واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نيم قرن در جستجوي موجودات فضاييفرانک درک و همکارانش در سال 1960 در پروژهاي به نام اُزما کار ميکردند که عجيبترين هدف آن روزگاران را تعقيب ميکرد. آنها به دنبال سيگنالهاي راديويي بودند که حدس ميزنند موجودات فضايي مشتاق ارتباط، برايشان ارسال خواهند کرد.فرانک درک مدير مرکز کارل ساگان در موسسه SETI مي باشد که در کاليفرنياي آمريکا واقع شده است. او پايهگذار پروژه اُزما بود که در آن به دنبال امواج راديويي گسيل شده از موجودات هوشمند فرازميني به دو ستاره Tau Ceti و Epsilon Eridani گوش فرا ميدادند. اين دو ستاره در فاصله تقريبي 12 سال نوري از زمين قرار داشته و تقريباً هم سن خورشيد ميباشند.پروژه مذکور نام خود را از سرزمين افسانه اي اُز (land of Oz) در داستان معروفي به همين نام از "اِل فرانک باوم" گرفته است. سرزميني که در دوردستها واقع شده، خيلي سخت مي توان به آنجا رسيد و جمعيت ساکن در آن از موجودات عجيبي تشکيل شده که براي ما نامأنوس هستند.
از آوريل تا جولاي سال 1960 گيرندههاي آنتن 28 متري راديوتلسکوپ اين پروژه به مدت 6 ساعت در روز روي فرکانس 1420 مگاهرتز که و طول موج 21 سانتيمتر نتظيم ميشد. اين مشخصات تابشي اتم سرد هيدروژن است. آنها به دنبال سيگنالهايي هوشمند بودند که حدس مي زنند موجودات فرازميني مشتاق ارتباط برايشان ارسال خواهند کرد. پس از پايان اين پروژه دانشمندان شروع به فکر کردن درباره احتمال يافتن موجودات فضايي در جايي فراي زمين نمودند. اين ايده که آن روزها خندهدار به نظر مي رسيد و ايدههاي جديد فراواني که بعدها به آن اضافه شد، زمينه تحقيقات مفصل آتي بشر را براي يافتن حيات در جهان، محيا نمود.مصاحبهاي که در ادامه ميخوانيد حاصل گپ دوستانه فرانک درک با ريچارد فيشر، نويسنده مجله نيوساينتيست به مناسبت پنجاه سالگي اين کوشش ميباشد. اين مصاحبه توسط دانش فضايي به صورت آزاد ترجمه شده است.چه چيزي باعث شد تا ايده پروژه اُزما در ذهنتان شکل گيرد؟در سال 1957 من در رصدخانه راديويي دانشگاه هاروارد مشغول مطالعه خوشه ستارهاي پليادس بودم که ناگهان ما يک سيگنال اضافه از آن نقطه از آسمان دريافت کرديم. اين موضوع ميتوانست ناشي از فعاليتهاي راديوآماتوري در نزديکي رصدخانه باشد اما من بر اين عقيده بودم که ما يک نشانه راديويي واضح از تمدني فرازميني دريافت کردهايم. در آن لحظه احساس خيلي عجيب و با شکوهي داشتم که هيچ گاه قبل و بعد از آن دوباره تجربه نکردمش. همزمان احساس شادي و هيجان زيادي به سراغم آمده بود و فکر ميکردم که هر آنچه ميدانيم، ميرود که تعيير پيدا کند. چه قدر خوشبين بوديد زماني که کار روي پروژه را شروع کرديد؟در سال 1960 زماني که ما کارمان را در پروژه اُزما آغاز کرديم، ميدانستيم که هر ستارهاي ميتواند منبعي براي ارسال سيگنالهاي مورد علاقه ما باشد. شانس با ما بود که موفقيتهاي جانبي دلسردمان نکرد. در آن زمان ما از جهان بالاي سرمان خيلي کم ميدانستيم و بنابراين اميدوارانه کار ميکرديم.در ابتداي کار شما پروژه را مخفيانه آغاز کرديد. آيا اين به اين دليل بود که شما نسبت به حدس و گمان خود براي يافتن موجودات قرازميني بدبين بوديد؟در سالهاي 1960 براي دانشمندان يک جور ممنوعيت اخلاقي وجود داشت که درباره زندگي فراستارهاي فکر کنند. اين کاري بود که فقط دانشمندان شرور به آن مشغول ميشدند. اما ما خيلي شجاع و جسور بوديم و اصلاً فکر هم نميکرديم که به خاطر اين نوع نگرشمان بايد شرمنده باشيم.پنجاه سال است که به ماوراي زمين گوش مي دهيد. آيا فکر ميکنيد که تا حالا بايد چيزي مي شنيديد؟در طي اين سالها من واقعگراتر شدهام. معادلهاي که من به جهان معرفي کردم، مي گويد که ما براي شنيدن پيام تمدني غير از خودمان بايد حداقل به 10 ميليون ستاره گوش فرا دهيم.
اما باز هم هيچ تضميني وجود ندارد که در صورت وجود يک تمدن فرازميني، آنها مبادرت به ارسال سيگنال نمايند و يا اگر اين کار را انجام دهند شايد در فرکانسي متفاوت از آنچه ما به آن گوش ميدهيم، اين کار را بکنند. ما تا امروز تحقيقاتمان را بر روي تعداد بسيار زيادي از ستارهها به سرانجام رساندهايم، اما تعداد آنها هنوز به رقم 10 ميليون عدد نرسيده است. کاري که ما تا امروز انجام دادهايم مثل خريدن بليط بختآزمايي است. احتمال کمي وجود دارد که شما در اين دوره از قرعهکشي برنده شويد. آيا ما هم بايد همزمان شروع به ارسال سيگنالهاي راديويي به سمت دنياي خارج نماييم؟صادقانه بگويم، نه. براي يک تمدن فرازميني پيشرفته در حد و حدود ما بسيار سهل است که راديوتلسکوپي بسازد و به امواج عادي ارسال شده از ما مانند سيگنالهاي تلويزيوني گوش فرا دهد. اينکه منابعمان را صرف ارسال يک يا دو نعره بلند به سوي دنيا نماييم بيفايده است.استدلالي هم وجود دارد که ارسال سيگنال مي تواند به مفهوم اعلام جنگ باشد.بله و اگر چنين چيزي روي دهد تقصير من است چون که در سال 1974 من قويترين پيام راديويي تا امروز را از راديوتلسکوپ آرسيبو که در پورتوريکو قرار دارد به فضا ارسال کردم. من در آن زمان از سوي ستارهشناسي به نام رويال به شدت مورد مواخذه قرار گرفتم. او خيلي نگران عواقب اين کار بود.به نظر شما يک موجود فضايي چه شکلي خواهد بود؟طبعاً ما از نظر شکل ظاهري و زيست شناسي شبيه به هم نخواهيم بود. ما انسانها از طراحي خوبي برخورداريم. خيلي خوبه که ما ميتوانيم روي دو پا بايستيم چون اين موضوع به ما امکان ميدهد تا از دستانمان استفاده کنيم. در ضمن خيلي عاليه که سرمان بالاي بدنمان قرار دارد، چون ميتوانيم شکارمان را ببينيم. اما وجود دو دست خيلي ايده خوبي نيست. هرکسي که تلاش کرده چمدانهايش را از ماشين به خانه حمل کند، حتماً با اين مشکل روبرو شده است. بنابراين آدم فضاييهاي فرضي من تا حدود زيادي شبيه خود ما خواهند بود اما با چهار دست! هرچند هيچ کس نميداند که مسير تکامل در شرايط مختلف چه مسيري را طي ميکند. منبع:سايت دانش فضاييتنظيم براي تبيان: محسن مرادي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 380]