واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تفسیر موضوعی قرآن کریم 11
قسمت اول: برترین نعمت خداوندقسمت دوم: قرآن؛ نمایشگاه خداوند متعالقسمت سوم: خدا در جای جای قرآنقسمت چهارم: قرآن دور؛ قرآن نزدیک قسمت پنجم: بهرهمندی از مراتب قرآن کریمقسمت ششم: قرآن با پیامبر یا پیامبر با قرآنقسمت هفتم: قرآن مثل باران است قسمت هشتم: پیامبر قرآن را عربی نخوانده استقسمت نهم: خدا حرف نمی زندقسمت دهم: بزرگترین کلمه خدا را می شناسید؟ قرآن، تكلّم الهی است یكی از سؤالاتی كه پاسخ به آن معرفت ما را به قرآن كریم بیشتر می كند این است كه: آیا وقتی كلام خدا به رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم رسید، وحی الهی در وجود آن حضرت ختم مییابد و ایشان پیام خداوند را به مردم ابلاغ میكنند یا وجود مبارك آن حضرت همانند فرشتگان، مجرای وحی و مسیر تكلّم الهی است تا به انسانهای دیگر هم برسد و آنچه به انسانهای عادی می رسد حلقهای از حلقات نهایی كلام خدا و مهرهای از سلسلهی وحی الهی به شمار میرود؟ بنابر فرض اول، انسان عادی كلام خداوند را نمیشنود بلكه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم كلام خدا را به مردم ابلاغ میكند و بنابر فرض دوم انسانهای عادی نیز كلام خداوند را میشنوند اگرچه به واسطهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد؛ البتّه بین شنیدن آن حضرت از فرشتهی وحی و شنیدن انسانهای عادی از ایشان فرق عمیقی وجود دارد. امتیاز اساسی بین استماع رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم از خدا یا فرشتگان و بین استماع انسان عادی از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم در این است كه: اولاً رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم در استماع و تلقّی وحی معصوم است یعنی هرگز كاهش یا افزایش در تلقی او نسبت به وحی الهی راه ندارد بلكه همان را طبق واقع (علی ما هو علیه) مییابد ولی انسان عادی كه مسبوق به برخی از خواطر شیطانی یا هواجس نفسانی است ممكن است آن را درست تلقی نكند و در اثر سوء اختیار خود گرفتار كژ راهه در ادراك كردد. و ثانیاً تلقّی رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم از خداوند یا فرشتگان به نحو علم حضوری است ولی تلقّی انسان عادی از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم به نحو علم حصولی است. و ثالثاً رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم آنچه معصومانه به نحو علم شهودی تلقّی كرد معصومانه حفظ می كند و از آسیب نسیان مصون است "سَنُقْرِؤُكَ فَلَا تَنسَى" 1 ولی انسان عادی گذشته از تلقّی غیر معصومانه، در مقام ضبط و نگهداری نیز مصون از سهو و نسیان نخواهد بود. رابعاً در مقام املا، ابلاغ، انشای مسموع، فرق دیگری وجود دارد كه خارج از بحث است. قرآن كریم، نه تنها كلام الهی است، بلكه تكلّم الهی نیز هست و هم اكنون خداوند است كه با ما سخن می گوید. اگر خدای سبحان، قرآن را كلام خود معرّفی می كند: "حَتَّى یَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ "2 ظاهر این كریمه آن است كه هم اكنون، متكلّم آن خدای سبحان است از این ظاهر وقتی میتوان اعراض كرد كه دلیل عقلی و یا دلیل نقلی قطعی برخلاف آن داشته باشیم و چنین قرینهای در این مقام وجود ندارد. خدای سبحان میفرماید: «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى» این كریمه نه تنها بیان می دارد كه رسول امین صلی الله علیه و آله و سلم از ناحیهی خود و دیگران چیزی را اضافه و كم نمی كند و هرچه می گوید از ناحیه خدا و سخن خداستنقد و نظر
برخی گفتهاند كه مقصود از "كلام الله" آن است كه قرآن كریم از سوی خداوند نازل شده و سخن غیر او نیست، نه اینكه هم اكنون كلام و تكلّم خدا باشد. این سخن ناتمام است؛ زیرا همانطور كه گفته شد، ظاهر آیه این است كه قرآن هم اكنون نطق الهی است. علاوه بر این، خدای سبحان میفرماید: "وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى " 3 این كریمه نه تنها بیان می دارد كه رسول امین صلی الله علیه و آله و سلم از ناحیهی خود و دیگران چیزی را اضافه و كم نمی كند و هرچه می گوید از ناحیه خدا و سخن خداست، نكته دیگری را نیز میفهماند و آن این است كه نطق آن حضرت، عین وحی است كه تجلّی میكند و كلام خداوند است كه از زبان رسول الله شنیده میشود. نظیر "وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـكِنَّ اللّهَ رَمَى "4 كه دلالت میكند بر اینكه تیر انداختن تو در حقیقت رمی خداست. و تو واقعاً آن را رمی نكردهای، گرچه ظاهراً رمی نمودهای. در این كریمه نیز می فرماید این نطق رسول امین، تكلّم و نطق الهی است. ضمیر "هو" در "إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى "5 به "نطق" برمیگردد كه مصدر "ینطق" است. یعنی آن نطق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چیزی نیست مگر وحی. نه اینكه مقصود این باشد كه آنچه او نطق میكند، برابر با وحی است یا اینكه آنچه كه وحی شده است، آن حضرت بعداً آن را نطق میكند؛ زیرا همه اینها مسلّم است ولی این كریمه میخواهد نكته دیگری را علاوه بر آنچه معروف است بفرماید كه همان تكلّم الهی بودن قرآن است. گویا خدای سبحان به رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: "و ما تكلمت إذ تكلّمت ولكن الله تكلم". مستحبّ است هنگام شنیدن و یا تلاوت خطاب "یا أیّها الذین امنوا" بگوییم: "لبّیك" برای آنكه خطاب خداوند، خطابی فعلی است و خدا هم اكنون با ما سخن می گوید و اگر هم اكنون تكلّم خداوند نباشد، دیگر "لبّیك" گفتن برای چیست؟ چگونه می شود كه كسی با قصد جدّی جواب متكلّم درگذشته را بگوید؟ انسان وقتی می گوید بله كه متكلّمی هم اكنون باشد و دستوری به او بدهد و خطابی به او داشته باشد. گاهی ممكن است خطاب منتفی شده در گذشته را كه حكم آن هم اكنون باقی و نافذ است در ذهن ترسیم كرد و هنگام تلفظ آن، تلبیه (لبیک) گفت، لیكن چنین تكلّفی نیازمند به عنایت زاید است و اگر بدون چنین عنایتی، به طور جدّ جریان "لبّیك" گویی مطرح باشد، معلوم می شود آن خطاب، هم اكنون زنده است و جواب ویژه می طلبد. آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریمتنظیم : گروه دین و اندیشه تبیان - عسگری1- سوره اعلی، آیه 62- سوره توبه، آیه 63- سوره نجم، آیات 3و44- سوره انفال، آیه 175- سوره نجم، آیه 4
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 339]