محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826296174
شمع محفل اسرای ايراني
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شمع محفل اسرای ایرانیسیدعلیاكبر ابوترابی با رهبری حكیمانه خود و با تمسك به ائمه اطهار، سعه صدر، حلم و بردباری فوق العاده، مكر و حیله دشمنان بعثی را خنثی كرد و شمع محفل اسرای ایرانی شد و برای تقویت روحیه ایمان و مقاومت آنها از هیچ اقدام خداپسندانهای دریغ نكرد.
سال 1318 اولین سالی بود كه مسئله سربازی در ایران مطرح شد. حاج سید عباس ابوترابی به دنبال چارهای بود تا شاید بتواند پسرش را از خدمت سربازی معاف كند. مأمور ثبت احوال قم به وی گفته بود شناسنامه پسرش را از جایی دوردست بگیرد تا شاید از سربازی معاف شود، این شد كه شناسنامه سید علی اكبر ابوترابی از روستای دور افتاده تاقیان از توابع محلات صادر شد. بعدها خود مرحوم ابوترابی گفت: «پدرم شناسنامهام را از روستای تاقیان گرفت تا از خدمت سربازی معاف شوم ولی غافل از اینكه تقدیر الهی به جای دو سال خدمت اجباری، توفیق خدمت ده ساله را در اسارت نصیبم كرد».سیدعلی اكبر ابوترابی فرزند آیتالله حاجسید عباس ابوترابی بود. جد پدریشان آیتالله سید ابوتراب مجتهد قزوینی و جد مادریشان آیتالله سیدمحمد باقر علوی قزوینی بود كه هر كدام در علم و فضیلت زبان زد خاص و عام بودند. علی اكبر، دوره دبستان را در شهر قم گذراند. همان سالها شهید بهشتی مدرسه دین و دانش را در قم افتتاح كرد و این گونه شد كه او در دوره راهنمایی از محضر اساتیدی چون شهید آیتالله مفتح و شهید بهشتی مطالب زیادی را آموخت. دوره دبیرستان را در مدرسه حكیم نظامی قم به پایان رساند. در این زمان بود كه دوستانش او را برای رفتن به دبیرستان نیروی هوایی تشویق كردند و او هم استقبال كرد. موفقیتهای علمی و ورزشی علی اكبر در قهرمانی شنا امجدیه تهران و انتخابش به عنوان بازیكن برتر فوتبال و والیبال در دوران دبیرستان، او را مصمم كرد تا در آزمون دبیرستان نیروی هوایی شركت كند تا پس از گرفتن دیپلم از این دبیرستان مستقیماً وارد دانشكده خلبانی شود. در این راه همه به جز پدرش مشوق علی اكبر بودند. پدر دلسوزانه و با احساس مسئولیت، دست علی اكبر را گرفت و با خواهش و تمنا از وی خواست تا این كار را انجام ندهد. سید كه خودش هم متوجه شده بود كه تعهّد به رژیم شاه محلی از اعراب ندارد و هر چه بی مسئولیت تر باشد مقرب تر خواهد شد، به دلسوزیهای پدر توجه كرد و برای ادامه تحصیل به قم برگشت. وی بعد از گرفتن دیپلم با پیشنهاد داییاش برای رفتن به آلمان و گذراندن تحصیلات عالیه مواجه شد اما او كه راه اجدادش را در سر پرورش داده بود بر خلاف اصرار بیش از حد داییاش برای ادامه تحصیلات حوزوی عازم مشهد شد. وی اعلامیهها را در وسایلش جاسازی كرد اما متأسفانه در مرز خسروی توسط مأموران ساواك شناسایی و دستگیر شد. سید علی اكبر لحظهای در تصمیمش تردید نكرد و با گرفتن حجرهای در مدرسه نواب از محضر مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی كه در فقه، اصول و فلسفه از برجسته ترین فضلای حوزه علمیه مشهد مقدس بود و از نظر اخلاقی ویژگیهای خاصی داشت، بهرههای فراوانی برد. استاد بعد از دو سال به سید اجازه داد تا ملبس به لباس روحانیت شود و او نیز لباسی تهیه كرد و به خدمت استاد رسید. استاد به سید گفته بود كه بنده در جوار حرم حضرت رضا (ع) به خودم اجازه نمیدهم كه كسی را ملبس كنم. خودتان بروید و در زیر قبه و بارگاه حضرت معمم شوید. سیدعلیاكبر ابوترابی میگفت: «خودم را شایسته و لایق این نمیدیدم كه در حرم مطهر حضرت رضا (ع) چنین كاری را انجام دهم اما به حرف استاد عمل كردم». وقتی وارد حرم شدم یاد حرفهای داییام افتادم. این شد كه در محضر امام رضا (ع) عهد كردم از نظر مالی هیچ وقت از كسی حتی پدرم كمك نگیرم. اگر مشكل مالی هم پیدا كردم به خوردن علف بیابان و حتی پوست هندوانه و خربزه رضایت دهم اما از كسی جز خدا كمك نخواهم و دست نیاز در مقابل كسی دراز نكنم».ابوترابی بعد از این كه امام (ره) از تركیه به نجف اشرف تبعید شد تصمیم گرفت به همراه دو نفر از دوستانش به عراق مهاجرت كند و خود را به محضر حضرت امام برساند. به همین منظور به اهواز رفتند و به هر طریقی كه بود از رودخانه اروند عبور كردند و ابتدا به بصره و از آنجا به نجف و بعد هم به خدمت حضرت امام شرف یاب شدند. در آنجا درس خارج فقه و اصول را نزد حضرت امام خمینی خواندند و همچنین از محضر آیت الله غروی، آیت الله وحید خراسانی و اساتید دیگر بهرهمند شدند. در نجف و در محضر امام (ره) فعالیتهای سیاسی ابوترابی رنگ و بوی دیگری گرفت. او توانست كتاب ولایت فقیه امام را در شهر نجف چاپ و به ایران و سایر كشورهای جهان ارسال كند. برای انتقال اعلامیهها هم همین تدبیر را در نظر گرفت و پیامهای حضرت امام (ره) را بدون هیچ هراسی به ایران و دیگر كشورها فرستاد.
سید بعد از شش ماه تحصیل در نجف در سال 1349 برای تمركز و بسط فعالیتهای سیاسی در ایران، تصمیم گرفت اعلامیههای حضرت امام را خودش به ایران ببرد. وی اعلامیهها را در وسایلش جاسازی كرد اما متأسفانه در مرز خسروی توسط مأموران ساواك شناسایی و دستگیر شد. پس از چند روز او را به زندان قصر تهران منتقل كردند و در آنجا مورد شكنجه و بازجویی قرار گرفت. آن زمان انقلابیون مسلمان در زندان در اقلیت بودند. بیشتر انقلابیون غیر از جمعیت مؤتلفه و حزب ملل اسلامی كه یك گروه هفتاد نفری را به عنوان نهضت اسلامی تشكیل داده بودند، گرایشهای ضد مذهبی داشتند. در آن زمان ماركسیست ها در زندان به شدت روی جوانان كار كردند و با بحثهای مختلف به دنبال جذب نیرو بودند. البته مذهبیها هم در مقابل آنها ساكت ننشستند و استدلالهای منطقی، علمی و فلسفی خود را مطرح كردند اما سید علی اكبر ابوترابی با سیره عملی و حسن خلق، معنی و مفهوم كامل "كونوا دعاة الناس بغیر السنتكم " را به همه آنها نشان داد. شاهد این مدعی صحبت حجت الاسلام محمد جواد حجتی كرمانی است كه در مورد حضور سید علی اكبر در زندان گفته بود «از روزی كه سید پا به زندان گذاشت با یك نمونه عملی و عینی تربیت اسلامی مواجه شدیم. وجودش الگویی از یك جوان مسلمان بود». از همان شب اول كه ماركسیستها با او آشنا شدند جذبهاش آنان را تحت تأثیر قرار داد. آنها احترام خاصی برایش قائل بودند. سید در نهایت تواضع و مهربانی با همه برخورد كرد؛ به گونهای كه هیچ كسی حاضر نبود از او جدا شود و در حقیقت او چراغ راهی بود برای مسلمانانی كه در معرض تبلیغات ماركسیسم و ضد مذهبیها قرار گرفته بودند. دیگر همه متوجه شده بودند كه كتاب، نوشته و سخنرانی در مقابل سلاح سید علی اكبر ابوترابی اصلاً به حساب نمیآید. او سلاحش چیزی نبود جز سیره عملی، اخلاص و خدمتگزاری كه به واقع اثرش از هزاران سخنرانی بیشتر بود. درونش حقیقتی بود كه هرگز دروغی در آن دیده نمیشد. اخلاصی بود كه ریا در آن راه نداشت. هرچه بود خدمت بود؛ خدمتی بیهیچ ادعا. من شهادت میدهم سید علی اكبر ابوترابی عالیترین نمونه پاكی و تقوا و عشق و محبت و شجاعت و فداكاری بودبعد از آزادی سید علی اكبر ابوترابی، فصل جدیدی از مبارزاتش آغاز شد. سال 1349 با شهید اندرزگو ملاقات كرد و در سال 51 رسماً به گروه او پیوست و با هم قرار گذاشتند تا آخرین لحظه زندگی نسبت به یكدیگر و آرمانشان وفادار باشند. سید علی اكبر فعالیتش را با جمعاوری كمكهای مالی مردم به منظور خریداری اسلحه آغاز كرد و چنان مورد اعتماد شهید اندرزگو قرار گرفت كه مسئولیت شناسایی اعضاء گروه به او محول شد. ابوترابی تا پای جان در این مبارزات همراه اندرزگو بود تا زمانی كه او توسط نیروهای ساواك به شهادت رسید. وی كه فردی خستگی ناپذیر و مقاوم بود بعد از شهادت اندرزگو دست از مبارزه علیه رژیم شاه برنداشت. سید با افرادی چون شهید رجایی ارتباط نزدیك و همكاری تنگاتنگی داشت. در جلسات شهید بهشتی شركت كرد و برای جذب نیروهای تحصیل كرده و متعهد نهایت تلاش خود را انجام داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با آغاز جنگ تحمیلی به گروه دكتر چمران در ستاد جنگهای نامنظم پیوست و به سازماندهی نیروهای مردمی پرداخت. شهید چمران در مورد ابوترابی گفته بود: «من شهادت میدهم كه سختترین مأموریتها را عاشقانه میپذیرفت و هر چه وظیفه او خطرناكتر میشد خوشحالتر و راضیتر به نظر میرسید. من شهادت میدهم سید علی اكبر ابوترابی عالیترین نمونه پاكی و تقوا و عشق و محبت و شجاعت و فداكاری بود». سرانجام سید در روز 26 آذر 59 در یكی از مأموریتهای شناسایی عملیات ستاد جنگهای نامنظم به اسارت نیروهای عراقی درآمد. بعد از این واقعه هیچ خبری مبنی بر زنده ماندن ایشان در دست نبود و رسماً اعلام شد كه حجتالاسلام سیدعلی اكبر ابوترابی به شهادت رسیده است. به همین منظور مجلس ختم و بزرگداشت برایش گرفتند. در قزوین عزای عمومیاعلام شد و پیام تسلیت حضرت امام (ره) در مجلس شورای اسلامی قرائت شد. دولت عراق از این طریق متوجه شد كه ایشان از روحانیون سرشناس ایران هستند. سید علی اكبر ابوترابی از روزهای آغاز اسارت گفته بود «به نیروهای عراقی گفتم من یك شاگرد بزازم. ما در روستای مجاور شما بودیم. یك شب بیشتر هم در جبهه نبودهام و هیچ اطلاعی از وضعیت منطقه ندارم. آنها با شدت بیشتری با من برخورد كردند و تهدید كردند كه اگر صحبت نكنم سرم را با میخ سوراخ میكنند. آن شب به وعده خودشان عمل كردند. نیمه شب سرهنگی برای بازجویی آمد و وقتی همان جوابها را شنید، میخی را روی سرم گذاشت و با سنگ بزرگی روی آن زد. تا صبح، هیچ جای سالمی روی سرم پیدا نمیشد. همه جایش شكسته بود و خون آلود. روز بعد من را به پشت جبهه فرستادند. سرانجام او پس از ده سال اسارت با سربلندی و عزت به آغوش میهن اسلامی بازگشت و مورد استقبال مردم قرار گرفتشب نوزدهم اسارت، در حالی كه در سلولهای وزارت دفاع بودم، افسر بازجویی من را صدا كرد و از اسم و شغلم پرسید. گفتم «ابوترابی، شاگرد بزاز». لبخندی زد و رفت. فردا صبح ساعت 7 مرا برای بازجویی بردند. در اتاق یك سرگرد عراقی نشسته بود. گفت «اسم من سید مصطفی است و تو را میشناسم، تو رئیس مجلس شورای اسلامی هستی». متوجه شدم كه او مرا اشتباه گرفته است. این موضوع را به او گفتم ولی قبول نكرد. از اتاق بیرون رفت و دقایقی بعد كه برگشت، حرفم را قبول كرد. دیگر خودم را آماده اعدام شدن كرده بودم اما بعد از پانزده روز دوباره مرا به وزارت دفاع برگرداندند و ژنرالی آمد و با من صحبت كرد. گفت: «دولت ایران اعلام كرده كه تو كشته شدهای و حتی بنیصدر رئیس جمهورتان به قزوین رفته و در مراسم ختم تو شركت كرده است. مسئولان عراق میخواستند تو را بكشند اما از آنجا كه تو سید هستی و نسلت به خود ما بر میگردد، من با این كار مخالفت كردم». به این ترتیب سید را دوازده ماه در زندان زیر شكنجه نگه داشتند و بعد از آن به عنوان معاون سرگرد كاشانی، فرمانده ایرانی اردوگاه، وارد جمع اسرای اردوگاه عنبر كردند. اسرای ایرانی از او این گونه یاد میكنند «شأن روحانی بودن به خوبی در اعمال و رفتارش نمایان بود. با همه قدم میزد و به درد دلهای همه گوش میداد. گاهی هم در آن محوطه كوچك با بچهها فوتبال بازی میكرد تا همه را به تحرك و ورزش دعوت كند. ورود حاج آقا ابوترابی به اردوگاه موصل، لطف خدا به اسرای آنجا بود. با ورودش به اردوگاه روزنهای از امید در دلها باز شد. گرفتاریهای اردوگاه موصل همه را كلافه كرده بود. اختلاف در میان اسرا باعث دو دستگی شده بود. 4 ماه عدهای از اسرا به دلیل اینكه برای عراقیها بلوك سیمانی نزده بودند داخل آسایشگاه محبوس بودند.
سید با رویی گشاده و رفتاری فروتنانه و تحملی وصف ناپذیر وارد میدان شد تا گرهها را بازكند. این طور هم شد. او در سه روز اول ورودش وارد مذاكره با مسئولان عراقی شد؛ اسرای گرفتار حبس را آزاد كرد و با راهنمایی ها و چاره اندیشیهای حكیمانه و مدبرانهاش به تدریج نشاط و شادابی را به اردوگاه باز گرداند. كدورتها را مرتفع و فضایی سالم برای تبلیغ و آموزش اسرای ایرانی آماده كرد. پاسخ به شبهات، برگزاری سخنرانیهای علمی، تعیین خط مشی اسارت و ملاقات از اسرای دردمند و گرفتار، كارهایی بود كه صادقانه و با اخلاص انجامشان داد». وقتی اردوگاه موصل 3 قدیم در سال 1361 تشكیل شد بیش از 750 نفر از اسرای قدیمی از جمله حاج آقای ابوترابی را به آنجا بردند تا بهتر بتوانند آنها را زیر نظر داشته باشند. در مدت حضور ایشان در این اردوگاه موصل 3 اردوگاه به جامعهای سالم، فعال، فرهنگی و معنوی تبدیل شد. رهبریِ شایسته، اسرای اردوگاه را به نظم و ساماندهی مورد رضایت همه رسانده بود. بالاخره سال 1362 حاج آقا را همراه با یك جمع 150 نفری به اردوگاه "الرمادیه 7 "فرستادند و پس از یك ماه و نیم او را به اردوگاه موصل1 قدیم منتقل كردند. بعد از تأسیس اردوگاهی در بیابان های صلاح الدین به نام تكریت 5 از هر اردوگاهی 10 تا 15 نفر را انتخاب و به آنجا فرستادند كه حاج آقای ابوترابی هم در این جمع انتخابی از اردوگاه موصل، به این اردوگاه انتقال پیدا كرد. پس از آن در سال 68 ایشان را به اردوگاه صلاح الدین فرستادند. عراقیها بارها او را از اردوگاهی به اردوگاه دیگر بردند اما او همچنان استوار و مقاوم راه پرمشقت اسارت را به طور اصولی طی كرد و مشعل راه اسرا شد. به طوركلی اردوگاههای عنبر، موصل1، 2، 3 ،4، رمادیه 2، تكریت 5، 17 و 18شاهد خوبیها و تلاشهای خستگی ناپذیر آن عارف حكیم بود. اسرای ایرانی ابوترابی را هدیهای الهی برای خود میدانستند. او با رهبری حكیمانه خود و با تمسك به ائمه اطهار، سعه صدر، حلم و بردباری فوق العاده، مكر و حیله دشمنان بعثی را خنثی كرد و شمع محفل اسرای ایرانی شد و برای تقویت روحیه ایمان و مقاومت آنها از هیچ اقدام خداپسندانهای دریغ نكرد. اسرای ایرانی از او این گونه یاد میكنند «شأن روحانی بودن به خوبی در اعمال و رفتارش نمایان بود. با همه قدم میزد و به درد دلهای همه گوش میداد. گاهی هم در آن محوطه كوچك با بچهها فوتبال بازی میكرد تا همه را به تحرك و ورزش دعوت كند.سرانجام او پس از ده سال اسارت با سربلندی و عزت به آغوش میهن اسلامی بازگشت و مورد استقبال مردم قرار گرفت. پس از آزادی حتی یك بار هم به استراحت و آسایش فكر نكرد. او راهی دشوارتر را انتخاب كرد و همراهی آزادگان و پی گیری مشكلات زندگی آنها بعد از اسارت را بر خود واجب دانست. ایشان با حكم مقام معظم رهبری در جایگاه نماینده ولی فقیه در امور آزادگان قرار گرفت و تمام سعی خود را كرد تا آزادگان مایه عزت و تقویت نظام جمهوری اسلامی باشند. در دورههای چهارم و پنجم مجلس شورای اسلامی به عنوان نفر دوم و سوم از تهران به مجلس راه یافت. سید هرگز به زندگی شخصی خودش فكر نكرد. همسر صبور و فرزندانش تحت تأثیر اخلاق و منش آن معلم بزرگ، نه تنها از فعالیتهای شبانهروزی او شكایتی نكردند بلكه سعی داشتند خود را همراه و یاور او بدانند. سراپای وجود او لبریز از عشق به ائمه اطهار بود. سرانجام آن مجاهد خستگی ناپذیر در تاریخ دوازدهم خرداد 79 در حالی كه به همراه پدر بزرگوارش آیت الله حاج سید عباس ابوترابی عازم مشهد مقدس و زیارت امام رضا (ع) بودند در جاده سبزوار نیشابور تصادف كرده و به لقاءالله رسیدند. پیكر مبارك سید علی اكبر ابوترابی و پدرش در حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا (ع) جایی كه محل تولد علم و دانش و اخلاصش بود، به خاك سپرده شد. فارسبخش هنر مردان خدا - سیفی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 560]
صفحات پیشنهادی
شمع محفل اسرای ايراني
شمع محفل اسرای ايراني-شمع محفل اسرای ایرانیسیدعلیاكبر ابوترابی با رهبری حكیمانه خود و با تمسك به ائمه اطهار، سعه صدر، حلم و بردباری فوق العاده، مكر و حیله ...
شمع محفل اسرای ايراني-شمع محفل اسرای ایرانیسیدعلیاكبر ابوترابی با رهبری حكیمانه خود و با تمسك به ائمه اطهار، سعه صدر، حلم و بردباری فوق العاده، مكر و حیله ...
وقتی خبر رحلت امام به اسرا رسید
وقتی خبر رحلت امام به اسرا رسید-وقتی خبر رحلت امام به اسرا رسید متن زیرسخنرانی ... از جان گذشتگی وایثار و فداكاری ملت ایران شكل گرفته ومایه روشنی چشم بیبی دوعالم و فرزندانشان ... شمع محفل اسرای ایرانیمردی از قبیله غیرت پدر امشب نخواب .
وقتی خبر رحلت امام به اسرا رسید-وقتی خبر رحلت امام به اسرا رسید متن زیرسخنرانی ... از جان گذشتگی وایثار و فداكاری ملت ایران شكل گرفته ومایه روشنی چشم بیبی دوعالم و فرزندانشان ... شمع محفل اسرای ایرانیمردی از قبیله غیرت پدر امشب نخواب .
شاعران ایرانی به هند می روند
شاعران ایرانی به هند می روند-شاعران ایرانی به هند میرونددر آستانه بیست و یكمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) جمعی از شاعران ایرانی برای ... شمع محفل اسرای ايراني ...
شاعران ایرانی به هند می روند-شاعران ایرانی به هند میرونددر آستانه بیست و یكمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) جمعی از شاعران ایرانی برای ... شمع محفل اسرای ايراني ...
مردی از قبیله غیرت
برخی از مطالب مرتبط :شمع محفل اسرای ایرانییادی از شهید ابوترابیاسارت نگاه آزادگان را متحول کردهنر مردان خدا - ... رییس مرکز تجارت جهانی ایران ممنوع الخروج است؟
برخی از مطالب مرتبط :شمع محفل اسرای ایرانییادی از شهید ابوترابیاسارت نگاه آزادگان را متحول کردهنر مردان خدا - ... رییس مرکز تجارت جهانی ایران ممنوع الخروج است؟
به مناسب سالگرد ارتحال شهيد ابوترابي او شمع محفل آزادگان بود
27 مه 2008 – به مناسب سالگرد ارتحال شهيد ابوترابي او شمع محفل آزادگان بود-به مناسب سالگرد ... غيبي به فيض شهادت نائل نشد و به اردوگاه و جمع اسيران ايراني منتقل شد. ... شهيد ابوترابي همانطور كه در دوران اسارت براي تقويت روحيه اسرا فعاليت ...
27 مه 2008 – به مناسب سالگرد ارتحال شهيد ابوترابي او شمع محفل آزادگان بود-به مناسب سالگرد ... غيبي به فيض شهادت نائل نشد و به اردوگاه و جمع اسيران ايراني منتقل شد. ... شهيد ابوترابي همانطور كه در دوران اسارت براي تقويت روحيه اسرا فعاليت ...
مورینیو:قهرمانی با رئال زیباست
شاعران ایرانی به هند می روند · سپاهان،قلعه امن آبی های ناراضی · خورشید زیر ذره بین · ساعتهای عجیب بیدار باش · شمع محفل اسرای ايراني · روحانی شهید سید علی روحانی ...
شاعران ایرانی به هند می روند · سپاهان،قلعه امن آبی های ناراضی · خورشید زیر ذره بین · ساعتهای عجیب بیدار باش · شمع محفل اسرای ايراني · روحانی شهید سید علی روحانی ...
مجاهد خستگی ناپذیر
شمع محفل اسرای ايراني سرانجام آن مجاهد خستگی ناپذیر در تاریخ دوازدهم خرداد 79 در حالی كه به همراه پدر بزرگوارش آیت الله حاج سید عباس ابوترابی عازم مشهد مقدس و ...
شمع محفل اسرای ايراني سرانجام آن مجاهد خستگی ناپذیر در تاریخ دوازدهم خرداد 79 در حالی كه به همراه پدر بزرگوارش آیت الله حاج سید عباس ابوترابی عازم مشهد مقدس و ...
روحانی شهید سید علی روحانی
حیاط خلوت · جشنواره ابتكارات و خلاقيت هاي مديران مدارس ابتدايي كردستان برگزار شد · نیاز مبرم به دانلود کتاب ریاضی لیتهلد. . مطالب بعدی. شمع محفل اسرای ايراني ...
حیاط خلوت · جشنواره ابتكارات و خلاقيت هاي مديران مدارس ابتدايي كردستان برگزار شد · نیاز مبرم به دانلود کتاب ریاضی لیتهلد. . مطالب بعدی. شمع محفل اسرای ايراني ...
روش تزکیه
میلاد همایون محمد(شعر میلاد امام محمد باقر) · پیامکهای میلاد امام باقر · عزت نفس دخترانه · روحانی شهید سید علی روحانی · شمع محفل اسرای ايراني · ساعتهای عجیب بیدار باش ...
میلاد همایون محمد(شعر میلاد امام محمد باقر) · پیامکهای میلاد امام باقر · عزت نفس دخترانه · روحانی شهید سید علی روحانی · شمع محفل اسرای ايراني · ساعتهای عجیب بیدار باش ...
به بهانه سالروز ورودآزادگان/ يادي ازسيدآزادگان،سيدعلي اكبر ...
16 آگوست 2008 – آزادگان شمع محفل ايثارگرانند، آزادمرداني كه با صبر، استقامت، شجاعت و ايماني به ... به اسلام و انقلاب اسلامي ايران كرده است كه در تاريخ كشورمان ماندگار خواهد بود. ... وي ، در جهت تقويت روحيه مقاومت و ايمان اسرا از هيچ اقدام و ايثاري دريغ ...
16 آگوست 2008 – آزادگان شمع محفل ايثارگرانند، آزادمرداني كه با صبر، استقامت، شجاعت و ايماني به ... به اسلام و انقلاب اسلامي ايران كرده است كه در تاريخ كشورمان ماندگار خواهد بود. ... وي ، در جهت تقويت روحيه مقاومت و ايمان اسرا از هيچ اقدام و ايثاري دريغ ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها