واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: ديالوگ شاعرانه رفسنجاني و شهريار شهريار اين شعر را كه با صداي خودش روي نوار كاست ضبط كرده بود به هاشمي رفسنجاني هديه كرد. «جمهوري اسلامي» نوشت: استاد شهريار اين شعر را كه با صداي خودش روي نوار كاست ضبط كرده بود به آيتالله هاشمي رفسنجاني هديه كرد. استاد در اين شعر استواري و زيبايي خطبههاي نماز جمعه ايشان را ستوده است. اي غريو تو ارغنون دلم سطوت خطبهات ستون دلم خطبههاي نماز جمعه تو نقشه حمله با قشون دلم چه فسوني است در فسانه تو كه فسانهات از او فسون دلم با دلي لالهگون ترا گوشم اي لبت لعل لاله گون دلم چشم از نقش تو نگارين است مينگارد مگر بخون دلم عقل من پاره ميكند زنجير كه به سر ميزند جنون دلم من هم از آن فن و فنون دانم كه جنون زايد از فنون دلم كلماتت چو تيشه فرهاد ميشكافند بيستون دلم وز مواعظ كه ميكني آنگاه صبر ميزايد از سكون دلم انقلاب من از تو اسلامي است كه حريفي به چند و چون دلم گوهر شب چراغ رفسنجان اي چراغ تو رهنمون دلم كفهاي همتراز خامنهاي در ترازوي آزمون دلم بازوان امام آنكه دگر بي قرين است در قرون دلم چشم اميدي و چراغ نويد هم شكوهي و هم شكون دلم در ركوع و سجود خامنهاي من هم از دور سرنگون دلم خاصه وقت قنوت او كز غيب دستها ميشود ستون دلم او به يك دست و من هزاران دست با وي افشانم از بطون دلم عرشيان ميكنند صف به نماز از درون دل و برون دلم من بروني نيم خدا داند كاين صلا خيزد از درون دلم من زبان دلم ولي افسوس بسكه بي همزبان زبون دلم پيرم از چرخ واژگون و عليل بشنو از بخت واژگون دلم چون كماني خميده ايم ليكن تيرآهي است در كمون دلم طوطي عشقم و زبان از بر جمله ماكان و ما يكون دلم در ترازوي سنجشم مگذار اي كم عشق تو فزون دلم درس من خارج است و حاشيه نيست كه دگر فارغ از متون دلم دگرم بخشي از تن و جان نيست دل به جانان رسيده چون دلم شهريارم لسان حافظ غيب شعر هم شاني از شئون دلم **** پاسخ آيتالله هاشمي رفسنجاني به شعر شهريار آيتالله هاشمي رفسنجاني كه به گفته خودشان تحت تاثير صفاي آن پير روشن ضمير ـ استاد شهريار ـ قرار گرفته بودند شعر زير را در جواب شعر استاد و در همان وزن سرودهاند: اي صفاي تو رهنمون هنر شعرهايت پر از طلا و گهر ادبت اسوه هنرجويان هنرت جلوه گاه خوش منظر پارسي گوي ترك كشورمان همنوا ساختي سهند و خزر همدلي رمز عزت ملت همرهي راز قدرت كشور عاشق اهل بيت پيغمبر مادح فاتح دژ خيبر عشق تو در « هماي رحمت » تو جلوه دارد به صورت اختر كه تماشا كني خدايت را در وجود ولي حق محور از خدايت گرفته اي پاداش كه شدي رهرو ره حيدر دعبل عصر ما كه خود گوئي طوطي عشقي و زبان از بر طوطي اهل بيت را زيبد خلعت هل اتي كند در بر خطبههاي من و نماز علي در مسير هدايت رهبر مي شود ارغوان ترا در دل ميفزايد تو را جنون در سر از ركوع و سجود خامنهاي ميبري از خضوع سهم واثر انقلابت به عقل اسلامي است گرچه دريافتي ز خطبه اثر شهريار اي عجوبه دوران حق نگهدارت ز خوف و خطر دشمنان خدا ز تو دلگير كه چرا سفتهاي به عشق درر چون كمان خميدهاي اما ميزني با ادب به كفر اژدر تو كه در جبههها خداجوئي مي سرائي سرود از سنگر اشك و آهيست چو پيك خوش فرجام در پس جبههها چو نجم سحر خاك پاي دلاوران جهاد مي نمايد به چشم تو زيور استخوان شكسته جانباز مومياي دل شكسته زشر پير به افلاك ميكشد سرباز در نگاهت چو رفرف اخضر نخله طور سينه سينا مينمايد كليم را آذر ساقي تشنگان تو ميگويي آن بسيجي عشق حق در سر در عبادت بسان مرغ سحر در شجاعت يل است وشير جگر بت شكن ديدهاي خميني را كه بتازد به شر به دست تبر فجر و خورشيد را تو ميبيني در طلوع امامت رهبر كز امامش گرفته خط امان به ره خلق و حق به بسته كمر آتش افكن به جان استعمار كه بسوزدين ستم يكسر كرده آزاد كشور ايران از جنايات پهلوي و قجر از سليمان برفت ملك و نگين او گرفته ز ديو انگشتر هاشمي الحذر ز صحنه شعر كه در آنجا بريزد عنقا پر يا ميا در مصاف استادان يا بپرداز شعر از اين بهتر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]