واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مرگ، دیدار خداونددرس سحر
در نگاه قرآن کریم مرگ ملاقات با خداست پس، کسی که دوستدار خداوند است آرزومند مرگ خواهد بود. از این رو در خطاب با یهود میگوید:یا ایها الذین هادو ان زعمتم انکم اولیاء من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین ای قوم یهود! اگر میپندارید که تنها شما دوستان خدا هستید، پس تمنای مرگ کنید اگر راست میگویید.و البته در آخر میافزاید که شما هیچ گاه آرزوی مرگ را ندارید زیرا دستهاتان به ستم آلوده است و خداوند نیز از احوال ستمکاران باخبر و آگاه میباشد.و لا یتمنونه ابداً بما قدمت ایدیهم و الله علیم بالظالمین. و آنان هرگز چنین آرزویی نمیکنند زیرا کردار ناخوشایند را از خود نشان دادند. در روایات ما نیز آمده است که مردم از آن جهت که به وظایف خود پایبند نیستند، آمادگی برای مرگ نداشته و در خوف و هراس به سر میبرند. وگرنه اگر به آنچه مأمور بودند اقدام مینمودند دلبسته مرگ و آخرت میشدند زیرا که آن جهان بسی برتر و والاتر از این جهان است. و کجا میتوان این جهان را با آن جهان همسنگ و همطراز دید. حال آن که اینجا خانه بیماری و آنجا عین سلامت و سعادت است. اینجا خانه مرگ است و در آنجا مرگ بیمفهوم و بیمعناترین چیزهاست. در اینجا سیادت و سربلندی بیشتر از آن جاهلان و ستمکاران زورمند است ولی در آنجا تنها مؤمنان و پاکان بر کرسی مینشینند و اینجا جایی برای رشد و بالندگی نیست و تنها تا اندازههای محدود مقدور است اما آنجا برای ابد و تا منتها، بالندگی و رشد میسور و میسر است.درست مثل رحم مادر که تنها تا حد و اندازهای معین جایگاه رشد خواهد بود و بیش از آن ممکن نیست، از این رو ماندن مایه تباه و ضایع شدن است. در دنیا نیز تا قدری مشخص میتوان به رشد و بالنده شدن دست یافت و ادامه آن تنها در آخرت میسور است.با این حساب، دنیا هرگز با آخرت برابری نمیکند و هم چنان که قرآن کریم تصریح دارد حیات و زندگی، در آنجا معنا مییابد، از این رو طبیعتاً کسانی که به قرآن ایمان دارند و از سویی طالب و خواهان حیات میباشند، برای مرگ لحظه میشمارند و هرگز آرزویی جز آن ندارند و آن را خوشترین حالات خود میدانند و دقیقاً همان میگویند که حافظ گفت: حجاب چهره جان میشود غبار تنم / خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم حافظ تن و بدن را غباری میداند که بر روی چهره جان و روح نشسته باشد و مرگ را نیز نوعی غبارروبی میانگارد و آن دمی را خوش میداند که این غبار کنار رفته و جان به جان بپیوندد.و در جایی دیگر نیز بدن را قفس پنداشته و خود را نیز مرغی که در آن گرفتار آمده است و مرگ را نیز نوعی قفس شکنی انگاشته و میگوید: چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست /روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم البته از نگاه قرآن کریم کسی هم چون مرغ است و با ترک قفس تن به چمنزار بهشت میرسد که پیشاپیش آمادگیهای لازم و زاد و توشههای ضروری را تحصیل کرده باشد، از این رو میگوید:لو ارادوا الخروج لا عدوا له عده اگر میخواستند بیرون شوند برای خود ساز و برگی آماده کرده بودند.و حافظ نیز میگوید: چو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دان / که دوران ناتوانیها بسی زیر زمین دارد و از همین روست که قرآن کریم توصیه میکند:قل لعبادی الذین آمنوا یقیموا الصلاه و ینفقوا مما رزقناهم سراً و علانیهً من قبل ان یأتی یوم لا بیع فیه و لا خلال. به بندگان من که ایمان آوردهاند بگو تا نماز بگزارند و از آنچه روزیشان دادهایم نهان و آشکارا انفاق کنند، پیش از آن که روزی فرا رسد که در آن نه خرید و فروشی باشد و نه هیچ دوستیای به کار آید. ادامه دارد ...استاد محی الدین حائری شیرازیتهیه و تنظیم برای تبیان : مهسا رضایی- بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 285]