واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جامعه ی یادگیرنده
ما و یادگیریگاهی ضرورت و جایگاه بعضی از موضوعات در زندگی آن قدر بدیهی و آشکار فرض می شود که به ساده انگاری و سهل انگاری روی می آوریم. نمونه های زیادی از این واقعیت در جامعه ی ما وجود دارد. کافی است از هر یک از ما سؤال شود که درباره ی ضرورت یا جایگاه نظم، صداقت، همکاری، مهربانی، تعهد، اندیشه، مسئولیت پذیری، تلاش و غیره چه دیدگاهی داریم. آن گاه با دلایل و توجیهات فراوان ثابت می کنیم که بدون هر یک از موضوعات مورد اشاره، زندگی امکان پذیر نیست و چنین و چنان باید باشد. حالا با چنین پیش فرضی، به این سؤال پاسخ دهید: «یادگیری» چه ضرورت و جایگاهی در زندگی ما دارد؟! شاید بهتر باشد از پاسخ دادن منصرف شوید. بحث و تحلیل درباره ی این گونه موضوعات، اگر به نتایج عملی منجر نشود، فقط ساده پنداری و سهل انگاری به همراه خواهد داشت. فراموش نکنیم که همیشه حرف زدن درباره ی یک موضوع، نه نشانه ی استواری است برای باور درونی و نه تضمینی است برای عمل به ان. می توانیم از «یادگیری در مدرسه» و «یادگیری برای دانش آموزان» صحبت کنیم، بدون آن که در عرصه ی زندگی، با یادگیری سر و سرّی داشته باشیم. فرهنگ و یادگیری
مانند تمامی مسائل زندگی، باید به «یادگیری» هم نگاهی فرهنگی داشت. «یادگیری» در فرهنگ ما، موضوعی متناقض نما یا پارادوکسیکال است. از یک طرف، در مبانی فلسفیِ فرهنگ ما، به یادگیری و دانستن تأکید فراوان می شود، اما از طرف دیگر، میزان انگیزش و رغبت جامعه به یادگیری، چندان راضی کننده نیست. ضرورت چندانی برای ورود به مباحث آماری و اشاره به مواردی چون: سرانه ی نرخ مطالعه، شمارگان چاپ کتاب و جای کتاب در سبد خرید خانواده وجود ندارد. بحث بیش از آن که بر سر آمار و ارقام باشد، بر سر دلایل و چرایی هاست. ما در گفته ها، برای اثبات اهمیت یادگیری، به آیات و روایات زیادی استناد می کنیم؛ از جمله: بگو آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسان اند؟ {زمر / 9} پیامبر گرامی اسلام (ص) هم به کسب علم تأکید فراوانی دارند: «ز گهواره تا گور دانش بجوی» و «یادگیری دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است». با تعالیمی از این دست، می توان دریافت که چگونه و چرا مسلمانان به سرچشمه ی بسیاری از علوم دست یافتند. اما وضعیت یادگیری در جامعه ی امروز چگونه است؟ چرا چنین گفته هایی در حرف و گفتار، بسیار به کار می روند، اما در عمل کارکردهای مورد انتظار را ندارند؟ دنیا و یادگیرییادگیری مفهومی بسیار گسترده دارد که همه ی انسان ها را در همه ی زمان ها و همه ی شرایط شامل می شود. بر این اساس، نظریه پردازی چون پیتر سنگه از «سازمان یادگیرنده» سخن می گوید؛ سازمانی که قادر است از قابلیت ها، تعهد و ظرفیت یادگیری افراد در تمامی سطوح سازمان، به نحو احسن بهره برداری کند. سنگه با اشاره به این نکته که همه ی ما در اعماق وجودمان یک یادگیرنده هستیم، تأکید می کند که کل مجموعه ی جهانی در حال ساختن نوعی جامعه ی یادگیرنده است. علاوه بر جنبه های اجتماعی و سازمانی، یادگیری از جنبه ی روان شناختی نیز در دنیای امروز مورد توجه است. زندگی بدون آموختن و یادگیری غیر ممکن است. یادگیری نوعی لذت درونی و اصیل است و فقط یک الزام اجتماعی یا تربیتی نیست. گزارش کمیسیون بین المللی یونسکو با عنوان «یادگیری، گنج درون»، تصویری از مسیر توسعه و بالندگی در قرن 21 است؛ مسیری که همه باید در آن پای نهند. محدود کردن دنیای یادگیری به دانش آموز، مدرسه یا دانشجو و دانشگاه، نگاهی کاملاً معیوب و سطحی به امر یادگیری است. فرار از یادگیری
یکی از پدیده های کم و بیش رایج در جامعه ی ما، «فرار از یادگیری» یا «یادگیری گریزی» است. با وجود این همه توصیه و تأکید بر ضرورت و جایگاه یادگیری، گاهی شرایطی پیش می آید که خواسته یا ناخواسته دانسته یا ندانسته، از یادگیری فرار می کنیم. اگر دلایل متعددی برای چرایی یادگیری وجود دارد، فرار از یادگیری هم با دلایلی مرتبط است. با نگرش فرهنگی به یادگیری، باید در مورد پدیده ی مقابل هم، به تحلیل های فرهنگی پرداخت. چرا جامعه ی ما میل و رغبت کمتری به یادگیری دارد؟ چرا بین حرف و عمل در مورد یادگیری، این همه فاصله موجود است؟ چرا یادگیری گریزی در سطوح مختلف جامعه دیده می شود؟ یافتن پاسخ همه ی این سؤال ها، مستلزم تحلیل های چند عاملی مبتنی بر فرهنگ است. آن چه در بحث حاضر اهمیت دارد، شناخت و پذیرش موضوع است. همان گونه که در ابتدای مقاله آمد، گاهی آن قدر سرگرم بیان ضرورت و اهمیت یک موضوع هستیم که فراموش می کنیم همین موضوع به ظاهر بدیهی، چه مصداق ها و کارکردهای عینی در زندگی ما و دیگران دارد. مانند آن که درباره ی محاسن و ضرورت های راست گویی سخن بگوییم، بدون آن که در عمل بدان پای بند باشیم. یادگیری گریزی، پدیده ای است که تک تک افراد جامعه باید درباره ی آن بیندیشند و به آن حساس باشند. به طور حتم، اهمیت این موضوع در تربیت رسمی و غیر رسمی بسیار بیشتر است. ورود پدیده ی فرار از یادگیری به عرصه ی تربیت، هشدار و خطری جدی برای نظام اجتماعی ماست. مسائل عمده ی تربیت رسمی (آموزش و پرورش) ایران، مانند مشکلات انگیزشی، اُفت تحصیلی، ضعفِ روش های یادگیری و غیره، بر مبنای پدیده ی یادگیری گریزی قابل تبیین و تحلیل است. فرد و یادگیری
حتی اگر نخواهیم حرف های تکراری و کلیشه ای بزنیم، باز هم ناچاریم که بر ضرورت و اهمیت یادگیری تأکید کنیم. اما این جا، مخاطبان افراد فرضی نیستند. جامعه ی یادگیرنده، نیازمند انسان هایی است که تک به تک، جایگاه و نقش یادگیری در زندگی را درک کنند و مهم تر از آن، برای یادگیری و یادگیری های بیشتر، به اقدامات عملی روی آورند. یادگیری، ضرورتی کاملاً فردی و شخصی هم به حساب می آید؛ چرا که نیازی درونی، ذاتی و اصیل است. حتی اگر فرض شود که در دنیایی خالی از سکنه و بدون انسان های دیگر زندگی می کنیم، باز هم این ضرورت پا برجا خواهد بود. داستان معروف رابینسون کروزوئه که زندگی فردی تنها در جزیره ای غیرمسکونی را توصیف می کند، نمونه ای از پیوستگی مستمر یادگیری و زندگی است. شاید لازم نباشد همیشه درباره ی یادگیری، انسان یادگیرنده، خانواده ی یادگیرنده، مدرسه ی یادگیرنده، سازمان یادگیرنده و جامعه ی یادگیرنده، بحث کنیم یا بنویسیم؛ اما لازم است همیشه یادگیرنده باشیم. این بیشتر از همه به نفع خودمان است. هر چه از یادگیری فاصله بگیریم، از اصول زندگی و موهبت های آن دور شده ایم. مجله رشد تکنولوژی آموزشی -نویسنده: ابراهیم اصلانیگروه مدرسه اینترنتی سایت تبیان،تنظیم: شکوفه باصری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 971]