محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846488898
اسلام در ايران
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اسلام در ايران چيرگي تازيان مسلمان بر ايران و آغاز اسلامي شدن اين سرزمين که بايد آن را يکي از مهم ترين حوادث تاريخ جهان و پايان عصر باستاني ايران خواند، مولود عوامل مختلف سياسي و اجتماعي و اقتصادي است که هنوز همه ي آن ها به درستي مورد بحث و تحقيق و تحليل همه جانبه قرار نگرفته، و شايد هم نمي تواند قرا گيرد. چه بايد گفت که تقريباً تمام اطلاعات کنوني ما درباره ي فتوح و نفوذ اسلام در ايران متکي بر منابعي است که مسلمانان، اعم از عرب و ايراني، از ديدگاهي غالباً جانبدارانه نسبت به فاتحان نوشته اند. فقدان منابع مقابل، چه اصلاً نوشته نشده، چه از ميان رفته باشد. مانع مقايسه ي روايات منابع اسلامي با اخبار و رواياتي است که حوادث فتوح وروند گسترش اسلام در ايران را از ديدگاهي مخالف مورخان عصر اسلامي گرد آورده، يا مي توانسته است گرد آورد. هم از اين روست که امروزه تعيين ميزان درستي يا نادرستي انبوه رواياتي که در اين ابواب وجود دارد، بيش تر از راه مقايسه ي آن ها در منابع مختلف عصر اسلامي، دقت در جزئيات ظاهراً بي اهميتي که در اين روايات آمده، توجه به نتايج مسلم بعضي حوادث که منابع درباره ي مقدمات و علل و عوامل آن مبالغه کرده يا سکوت در پيش گرفته اند يا سخن برضد هم رانده اند، و سرانجام اطلاع بر احوال کلي جهان آن روزگار، دست مي دهد. با اين همه، امروز مي دانيم که اوضاع سياسي و اجتماعي ايران در آخرين سال هاي دولت ساساني به گونه اي بود که تحولي اساسي را اجتناب ناپذير مي کرد و بي گمان ايرانيان هم از هر تحول بنياديني استقبال مي کردند. جدايي و بيگانگي طبقات جامعه ي ايران از يکديگر، اختلاف هاي ديني و سرکوب شديد مخالفان دين رسمي دولت، حرص و فساد موبدان و مداخله ي آن ها در همه ي شئون (آرنولد 1979: 209؛ صديقي، 1372 ش: 19-23)، فرسودگي دولت 400 ساله ي ساساني، خاصه پس از پيکارهاي دراز و پرخرج و بي حاصل با روم، ضعف شديد دستگاه دولت که پس از خسرو دوم در مدتي اندک بيش از 10 تن بر تخت نشستند، اختلاف و نزاع امرا و اشراف ايراني، و از آن سوي، حمله هاي سريع تازيان تيزرو پرشور که سختي معيشت در عربستان و وعده ي پيامبر اکرم (ص) به چيرگي آنان بر خسروان و قيصران انگيزه هايي نيرومند براي تهاجم آنان به ايران بود، همه از جمله عواملي به شمار مي آيد که راه مسلمانان را به سوي ايران و غلبه بر آن هموار کرد تا بخش اعظم قلمرو دولتي ديرپا را از غرب به شرق و از جنوب به شمال در طي حدود 3 دهه در نوردند. اما، بررسي فرايند نفوذ و گسترش اسلام در ايران بي گمان منوط است به ارائه ي طرحي کلي و موجز از نقشه ي سياسي منطقه و تحولاتي که در سده ي 7 م بر اثر جنگ هاي ايران و روم و سقوط آل منذر به سقوط ساسانيان و چيرگي مسلمانان انجاميد. همچنين عرضه ي تصويري از گسترش اسلام در ايران که با لشکرکشي تازيان مسلمان به اين سرزمين آغاز شد، بدون نگاهي به تاريخ اين فتح که از خلال آن نکات مهمي درباره ي چگونگي نفوذ اسلام و گروش بدان به دست مي آيد، ميسر نخواهد بود. در عصر ساساني از قرن 3 م به تدريج مهاجر نشين ها و پادگان هاي ايراني که غالباً به دست بعضي از خاندان هاي اشراف اداره مي شد، دربين النهرين پديد آمد که به ايجاد خط دفاعي ايراني به شکل پادگان شهرهايي چون عين التمر، قادسيه ، حيره ، انبار ، سنجار ، تکريت ، به اردشير و کسکر، و نيز واحه هايي معروف به عيون الطف انجاميد (موروني، (1) 1976: 42-41).اما مهم ترين عامل حفظ نفوذ و سلطه ي ساسانيان بر سواحل جنوبي فرات تا باديه الشام و شرق و شمال شرقي عربستان، دولت عرب دست نشانده ي ايران در حيره، يعني آل منذر و نيز بعضي قبال تابع مانند شاخه هايي از بني تغلب و ربيعه و طي و ياد بود (طبري، 1387 ق: 201/2-208؛ نولدکه، 1358 ش: 503، 506، 507، 510) که سد محکمي در برابر هجوم بدويان عرب و کوشش هاي روميان براي نفوذ به قلمرو غربي ايران به شمار مي رفت. در جنوب، غير ازبحرين که مستقيماً به دست ا يرانيان اداره مي شد و قبايل عبدالقيس و بنوبکر بقيه تابع ايران بودند، يمن نيز از مراکز عمده ي نفوذ ايران در شبه جزيره ي عربي بود و «ابناء» يا ايرانيان آن ديار در تاريخ اين منطقه، از ايام چيرگي حبشيان تا اوايل عصر اسلامي و داستان ردّه و فتح ايران، نقش مهمي داشتند (تقي زاده، 1409 ق: 94-96، 120-129، 139). در اواخر قرن 6 و آغاز قرن 7 م چند واقعه ي بزرگ، اوضاع منطقه را دستخوش تغيير کرد. نخست در داخل ايران طغيان هايي بر ضد خسروپرويز به فرمان بهرام چوبين و بندويه و بسطام رخ داد و با آن که سرکوب شد وخسرو به ويژه به ياري روميان بر اوضاع تسلط يافت (طبري، 1387 ق: 176/2-180؛ نولدکه، 1358 ش: 424-429؛ زرين کوب، 1364 ش: 509/1-511)، ولي جاه طلبي نابخردانه ي خسرو در حمله ي گسترده اي که بر ضد روميان تدارک ديد و سوريه، فلسطين، مصر، ارمنستان و آسياي صغير را تصرف کرد، دولت ساساني را به سراشيب ضعف افکند. چه او به رغم اين پيروزي ها بر دولت مسيحي روم-که در همان ايام بر مسلمانان گران افتاد و انعکاس آن و پيش بيني تغيير اوضاع را در قرآن کريم (روم1/30-8) مي توان ديد- دربرابر هراکليتوس تاب نياورد و تا تيسفون عقب نشست (طبري، همان، 180/2-186؛ زرين کوب، همان، 511/1 - 520). حادثه ي مهم ديگري که در خلال اين احوال رخ داد، انقراض دولت آل منذر در حيره، و حبس و قتل نعمان بن منذر، آخرين فرمانرواي آن، به دست خسروپرويز بود که سرانجام به جنگ ايرانيان و بني شيبان در ذوقار انجاميد و اينان به کمک بعضي از قبايل عرب هم پيمان ايران، سپاه ايرانيان را درهم شکستند. اين پيروزي که بايد ميان سال هاي 604 تا 610 م رخ داده باشد، چنان تازيان را به وجد آورد و روح حماسه در آن ها دميد که در وصف آن افسانه ها سرودند و آن را از مهم ترين «ايام» خود دانستند (طبري، همان، 193/2-212؛ نولدکه، همان، 491، 504-507، 510). اين واقعه همچنين افسانه ي قدرت و سطوت ايرانيان را در پيش عرب ها فروريخت و باعث تحريک و تشويق آنان به حملات پراکنده ي بعدي شد که پس از انقراض آل منذر مانعي بر سر راه اين تهاجمات نمي ديدند. سپس، روايتي هم از پيامبر اکرم (ص) آوردند که فرمود عرب در ذوقار داد خود از ايرانيان ستاند (طبري، همان، 193/2 - 200؛ ابن اثير، 1402 ق:482/1 - 490). افزون بر آن هجوم اقوام نيمه وحشي شرق و شمال به ايران، طاعون سال 628 م و طغيان بزرگ دجله و خسارت هاي هنگفت آن از اسباب ضعف دولت ساساني در آخرين سال هاي آن بود. در اين ايام چند سالي بود که پيامبر اکرم(ص) در مدينه مستقر شده و اسلام به تدريج بال هاي خود را بر شبه جزيره مي گسترانيد. پس از صلح حديبيه، خسروپرويز هم ازجمله فرمانرواياني بود که پيامبر وي را به اسلام دعوت کرد، اما خسرو پاسخي درشت داد و باذان، امير ايراني يمن، را گفت به حجاز برود و پيامبر را به نزد او فرستد؛ اما چون پيامبر (ص) خبر مرگ خسرو را براي باذان فرستاد، اين امير و ايرانيان يمن اسلام آوردند (طبري، همان، 644/2 - 656، قس: همان، 158/3)؛ اما ايرانيان بحرين به اطاعت و تأديه ي جزيه گردن نهادند (همان، 29/3، 137، 215؛ نيز زرين کوب، 1367 ش: 291/2). گفته اند که پيامبر (ص) باذان را بر حکومت يمن ابقا کرد و پس از مرگ او نيز ايرانياني چون عامر بن شهر و شهر بن باذان و فيروز ديلمي و داذويه حکومت يافتند (طبري، همان، 227/3 - 228، 318؛ ابن اثير، 1402 ق: 213/2 - 215).به هر حال، پس از مرگ خسرو، ايران يک سره درورطه ي آشوب افتاد. نتايج شکست هاي نظامي خسرو و ناخشنودي هاي داخلي ناشي از تعقيب و سرکوب و سخت گيري که موبدان بر مردم خاصه مزدکيان و مانويان و مسيحيان اعمال مي کردند، اينک آشکار مي شد. قتل عام شاهزادگان به دست شيرويه نيز بر اين نابساماني هاي افزود و کسي نمانده بود تا امور را به نظم آورد (طبري، همان، 371/2-372؛ تقي زاده، 1409 ق: 13-14، 20-28). در اين ميان بعضي از قبايل عرب در مرزهاي جنوب غربي وسواد به آبادي هاي ايراني حمله مي بردند و به تدريج تهاجمات خود را گسترده مي کردند. جنگ هاي ردّه و داستان خروج اسود و مسيلمه از همين ايام آغاز شد که گذشته از مداخله ي نومسلمانان ايراني يمن در آن، بدان سبب که مقدمه ي توجه مسلمانان به مرزهاي جنوب و جنوب غربي ايران گرديد، در اين بررسي مهم مي نمايد. در خلال اين طغيان ها و جنگ ها، ايرانيان يمن وفاداري خود را به دين جديد نشان دادند و عامل مهم سرکوب اسود و مرتدان طرفدار مسيلمه شدند (طبري، همان، 229/3-236، 318-324؛ ابن اثير، همان، 337/2-341، 346؛ قس: بلاذري، 1865 م: 105-107؛ بسوي، 1394 ق: 262/3). از آن سوي، خالد بن وليد چون کارمرتدان يمامه را به پايان برد، به فرمان ابوبکر مأمور عراق شد. نيز گفته اند که به مدينه رفت و از آن جا به دستور خليفه روانه ي عراق گرديد (طبري، همان، 343/3- 344)، اما به درستي دانسته نيست که چرا خالد مأمور جنگ در اين ناحيه شد؛ شايد بتوان گفت از آن جا که هدف پيشوايان دولت نوبنياد اسلامي متحد گردانيدن همه ي تازيان زيرپرچم اسلام، و سرکوب مخالفان و مرتدان بود که تا حدود ايران کشيده شده بودند، و اين معني به ناچار با منافع دولت ايران در اين منطقه بر مي خورد، خليفه با گسيل خالد بدان جا پيش دستي کرد. از آن سوي، سرکوب بعضي از قبايل طرفدار ايران چون بني حنيفه در ايام ردّه، فرصت بيش تري به اعراب بني شيبان و بني عجل براي حمله به قلمرو ايران مي داد و در اين ميان مثني بن حارثه رئيس بني شيبان کاميابي و شهرت بيش تري يافت و همو بود که از ابوبکر خواست که به او رسماً اجازه دهد تا بر قلمرو ايران در سواد حمله کند. بدين گونه بود که خليفه نيز خالد را بدان جا فرستاد و به مثني گفت از او اطاعت کند (همان، 343/3 - 345؛ دينوري، 1959 م: 111، 112؛ زرين کوب، 1362 ش: 291). درباره ي اين وقايع و نيز اولين نقاطي که مورد هجوم خالد و مثني و ديگر فرماندهان عرب قرار گرفت، روايات گوناگون و متناقضي وجود دارد. به هر حال، خالد در قدم نخست با سران آبادي هاي سواد چون بانقيا و باروسما و اليس صلح کرد، و قبيصه بن اياس طايي و اشراف حيره هم به صلح و پرداخت جزيه گردن نهادند (طبري، 1387 ق: 434/3 - 346؛ درباره ي هم داستاني امراي حيره با مسلمانان ، نولدکه، 1358 ش: 551، حاشيه). خالد از آن پس در پيکار ذات السلاسل مرزبان حفير را شکست داد و ابله را تصرف کرد (طبري، همان، 348/3-349؛ قس: همان، 350/3؛ ابن اثير، 1402 ق: 385/2-386)، اما براي تسخير همه ي حيره مجبور به جنگ شد و براي دست يابي بر آن جا در چند رويارويي ديگر، ايرانيان و اعراب مسيحي هم پيمان آنان را شکست داد (بلاذري، 1865 م: 242 - 243؛ طبري، همان، 350/3، 352-356). فتح حيره و گريز آزاد به، مرزبان آن جا، و نيز شکست ايرانيان به فرماندهي فرخ بنداد کليد تصرف شهرهاي شمالي و غربي حيره بود (طبري، همان، 358/3-364). دهقان هاي اين مناطق به تدريج با خالد صلح کردند و جزيه برگردن گرفتند، بدان شرط که بر املاک خود بمانند و املاک خسروان را به مسلمانان دهند (بلاذري، همان، 244؛ طبري، همان، 368/3).پس از اين بود که خالد مرزبانان و سران ايراني مداين را به اسلام خواند (طبري، همان، 369/3-370) و در پي آن عين التمر را گرفت. اسيراني که خالد پس از اين واقعه به مدينه فرستاد، گويا اولين گروه ايرانياني بودند که به حجاز برده شدند (همان، 376/3-385،377؛ بلاذري، همان، 246-247). پدران چند تن از مشاهير اسلام چون سيرين ، پدر محمد بن سيرين ، يسار ، نياي محمد بن اسحاق ، و نصير ، پدر موسي بن نصير ، هم در اين جا اسير شدند (بلاذري ، همان ، 247). به هر حال، چند جنگ ديگر رخ داد و تازيان همه جا پيش مي آمدند، تا آن که خالد به دستور عمر بن خطاب مأمور شام شد (طبري، همان، 379/3-383؛ قس: ابن اثير، 1402 ق:394/2-398؛ براي آگاهي درباره ي شکست و قتل مرزبان ايراني بحرين، خليفه، 1968 م: 110/1-111). اما در مدينه عمر به زحمت لشکري فراهم آورد و به فرماندهي ابوعبيد بن مسعود روانه ي حدود ايران کرد (بلاذري، 1865 م: 250، 253). در اين ميان رستم فرخزاد که رشته ي کارهاي ايران را به نيابت از پوران دردست داشت، لشکر آراست و دهقانان سواد را به شورش بر تازيان فراخواند. اما سپاه ايران و اين شورش ها کاري از پيش نبرد و ابوعبيد و مثني همچنان پيش مي آمدند (طبري، همان، 413/3-444،415-449؛ قس : ابوعلي مسکويه ، 1366 ش :186/1؛ ابن اثير ، همان، 345/2) تا ساحل شرقي فرات در محلي به نام قس الناطف، طي پيکاري که به نبرد جسر معروف شد، تازيان به سختي شکست خوردند و ابوعبيد کشته شد (رمضان 13 ق) و ايرانيان بيش تر متصرفات مسلمانان را بازستاندند، اما بيش از اين نتوانستند از اين پيروزي بهره برداري کنند. از آن سوي عمر تا مدت ها از عراق سخن نگفت تا سرانجام جريد بن عبدالله بجلي را فرستاد و او همراه با مثني پس از جبران شکست پيشين در بويب (يوم النضيله) دوباره همه ي مناطق پيشين را گرفتند و در منطقه ي ميان حيره و کسکر به تاخت و تاز پرداختند (طبري، 1387 ق: 454/3-472؛ بلاذري، 1865 م: 251-254؛ دينوري، 1959 م: 113-117؛ قس: طبري، همان، 471/3-472، روايت ابن اسحاق؛ يعقوبي، 1960 م: 142/2- 143؛ تقي زاده، 1409 ق: 187-189). تسخير سوق بغداد، ابله، مذار، دشت ميشان و ابرقباذ هم به روايتي در همين ايام رخ داد (دينوري، همان، 116-118). در اين زمان يزدگرد در ايران به تخت نشسته، و کارها اندکي سامان يافته بود. عمر که مي خواست به تن خويش به عراق آيد، سرانجام سعد بن ابي وقاص را فرستاد. در اين ميان، مثني درگذشت و سعد در قادسيه اردو زد و نمايندگاني به نزد يزدگرد و به روايتي به سوي رستم فرخزاد فرستاد که لشکر آراسته بود (طبري، همان، 477/3-491، 494-496؛ بلاذري، همان، 255؛ ابن اثير، 1402 ق: 448/2-449). اين نمايندگان، ايرانيان را به جنگ، يا اسلام، يا جزيه دعوت کردند، اما کار به جنگ کشيد (طبري، همان، 496/3-497). گفته اند رستم مي کوشيد از فرماندهي کناره گيرد، يا کار به گونه اي پيش رود که به جنگ نيازي نيفتد، اما يزدگرد اصرار بر جنگ کرد و رستم به ناچار در ساباط اردو زد (همان، 497/3-504، 509، 517 - 521؛ بلاذري، 1865 م: 256-257). گفته اند که او در مورد سرانجام اين پيکار بدبين و نااميد بود. در جنگ قادسيه که در شمار سپاهيان ايران و نيز در تاريخ وقوع آن ميان روايات اختلاف و تناقض هست، ايرانيان به سختي شکست خوردند و رستم کشته شد و مسلمانان روي به مداين نهادند (طبري، همان، 505/3، 535، 577، 590، 620-622؛ بلاذري، همان، 255، 257-259؛ خليفه، 1968 م:119/1 - 120؛ يعقوبي، 1960 م: 144/2-145) و در سرزمين هاي ميان دجله و فرات به تاخت و تاز پرداختند. جالب آن که به دستور عمر دهقانان و اتباع ايشان در سواد امان يافتند و بر املاک خود ماندند وجزيه بر گردن گرفتند و اين معني از عوامل مهم گروش آنان به اسلام شد. به هر حال، مسلمانان پس از تسخير بهرسير به داخل مداين راه يافتند و آن جا را تصرف کردند (طبري، همان، 5/4-14؛ بلاذري، همان، 262-264؛ ثعالبي، 1963 م: 739؛ دينوري، 1959 م: 126-128). از جمله عوامل شکست قادسيه، گذشته از اختلاف هاي داخلي ايرانيان و نااميدي رستم فرخ زاد (يعقوبي، 1960 م: 141/2-145)، رعبي را که تازيان در دل ها افکنده بودند و خاصه خبر شکست روميان در يرموک و کناره گيري غالب مردم و دهقانان سواد از جنگ با تازيتان را بايد ذکر کرد که به همين سبب املاک شان جزو غنايم محسوب نگرديد. سقوط مداين و گريز يزدگرد، آغاز ورود اسلام به سرزمين اصلي ايران است که بسياري مناطق آن به صلح و بسياري به جنگ گشوده شد و اسلام در ميان ايرانيان راه يافت. پس از قادسيه، نبرد جلولا و تسخير حلوان پيش آمد. در تسخير حلوان ايرانيان نيز مداخله داشتند، چه، قعقاع بن عمر پس از تصرف آن جا، قباد خراساني را که از هويتش اطلاعي نداريم، به امارت گماشت (بلاذري، همان، 264-265؛ طبري، همان، 24/4-26، 28، 34، 35؛ مجمل التواريخ...، 1318 ش: 264-275؛ قس: يعقوبي، 1960 م: 151/2؛ بلاذري، همان، 301؛ نيز ، تقي زاده، 1409 ق: 193).پس از اين وقايع اوضاع آرام گرفت، زيرا عمر فتح سواد را کافي مي دانست وخواهان پيشروي نبود (ابوعلي مسکويه، 1366 ش: 226/1)؛ تا آن که واقعه اي غير منتظره دوباره آتش جنگ را روشن کرد و به فتح سرزمين اصلي ايران انجاميد. علاء بن حضرمي که به نامجويي و رقابت با سعد برخاسته بود، بي اذن خليفه از بحرين آمد و برق آسا از راه خوزستان به اصطخر فارس رسيد. در اين جا ايرانيان بر اوحمله برده و راه بازگشت را بريدند. عقبه بن غزوان به دستور عمر به نجات او آمد (طبري، 1387 ق: 79/4-82؛ ابوعلي مسکويه، 1366 ش: 228/1-230). هرمزان که پس از قادسيه، با عنوان حاکم فارس و خوزستان در آن ديار مشغول گردآوري مال و مرد بود، حملاتي تدارک ديد، ولي کاري از پيش نبرد و تازيان با تسخير رامهرمز و شوشتر، هرمزان را نيز گرفته، به مدينه فرستادند (طبري، همان، 72/4-76، 83-87؛ بلاذري، 1865 م: 380؛ دينوري، 1959 م: 129). اين واقعه در 17 يا 20 ق اتفاق افتاد (طبري، همان، 89/4). پس از آن فتح شوش و جندي شاپور و توج به جنگ و صلح دست داد تا آن که شکست شهرک مرزبان فارس، بخش مهمي از منطقه را به دست مسلمانان افکند (همان، 89/4-94؛ ابوعلي مسکويه، همان، 234/1-236؛ دينوري، همان، 132-133). گفته اند که پس از اين پيروزي ها عمر به پيشنهاد و رأي احنف بن قيس اجازه ي حمله به سراسر ايران را داد و فرماندهاني براي اين کار برگزيد (طبري، همان، 94/4، قس: همان، 137 و 138 که اين حادثه را پس از نهاوند دانسته است؛ ابوعلي مسکويه، 1366 ش :233/1-234). نيز گفته اند که همين معني سبب شد ايرانيان در نهاوند گرد آيند (تقي زاده، 1409 ق: 198). اما اين جنگ نيز مؤثر نيفتاد و با آن که نعمان بن مقرن فرمانده ي عرب کشته شد، ايرانيان به سختي شکست خوردند (طبري، همان، 115/4- 134).در جنگ نهاوند که مسلمانان فتح الفتوحش خوانده اند، مقاومت ايرانيان در هم شکست و تازيان ديگر با مانعي جدي در برابر خود روبه رو شندند و از هر سوي به پيش روي پرداختند (درباره ي تاريخ اين پيکار ،همان، 114/4، 129؛ مجمل التواريخ ... 1318 ش: 275). همدان، آذربايجان، ري، اصفهان بقيه ي فارس و سرانجام خراسان از شهرها و ايالاتي بود که پس از اين به تدريج به جنگ و صلح گشوده شد (طبري، همان، 138/4، 146-150، قس: همان، 94/4، 137؛ کسروي 1307 ق: 24). بعضي شهرها چون ري به کمک خود ايرانيان با امراي ايراني که با يکديگر دشمني و رقابت داشتند، فتح شد يا امرا و حاکمان خود، بدون جنگ، به صلح گردن نهادند (طبري، همان، 150/4-151؛ بلاذري، همان، 318؛ قس: ابن قتيبه، 1987 م: 568؛ درباره ي فتح ري به ويژه، قس: خليفه، 1968 م: 160/1-161). نکته ي مهم آن که درباره ي تاريخ و چگونگي فتح شهرهاي ايران ميان منابع اختلاف بسيار هست. چه، بسياري از روايات فتوح پس از اين رخدادها ضبط و تدوين شد، و بسياري از شهرها نيز دو يا چند بار فتح شد و چنين مي نمايد که سنوات اين فتوح با هم خلط شده، يا به جاي يکديگر ذکر گرديده است (براي فتح شهرهاي مهم و اختلاف درباره ي آن ها، طبري، همان، 139/4-141، 151-155، 246-247، 269-270؛ ابونعيم، 1931 م: 22/1-25؛ قمي، 1313 ش: 25-26؛ بلاذري، همان، 312-313، 326-328، 332، 334-339؛ خليفه، 1968 م: 149/1، 174،164- 175 ، 266؛ ابن قتيبه ، همان جا ؛ ابن اسفنديار، 1320 ش : 155-164، 174-177 ؛کسروي، 1307 ق: 28-30).چون ايالت جبال (سرزمين ماد) فتح شد، تازيان از طريق پايگاه هاي خود در جنوب و برخورداري از حمايت پادگان هاي خود و جبال، از فارس روي به شرق و شمال شرقي نهادند. گرچه اين پيشروي آنان به سبب بعضي جنگ ها و شورش ها گاه به کندي صورت مي گرفت، ولي سرانجام موفق شدند سراسر سيستان و کرمان و خراسان را گرفته، به ماوراءالنهر دست اندازي کنند (درباره ي سيستان ، طبري، همان، 180/4-182؛ تاريخ سيستان، 1352 ش: 80-89 ؛ بلاذري، 1865 م: 392-398؛ خليفه، 1968 م: 172/1، 237-238، 243، که سنوات ياد شده بايد با احتياط تلقي شود؛ درباره ي خراسان، طبري، همان، 166/4-171، 300-302، 309-316؛ بلاذري، همان، 403-406؛ خليفه، همان، 173/1-174، 178؛ قس: يعقوبي، 1960 م:167/2؛ ابن قتيبه، همان جا). بدين گونه فتح بخش اعظم ايران تا جيحون در همين ايام به انجام رسيد، ولي تا مدت هاي دراز قيام ها و شورش هاي ملي وديني در بعضي مناطق ايران خاصه ايالات جنوبي و شرقي و از آن پس شمالي که به مراکز مهم خوارج و علويان و طرفداران دين و قوميت ايراني تبديل شده بود، دوام داشت. از همه ي روايت هايي که درباره ي سقوط ساسانيان و نفوذ اسلام در ايران آمده است، بر مي آيد که عقب نشيني بعضي از امرا و اشراف و دهقانان و حتي موبدان در برابر امواج هجوم تازيان و اسلام آوردن و همدلي با آنان از عوامل مهم اين سقوط و اسلامي شدن تدريجي ايران بود. مقاومت ها و شورش هاي ضد عربي که در خلال فتح و پس از آن در بعضي شهرها رخ مي داد، هرگز مانعي در برابر گسترش اسلام، هرچند کند و آرام، نبود و ايرانيان به زودي خود مبلغ اسلام شدند و درجامه ي دين نو توانايي خود را نه تنها در فنون و دانش ها و تدوين تعاليم اسلام، بلکه راهبري دستگاه خلافت نشان دادند. هم داستاني بعضي از امرا و اشراف ايراني با مسلمانان باعث شد که اينان نه تنها بر جان و مال خود ايمن شوند، بلکه از عطاياي اسلامي نيز بهره مند گردند و گاه موقعيت اجتماعي و سياسي خود را هم حفظ کنند (دهالا، 1963: 439). نمونه هاي بسياري از اين رفتار که غالباً حاکي از ناخشنودي و بلکه تنفر سپاهيان و امرا و موبدان از يزدگرد است، مي توان نشان داد. رفتار خيانت آميز آبان جادويه پس از جلولا با يزدگرد و نجات جان و اموال خود (طبري، 1387 ق: 166/4؛ ابوعلي مسکويه، 1366 ش: 253/1)؛ همکاري هيربد نهاوند در تسليم خزاين خسرو در نخيرجان به حذيفه بن يمان (طبري، همان، 116/4، 133)؛ فتح نيشابور به راهنمايي يکي از دهقانان که مي خواست خراج از او برداشته شود (يعقوبي، 1960 م: همان جا)؛ اطاعت بعضي از امراي سواد و هيربددارابگرد از مسلمانان (خليفه، 1968 م: 119/1، 164؛ دينوري، 1959 م: 116)؛ و همکاري مرزبان طوس و توقع حفظ حکومت خود (بلاذري، 1865 م: 334) از آن جمله است. حتي در قادسيه نيز سپاه ويژه ي شاهي به تازيان پيوست و در تسخير مداين و جنگ جلولا با آنان همکاري کرد (بلاذري، همان، 280، 372-373) و گويا در فتح بعضي از شهرهاي خوزستان و فارس نيز دست داشت (طبري، 1387 ق: 90/4-91).در آخرين روزهاي پادشاهي يزدگرد نيز يارانش از او بريده به احنف بن قيس پيوستند و اموال شاه را پس از نزاع و جنگ با او گرفته به امير عرب دادند و خود نيز از آن سهم بردند (همان، 166/4-171). اين خود داستان شگفتي است که فتح و نفوذ اسلام در برخي از شهرها به سبب رقابت و دشمني ميان امراي آن جا دست مي داد. مثلاً ري به کوشش ابوالفرخان فتح شد و تازيان حکومت آن جا را بدو دادند (همان، 150/4). در اصفهان نيز امراي ايراني به مسلمانان پيوستند و خواهان جنگ با ايرانيان شدند (همان، 90/4). در مناطق شرقي گذشته از اشرافي چون بهمنه و کنارنگ که به مسلمانان گرويدند (بلاذري، 1865 م: 404-405)، ماهويه، مرزبان مرو، از مؤثرترين امرايي بود که با مسلمانان بر ضد يزدگرد هم داستاني کرد، بدان شرط که حکومت در خاندانش بماند و خراج ندهد (طبري، 1387 ق: 310/4-312). به روايتي اين ماهويه به نزد امام علي (ع) نيز رفت (بلاذري، همان، 408؛ طبري، همان، 557/4). اين مايه همراهي ايرانيان با تازيان سبب شد که در اواسط فتح ايران وقتي عمر ديوان عطايا تشکيل مي داد، اشراف ايراني را نيز براي جلب قلوب شان مشمول اين عطايا قرار دهد که خود باعث پيشروي مسلمانان شد (يعقوبي، 1960، م: 153/2-154). پس از آن نيز هر که از ايرانيان به مسلمانان مي پيوست و با آنان در جنگ ها و فتح شهرها ياري مي کرد، به دستور عمر از عطايا بهره مند مي شد و اگر اسلام هم نمي آوردند، جزيه از آن ها ساقط مي گرديد (طبري، همان، 49/4، 91). گفته اند اين رفتار به پيشنهاد شهربراز، حاکم باب، در پيش گرفته شد (همان، 156/4)، گرچه در صلح نامه ي آذربايجان، پيش از حمله به باب، چنين نکته اي گنجانده شده است که در صورت همکاري ايرانيان، جزيه ي آن سال از ايشان برداشته شود (همان، 155/4).بررسي صلح نامه هاي ميان مسلمانان و ايرانيان اسلام نياورده خود مشتمل بر نکات مهمي است که تسامح مسلمانان اوليه و نيز همراهي ايرانيان را نشان مي دهد. مضمون بيش تر صلح نامه ها حاکي از آن است که مردم مي توانند بر دين خود بمانند و معابد و املاک خود را نگاه دارند و جزيه و خراج دهند، يا از آن شهر بروند، بي آن که کسي متعرض آنان شود، اما نبايد بر مسلمانان سلطه جويي کنند (بلاذري، 1865 م: 263؛ طبري، 1387 ق: 137/4، 140، 141، 152، 155). صلح اوليه ي طبرستان و دماوند و خوار به ويژه جالب است. چه، اسپهبد و مصمغان برعهده گرفتند که دشمنان تازيان را به قلمرو خود راه ندهند و مسلمانان نيز وارد آن جا نشوند و مردم هرکجا خواستند بروند (طبري، همان، 151/4، 153). مسلمانان در پيکارها اجازه ي قتل کودکان و پيران و زنان و نابينايان را نداشتند. پيشواي مسلمانان در حين جنگ مي توانست صلح خواهي دشمن را بپذيرد، اما درباره ي اسيران به تفاوت عمل مي شد و اوضاع و احوال وقت در اين رفتار مؤثر بود (امين، 1945 م: 85-86).عمر به ويژه تأکيد مي کرد که در پيکارها از ناجوانمردي و خيانت و مثله کردن و قتل کودکان خودداري کنند (طبري، همان، 186/4-187). در ايام فتوح، در خلال جنگ ها و پس از آن، تازيان پيوسته اسلام را خاصه براي اشراف و امرا تبليغ مي کردند و پيش از شروع هر جنگ، دشمن را به قبول اسلام مي خواندند و آنان را ميان گروش، جنگ و پرداخت جزيه مخيّر مي گردانيدند. وقتي سرزميني را تسخيرمي کردند نيز به تبليغ اسلام مي پرداختند، چنان که وقتي وليد بن عقبه آذربايجان را گشود، گروهي را براي تبليغ اسلام در آن جا نشاند (بلاذري، همان، 328). اين تبليغ و تشويق به اسلام گاه به دست خلفا و وزرا و کارگزاران دولت انجام مي گرفت. چنان که در 110 ق اشرس بن عبدالله سلمي در خراسان به تبليغ پرداخت و مردم را به اسلام خواند و جمعي کثير اسلام آوردند (صديقي، 1372 ش: 57). نيز بعضي از فرمانروايان و شاهزادگان طبرستان از سوي خليفه و وزير به اسلام دعوت شدند (ابن اسفنديار، 1320 ش: 206؛ بلاذري، همان،339).هارون الرشيد خود چند تن از اهل طبرستان را مسلمان گردانيد (طبري، 1387 ق: 316/8) و فضل بن سهل به دعوت يحيي برمکي مسلمان شد (حمدالله، 1362 ش: 308). مأمون نيز مجالسي از اصحاب اديان براي مباحثه و مناظره تشکيل مي داد (مثلاً ابن بابويه، 1377 ق: 154) که بي گمان يکي از دلايل آن تبليغ و نشان دادن تفوق اسلام بود. موالي نيز در گسترش اسلام سهمي داشتند و اگر به اين نکته توجه شود که نوآيينان در مورد دين جديد تعصب بيش تري مي ورزند، درمي يابيم که چرا اين موالي يا ايرانيان تازه مسلمان خود به مبلّغان اسلام بدل شدند (مثلاً بولت، 1364 ش: 39-40) و حتي رفتار دستگاه حکومت را با موازين اسلام مي سنجيدند و بدان اعتراض مي کردند و مخالف قرآنش مي خواندند. درباره ي رابطه ي اديان موجود در ايران با اسلام بايد گفت: مطابق روايتي، پيامبر اکرم (ص) خود با مجوسان معامله ي اهل کتاب کرد و ديگران را نيز بدين کار دستور فرمود (ابوعبيد، 1988 م: 40-34). از اين رو، از عصر فتوح با زردشتيان به همين روش رفتار مي شد (بلاذري، همان، 267) و آن ها غير از گروش به اسلام و تأديه ي جزيه يا جنگ، اگر مي خواستند، مي توانستند شهر خود را رها کرده، بروند. اين نکته در بعضي از صلح نامه ها قيد مي شد. از اين رو، در آغاز فتوح گروه هايي از ايشان دست به مهاجرت زدند (مثلاً طبري، همان، 140/4) و کساني از آنان که رفتار تازيان را بهتر از رفتار رؤساي دين زردشتي مي ديدند، به اسلام گرويدند (صديقي، 1372 ش: 134). گروهي نيز پرداخت جزيه را پسنديدند که در گرفتن آن اجحاف نمي شد و جان و مال و دين شان نيز در امان بود (همان، 37). از اين رو، در سرزمين خويش ماندند و تا مدت ها دين زردشتي در بعضي مناطق کاملاً رواج داشت (مثلاً مقدسي، 1906 م: 429، 439؛ اصطخري، 1927 م: 118-119). در واقع، بايد گفت که در عصر خلفاي راشدين با زردشتيان به خشونت و سختي رفتار نمي شد و همين امر باعث جلب آنان مي گرديد، اما در دوره ي امويان کار بر آن ها سخت شد، چنان که هيربدان را مي کشتند و آتشکده ها را ويران مي کردند (تاريخ سيستان، 1352 ش: 92-93؛ جاحظ، 1940 م: 480/4-481).با اين همه، در اواخر اين دوره نيز حاکمي چون خالد بن عبدالله قسري چندان تسامح داشت که مردي زردشتي را بر مسلمانان سروري داده بود (ابن خلکان، 1971-1972 م: 229/2). در برابر، اخباري حاکي ازآن است که گاه بر زردشتيان باقي مانده چنان سخت مي گرفتند که گروه هايي تن به مهاجرت به خارج از ايران مي دادند (زرين کوب، 1975: 32)، اما زردشتيان اسلام آورده نيز از تعرض هم کيشان سابق خود مصون نبودند (مثلاً بولت، 1364 ش: 39-40). آتشکده هاي زردشتي نيز اگر درجايي بود که با صلح فتح مي شد و مرزبانان برجاي خود ابقا مي شدند باقي مي ماند و الا ويران مي گشت (رافعي، 1408 ق: 45/1-46؛ صديقي، همان جا)، چنان که در صلح نامه ي آذربايجان به صراحت آمده که آتشکده ها نبايد ويران گردد (بلاذري، 1865 م: 326). اما آن ها که باقي مانده بودند نيز به تدريج، جز معدودي از آن ها، از ميان رفتند (قمي، 1313 ش: 37). زردشتيان در زمره ي ساير اصحاب اديان در مناظرات ديني نيز شرکت مي جستند. کتاب گجستک ابالش (1887: 12-9، جم) شرح مجلس مأمون در اين باب به زبان پهلوي است ( نيز ابن بابويه، 1377 ق: 154 به بعد). در سده ي 3 ق همچنين زردشتيان به مباحث کلامي پرداخته، آثاري در ردّ ساير اديان نوشتند. از آن جمله است کتاب شکند ويمانيک (گماني) ويچار از مردان فرخ که براي دفاع از دين زردشتي و حمله به اديان ديگر نوشته شد (مردان فرخ، 1943 م: سراسر کتاب؛ هدايت، 1943 م: 2 به بعد) و گاه بر تازيان طعنه مي زدند و منتظر بازگشت مجد و قدرت پيشين و رواج آيين خود بودند (متون پهلوي، 1371 ش: 190/2-191)؛ اما بي گمان در برابر پيشرفت روز افزون اسلام، چاره اي جز عقب نشيني نداشتند و برخي چون به آفريد در خراسان چنين انديشيدند که ميان اسلام و دين زردشتي سازش و توافقي پديد آورند، اما جالب است که زردشتيان بر ضدش به پا خاستند و ابومسلم را به دفع او واداشتند (گرديزي، 1363 ش: 266-267). در ايامي که قوم گرايي و انديشه ي استقلال طلبي در ميان ايرانيان رسوخ کرد، بعضي از امراي ايراني مسلمان باز به دين سابق بازگشتند، يا کوشيدند آيين گذشته را زنده کنند. از آن ميان بايد از مازيار بن قارن حاکم مازندران ياد کرد (بلاذري، همان، 339؛ ابن اسفنديار، 1320 ش: 209-210) که پدرش قارن، پيش از آن، دعوت خليفه را به اسلام رد کرده بود (ابن اسفنديار، همان، 206).مقارن رواج اسلام درميان قبايل عرب ربيعه و مضر در عراق، دين زردشتي و مسيحيت و مزدکي وجود داشت (امين، 1945 م: 84). مسيحيان که از رفتار ساسانيان دلخوش نبودند (قس: آرنولد، 1979: 210) و شايد آرزوي پيروزي تازيان را داشتند، با آغاز حمله ي آنان فقط به تأمين جان و مال خويش انديشيدند و به دفاع برنخاستند (صديقي، 1372 ش: 34). قبايل عرب مسيحي که با ايران هم پيمان بودند نيز بر اثر تبليغ تازيان که آن ها را هم نژادان خود مي خواندند، غالباً بدون دشواري به آن ها مي گرويدند؛ مثلاً وقتي خالد بن وليد وارد حيره شد، از جمله کساني که با او صلح کردند، سران مسيحي عرب چون عبدالمسيح بن عمرو ازدي بودند که پذيرفتند بر ضد ايرانيان جاسوسي کنند (بلاذري، 1865 م: 242-243). با آن که درباره ي گروش ايرانيان غير زردشتي به اسلام منابع و روايات درستي به دست ما نرسيده، ولي شواهدي از طريق مسيحيان در دست است که از روي گرداني سريع از مسيحيت در فارس و ديگر نقاط حکايت دارد (اشپولر، 1979: 144-143). گروش مسيحيان به اسلام تا قرن ها بعد ادامه داشت و آورده اند که بعضي از روحانيون برجسته ي مسيحي در ايران در قرن 2 و نيز 4 ق اسلام آوردند، هرچند مسيحيان درباره ي علت آن حکايات عجيب گفته اند (متز، 1967 م: 76/1 و حاشيه). با اين همه، به نظر مي رسد که انگيزه هاي اقتصادي و اجتماعي هم دراين گروش ها بي تأثير نبوده است (همان جا).اما مانويان و مزدکيان که در عصر ساساني سخت مورد هجوم و سرکوب واقع شده بودند و موبدان بدترين آزارها را بر آن ها روا مي داشتند (صديقي، 1372 ش: 21-23، 31)، دردوران تسلط اسلام خود را آزادتر مي ديدند و روزگاري آسوده زيستند. لااقل تا اواخر قرن اول از مانويان درعراق و خراسان خبر داريم (ابن نديم، الفهرست، [بي تا]، 334) و وجود فرقه هاي گوناگون در ميان مانويان، حاکي از آزادي آن ها در اين عصر است. اما سپس مانويت و آيين هاي آن در حکم بدعت و زندقه ممنوع گرديد (زرين کوب، 1975: 33-32).درباره ي اسلامي شدن ايران و گروش ايرانيان بايد گفت قطع نظر از اسلام آوردن باذان، امير يمن، افسران و فرماندهان و اشراف و دهقانان ايران نخستين کساني بودند که به اسلام گرويدند و از آن پس زير دستان شان به آن ها پيوستند، چنان که اسواران ايراني در اوايل فتوح مسلمانان اسلام آوردند (بلاذري، همان، 372-373) و رؤساي اصفهان و اسواران آن جا نيز که به فارس رفته بودند مسلمان شدند (طبري، 1387 ق: 90/4) و مرزبان مروالرود هم به تأسي از بعضي امراي ايراني به احنف بن قيس تسليم شد (بلاذري، همان، 406).در حدود منطقه ي باب نيز شهربراز فرمانرواي آن جا از نخستين کساني بود که در اين منطقه تسليم شد و به اسلام متمايل گرديد (طبري، همان، 156/4). از ميان مردم، قزوينيان نخستين گروهي بودند که بدون جنگ و بي درنگ اسلام آوردند (بلاذري، همان، 321). از روايات بر مي آيد که اسلام در غرب ايران با سرعت بيش تري رواج يافت. چه، گفته اند وقتي اشعث در عصر امام علي (ع) حکومت آذربايجان يافت، بيش تر مردم آن جا مسلمان بودند (همان، 329). در برابر گروش امرا و دهقانان، تازيان نيز ايشان را غالباً بر قدرت و نفوذ خود ابقا مي کردند. جز اين، انگيزه هاي ديگري نيز مردم را به اسلام متمايل مي کرد؛ مثلاً در 46 ق مردم سيستان به سبب دادگري حاکم آن ديار، به اسلام گرويدند (تاريخ سيستان، 1352 ش: 91) و مردم فارس ملک داري حاکم آن جا را به فرمانروايي خسروانوشيروان ماننده مي کردند (طبري، 1387 ق: 137/5). خوش رفتاري اسد بن عبدالله حاکم خراسان هم، که خاندان هاي بزرگ و مردمان اصيل را نيکو مي داشت، باعث گروش بزرگان ايران به اسلام مي شد، چنان که سامان خدات به دعوت/ تشويق او اسلام آورد (نرشخي، 1363 ش: 81). بي گمان موقعيت دهقانان مسلمان شده نيز سبب مي شد که برخي از زيردستان ايشان هم به اسلام بگروند، اگرچه گفته اند دهقانان که طرفدار حفظ اصول اشرافي بودند، از مسلمان شدن مردم تابع خود چندان خشنود نبودند، چه، در اين صورت آن فرودستان با دهقانان برابر مي شدند. از اين رو، مثلاً درخراسان دهقانان از عامل آن جا خواستند که از نومسلمانان نيز جزيه بگيرد (صديقي، 1372 ش: 57-58) و اين باعث مي شد که مردم از گروش به اسلام باز ايستند. در واقع بايد گفت علل و انگيزه هاي اقتصادي و اجتماعي هم، مانند فرار از جزيه و رهايي از ذلت و خواري (مثلاً زرين کوب، 1975: 31)، در اقبال مردم به اسلام نقش مهمي داشت؛ چنان که آورده اند شهربراز دادن جزيه را خفتي براي خود مي شمرد و به اسلام اظهار تمايل کرد (طبري ، همان ، 156/4) . با اين همه ، وقتي به سبب افزايش مسلمانان درآمد ناشي از جزيه کاهش يافت، به دستور حجاج از نومسلمانان نيز جزيه گرفتند و چون عمر بن عبدالعزيز آمد، اين کار را منع کرد و باز مردم روي به اسلام نهادند (همان، 559/6؛ امين، 1945 م: 92). پيش از آن هم وقتي مغيره به رستم فرخزاد پيشنهاد اسلام يا جزيه يا جنگ مي داد، تصريح کرد که اسلام را از آن دو خوش تر دارد (طبري، همان، 525/3). درباره ي دهقانان ايراني باز هم بايد گفت پيروزي عباسيان که به ويژه درخراسان مرهون ياري هاي اينان بود (مثلا گرديزي، 1363 ش : 266؛ دينوري ، 1959 م : 361) )، خود باعث گروش گروهي از دهقانان به اسلام شد و ابومسلم که در مسلماني تعصب مي ورزيد و بخارا خدات را به جرم ارتداد کشت، در اين گرايش و گروش به اسلام نقش داشت (دهالا، 1963: 439). گروش دهقانان به اسلام از ديدگاه فرهنگي نيز سخت مهم است. چه، رسوخ اسلام در ميان اينان از پايگاه اجتماعي خوبي برخوردار بودند و نيز حاملان فرهنگ و ادب ايراني به شمار مي رفتند، سبب شد که اين فرهنگ و ادب در محيط نوين نيز به حيات خويش ادامه دهد و باقي بماند. به هر حال، از ديگر عوامل نفوذ و گسترش اسلام در ايران مهاجرت هاي اعراب به ايران بود که پس از فتح اين سرزمين در شهرهاي مهمي چون همدان، اصفهان، فارس، قم، کاشان، قزوين، خراسان وسيستان سکني گزيدند و اين خود باعث تسريع جريان اسلامي شدن ايران گرديد. گرچه آورده اند که ايرانيان در بعضي نقاط آشکارا با عرب ها مخالفت مي ورزيدند، چنان که در قم مردم با تازيان به کشمکش برخاستند (زرين کوب، 1975: 28-27). مردم سواحل درياي خزر با آن که ديرتر به اسلام گرويدند، ولي شايد يکي از انگيزه هاي آن ها در گروش به اسلام و علويان، تحصيل مشروعيتي براي جنگ با دستگاه خلافت بود و علويان نيز براي همين کار، ايشان را به اسلام خواندند (کسروي، 1307 ق: 36).اين نکته نيز بس مهم مي نمايد که عده ي بسياري از ايرانيان با قبول اسلام آرزومند بهبود وضع اجتماعي و برخورداري از مساوات بودند، اما وقتي عصر اول فتوح به پايان رسيد و خلوص نيت و شور ديني و سادگي تازيان اوليه نقصان يافت و جاه طلبي وثروت خواهي و اغراض ديگر به ميان آمد. ايرانيان دچار سرخوردگي و ناخشنودي شدند و فاصله ي ميان نومسلمانان و تازيان که باز به تقاليد و عقايد کهن خويش دلبستگي يافته، غير عرب را تحقير مي کردند، عميق شد. بسياري از قيام هاي بعدي از سوي گروه هاي مختلف مردم ايران نتيجه ي همين رفتار بود؛ قيام ايرانياني که به انگيزه هاي اجتماعي مسلمان شده و از تحقير خود سخت ناراضي بودند، ايرانيان مسلماني که تعطيل شريعت اسلام را بر خود هموار نمي کردند، و ايرانياني که بر دين پيشين باقي مانده بودند و فرصتي مي جستند تا خود را از دست تازيان رها کنند (صديقي، 1372 ش: 41، 64-65). از اين روست که اين قيام در لباس دين خواهي و فرقه گرايي، و براي احياي آيين کهن ودولت ايراني رخ مي داد، بدين سان، بايد گفت دامنه ي گروش به اسلام در ايران همه يکسان و البته هم زمان نبود. بنابراين، منحني گروش را بايد مرتبط با زمان ومکان گسترش اسلام ترسيم وبررسي کرد (بولت، 1364 ش: 22)؛ چنان که اسلام در قرن اول در ايالات غربي و مرکزي چون آذربايجان و کردستان و خوزستان رواج بيش تري يافته، و در فارس که محل حفظ روايات و رسوم قومي بود، قوت چنداني نداشت. در کرمان هم ميان مسلمانان، غلبه با خوارج بود، گرچه گروهي از مردم بر دين سابق باقي مانده بودند، و در مناطق کوهستاني دور از تسلط تازيان مي زيستند تا درعصر عباسيان به اسلام گرويدند (ابن حوقل، 1938 م: 310 ؛ صديقي، 1372 ق: 68). همين معني نشان مي دهد که اسلام در ميان شهرنشينان بيش از روستاييان و مناطق کوهستاني که مردمش غالباً بر دين کهن باقي مانده بودند، رواج داشت (صديقي، همان، 68-69، 78-79). اما از اواخر قرن 4 ق تعصب و سخت گيري به غير مسلمانان افزايش يافت و دين مزدايي به تدريج ضعيف تر شد و عقب نشست و اسلام جاي آن را گرفت. پي نوشت : 1- Moronyمنبع:کتاب اسلام، پژوهشي تاريخي وفرهنگي، زير نظر کاظم موسوي بجنوردي، انتشارات مرکز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1383./س
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 206]
صفحات پیشنهادی
تاریخ ایران پس از اسلام
تاریخ ایران پس از اسلام-دوران تاریخ ایران پیش از اسلام دوران پرشکوه تاریخ ایران و یادآور قدرت جهانی ایرانیان به عنوان یک قدرت بزرگ بینالمللی میباشد. از این دوران ...
تاریخ ایران پس از اسلام-دوران تاریخ ایران پیش از اسلام دوران پرشکوه تاریخ ایران و یادآور قدرت جهانی ایرانیان به عنوان یک قدرت بزرگ بینالمللی میباشد. از این دوران ...
ادبيات ايران پيش از اسلام
ادبيات ايران پيش از اسلام-ادبيات ايران پيش از اسلام نويسنده: زهره زرشناس مجموعه فعّاليتهاى ادبى ايرانيان باستان كه به دو صورت شفاهى و مكتوب و به تمامى زبانهاى ...
ادبيات ايران پيش از اسلام-ادبيات ايران پيش از اسلام نويسنده: زهره زرشناس مجموعه فعّاليتهاى ادبى ايرانيان باستان كه به دو صورت شفاهى و مكتوب و به تمامى زبانهاى ...
همايش اسلام و بوديسم در هفته فرهنگي ايران در تايلند برگزار ...
همايش اسلام و بوديسم در هفته فرهنگي ايران در تايلند برگزار مي شود خبرگزاري آريا- محمد تمهيدي رايزن فرهنگي كشورمان با دكتر پرايون داماسيتو رئيس دانشگاه ...
همايش اسلام و بوديسم در هفته فرهنگي ايران در تايلند برگزار مي شود خبرگزاري آريا- محمد تمهيدي رايزن فرهنگي كشورمان با دكتر پرايون داماسيتو رئيس دانشگاه ...
دشمنان قصد ترويج اسلام هراسي و ايران ترسي در دنيا دارند
دشمنان قصد ترويج اسلام هراسي و ايران ترسي در دنيا دارند-حجت الاسلام سيد قاسم يعقوبي در نمازجمعه اين هفته کاشمرافزود : جهان سلطه مي خواهد با تحريم ايران در مجامع ...
دشمنان قصد ترويج اسلام هراسي و ايران ترسي در دنيا دارند-حجت الاسلام سيد قاسم يعقوبي در نمازجمعه اين هفته کاشمرافزود : جهان سلطه مي خواهد با تحريم ايران در مجامع ...
تعامل علمی و فرهنگی ایران و اسلام
تعامل علمی و فرهنگی ایران و اسلام-● تعامل علمی وفرهنگی ایران و اسلام در دوره ساسانیان تعاملی بین ایران وتمدن یونان و ایران و مصریان وجود داشته است. حتی در ایران ...
تعامل علمی و فرهنگی ایران و اسلام-● تعامل علمی وفرهنگی ایران و اسلام در دوره ساسانیان تعاملی بین ایران وتمدن یونان و ایران و مصریان وجود داشته است. حتی در ایران ...
سفير فلسطين در ايران : جهان اسلام بايد زخم عميق اشغال ...
تهران- خبرگزاري ايسكانيوز: سفير فلسطين در ايران تاكيد كرد: جهان اسلام بايد تلاش كند تا زخم عميق اشغال فلسطين كه بر پيكره امت بزرگ اسلام وجود دارد، درمان شود.
تهران- خبرگزاري ايسكانيوز: سفير فلسطين در ايران تاكيد كرد: جهان اسلام بايد تلاش كند تا زخم عميق اشغال فلسطين كه بر پيكره امت بزرگ اسلام وجود دارد، درمان شود.
حبیبی: تقابل ایران و اسلام از محصولات نظریهپردازان شاهنشاهی ...
حبیبی: تقابل ایران و اسلام از محصولات نظریهپردازان شاهنشاهی بود وی در ادامه تصریح کرد: آیا مطرح کنندگان مکتب ایران در مقابل مکتب اسلام نمیدانند که در تمام دوران ...
حبیبی: تقابل ایران و اسلام از محصولات نظریهپردازان شاهنشاهی بود وی در ادامه تصریح کرد: آیا مطرح کنندگان مکتب ایران در مقابل مکتب اسلام نمیدانند که در تمام دوران ...
خروجي انتخابات در ايران بايد حقيقت اسلام باشد
خروجي انتخابات در ايران بايد حقيقت اسلام باشد- نايب رئيس مجلس شوراي اسلامي گفت: خروجي انتخابات بايد حقيقت اسلام و در چارچوب اخلاق اسلامي و نه همچون ...
خروجي انتخابات در ايران بايد حقيقت اسلام باشد- نايب رئيس مجلس شوراي اسلامي گفت: خروجي انتخابات بايد حقيقت اسلام و در چارچوب اخلاق اسلامي و نه همچون ...
جايگاه زن در ايران پيش از اسلام
جايگاه زن در ايران پيش از اسلام نويسنده:اقدس فاتحى «يا اَيُّهَا النّاسُ اِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوبَا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ اَتْقيكُمْ اِنَّ اللّهَ عَليمٌ ...
جايگاه زن در ايران پيش از اسلام نويسنده:اقدس فاتحى «يا اَيُّهَا النّاسُ اِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوبَا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ اَتْقيكُمْ اِنَّ اللّهَ عَليمٌ ...
ادبيات ايران پيش از اسلام
ادبيات ايران پيش از اسلام نويسنده:زهره زرشناس مجموعه فعّاليّتهاي ادبي ايرانيان باستان كه به دو صورت شفاهي و مكتوب و به تمامي زبانهاي ايراني است. بخشي از آنها ...
ادبيات ايران پيش از اسلام نويسنده:زهره زرشناس مجموعه فعّاليّتهاي ادبي ايرانيان باستان كه به دو صورت شفاهي و مكتوب و به تمامي زبانهاي ايراني است. بخشي از آنها ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها