واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خاطره ای جالب درباره فرزندان آقا
اشاره محمدكاظم روحانينژاد خبرنگار واحد مركزي خبر در آخرين پست وبلاگ خود به نقل خاطرهاي از ساده زيستي فرزندان رهبر معظم انقلاب پرداخته است. وي در اين مطلب نوشته است: بنده در سفرهاي زيادي چه در دوران رياست جمهوري و چه در مقطع زعامت امت و يا برنامههاي مختلف از آن " انفاس قدسيه " بهرهمند و در خدمتشان بودهام و مشاهدات و تجربههاي ارزندهاي از حسن خلق، ملاطفت و تواضع رهبر بزرگوار در برابر مردم بويژه قشرهاي عادي و در برخوردهاي هوشمندانه با مسائل اطراف آموختهام، هرگز نديده و نشنيدهام كه فرزندان رهبر عزيزمان در جايي در جانبداري و يا ضد فرد يا افرادي موضع گرفته باشند و يا در محفلي كه بوي گرايشهاي سياسي بدهد، حضور يابند اما بارها و بسيار ديدهام كه همچون مردم عادي در كوچه و بازار و مكانهاي زيارتي مانند بقيه شهروندان ظاهر ميشوند.
روحانينژاد در ادامه اين مطلب مينويسد: يك روز عصر براي خريد به مغازه كوچكي در يكي از محلات تهران رفتم. به طور اتفاقي يكي از فرزندان مقام معظم رهبري هم آنجا يك كالايي را برداشته و درصف پرداخت وجه آن بود. بنده يك نفر بعد از ايشان در نوبت بودم. وقتي متوجه حضور من شد، سلام و عليكي معمولي كرديم. منتظر ماندم ببينم فروشنده چه واكنشي دارد؟ نوبت به ايشان كه رسيد فروشنده با لحن معمولي پرسيد چه داري حاجي؟ آقا سيد هم كالا را روي ميز گذاشت و پولش را پرداخت و خداحافظي كرد و رفت. نوبت به من كه رسيد، صاحب مغازه كه آن طرفتر نشسته بود و قيافهاي اصطلاحا "داش مشتي " داشت بلند شد و پريد جلو و گفت: جناب روحاني قابل ندارد، افتخار داديد كه به مغازه من آمديد، بفرماييد. سبيلي چرخاند و خطاب به فروشنده گفت: از اين خبرنگار مردمدار! پول نگير.. و من با اصرار پرداختم! اينجا بود كه دلم نيامد از موضوع بگذرم و گفتم: اين كار را بايد با مشتري قبلي ميكرديد؟! يك مردمدار واقعي بود. گفت: كدام، همون سيد؟ گفتم بله. گفت بابا از اينها همه جا زيادند. گفتم ولي اين فرق ميكرد. پرسيد مگر كي بود؟ گفتم يكي از فرزندان رهبري است. صاحب مغازه با تعجب لحظاتي به من نگاه كرديد و پريد بيرون ببيند مشتري رفته يا هست. گفت خوب زودتر ميگفتيد حداقل يك "ماچش " ميكرديم. ايول بابا يعني اينها هم مثل ما رفت و آمد ميكنند؟! گفتم البته كه همين طور است. در ادامه اين مطلب آمده است: بارها در مشهد مقدس به سبب خدمت افتخاري كه تا به حال در حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام داشته و دارم، ديدهام كه هر يك از فرزندان مقام معظم رهبري با يك مفاتيح در وسط جمعيت زائر تنها نشستهاند و در حال خواندن دعا و زيارت هستند و حتي گاهي متوجه حضور بنده هم در لباس خدمت آستان مقدس رضوي نميشدند. در سفر حج كه با دكتر احمدينژاد رئيس جمهور مشرف شدم، يكي از فرزندان رهبر عزيزمان نيز حضور داشت كه حتي آنجا نيز برخي همراهان نميشناختند. وقتي كه قرار بود درقالب كاروان ويژه براي "رمي جمرات " به يك مكان اختصاصي هياتهاي عالي رتبه برويم؛يعني جايي كه شيطان را به نزد حاجي! ميآورند تا هم پرتاب سنگ زحمت نباشد و هم سنگ به خطا نرود! اما در آنجا ايشان را نديدم، شب كه به محل اقامت برگشتيم، آقا سيد را با چهرهاي خسته و سوخته
درحالي كه احرامش گلآلود بود، ديدم. پرسيدم آقا از صبح نبوديد؟ گفت من براي انجام اعمال، به تنهايي با جمعيت ميليوني همراه شدم و براي اعمال رمي جمرات رفتم و هنگام برگشت محل استقرار را پيدا نكردم و ساعتها گشتم تا بالاخره يك نفر كه ظاهراً كارواندار بود، مرا به خيمه بعثه راهنمايي كرد و از آنجا هم آدرس محل استقرار هيات را گرفتم و به شما پيوستم. منبع :خبرگزاری فارس تنظیم مولادوست
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 289]