تبلیغات
تبلیغات متنی
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راهاندازی کسبوکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وبسایت
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
از بلیط تا تماشا؛ همه چیز درباره جشنواره فجر 1403
دلایل ممنوعیت استفاده از ظروف گیاهی در برخی کشورها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1860718717
![archive](https://vazeh.com/images/2archive.jpg)
![نمایش مجدد: حق ایران این همه گمنامی نیست refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
حق ایران این همه گمنامی نیست
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: حق ایران این همه گمنامی نیست موسي بيدج بلاترديد، «موسي بيدج» را بايد از مترجمان شعر ايران به زبان عربي و از معرفان آن به مردم عربزبان دانست. او كه از بنيانگذاران مجله «شعر» حوزه هنري بهشمار ميرود، تاكنون پنج كتاب در لبنان و كويت در معرفي شعر ايران منتشر كرده است؛ هرچند، كارنامه او در كشور ما مفصلتر و پروپيمانتر از اين است و علاوهبر چهار مجموعه شعر و سه مجموعه داستاني كه منتشر كرده و رماني كه منتشر نكرده، 35 كتاب شعر و نثر را از عربي به زبان فارسي برگردانده است.بيدج، از نوجواني در تهران زندگي ميكند، اما خانوادهاش اصالتا اهل شهر مرزي گيلانغرب در استان كرمانشاه است كه بسياري از مردم آن، هر سه زبان كردي، فارسي و عربي را خوب ميدانند. مادرش كردي به او آموخته، عربي را از مردمان مرزنشين و همچنین تحصيل در دانشگاه فراگرفته، و يادگيري فارسي ـ زبان رسمي ايرانيان ـ هم سادهترين كار ممكن براي او بوده است.بيدج، تصميم دارد شعر امروز ايران را با معرفي شاعران اين سرزمين به غيرايرانيان بشناساند و همچنین كتابي با عنوان شعر امروز ايران در كويت منتشر كرده است كه مقطع تاريخي ظهور نيما يوشيج تا غروب قيصر امينپور را براي آن در نظر گرفته است. ميگويد كه هيچكس را جا نميگذارم و همه شاعران در مجموعه من خواهند بود.همه اينها اما بهانههاي ما براي همسخني با اين شاعر و مترجم شعر نيست. دبيري همايش شاعران ايران و جهان، باعث شد تا براي انجام يك گفتوگو اصرار ورزيم و عاقبت در دفتر مجله «شيراز» روبهروي بيدج بنشينيم.گفت و شنود ما از اينجا آغاز ميشود كه او از فكر اوليه همايش ميگويد. بگذاريد، اين گفتوگو را بدون سئوال آغاز كنم تا آغازگر آن سخنان يك شاعر خوشبيان باشد: «برگزاري همايشي با اين وسعت، هميشه، يكي از رؤياهاي من بوده. حرفه من، ترجمه است. گفتم حرفه، چون شعر را حرفه نميدانم و وقتي به كسي ميگويند «شاعر حرفهاي» من به آنها ميخندم. شعر، زبان دل جمع است و فردي نيست. مترجمان، هميشه در خط مقدم زبانها و فرهنگهاي ديگر هستند. براي همين، من همه جا، چه دانشگاهها و چه مراكز فرهنگي جهان عرب، همواره با اين پرسش روبهرو بودهام كه شعر كشوري مثل ايران كه با چند شاعر درجه اول دنيا مانند فردوسي، مولانا، خيام، حافظ و سعدي شناخته ميشود، اكنون در چه وضعي قرار دارد و شعر امروزتان كجاست؟ برگزاري اين همايش، پاسخ دادن به اين سئوال و انجام يك گفتوگوي شفاهي بين شعر ايران و جهان است. البته اين كار، گام نخستين بهشمار ميرود. هرچند پيش از اين هم اتفاقات مشابهي افتاده بود كه سطح و گستردگي بهمراتب كمتري داشت. در همايش شاعران، طبيعتا ترجمه شعر به شكل شفاهي اتفاق افتاد. با اين احوال، ديدارها، شعرخوانيها، همانديشيها و داد و ستد كردن اطلاعات به شكلي مطلوب انجام شد. اما اينكه چرا دبيرياش را به من دادند، شايد ناشي از اصرار، دغدغه و دلمشغوليهايي بوده كه براي معرفي شعر امروز كشورم به جهان داشته و دارم.» گفته ميشود كه اين همايش با اين همه رفت و آمد، بازتاب جهاني و بينالمللي نداشته است. فكر ميكنيد بشود همين گام نخست را يك برنامه اميدواركننده دانست؟اتفاقا من همزمان با همايش، منابع خبري را رصد ميكردم و اطمينان دارم كه ما در معرفي شعر ايران در همين قدم اول موفق بودهايم. در مجلات معتبر اروپايي، سايتهاي خبري جهان و شبكههاي تلويزيوني، خبرها و گزارشهايي مشاهده شده كه نمونه آن، مجلهاي در لندن است. اين مجله، چهار صفحه از صفحات خود را به انتشار گزارش كاملي از همايش شاعران اختصاص داده است. در تركيه نيز رسانهها از اين همايش استقبال كرده و آن را موفق خواندهاند. در همين مدت ـ كه هنوز به يك ماه نرسيده ـ بازخوردهاي خوبي ديدهام كه عمدتا لينكهايي از اين بازتابها به صورت پيام الكترونيكي به ايميل من رسيده است. اين به آن معني است كه اغلب شاعراني كه مهمان ما بودند، پس از بازگشت به وطنشان، يا گفتوگو كردند، يا مقاله نوشتند يا به رسانههاي كشور خودشان گزارش دادند. خيلي از شاعران معتقدند كه شناخت مردم دنيا بهويژه اهالي فرهنگ و هنر از شعر امروز ايران، بسيار محدود و ناقص است. در جهان ارتباطات و رسانهها، آيا چنين ادعايي را قبول داريد؟كاملا موافقم، چون در اين ساليان بهخصوص در ادبيات معاصر، كاري كه منسجم و مكفي باشد، انجام ندادهايم. ممكن است پراكندهكاريهايي صورت گرفته باشد، اما به هيچ روي كافي نيست. برخي از دوستان به واسطه آشناياني كه در خارج از كشور دارند، يا مترجماني كه فارسي ميدانند، حلقه واسط بعضي شاعران شدهاند و آثار شعراي ايراني را ترجمه كردهاند. حتي ممكن است كسي در ايران شناخته نشده باشد، اما شعر او بهگونهاي در بيرون مرزهاي كشور ترجمه شده كه گويا او شاعر اول ايران است! گذشته از اين، ترجمههايي از شعر معاصر ما در دنيا وجود دارد كه بسيار پراكنده است، چراكه نهادينه و سيستماتيك نيست و مركزيت ندارد. بنابراين، چشماندازي پيش روي دنيا نميگستراند. براي اينكه بگوييم، جهان با شعر ما آشناست، بايد چشماندازي فراهم كنيم و اين كار، از عهده يك نفر بر نميآيد. در آيين افتتاحيه هم گفتم كه اين حركت به يك برنامهريزي و معماري حكيمانه نيازمند است. خيلي از شاعران ما ارزش ترجمه و جهاني شدن را دارند. چرا در اين عرصه وسيع و بسيط، جاي ايرانيها خالي باشد؟ اگر بخواهيد روشمند و كاربردي سخن بگوييم، چگونه ميتوانيم شاعران ايران را در اين عرصه تماشا كنيم؟اول اينكه بايد مثلثي را در نظر بگيريم كه يك ضلع آن ادبيات و فراوردههاي ادبي موجود، يك ضلع آن، مترجمان فعال ايراني و مترجمان غيرايراني آشنا به زبان فارسي و ضلع ديگر آن، برنامهريزي و حمايت گسترده است. من در سال گذشته، كتابي در كويت ترجمه و منتشر كردم كه «شعر امروز ايران» نام دارد و دربرگيرنده سرودههاي بيست و چند شاعر ايراني است. علاوه بر آن، چهار جلد كتاب از چهار شاعر ايراني در بيروت منتشر كردم. اين كار شخصي و انفرادي، چشماندازي براي ما فراهم نخواهد كرد، چون ما از ابتداي دورهاي كه ميتوان به آن «شعر معاصر» يا انقلاب ادبي گفت، كار منسجم و مشخصي صورت ندادهايم و بيشتر اسير شعار بودهايم. من يك گام و شايد ديگران چند گام برداشته باشند، اما با اين گلها بهار نميآيد. ما در حوزه داستان به توفيقاتي در زمينه ترجمه آثار ايراني دست يافتهايم. يك مترجمي مثل پال اسپراكمن ميآيد و با حمايت حوزه هنري، تعداد قابل توجهي از كتابهاي منتشر شده از سوي نويسندگان حوزه را به غرب ميبرد و ولو با شمارگان محدود ترجمه و منتشر ميكند. اما در حوزه شعر، افرادي مثل شما كه هم در شعر و هم در ترجمه دستي داشته باشند، بسيار محدودند. در چنين شرايطي، چگونه ميشود حركت اثربخشي را سامان داد؟اول، عدهاي خبره بايد دور هم جمع شوند و ادبيات فاخر را با مشخصات بومي و قابليت جهاني شدن شناسايي كنند. نهادهاي حامي فرهنگ بايد از اين جريان حمايت كنند، نه خودشان سياستگذار اين عرصه باشند. چون ممكن است به اين ورطه بيفتيم كه چون فلاني پسرخاله من است، چه شعر زيبايي گفته است! روزگار ما، دوره تخصص است و بايد به نظر كارشناسان و خبرگان شعر احترام بگذاريم و از آنها حمايت كنيم، نه مشي و روش براي آنها بنويسيم. اگر چنين كرديم و به حمايت برخاستيم، شعر ايران را به آنچه شايسته آن است، رساندهايم، نه به گزاف. اين در حالي است كه شعر بعضي كشورها، خيرهكنندگي و درخشندگي شعر ايران را ندارد، اما با تلاش و تقلا آن را به جهانيان ميرسانند و خود را صاحب شعر فاخر معرفي ميكنند. بايد كساني كه در حوزه ترجمه و معرفي شعر ايران، افرادي دغدغهمند بوده و توانايي كار دارند، به كار گرفته شوند. اما بهنظر ميرسد چهرههاي دو وجهي كه هم تسلط كافي بر شعر و هم اشراف مناسب بر ترجمه داشته باشند، زياد نباشند.نياز به شناسايي دارد و نميشود بنشينيم و بگوييم تخصص و تسلط كافي نداريم. زبان ارتباطي من عربي است. حالا بعد از اين همه سال ميدانم كه در مصر، لبنان، كويت، عربستان سعودي و... كساني هستند كه علاقه زيادي به ادبيات ما دارند و زبان ما را ميدانند. اين دغدغه را هم دارند كه آثار فاخر ايراني را در كشورهايشان ترجمه و منتشر كنند. وقتي ما به آنها بيتوجه باشيم، چه دليلي دارد كه آنها دنبال ما بدوند؟ وقتي خودمان در پي ترجمه آثارمان نباشيم، دليلي براي تقلاي ديگران نيست. گاهي ما كتابي را ترجمه ميكنيم، اما بازاريابي مناسبي براي آن انجام نميدهيم و نميدانيم خواستاران اين كتاب، كجاي كره خاكي هستند. مسلما اين كار به برنامهريزي نياز دارد تا كار دشوار انتقال فرهنگ بهخوبي انجام شود. چرا كه من معتقدم، انتقال فرهنگ، كم از انتقال تكنولوژي و اقتصاد نيست. برنامهاي مانند همايش شاعران ايران و جهان چقدر به اين بازاريابي، انتقال فرهنگ و شناسايي چهره خواستاران فرهنگ و ادب ما كمك كرد؟اول، خيلي نبايد مغرور باشيم كه يك همايش بينالمللي برگزار كردهايم. اين همايش بهمثابه گام اولي است كه ميخواهيم از پي آن به سفر قارهها برويم. اين همايش، نخستين حركت ما بود و شخص مرا ـ به عنوان يك آدم سختپسند ـ راضي كرد و نمره قبولي گرفت. ميتوانستيم خيلي بيش از اين كار كنيم و نمره عالي بگيريم. مسلما هر كاري مانند ديكته نوشتن است. وقتي همه متن را بدون غلط نوشتي و دست آخر، تنها يك نقطه در پايان جمله نگذاشتي، غلط ميگيرند. حتي براي پاكنويس هم به نويسنده ديكته پاداش ميدهند. برگزاري همايش شاعران ايران و جهان، مفيد و اثربخش بوده، اما بايد آن را بهعنوان يك گام اوليه بررسي كرد. وقتي دو تن از شاعران تركيه در برنامه زنده تلويزيون اين كشور ظاهر ميشوند و از ديدگاههايشان نسبت به همايش ميگويند، يا وقتي شاعري در يونان با تمجيد از ديدار نزديك با فرهنگ و ادبيات ايران مطلب مينويسد، يا وقتي در روزنامههاي اروگوئه از فرهنگ و ادبيات ايران با تمجيد و احترام ياد ميشود، يعني بالاخره اين گام نخستين، خيلي هم كوتاه و كماثر نبوده است. اگر چنين همايشهايي ادامه پيدا كند و در كنار آن، كتابهايي از ما به زبانهاي ديگر منتشر شود، البته به شرطي كه در انديشه انتفاع و بهره مالي از آن نباشيم و به فكر خوانده شدن كتاب باشيم، موفق خواهيم بود. يك روز، احمد فؤاد نجم، شاعر برجسته مصري در كازابلانكا به من گفت: «شاهنامه فردوسي، سالها پيش به عربي ترجمه شده است. ما در مصر، افراد علاقهمند زيادي داريم كه مايلند يك نسخه از شاهنامه را داشته باشند، اما نه چاپ جديدي از اين اثر هست و نه پول كافي براي خريد آن. چرا شما نميآييد يك نسخه با چاپ ارزان در اختيار آنان بگذاريد؟» پيشنهاد خيلي خوبي بود. من در اين چند دهه با شاعران عرب زيادي تعامل ادبي داشتهام كه اغلب همين حرف را ميزنند كه ما علاقهمند به ادبيات ايران هستيم، اما چرا كسي اقدام نميكند؟ شعر ما بايد ابتدا بهخوبي انتخاب و پس از آن دستكم به چند زبان روز و زنده دنيا ترجمه شود. گزينش هم به معني قابل ترجمه بودن و نبودن است. با انتخابها و گزينشهاي غير فرهنگي و تا حدودي سياسي كاملا مخالفم، چون معتقد به حذف هيچكس نيستم. آن شعر قابل ترجمه كه ميتواند براي ديگران هم شعر باشد، يعني علاوه بر ما، خوانندگان هم خودشان را در آن ببينند، چرا ترجمه نشود؟ مگر ما از ترجمه چه مطالبهاي داريم؟ چون زندگي انسان، بسيار كوتاه است، از تجربه ديگران هم براي زندگي خود استفاده ميكند. ادبيات، آيينه تمامقد تجربه است. ما در ادبيات ديگران، سخت در پي يافتن خودمان هستيم، پس ديگران هم ميتوانند در ادبيات ما خودشان را پيدا كنند. بنابراين، من تلاش كردم كه در كنار اين همايش، كتابهايي هم منتشر شود كه ترجمهاي از ادبيات ما براي مهمانان و ارمغاني براي ادبيات آنان باشد. آنطور كه گفته ميشود، اين كتابها هم آيينه تمامنماي شاعران ايراني نيست و بعضي افراد و آثار آنها از اين مجموعه حذف شده است. حتي گفته شده كه شما دست به حذف شاعران و شعرهاي آنها زدهايد.ما يك كتاب با عنوان «پنجرهاي به شعر جهان» منتشر كرديم كه شعر شاعران شركتكننده در همايش به دو زبان فارسي و انگليسي در آن آمده بود. افتخار ما اين بود كه روز افتتاح همايش، اين كتاب را در دسترس شركتكنندگان قرار داديم. البته در يكي از خبرها خواندم كه نوشته بودند: هميشه اين قول و قرارها هست، اما كتاب همايش، مدتها پس از برگزاري آن بيرون ميآيد. اين در حالي است كه اين كتاب همزمان با گشايش همايش در اختيار مهمانان قرارگرفت. كتاب ديگري هم منتشر شد كه «پنجرهاي به باغ شعر ايران» نام دارد. علاقهمند بودم كه اين اتفاق بيفتد كه ما شاعرانمان را با زبانهاي ديگر به فرهنگهاي ديگر معرفي كنيم. البته براي انجام ندادن اين كارها بهقدر كافي وقت تلف كردهايم. زماني داريم از اين موضوع سخن ميگوييم كه بيش از نيم قرن از درگذشت نيما گذشته است. او حدود 80 سال پيش انقلاب ادبي را شروع كرده و اگر جهان او را نشناسد، ظلم بزرگي به نيما روا داشتهايم. در اين همايش، از نيما شروع كرديم. در حالي كه كمتر اثري از او ترجمه و منتشر شده است. خود من، 10 شعر از سرودههاي نيما را در كتابي ترجمه و منتشر كردم. دوستان ديگري هم آثار او را به شكل پراكنده به زبانهاي انگليسي و فرانسوي ترجمه كردهاند. البته من تاکنون در زبانهاي ديگر كتابي نديدهام كه مثلا مختص نيما باشد. تلاش كردم كه كتابي براي مهمانان همايش منتشر شود كه 30 شاعر ايراني در كتاب اول فهرست شده بودند. به عقيده من بايد به ازاي هر شاعر برجسته ايراني يك كتاب منتشر شود. با اين حال، چون فرصت اندك بود و امكان جمعآوري كتاب براي هر شاعر را نداشتيم، 30 شاعر مهم را در كتاب اول كنار هم گذاشتم. اما آنچه مصوب شد و من دخالتي در تصويبش نداشتم، همين است كه در كتاب ميبينيد. درج نام، زندگينامه و شعر از بقيه شاعران به تصويب شوراي سياستگذاري شعر ارشاد نرسيد. من كي باشم كه كسي را حذف كنم؟ اين مخاطب است كه قضاوت و انتخاب ميكند كه شاعري، شاعر هست يا نه. بنابراين، آنچه نوشتهاند كه موسي بيدج، فروغ فرخزاد را حذف كرده، كاملا بياساس است. غير از اين شاعر، چه كسان ديگري حذف شدهاند؟تقريبا از 30 شاعري كه پيشنهاد دادم، هفت نفر حذف شدهاند. البته مقدمه كتاب بهطور مبسوط از همه جريانات شعري و همه تأثيرگذاران در روند شعر نو ايران سخن به ميان آورده. راستش را بخواهيد ما خيلي عقبيم. در مصر، پروژه ملي ترجمه با عنوان «هزار كتاب» راه انداختهاند؛ در ميان كتابهايي كه ترجمه شدهاند، 60 كتاب از فارسي ترجمه شده كه جالب است بدانيد ديوان امام خميني هم يكي از اين كتابهاست. ترجمه اين آثار جاي شادماني دارد اما مسئله دردناك آنجاست كه كتابهاي برگزيده شده فراز و نشيب فراوان دارد و مثلا مثنوي معنوي و ديوان حافظ هست و از معاصران در كنار آل احمد و احمد محمود و دولتآبادي نامهايي هست كه ما در ايران شايد نشنيده باشيم. ميخواهم بگويم كه بعضي مترجمان اولين كتابي كه به دستشان رسيده، ترجمه كردهاند. حال بگذريم؛ چرا ما چنين طرحايي نداشته باشيم؟ علاقهمندان زيادي داريم، اما كسي پا پيش نميگذارد، چون موضوع گزينش مطرح ميشود. چرا نبايد از شعر امروز ما، دستكم صد كتاب از صد نفر ترجمه شود؟ ادبيات داستاني ما هم اين قابليت را دارد كه 100 كتاب از 100 نويسنده به جهان عرضه كند. اين پروژه اول ما ميتواند باشد براي صدور به جهان در كنار زعفران و پسته و قالي. پس شما با حذف نام و اثر شاعران موافق نبوديد.بحث مخالفت يا موافقت من نيست. شعر اگر شعر باشد، هيچ كس نميتواند آن را حذف كند، چون شعر خوب، راه خود را باز ميكند. من پروژه معرفي شاعران برجسته ايراني را شروع كردهام و ادامه خواهم داد. در مجموعههاي بعدي، براي تك تك شاعران ايراني كتاب منتشر خواهم كرد. از نيما هم شروع ميكنم. شاعران خارجي يا علاقهمندان فرهنگ و ادب ايران، بارها از من اين سئوال دردآور را پرسيدهاند كه شما شعر نو و انقلاب ادبي هم داريد؟ بارها اين پرسش را در دانشگاههاي ممالك عربي مطرح كردهاند و دانشجويان در اين زمينه بسيار كنجكاو و پرسشگرند، منتها ما نبايد دوره بيفتيم و به اين سئوال جواب بدهيم. بلكه آثار ما بايد پاسخگوي اين پرسشها باشد. وقتي ميگوييم پدر شعر نوي ما، شاعري به نام نيمايوشيج است و بعد از او، چهار نفر ديگر از برجستگان شعر نيمايي بهشمار ميروند، آن وقت آنان از ما ميپرسند، پس كتابهايشان كو؟ جواب دادن به اين سئوالها براي من دشوار است و سعي ميكنم به سهم خودم به آن پاسخ بدهم. در واقع، از هر امكان و فرصتي براي معرفي شاعران بهره ميگيرم. همايش شاعران اين فرصت را پديد آورد تا 50 شاعر ما به شاعران ساير كشورها معرفي شود كه البته ميتوانست بهتر از اين هم باشد. 50 شاعر هم از چهار قاره آمدند، و با ما به تعامل فرهنگي پرداختند. ما در حوزههاي مختلف سياسي ـ اجتماعي حركتهاي خودمان را براساس يك رفتار تمدنساز تنظيم كردهايم. آيا ميتوانيم در اين رويكرد، همايش شاعران ايران و جهان را نيز يك برنامه تمدني به منظور احياي تمدن ايران تلقي كنيم؟شعر ما بهمراتب جلوتر از محورهايي است كه شما گفتيد. براي اينكه فرهنگ، زيربنا و ادبيات، پايه و ركن رفتارهاي اجتماعي هر ملتي است. فرهنگ ميتواند ظرفي براي تمام اين مظروفها باشد و همايش شاعران ايران و جهان ميتواند در تقويت رويكرد تمدني، كمك شاياني به ما بكند. البته من، تنها به همايش شاعران اعتقادي ندارم. اين همايشها بايد در حوزه داستان و ساير رشتهها و شاخههاي فرهنگي ـ هنري برگزار شود. هر اقدامي كه بتواند به فرهنگ ما كمك كند تا جايگاه بايستهاش را در جهان پيدا كند، ارزشمند خواهد بود. اينكه بنشينيم و بگوييم، ايران يك كشور باستاني و داستاني است، به هيچ روي كافي نيست. كسي گفته بود، حلواي خرما عجب غذاي خوشمزهاي است. گفتند: خوردهاي؟ گفت: نه، همسايهمان كاغذش را مزهمزه كرده است. ما نبايد به شنيدهها اكتفا كنيم و بگوييم، داستان و شعر ما عالي است و فلان جايگاه جهاني را دارد. هرچند ميگويند كه ايران به شعر، شناخته شده و ويترين ما شعر است يا فرهنگ ما، فرهنگ خيال و روياست و سرودههاي جهانشمول و فراملي بسياري داريم، اما نبايد فريب بخوريم. اين موضوع مربوط به گذشتگان ماست؛ امروزيان ما در چه حالند؟ همايشي مانند شاعران ايران و جهان، موقعيت واقعي ما را در دنيا مشخص ميكند. آنچه رخ داد، اتفاق مبارك و خجستهاي بود. به نظر من، هركس ميتواند كار كند، بايد ساحت و مساحت برايش باز باشد تا بتواند به اين حركت جمعي كمك كند. اگر من دبير همايش بودم، به اين معنا نيست كه كار بزرگ و چشمگيري انجام دادم. افراد زيادي به اين برنامه جهاني ياري رساندند كه بايد براي آشنايي با ضعفها و قوتهاي همايش سراغي از آنها گرفته شود. بياييم نگاهمان را جمعي كنيم، چرا كه همين نگاه انفرادي و شخصي، خيلي به ما و روند حركت ما لطمه ميزند. اگر جايي كار خوبي انجام ميشود، با انگشت نشانش دهيم و اگر انتقاد ميكنيم، انتقاد مخرب نكنيم، بلكه به فكر سازندگي باشيم. خود من ميتوانم اولين كسي باشم كه نسبت به اين جريان انتقاد كنم و ضعفهاي همايش را نشان دهم. منتها بايد انتقاد، ما را به اصلاح برساند. يكي از نكاتي كه در جريان همايش شاعران مشهود بود، اوج هيجانزدگي شاعران خارجي و وصف آنها از شعر ايران بود. گمان ميكنم اين قضيه تا حدودي ناشي از تفرج در شهرهاي اصفهان و شيراز و آشنايي با نقاط ديدني و تاريخي اين شهرها بود. چنين شد كه آنان شعر ما را به اوج اعلاء بردند و چنان گفتند كه با گفتههاي شما مبني بر ناآشنايي شاعران جهان از شعر امروز ايران منافات دارد.هنر معماري ما در اين شهرها، از روح زيباپرست ايرانيان حكايت ميكند. وقتي روح ايراني اينقدر زيباپسند است و جلوههايي از هنر معماري ميآفريند، بنابراين همين روح زيباپرست ميتواند در شعر ما نيز جلوه و تجلي داشته باشد. به عبارتي، وقتي روحي باشد كه اين جلوه معماري و چشمنوازي را خلق كند، ميتواند كاركرد ديگري مثلا در شعر هم داشته باشد. شناخت، هميشه نسبي است و مطلق نيست. هر يك از شاعران خارجي دستكم با سي ـ چهل شاعر ايراني ديدار و گفتوگو داشتند و يك شناخت نسبي در اين همايش بهدست آوردند. قبل از اين هم آنان نام فردوسي و حافظ و سعدي و خيام و مولانا را شنيدهاند و شعرهايشان را خواندهاند. اينها را كه باهم مرتبط ميكنند، آنوقت يك شناخت نسبي پيدا ميكنند. تلاش ما اين بود كه ميزان شناخت بيشتر شود و همينجا نماند. بر همين اساس، وقتي ميبينيم كه آنها در صحبتهايشان از ما تعريف ميكنند و به ستايش ما ميپردازند، ميفهميم كه به قول امروزيها به اصطلاح «جوگير شدهاند»؛ عيبي ندارد؛ وقتي همين بيتعادلي رسوب پيدا كند، اندك اندك به تعادل ميرسد و نظرات آنها نسبت به ما واقعيتر ميشود. اصل موضوع اين است كه ما در توفان نباشيم، بلكه در جريان نسيم دلنواز قرار بگيريم. البته نمكگير شدن هم در اين اظهار نظرها دخيل است. وقتي ما كسي را دعوت كردهايم، شعرش را شنيدهايم، جاهاي خوب خوب بردهايم و از او بهخوبي پذيرايي كردهايم، طبيعي است كه احترام ميگذارد و او خود را در جمع ما غريبه نميبيند و خودي ميشود. ما هم تمجيدي به گزاف نخواستهايم. ميخواهيم بگوييم: حق ايران، اين همه گمنامي نيست. معمولا اهالي فرهنگ و هنر از اينكه زير چتري بروند كه متعلق به دولت است، خودداري كردهاند يا با اكراه آن را پذيرفتهاند. از طرفي نميخواهم غيرواقعبينانه صحبت كنم، چراكه برگزاري چنين همايشي از يك تشكل غيردولتي برنميآمد. شعراي شركت كننده در همايش در اين باره سخني بر زبان نياوردند؟اظهار نظر خاصي كه در اين زمينه شنيده باشم، به ياد نميآورم، اما قاعده همين است كه شما ميگوييد. شخص من هم ميپسندم كه همايش، اصلا دولتي نباشد و دست خود شاعران باشد. شعر يك امر غير دولتي است. ما بايد همايش شعر را به سمت غيردولتي شدن ببريم. البته بايد ببينيم اگر همايشي دولتي است، آيا اصرار خاصي از سوي مسئولان وجود دارد كه همايش چگونه باشد يا چه كسي بيايد يا نيايد. مثلا وقتي ميگوييم شعر دفاع مقدس، اين ژانر، داراي عنوان است و موضوع شعر از پيش تعيين شده است، اما وقتي ميگوييم همايش شاعران ايران و جهان، اين همايش ديگر عنوان خاصي ندارد و شاعران آزادند هر شعري را بخوانند. با تمام احوال، خوب بود در اماكني كه شاعران در آنها جمع ميشوند، امكان برپايي چنين همايشها و برنامههايي وجود داشت. اميدوارم به آن سمت برويم كه دولت، ديگر دخالت مستقيم در اين جور برنامهها نداشته باشد. چطور ما در حوزههاي اقتصادي به خصوصيسازي فكر ميكنيم و اصل 44 را مطرح ميكنيم؟ آيا نميشود با وجود خانههاي شاعران يا تشكلهاي ديگر به سمت خصوصيسازي حوزه فرهنگ برويم و برگزاري چنين همايشهايي را با حمايت دولت به آنها بسپاريم؟ البته اگر كار، مردمي و غيردولتي باشد، اينقدر صدا نخواهد كرد، چون ما تقريبا ظرفيت اين كار را در كشورمان نميبينيم. منتها اميدوارم مسئولان دولتي به آن سمت بروند كه بگذارند شعر خودش بجوشد. بنابراين ميتوانيم با حمايت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، فرهنگسراها، حوزه هنري و اماكني از اين دست، حركتي مردمي را پايهريزي كنيم و ادبياتمان را در آفاق بگسترانيمشعر ما باید ابتدا بهخوبی انتخاب و پس از آن دست کم به چند زبان روز و زنده دنیا ترجمه شود. گزینش هم به معنی قابلترجمه بودن و نبودن است. با انتخابها و گزینشهای غیر فرهنگی و تا حدودی سیاسی کاملا مخالفم، چون معتقد به حذف هیچکس نیستمامیدوارم به آن سمت برویم که دولت، دیگر دخالت مستقیم در این جور برنامهها نداشته باشد. چطور ما در حوزههای اقتصادی به خصوصیسازی فکر میکنیم و اصل 44 را مطرح میکنیم؟ آیا نمیشود با وجود خانه شاعران یا تشکلهای دیگر بهسمت خصوصیسازی حوزه فرهنگ برویم و برگزاری چنین همایشهایی را با حمایت دولت به آنها بسپاریم؟بیاییم نگاهمان را جمعی کنیم، چراکه همین نگاه انفرادی و شخصی، خیلی به ما و روند حرکت ما لطمه میزند. اگر جایی کار خوبی انجام میشود، با انگشت نشانش دهیم و اگر انتقاد میکنیم، انتقاد مخرب نکنیم، بلکه به فکر سازندگی باشیممنبع: پنجره
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 278]
صفحات پیشنهادی
حق ایران این همه گمنامی نیست
حق ایران این همه گمنامی نیست موسي بيدج بلاترديد، «موسي بيدج» را بايد از مترجمان شعر ايران به زبان عربي و از معرفان آن به مردم عربزبان دانست. او كه از بنيانگذاران ...
حق ایران این همه گمنامی نیست موسي بيدج بلاترديد، «موسي بيدج» را بايد از مترجمان شعر ايران به زبان عربي و از معرفان آن به مردم عربزبان دانست. او كه از بنيانگذاران ...
در شهر خبری نیست، هست از افتخارات من است
حق ایران این همه گمنامی نیست همه اينها اما بهانههاي ما براي همسخني با اين شاعر و مترجم شعر نيست. ... اتفاقا من همزمان با همايش، منابع خبري را رصد ميكردم و اطمينان دارم كه ما ...
حق ایران این همه گمنامی نیست همه اينها اما بهانههاي ما براي همسخني با اين شاعر و مترجم شعر نيست. ... اتفاقا من همزمان با همايش، منابع خبري را رصد ميكردم و اطمينان دارم كه ما ...
تنها شعار دادن کافی نیست
حق ایران این همه گمنامی نیست برگزاري اين همايش، پاسخ دادن به اين سئوال و انجام يك گفتوگوي شفاهي بين شعر ... ممكن است پراكندهكاريهايي صورت گرفته باشد، اما به ...
حق ایران این همه گمنامی نیست برگزاري اين همايش، پاسخ دادن به اين سئوال و انجام يك گفتوگوي شفاهي بين شعر ... ممكن است پراكندهكاريهايي صورت گرفته باشد، اما به ...
حق تحصیل در ایران را ندارد!
حق ایران این همه گمنامی نیست مادرش كردي به او آموخته، عربي را از مردمان مرزنشين و همچنین تحصيل در دانشگاه فراگرفته، و ... بيدج، تصميم دارد شعر امروز ايران را با ...
حق ایران این همه گمنامی نیست مادرش كردي به او آموخته، عربي را از مردمان مرزنشين و همچنین تحصيل در دانشگاه فراگرفته، و ... بيدج، تصميم دارد شعر امروز ايران را با ...
بیدل شاعر بزرگ ناشناخته
اصولاً تفاوت زبان فارسی دو کشور ـ بهویژه زبان ادبی ـ آن قدر نیست که قابل توجه باشد. ... این میتواند علتی قابل توجه برای گمنامی بیدل در ایران باشد، ولی باز هم تنها علت نیست; چون این مانع ... و فراموش نکنیم که این همه، با وجود مرز های سیاسی بین سرزمینهای فارسیزبان و با وجود حکومتهایی گاه متخاصم رخ میداد. ..... اعمال حق حاكمیت ملت ...
اصولاً تفاوت زبان فارسی دو کشور ـ بهویژه زبان ادبی ـ آن قدر نیست که قابل توجه باشد. ... این میتواند علتی قابل توجه برای گمنامی بیدل در ایران باشد، ولی باز هم تنها علت نیست; چون این مانع ... و فراموش نکنیم که این همه، با وجود مرز های سیاسی بین سرزمینهای فارسیزبان و با وجود حکومتهایی گاه متخاصم رخ میداد. ..... اعمال حق حاكمیت ملت ...
آنهایی که خود طالب گمنامی بودند
آنهایی که خود طالب گمنامی بودند-آنهایی که خود طالب گمنامی بودندبه یاد شهدایی که عاجزانه از خداوند درخواست می نمودند که ... گمنامی برای شهرت پرست ها دردآور است اگرنه، همه اجرها در گمنامی است.- (شهدا و رزم ... مردان حق اهل شهرت نیستند. ... خوش دارم گمنام در کربلای ایران جان دهم و جسدم در کربلای خوزستان بپوسد تا جایی از این زمین را اشغال نکنم.
آنهایی که خود طالب گمنامی بودند-آنهایی که خود طالب گمنامی بودندبه یاد شهدایی که عاجزانه از خداوند درخواست می نمودند که ... گمنامی برای شهرت پرست ها دردآور است اگرنه، همه اجرها در گمنامی است.- (شهدا و رزم ... مردان حق اهل شهرت نیستند. ... خوش دارم گمنام در کربلای ایران جان دهم و جسدم در کربلای خوزستان بپوسد تا جایی از این زمین را اشغال نکنم.
او با ما هست یا نیست؟
بررسی واقع بینانه تأثیر پیروزی دموکرات ها بر ایران عصرایران؛ گروه تحلیل اخبار - این روزها تصور عمومی در بین برخی نخبگان و عامه جامعه ایرانی این است ... سیما به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری امریکا همه شب پخش می شود کاملا ملموس است. .... گمنامی نیست ، حالا شاید شما تا به حال اسمش را نشنیده باشید ، اما واقعیت این است که او .
بررسی واقع بینانه تأثیر پیروزی دموکرات ها بر ایران عصرایران؛ گروه تحلیل اخبار - این روزها تصور عمومی در بین برخی نخبگان و عامه جامعه ایرانی این است ... سیما به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری امریکا همه شب پخش می شود کاملا ملموس است. .... گمنامی نیست ، حالا شاید شما تا به حال اسمش را نشنیده باشید ، اما واقعیت این است که او .
آیا همه چیز آرومه؟
معلوم نیست نمایندگان ایران که به دنبال ممنوعیت این طرح هستند چه استثنایی ... حمید طالب زاده جوان گمنامی که از قضا قبل از این کار هم چند قطعه خوانده بود؛ با «همه چی ...
معلوم نیست نمایندگان ایران که به دنبال ممنوعیت این طرح هستند چه استثنایی ... حمید طالب زاده جوان گمنامی که از قضا قبل از این کار هم چند قطعه خوانده بود؛ با «همه چی ...
هفته بسیج تمام شدنی نیست
هفته بسیج تمام شدنی نیست-هفته بسیج تمام شدنی نیست نويسنده: دکتر محسن ... بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های ... و مبالغه را تصدیق کرده و می کنند و این همه نشان از آن دارد که هیچ نهادی والاتر و عزیز تر از ... حق هم همین است؛ به ویژه آنگاه که دشوارترین شب ها و روزهای پر خطر هشت سال دفاع ...
هفته بسیج تمام شدنی نیست-هفته بسیج تمام شدنی نیست نويسنده: دکتر محسن ... بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های ... و مبالغه را تصدیق کرده و می کنند و این همه نشان از آن دارد که هیچ نهادی والاتر و عزیز تر از ... حق هم همین است؛ به ویژه آنگاه که دشوارترین شب ها و روزهای پر خطر هشت سال دفاع ...
داستان جنگ را پاياني نيست
سینمای دفاع مقدس، كارگردانان نامآوری را به سینمای ایران معرفی كرد. ... احادیث و روایات: امام علی (ع):براستى كه هر كس را حق سود ندهد، باطل زيانش رساند و هر كس ... این فروشها چنان همه را به وجد آورد كه كمتر كسی توانست بگوید كه سینمای دهنمكی، لودگی را ... در قالب فیلمنامه نمینوشت و اسدی تصمیم به ساخت آن نمیگرفت، همچنان در گمنامی میماند، ...
سینمای دفاع مقدس، كارگردانان نامآوری را به سینمای ایران معرفی كرد. ... احادیث و روایات: امام علی (ع):براستى كه هر كس را حق سود ندهد، باطل زيانش رساند و هر كس ... این فروشها چنان همه را به وجد آورد كه كمتر كسی توانست بگوید كه سینمای دهنمكی، لودگی را ... در قالب فیلمنامه نمینوشت و اسدی تصمیم به ساخت آن نمیگرفت، همچنان در گمنامی میماند، ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها