واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ناسخ و منسوخقسمت دوم: تاریخچه مباحث ناسخ و منسوخ
آنچه گذشت:اهمیّت شناخت نسخ و توجه به این امر، از سخن بزرگان دین به خوبى مشهود است. در مورد قرآن، كه كتاب قانون اسلام است، آشنایى با ناسخ و منسوخ آن تأكید و توصیه شده است.ابوعبدالرحمن سُلَمى از علىبن ابىطالب نقل مىكند كه آن حضرت در برخورد با یك قاضى از او پرسید:هَلْ تَعْرِفُ النّاسِخَ مِنَ الْمَنْسوخِ؟ فقال: لا، فقال: هَلَكْتَ واَهْلَكْتَ؛ 1آیا ناسخ و منسوخ قرآن را مىشناسى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: خودت را هلاك نمودى و دیگران را به ورطه هلاكت افكندى. سیر نگارشهاى ناسخ و منسوخبا توجه به اهمیت مسأله ناسخ و منسوخ، پژوهشهاى گسترده و فراوانى از اولین قرن هجرى تاكنون در این زمینه صورت گرفته است.طبق ضبط برخى از مورّخان برجسته «تاریخ و علوم قرآن» اولین شخصى كه درباره «ناسخ و منسوخ» در تاریخ اسلام، كتاب نوشت، «قتاده» (م118ق.) بود. سپس یكى از اصحاب امام صادق(ع) به نام «محمدبن سائب كلبى» (م146ق.) به این كار مبادرت جست. پس از او نوبت به «مقاتلبن سلیمان» (م146ق.) از یاران نامدار امامصادق(ع) رسید. اما هیچیك از كتابهاى آنها نهتنها به دست ما نرسیده است، كه به احتمال قوى قدیمىترین پژوهشگران تاریخ و علوم قرآن هم، به این كتابها دست نیافتهاند. 2در میان مؤلفان شیعه، شهابالدین احمدبن عبداللهبن سعید المتوّج (م836ق.) از شاگردان فخرالمحقّقین و شهید اول و صاحب تألیفات متعدد، كتابى به نام الناسخ والمنسوخ تألیف كرده كه به كوشش دكتر محمد جعفر اسلامى چاپ شده است.از میان دانشمندان معاصر اهل سنت، دكتر مصطفى زید در اثرى تحقیقى و به گونهاى تفصیلى با نقّادى در خور تحسینى رساله خویش را تحت عنوان النسخ فى القرآن الكریم عرضه نموده است."نسخ كتاب" به معناى انتقال صورت آن به كتاب دیگر است. این امر، سبب ازاله و رفع صورت اول نمىگردد، بلكه موجب «اثبات» همان صورت در مادّه دیگرى مىشود. گاهى از این معنا به «استنساخ» تعبیر مىشود. خداوند مىفرماید: إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَتعریف لغوى
«نسخ» در لغت به معانى مختلفى آمده است كه عبارتند از: ازاله، تغییر، ابطال و چیزى را جاى چیز دیگر قرار دادن.جوهرى در صحاح گوید: نسخ آیه به آیه، زایلنمودن و از بین بردن مثل حكم آیه است.دانشمند بزرگ راغب اصفهانى در کتاب "مفردات" مىگوید:نسخ، یعنى از بین بردن چیزى به واسطه چیزى كه پس از آن مىآید؛ مثل از بین بردن آفتاب، سایه را و سایه، آفتاب را و پیرى، جوانى را. از واژه نسخ گاه معناى «ازاله» و گاه معناى «اثبات» (ضدّ آن) فهمیده مىشود.نسخ قرآن به معناى ازاله و از بین بردن حكم آن است، با حكمى كه بعد از آن آمده است. خداوند مىفرماید: مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا ....3"نسخ كتاب" به معناى انتقال صورت آن به كتاب دیگر است. این امر، سبب ازاله و رفع صورت اول نمىگردد، بلكه موجب «اثبات» همان صورت در مادّه دیگرى مىشود. گاهى از این معنا به «استنساخ» تعبیر مىشود. خداوند مىفرماید: إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ.4در اینكه كدام یك از معانى ازاله، تغییر، ابطال و انتقال، معناى حقیقى و كدام معناى مجازى واژه نسخ است، میان دانشمندان اختلاف وجود دارد. دكتر مصطفى زید، پس از ذكر آراى گوناگون، نظریّه ابوالحسین بصرى كه نسخ را حقیقت در ازاله و مجاز در نقل و انتقال مىداند، ترجیح داده براى اثبات مدعاى خویش، مواردى را از عهد قدیم و نیز از استعمالات قرآن كریم شاهد مىآورد.5علامه طباطبائى در تعریف نسخ مىگوید: هو الإبانة عن انتهاءِ أمد الحكم وانقضاءِ أجله؛ 6آشكار ساختن انتهاى مدت و زمان حكم و پایان عمر آن. گزیده مطالب1. گرایش به پژوهش در زمینه ناسخ و منسوخ از اوّلین قرن هجرى تاكنون وجود داشته است.2. اوّلین نویسنده ناسخ و منسوخ، قتاده (م118ق.) بوده است، امّا از كتاب وى اطلاعى در دست نیست.3. برخى دیگر از نویسندگان در این باب عبارتند از: قاسمبن سلام، ابوداود سجستانى، ابوجعفر نحّاس، هبةاللهبن سلامه، عبدالقاهر بغدادى، ابنهلال، ابنجوزى، ابنخزیمه، اسفرایینى، ابنبارزى، احمدبن عبدالله المتوج و دكتر مصطفى زید.4. نسخ در لغت به چند معنا به كار رفتهاست: تغییر، ازاله و اعدام، ابطال و انتقال. نسخ به معناى انتقال، همان استنساخ است.5. معناى حقیقى نسخ همان ازاله است و مجازاً در نقل و انتقال به كار رفتهاست.6. سیر تحول تعریف اصطلاحى نسخ از قرن چهارم تا دوره معاصر به وجود آورنده سه مكتب در این زمینه بوده است: مكتب بیان، مكتب خطاب و مكتب رفع.مكتب بیان: مكتبى است كه نسخ را بیان مدت انتهاى حكم مىداند.مكتب خطاب: در تعریف نسخ از واژه «خطاب» یا «لفظ» و نظایر این دو، كمك مىگیرد.مكتب رفع: به جاى تعبیر بیان یا خطاب، از رفع حكم سخن مىگوید.7. پایهگذاران مكتب رفع ابتدا شافعى و پس از وى بزرگانى چون طبرى، ابنهلال، ابنجوزى و ابنحاجب مىباشند. پس از ابنحاجب بسیارى از دانشمندان از قرن هفتم به بعد گرایش به مكتب رفع پیدا نمودهاند. كه از آن جمله مىتوان از زرقانى، میرزاى قمى، آیةاللَّه العظمى خوئى و صبحى صالح نامبرد. درسنامه علوم قرآنى سطح ۲؛ حسین جوان آراستهتنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان1. تفسیر عیاشى، ج1، ص23؛ ابنحزم، النّاسخ والمنسوخ، ص5.2. ر.ك: «علوم قرآن و فهرست منابع» و مقاله «ناسخ و منسوخ» از سرى مقالات فارسى كنگره جهانى شیخمفید، شماره 71.3. بقره (2) آیه 106.4. جاثیه (45) آیه 29.5. ر.ك: النسخ فى القرآن كریم، ص55 - 65.6 . المیزان، ج1، ص249.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 214]