدند. يا رسولالله(ص)! تو به خوبي نظاره كردي كه زنان و مردان اصلاحطلب از تربيون مجلس و دانشگاه، و از جايگاههاي مسئوليتي بالا، و مديريتهاي مختلف، و با ابزار وسيع رسانهاي، دين تورا، بنيان رسالت تو را، قرآن تو را، ائمه(ع) وصي تو را، عصمت كبراي حق زهرا (س) دختر تو را و سفينه نجات نور چشمت حسين(ع) تو را با تيرهاي زهرآگين روشنفكري و اصلاحطلبي نشانه رفتند، اما در آن تباهيها، هيچيك از اين مردان مهاجم عليه من، دردي احساس نكرد، و تعهدي نداشت. اما امروز كه به بركت آئين تو و امداد يازدهمين فرزند و وصي تو، آن دينستيزان فرهنگ نور از حاكميت اخراج شدهاند، چگونه در احياء و ابقاء و بازگشودن آنان توسط جناحگرايان تلاش ميشود؟ و ميبيني كه امروز هم مخالفت با سردمداران آن گفتمان و همان راهكارها با چه تخريب و تهاجمي به دنبال دارد؟ يا رسولالله(ص)! من تو را و زهراي(س) تو را در تهاجم بيامان «مردان مرد!!» به انديشه و اعتقاد خويش به قضاوت ميگيرم تهاجمي كه برخلاف آئين تو و سنت توست و نمونه آشكار «زنده به گور كردن زن در جاهليت» است. در اين تخريب و ترور به «حكم الهي تو و امداد لايزال الهي» سخت دل بسته و اميدوارم. اما آنچه مدير مسئول كيهان در سرمقاله خود آورده است:مديرمسئول كيهان با اعتقاد كامل به حقانيت مرگ، حشرونشر و حساب، و در كمال انصاف و عدالت، و در انطباق تمام با عقل و شرع و ادب، دروغپردازي كرده، تهمت زده، تخريب نموده، تا «ترور شخصيت و عقيده» را بنا به «ميل خود» اجرا كند. مدير مسئول كيهان با تمام تقويپيشگي مرا به «رانتخواري» متهم كرده است. او كه از اين دروغ و اتهام بزرگ به خوبيآگاه ميباشد، بهتر از هركس ميداند كه نهتنها بنده از هيچگونه رانت چه «سياسي» و چه «غيرسياسي» بهره نميبرم، بلكه بدليل استقلال كامل از همه «وابستگيها» و «پيوستگيها»ي سياسي– مالي، اين چنين بيرحمانه زير «چكمههاي» شخص او هم قرارگرفتهام. من از وي ميپرسم كه سوئ استفاده از در اختيار داشتن كامل مؤسسه كيهان و صفحات بسيار جادار! روزنامه آن، براي نوشتن هر مطلب، و درج هر سخن او و همكاران، با هر بهانه، اگر رانتخواري كامل نيست، چه نام دارد؟ واقعاً اگر اين امكان بيحساب و رايگان در اختيار اين افراد نبود، نوشتهها و گفتههاي آنان با چه ارزش علمي و سياسي در ديگر رسانهها درج ميشد؟ آيا خلق سياستمداران، ونويسندگان و نظريهپردازان متعدد توسط كيهان، داراي مبنا و محتواي علمي است و ارزش سياسي دارد و یا قابل توجه و تأمل است، يا بدون داشتن هر پشتوانه سياسي- مالي نوشتن و گفتن، و خوانندگان و مخاطبان بسيار از گروهها و قشرهاي مختلف يافتن؟ آيا بهرهبرداری شخصی تمام از رانت كيهان و ترويج بيمبناي بلندگوي اختصاصی خواص بودن ارزشمند است يا گفتن و نوشتن مطالبات واقعي مردم بر حول دينمداري و نه سياستپيشگي؟! مدير مسئول كيهان در عين مسلماني و سياستمداري و آگاهي!! صرفاً با تمسك به بنيان دروغ روزنامههاي دوم خرداري و سايتهاي وابسته به مراكز و محافل مافيايي، مانور لگدمال كردن تفكر و عقيده اينجانب را برگزار كرده است. اين مدير مسئول پاسخ دهد «خواسته خلع لباس شدن خاتمي» را در كجاي مقاله اين جانب يافته است كه براي آن اين يورش بيرحمانه را انجام داده است؟ آيا همين كه سايتهاي وابسته به مراكز فاسد و روزنامههاي دوم خردادي با دروغپردازي صريح، اين جمله را خلق كردهاند و اين كه سخنگوي «جامعه مدرسين» و عضو جامعه روحانيت نسبت به اين «مخلوق دوم خرداد و كارگزاران» حساسيت شرعي و عقلي نشان دادهاند؟ اينكه وكلاي مجلس وسردمدران راست و چپ پيرامون اين «دروغ بزرگ» بر اين جانب تاختهاند و البته هم اين دينداران و متعهدان!! «وفاداري خود را به گفتمان اصلاح طلبي اعلان داشتهاند» كافي است كه مدير مسئول كيهان نيز با «سلاح قلم» به «بريدن زبان» و «شكستن دستهاي» من اقدام كند؟ قيممآبي هميشگي مديرمسئول كيهان اين بار گريبانگير بنده شد. او از جايگاه يك سياستمدار زبردست و پيشگوي توانمند «طبرزدي شدن بنده را در آينده» اعلان داشته و با ناسزاگويي و تهمتزني برايم دل سوزانده است! آيا اعتراف او به «رشد و پرورش طبرزدي» توسط كيهان «در همين مقاله» كافي نيست كه بسياري از مسائل پشت پرده اينگونه ماجراها افشا شود؟ به راستي مدير مسئول پاسخ دهد چه كساني و چه مراكزي «طبرزديها» را ساخته و ميسازند؟ كدام محافل سياسي و مالي در قدرت هميشه اين افراد را حمايت ميكنند؟ آيا «اكبر گنجيها» نيز از همين «مخلوقات» نبودند كه پس از همه هتاكيها به انقلاب و اسلام و امام(س)، در انتخابات نهم سربلند و با افتخار به حمايت از «رقيب احمدي نژاد» پرداختهاند؟ مدير مسئول كيهان مرا به صرف نوشتن و گفتن عقايدي كه بر محور و بنيان «ولايتمداري دينمدارانه» و نه «ولايتپذيري سياسيكارانه» است، متهم نموده كه در جايگاه رهبري قرار گرفتهام. با تذکر مجدد اين نکته كه جمله «خلع لباس خاتمي»، خواسته و ساخته مدير مسئول كيهان با تبعيت از همفكرانش در اردوگاه اصلاحطلبان و اصولگرايان است، ميپرسم در فرهنگ اين مديرمسئول صرف اظهار نظر و عقيده من پيرامون سفر خاتمي، كه نموداري از حرف دل ميليونها نفر از ديندارترين، انقلابيترين و آگاهترين قشرهاي كشور است، قرا رگرفتن در جايگاه رهبري است، يا قيموميت كيهاني براي ملت؟ آيا راهكار كيهان در جابجا كردن مبنا و هدف و محتواي «اصولگرايي» با اهداف و اغراض «اصولگرايا ن» و در ميدان آن تاختن،كسب جايگاه رهبري نيست؟ آيا نوشتن مقالهاي سراسر ناسزا به قاضي رأيدهنده دادگاه آغاجري، و نگارش مقالههايي پيرامون مواضع و بيانات والاي حضرت آيتالله مصباح عليرغم حمايتهاي صريح صورت گرفته از ايشان، جايگاهي بالاتر از رهبري نداشته است؟ آيا «توافق سعدآباد» را پيرامون «تعليق انرژي هستهاي» در دولت خاتمي، «صلح حديبيه» خواندن، و مواضع قرآني آيتالله مصباح را نسبت به «حرمت ربا» به باد انتقاد گرفتن، و ... عقلي، شرعي و منطقي است و در جايگاه فراتر از رهبري نبوده و نيست؟ مسائل در اين زمينه بسيار است كه شايد بعدها به آن بپردازم؛ مدير مسئول كيهان مردم را كندذهن و فراموشکار فرض کرده و عمر نويسندگي مرا در يك سال گذشته خلاصه كرده است. به اين اتهام، رانتخواري سياسي، بيارزش دانستن و غيرعلمي خواندن نوشتههايم را مستند كرده تا بتواند تخريب و ترور انديشه را درباره من كامل كند. بايد به اين نيروي عقلي و شرعي آفرين گفت، و احترام به شعور ملي از سوي مدير مسئول كيهان را سپاسگزار بود!! موضعگيري خصمانه مدير مسئول عليه كتاب «احمدينژاد معجزه هزاره سوم» نقطه عطف مقاله اوست؟! اين فراز، علت فشار بيش از پيش لگدهاي او را بر انديشه و اعتقاد بنده نمايان تر ميكند. آيا وي ميپندارد با ناسزاگويي، تخريبگري، دروغ پردازي و اتهام زني ميتواند، اسناد آن كتاب را كه گوشهاي از خروارها واقعيات و مصايب مشاهده شده توسط ملت است، محو نمايد؟ آيا كتابي كه هزاران خريدار و دهها هزار خواننده داشته، وگروهها و قشرهاي مختلف، واقع نگري و مستندبودن مطالبش را كه از قضا اسناد آن برگرفته از روزنامه كيهان است، تصديق كردهاند، با يك تهمت ناروا، بياعتبار خواهد شد. آيا مدير مسئولي كه با وارد كردن اتهام رانتخواري سياسي در پي كسب آبرو براي عاملان آن واقعيات است، پاسخگوي خداوند و ملت خواهد بود؟ و آيا بازگويي يك پرونده به گونه مستدل و مستند، اين حجم عظيم مجازات را بايد در پيداشته باشد؟ - مدير مسئول كيهان به عنوان «آخرين نفر صف مهاجمان و تخريبگران اينجانب» وارد ميدان شده است. او با نوشتن مقاله مذكور به خيال خود كار را تمام كرده است. مدير مسئول كيهان با جا ي گرفتن در صفي متشكل از مشاركتيها، كارگزارانيها، ابطحيها، و ابراهيمنبويها، و سايتهاي وابسته آفتاب و بازتاب و ... در داخل و خارج، به جانبداري آشكار از سردمداران اصلاحطلبي و سازندگي برخاسته، و اوج اين دفاع را بر محور «سفر خاتمي» به آمريكا قرارد اده است و با اين عمل داوطلب شليك «تيرخلاص» به اين جانب گرديده است. با اطمينان به توانمندي خارقالعاده خويش از نتيجهبخشي كامل كار آرامش يافته است. اما «خطاي ديد»، تيرخلاص را به سوي خود او بازگردانده و ماهيت اصلي افكار سياسي و اعتقاديش را پس از سالها نمايان ساخته است. مدير مسئول كيهان از افرادي است كه «نامزد مشروع و مقبول» نهاييشان نويد «رضاخان حزباللهي» بودن را سرداد. از اين روي تهاجم و يورش آنان به بنده دور از انتظارنيست. اما ملت بايد امداد الهي در ناکام ماندن آن اصلاحطلبان جديد از حاكميترا سپاس بيكران گويد! مدير مسئول كيهان در كامل كردن پروژه «ايجاد فتنه خانوادگي» هم، شاهكار كرده است. او بر آن شده تا «فروپاشي خانواده كوچك و سالم مرا» شاهد و ناظر باشد. بيترديد ميگويم از اين فتنه كه از علائم آخرالزمان است به خداي بزرگ پناه ميبرم، و چشم اميد به امدادهاي او دارم . اما برمدير مسئول كيهان است كه با همين قلم شيوا و ادبيات محترمانه، در دايره عدالتخواهي از نوع جناح اصولگرا، منابع مالي و سياسي سايتهاي چون «آفتاب» و «بازتاب» و ... را به مردم معرفي كند. اين مدير مسئول بهشدت ضد رانتخواري به مردم كمك نمايد كه منبع، مركز و يا مجمع هدايت كننده و حكايت كننده سايتهاي مذكور را بشناسند، تا بهتر و شفافتر مطالب و مواضع آنان را هضم نموده و پذيرا باشند!؟ و نيز خوب است مدير مسئول متعهد و دردمند، از صدها ميليون تومان پرداخت شده توسط يك منتظرالرياسه براي فعال كردن سايت خود و بكارگيري همسر و فرزندش در مديريت بسيار علمي و عقلاني هم سخني بگويد. همچنين ضرورت دارد مدير مسئول كيهان دردمندانه از هزينه مالي سفر خاتمي و دختر و برادر و هيأت نه چندان كوچك همراهش به آمريكا هم به ملت آگاهي دهد. و نيز لازم است كه ... اما مطلبي هم پيرامون نمايشهاي مضحك سيماي ضرغامي! تكرار ميكنم كه در هيچ دورهاي اين گونه سطحينگري، خود محوري، خطبازي و بازيچه شدن رسانه ملي سابقه نداشته است، حتی زمانی که این سازمان «صدا وسيماي قطبزاده» خوانده ميشد. آيا اختصاص دادن برنامههايي براي تخريب «فاطمه رجبي» به جرم گام نهادن به حريم مافياي قدرت و ثروت، و دفاع از گفتمان اسلام ناب توسط احمدي نژاد يك مسأله عمومی کشور است یا «هواها و بهانه های» ضرغامی است؟ آيا كينهتوزي جناحگرايانه به منظور جبران شكست در انتخابات رياست جمهوري، به ضرغامي نسبت به بهرهبردايهاي تا اين حد سخيف شخصي از رسانه ملي مجوز داده است؟ آيا در انحصار قراردادن شبكههاي مختلف به وسيله ضرغامي به همقطارانش به عنوان مديران و كارشناسان و ... وبمباران مردم با تصاوير و گفتههاي آنان، از ديد مردم هوشمند مخفي ميماند؟ سخن پاياني آنكه گام نهادن اينجانب به حريم امن مافياي قدرت و ثروت «بهاي سنگيني» داشت. همدلي و وحدت راستگرايان و چپگرايان در تخريب هولناك من «سنگربندي عجيب در مسير پيشروي ملت براي در هم شكستن آن» است. با اين وجود مهاجمان بدانندكه اين راه باز شده، و امداد الهي و توجهات حضرت وليعصر(عج) ملت را در پشتيباني از احمدي نژاد و رويارويي با مافياگران مصممتر كرده است. بههمين جهت يورش، تخريب و ترور عقيده و انديشه توسط ابزارها وعوامل مختلف راه بجايي نخواهد برد، و منتظران فرج را از صحنه خارج نخواهد كرد. انشاءالله.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 557]