تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بدانيد كه بدترين بدها، علماى بدند و بهترين خوبان علماى خوبند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826721003




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خدا بود و ديگر هيچ ...


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خدا بود و دیگر هیچ ...خدا بود و دیگر هیچ نبود،‌ خلقت هنوز قبای هستی بر عالم نیاراسته بود، ظلمت بود، جهل بود، عدم بود، سرد و وحشتناک، و در دایره امکان‌ هنوز تکیه‌گاهی وجود نداشت. خدا کلمه بود، کلمه‌ای که هنوز القاء‌ نشده بود. خدا خالق بود، خالقی که هنوز خلاقیتش مخفی بود.خدا رحمان و رحیم بود، ولی هنوز ابر رحمتش نباریده بود.
خدا بود و دیگر هیچ نبود ...
 خدا زیبا بود، ولی هنوز زیبایی‌اش تجلی نکرده بود. خدا عادل بود، ولی عدلش هنوز بروز ننموده بود. خدا قادر و توانا بود. ولی قدرتش هنوز قدم به حوزه عمل نگذاشته بود. در عدم چگونه کمال و جلال و جمال خود را بنمایاند؟ در سکوت چگونه کلمه زاییده شود؟ در جمود چگونه خلاقیت و قدرت تظاهر کند؟ عدم بود، ظلمت بود، سکوت و جمود و وحشت بود. اراده خدا تجلی کرد، کوه‌ها، ‌دریاها، آسمان‌ها و کهکشان‌ها را آفرید. چه انفجارها، چه طوفان‌ها، چه سیلاب‌ها،‌ چه غوغاها که حرکت اساس خلقت شده بود و زندگی با شور و هیجان زائدالوصفش به هر سو می‌تاخت. درخت‌ها،‌ حیوان‌ها و پرنده‌ها به حرکت درآمدند. جلال، بر عالم وجود خیمه زد و جمال، صورت زیبایش را نمایان ساخت.‌ و کمال، اداره این نظام عجیب را به عهده گرفت. حیوانات به جنب و جوش و پرندگان به آواز درآمدند، و وجود نغمه شادی آغازکرد و فرشتگان سرود پرستش سردادند. آن‌گاه،‌ خدا انسان را از «حماء‌ مسنون» - گل تیره رنگ - آفرید و او را بر صورت خویش ساخت، و روح خود را در او دمید و این خلقت عجیب را در میان غوغای وجود رها ساخت. انسان،‌ غریب و ناآشنا، از این همه رنگ‌ها ، شکل‌ها، حرکت‌ها و غوغاها وحشت کرد، و از هر گوشه به گوشه‌ای دیگر می‌گریخت، و پناه‌گاهی می جست که در آن با یکی از مخلوقات هم رنگ شود و در سایه جمع استقرار بیابد و از ترس تنهایی و شرم بیگانگی و غیر عادی بودن به درآید. به سراغ فرشتگان رفت و تقاضای دوستی و مصاحبت کرد، همه با سردی از او گذشتند و او را تنها گذاشتند و در جواب الحاح پر شورش سکوت کردند. انسان وحشت زده و دل شکسته با خود نومیدانه می‌گفت: مرا ببین، یک لجن خاکی می‌خواهد انیس فرشتگان آسمان شود! و آن‌گاه با عتاب به خود می‌گفت: ای لجن! چطور می خواهی استحقاق هم‌نشینی فرشتگان را داشته باشی؟ و سرشکسته و خجل، گریخته در گوشه‌ای پنهان شد،‌ تا کم‌کم توانست بر اعصاب خود مسلط شود و از زاویه خجلت، بیرون آید و برای یافتن دوست به مخلوقی دیگر مراجعه کند.  انسان دل‌ شکسته و ناراحت، روی از دریا گردانید و به سوی کوه رفت و از جبروت عظمتش شیفته شد و تقاضای دوستی کرد . کوه، جبروت کبریایی خود را نشکست و غرور و جلالش اجازه نداد که به او نگاهی کندپرنده‌ای یافت در پرواز، که بال‌ های بلندش را باز می‌کرد و به آرامی در آسمان‌ها سیر می‌نمود، خوشش آمد و از این‌که این پرنده توانسته خود را از قید زمین خاکی آزاد کند، شیفته شد. اظهار محبت کرد و تقاضای دوستی نمود و گفت: آیا استحقاق دارم که هم پرواز تو باشم؟ اما پرنده جوابی نداد و به آرامی از او گذشت و او را در تردید و ناراحتی گذاشت و او افسرده و سرافکنده با خود گفت: مرا ببین که از لجن خاکی ساخته شده‌ام، ولی می خواهم از قید این زمین خاکی آزاد گردم، چه آرزوی خامی، چه انتظار بی‌جایی. به حیوانات نزدیک شد، هر یک بلاجواب از او گذشتند و اعتنایی نکردند، خود را به ابر عرضه کرد و خوش داشت همراه تکه های ابر بر فراز آسمان‌ها پرواز کند، اما ابر نیز جوابی نداد و به آرامی گذشت. به دریا نزدیک شد و طلب دوستی کرد، اما دریا با سکوت خود طلب او را بلا‌جواب گذاشت. او دست به دامن موج شد و گفت: آیا استحقاق دارم که همراه تو بر سینه دریا بلغزم، از شادی بجوشم و از غضب بخروشم، و بر چهره تخته سنگ‌های مغرور سیلی بزنم و بعد تا به ابدیت خدا پیش بروم و در بی نهایت محو گردم؟اما موج بی اعتنا از او گذشت و جوابی نداد. انسان دل‌ شکسته و ناراحت، روی از دریا گردانید و به سوی کوه رفت و از جبروت عظمتش شیفته شد و تقاضای دوستی کرد . کوه، جبروت کبریایی خود را نشکست و غرور و جلالش اجازه نداد که به او نگاهی کند،‌ انسان دل‌شکسته و ناامید سر به آسمان بلند کرد،‌ از وسعت بی ‌پایانش خوشحال شد و با الحاح طلب دوستی کرد.
خدا بود و دیگر هیچ ...
 اما سکوت اسرارآمیز آسمان به او فهماند که تو لجن خاکی استحقاق هم ‌نشینی مرا نداری. به ستارگان رجوع کرد، ولی هریک بی اعتنا گذشتند و جوابی ندادند. انسان به صحراهای دور رفت و خواست در کویری تنها زندگی کند و تنهایی خود را با تنهایی کویر هماهنگ نماید و از تنهایی مطلق به درآید، ولی کویر نیز با سکوت سرد و سوزان خود انسان آشفته و مضطرب را سر‌گردان باقی گذاشت. انسان،‌ خسته، روح‌مرده، پژمرده، دل شکسته، وحشت‌زده و مأیوس، ‌تنها،‌ سر به گربیان تفکر فرو برد، و احساس کرد که استحقاق دوستی با هیچ مخلوقی را ندارد، او از لجن است، لجن متعفن، از پست‌ ترین مواد و هیچ‌کس او را به دوستی نمی پذیرد. آن‌گاه صبرش به پایان رسید، ضجه کرد، اشک فرو ریخت،‌ و از ته دل فریاد برآورد: کیست که این لجن متفعن را بپذیرد؟ من استحقاق دوستی کسی را ندارم،‌ من پستم، من ناچیزم، من بدبختم، من گناهکارم، من روسیاهم، من از همه‌جا رانده شده‌ام،‌ من پناه‌گاهی ندارم، کیست که دست مرا بگیرد؟ کیست که ناله‌های مرا جواب گوید؟ کیست که بدبختی مرا ملاحظه کند؟ کیست که مرا از تنهایی به درآورد؟ کیست که به استغاثه من لبیک بگوید؟ ناگهان طوفانی به پا‌شد،‌ زمین به لرزه در‌آمد، آسمان غریدن گرفت، برق همچون تازیانه‌های آتشین،‌ برگرده آسمان کوفته می شد، گویی که انفجاری در قلب عالم به وقوع پیوسته است،‌ صدایی در زمین و آسمان طنین انداز شد که از هر گوشه و از دل هر ذره و از زبان هر موجود بلند گردید:ای انسان، تو محبوب منی، دنیا را به خاطر تو خلق کرده‌ام، و تو را بر صورت خود آفریده‌ام، و از روح خود در تو دمیده‌ام، و اگر کسی به ندای تو لبیک نمی گوید،‌ به خاطر آنست که هم‌ طراز تو نیست و جرأت برابری و هم نشینی با تو را ندارد، حتی جبرئیل، بزرگ ‌ترین فرشتگان، ‌قادر نیست که هم‌طراز تو شود، زیرا بالش می سوزد واز طیران به معراج باز می ماند.ای انسان، تو مرا دوست می‌داری و من نیز تو را دوست می دارم. تو از منی و به سمت من باز می گردیای انسان ، تنها تویی که زیبای را درک می کنی، جمال و جلال و کمال، تو را جذب می کند. تنها تویی که خدای را با عشق ـ نه با جبر ـ پرستش می کنی. تنها تویی که در تنهایی نماینده خدا شده‌ای. ای انسان تنها تویی که قدرت و خلاقیت خدا را درک می کنی.‌ تنها تویی که غرور می‌ورزی و عصیان می‌کنی و لجوجانه می جنگی و شکسته می‌شوی و رام می‌گردی و جلال و جبروت خدا را با بلندی طبع و صاحب نظری خود درک می کنی. تنها تویی که فاصله بین لجن و خدا را قادری بپیمایی و ثابت کنی که افضل مخلوقاتی. تنها تویی که باکمک بال‌ های روح به معراج می روی.‌ تنها تویی که زیبایی غروب تو را مست می‌کند و از شوق می‌سوزی و اشک می‌ریزی.ای انسان، خلقت در تو به کمال رسید،‌ و کلمه در تو تجسد یافت، و زیبایی با دیدگان زیبابین تو ظهور کرد‌ و عشق با وجود تو مفهوم و معنی یافت و خدایی خود را در صورت تو تجلی کرد. ای انسان، تو مرا دوست می‌داری و من نیز تو را دوست می دارم. تو از منی و به سمت من باز می گردی. مطلب دیگر :دست نوشته ای از شهید چمرانبهترین راهنمای همت مضاعفآلبوم تصاویر شهید چمرانمناجاتهای شهید چمرانآخرین وصیتنامه شهید چمران در لبناندستنوشته شهید چمرانصدام به روایت شهید چمراندعوت به همکاری در دانشگاه آریا مهرآخرین دست‌نوشته شهید چمران  دست نوشته شهید چمران بخش هنرمردان خدا - سیفی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن