تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 9 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شيعيان ما كسانى‏اند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش مى‏كنند، در راه دوستى ما به يكديگر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802655317




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تدوين حديث (قسمت دوم)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تدوين حديث (قسمت دوم)
تدوين حديث (قسمت دوم) نويسنده: محمّد على مهدوى راد در شماره پيشين، «حديث»، «اثر»، «سنّت» و «خبر» را از نگاه فرهنگ نويسان و عالمان حديث، بررسى كرديم. اينك، در بررسى چگونگى تدوين حديث و نشر آن، سخن را با چگونگى كتابت آن در عصر رسول الله(ص)، ادامه مى دهيم.كتابت حديثحديث و سنّت پيامبر، چگونه به دست نسلهاى واپسين رسيده است؟ و پيامبر در ثبت و ضبط اين مجموعه چه موضعى داشته است؟ در آن روزگاران و در حيات پربركت رسول اللّه(ص)، صحابيان با اين گنجينه گرانقدر چگونه برخورد مى كردند؟ … اينها و جز اينها، پرسشهايى است كه درباره بخشى از تاريخ حديث و نشر و تدوين آن مطرح است. اينك بنگريم به اين سؤالها چگونه پاسخ داده شده است.عالمان و محدّثان عامّه بر اين باورند كه حديث تا پايان قرن اوّل هجرى، تدوين نشده است. برخى نيز فراتر از آن را پنداشته اند. سيوطى مى گويد:«تدوين حديث، به سال 100هجرى و به امر عمربن عبدالعزيز آغازشد».1كسان ديگر نيز اين سخن را گفته اند و آغاز تدوين را به او نسبت داده اند؛ امّا در اينكه عمربن عبدالعزيز چگونه تدوين حديث را آغاز كرد و آن را به چه كسى و يا كسانى وانهاد، همداستان نيستند. سيوطى و برخى ديگر گفته اند كه وى آن را به صورت اعلام عمومى به همگان رساند2؛ امّا در برخى گزارشها آمده است كه او به عالمان مدينه نوشت كه احاديث پيامبر را بنويسند و از تباهى و نابودى آنها جلوگيرى كنند.3بخارى نقل كرده است كه عمربن عبدالعزيز نامه اى به أبوبكربن حزم4 نگاشت، و وى را بدين كار گماشت و بدو تأكيد كرد تا علم را بگستراند، و مجالسى براى تعليم آن به پا دارد و در مساجد، تعليم احاديث را به مذاكره بگذارد، و وى بر اين كار همّت گمارد و احاديث را در كتابى جمع كرد.5در برخى از نصوص تاريخى آمده است كه وى اين كار را به «كثيربن مرّة»6 وانهاد و در برخى ديگر آمده است كه او محمدبن شهاب زهرى را به تدوين حديث گمارد7 و نگاشته هاى زهرى را به اقاليم اسلامى گسيل داشت. زهرى اين مطلب را مى گفت و بدان مى باليد كه حديث را پيشتر از او كسى تدوين نكرده است.8عالمان و محدّثان عامه بر پيشآهنگى زهرى در تدوين حديث تأكيد كرده اند، و اين مطلب در ميان آثار آنان از شهرت بسيارى برخوردار است.9عمربن عبدالعزيز به سال 101هجرى درگذشته است؛ از اين روى، بر فرض اينكه وى فرمان تدوين حديث را در آخرين سال زندگى اش صادر كرده باشد، سال 101هجرى، بر پندار كسانى كه بر اين باورند، آغاز تدوين حديث خواهد بود. امّا برخى ديگر از گزارشها نشانگر اين هستند كه وى، فرمان تدوين را ابلاغ كرد، امّا بر اجرايش توفيق نيافت. بدين سان، كسانى آغاز تدوين حديث را به دورتر از اين تاريخ رسانده اند. برخى آغاز تدوين حديث را به امر هشام بن عبدالملك و به همت محمّدبن شهاب زهرى به سال 124هجرى رسانده اند؛ اگرچه از تاريخهاى 104، 105، 110، 121 و… نيز ياد شده است.10اكنون بايد اندكى از سر تأمّل به اين پاسخها نگريست كه آيا به واقع چنين بوده است؟ آيا اسلام ـ دين فرهنگ و تمدن ـ و پيامبر مبلّغ علم و فرهنگ، بر اين امر تأكيد نكردند، و بدان حساسيت نورزيدند؟آيا يك قرن ننگاشتن و ضبط و ثبت نكردن و جلوگيرى نمودن از هرگونه ثبت و تدوين، حركتى در جهت تباهى و ضايع شدن حديث و بخش عظيمى از ميراث فرهنگى نبود؟برخى مستشرقان و كسانى از نويسندگانى كه از آبشخور آنان بهره مى گيرند، با تأكيد بر اين ديدگاه (عدم تدوين حديث در قرن اوّل) و مسايل ديگر، يكسر به انكار و نفى حديث و سنّت پرداخته اند. اكنون بايد ببينيم واقعيت چيست؟كتابت و فرهنگبى گمان، كتابت، در گسترش دانش و جاودانه سازى ابعاد فرهنگ، نقش شگرفى دارد. نگارش و ثبت و ضبط، هماره نشانه والايى و بالايى تمدّنها بوده و از مظاهر گران ارج تمدن و دانش به شمار مى رفته است.كتابت، هماره مهمترين وسيله ثبت افكار، آگاهيها و انتقال معارف و اخبار بوده است.11دكتر نورالدين عتر مى نويسد:كتابت، يكى از مهمترين وسايل حفظ معلومات و انتقال آن به نسلها بوده است. يكى از عوامل مهم حفظ حديث نيز ـ با همه گفتگوهايى كه در چگونگى آن هست ـ كتابت بوده است.12محقّقى ديگر نوشته است:خط و نگارش، يكى از نمودهاى تمدّن و نشانه اى از آثار اجتماع و فرهنگ است؛ اين است كه هماره امّتهاى متمدّن و فرهنگ دوست، بدان همّت مى ورزيده اند.13و به تعبير پژوهشگرى ديگر:بى گمان، كتابت، اگر نگوييم مهمترين عامل، قطعا از مهمترين عوامل حفظ و حراست از حديث بوده است.14نگاهى گذرا به تمدّنهاى گونه گون، نشانگر آن است كه جامعه هاى متمدّن، به كتابت و نگارش ارج مى نهادند و انسان هماره آن را وسيله اى براى گسترش و انتقال فرهنگها و ثبت و ضبط حوادث تلقّى كرده و از آن بهره جسته است. قرآن كريم و سنّت قويم نبوى، اين عرف عقلا و شيوه پسنديده انسانها را ارج نهاده و بر آن تأكيد ورزيده است.15قرآن و كتابتگفتيم قرآن، اين پيام الهى كه در جهت هدايت انسان و بركشيدن او به قلّه كمال است، با «تعليم» و «قرائت» و «قلم» آغازشد و بدين سان جايگاه بلند دانش و اهميّت كتابت در اين مكتب با اوّلين بخش پيام بلند رسول اللّه(ص) اعلام گرديد.خداوند بزرگ در جهت عظمت بخشيدن به «قلم»، بدان سوگند ياد مى كند16، و آن را نعمتى بزرگ شمرده، خود را بدان مى شناساند و مى فرمايد:إقرأ باسم ربّك الذى خلق، … إقرأ وربّك الأكرم الذى علّم بالقلم.17خطيب بغدادى مى گويد:خداوند مؤمنان را به كتابت فرمان داده و آنان را به اين مهم مؤدّب ساخته و فرموده است: ولأتسأموا أن تكتبوه صغيرا أو كبيرا الى أجله، ذلكم أقسط عنداللّه وأقوم للشّهادة وأدنى ألاّ ترتابوا.18و از نوشتن مدّت دين خود، چه كوچك و چه بزرگ ملول مشويد؛ اين روش نزد خدا عادلانه تر است و شهادت را استواردارنده تر و شك و ترديد را زايل كننده تر.افزون بر اينها، وجود الفاظ گونه گون در قرآن كريم از ماده «كتب» به مفهوم كتابت در 57مورد و واژه كتاب در 262مورد و «الأقلام» در برخى موارد، نشانگر اين جايگاه بلند و مرتبت عظيم است.19خطيب بغدادى پس از آنكه آيه «دين» را آورده و از آن، تأكيد قرآن بر كتابت را بهره مى گيرد (كه پيشتر آورديم)، مى نويسد:وقتى خداوند بر كتابت «دين» در جهت حفظ و حراست آن، و جلوگيرى از هرگونه ترديد در آن، امر مى كند، بايد بر حفظ و حراست علم و حديث و حقايق دينى براى جلوگيرى از ترديدها و شك و شبهه ـ كه حفظ و حراستش دشوارتر است ـ تأكيد كند.20سخن ارجمند يكى از محقّقان عرب را بياوريم كه نوشته است:قرآن كريم نه تنها در تاريخ عقيده ها و باورها راه درخشانى گشود، بلكه در تاريخ معارف بشرى نيز با گراميداشت عالمان و ارج گذاشتن به انديشه وران، و با سوگند به نگاشته ها و قلم و نبشتارها ـ كه برترين ارجگذارى است ـ چنين كرد. قرآن، اوّلين كتاب عربى است كه به گونه اى دقيق و پيراسته، شكل كتابى كامل به خود گرفت.21بدين سان، قرآن كريم اوّلين راهنماى مسلمانان در ثبت و ضبط و كتابت بوده است. آغازين تشويقها و ترغيبها از قرآن سرچشمه گرفته است و قرآن كريم بر شيوه پسنديده انسانى، و عرف قطعى عقلا، در كتابت و ثبت و ضبط علم و آگاهيها تأكيد ورزيده است.كتابت و سنّتپيامبر اكرم(ص)، مبلّغ و مبيّن قرآن ـ كتاب علم و قلم و بيان ـ كه فلسفه وجودى مكتبش را گسترش آگاهى و نشر دانش معرفى مى كند و مى فرمايد: «بالتعليم ارسلت»22، و بدين سان نشان مى دهد كه زدايش جهل و گستراندن دانش و آگاهاندن انسان، سرلوحه دعوتش است، آيا مى تواند نسبت به اين عامل مهم (كتابت) در گسترش فرهنگ و توسعه علم غفلت ورزد و اصحاب و معتقدان مكتبش را بدان فرانخواند؟ عبداللّه بن عمرو مى گويد:پيامبر(ص) فرمود: دانش را به مهار كشيد.گفتم: چگونه؟فرمود: با نگاشتن و ثبت و ضبط كردن.23محدّثان آورده اند كه مردى از انصار در محضر رسول اللّه(ص) مى نشست، و سخنان آن بزرگوار را مى شنيد و به وجد مى آمد و خوش مى داشت، امّا نمى توانست حفظ كند. به پيامبر شكايت برد و گفت، كلام شما را مى شنوم، امّا نمى توانم حفظ كنم؛ پيامبر فرمود:حفظ را با دست راست يارى كن 24 [يعنى آنچه مى شنوى بنويس ]رسول اللّه(ص) با فرمان عامّى در جهت تبيين وظايف پدران، بر همين امر تأكيد ورزيده و فرموده است:حقّ الولد على الوالد أن يحسّن إسمه ويزوّجه إذا أدرك ويعلّمه الكتاب.25حقّ فرزند بر پدر است كه نامى نيكو بر او نهد و در زمان مناسب او را زن دهد و كتابت را بدو بياموزد.پيامبر اكرم(ص) آنقدر بر اين حقيقت فرهنگى تأكيد مى ورزيد كه فداى اسيران جنگى را تعليم بى سوادان قرارداد. اين نكته را بسيارى از مورّخان آورده اند. ابن سعد مى نويسد:فداى اسيران بدر، چهارهزار درهم و كمتر از اين بود و آنكه چيزى نداشت، بايد به فرزندان انصار كتابت مى آموخت.26ماوردى مى نويسد:فداى اسيران بدر، چهارهزار درهم بود و نيز تعليم خط و كتابت به بى سوادان.27بر پايه اين تعليمات است كه عالمان و بزرگان، كتابت را مهمترين آموزه مكتب و برترين عامل حراست علوم شرعى انگاشته اند و بدان تأكيد ورزيده اند. علاّمه حسين بن عبدالصمد حارثى همدانى مى نويسد:خط از بزرگترين امور مهم دينى و دنيوى است كه بسيارى از امور دينى و علمى بر آن استوار است.28فقيه بزرگ، زين الدين بن على «شهيد ثانى» در اثر ارجمند خويش (منيةالمريد) آورده است:كتابت از مهمترين مطالب دينى و بزرگترين وسيله حفظ كتاب و سنّت و علوم شرعى و عقلى است. كتابت به لحاظ حكم شرعى، بر اساس علم مكتوب تقسيم مى شود؛ بدين سان كه اگر دانشى كه نگاشته مى شود وجوب عينى داشته باشد، كتابت آن نيز واجب عينى خواهد بود؛ چون حفظ و حراست از آن متوقف بر كتابت است؛ و اگر واجب كفايى باشد، نگاشتن و كتابت آن نيز كفايى خواهد بود.29چنين بوده است كه مسلمانان، كاتبان دانش و نگارندگان معارف را بزرگ مى داشتند، و دانايان و آگاهان را بر پايه اين تعاليم ارج مى گذاردند؛ و با اين تأكيدها و تنبّه ها و آموزه ها بود كه قرآن كريم و آيات آن، پيوسته نگاشته مى شد و در ثبت و ضبط آن، هرگز دريغ روا نمى داشتند.اكنون بايد به اين پرسش پاسخ داد كه اگر نگارش و نوشتن و خط، مظهر تمدّنها بوده، و انسانهاى فرهيخته هماره از آن در جايگاه بزرگترين عامل انتقال فرهنگ و دانش بهره گرفته اند و خداوند به «قلم» سوگند ياد كرده و كتابت را بزرگ شمرده، و پيامبر بدان فرمان داده است و قرآن بر پايه اين تأكيدها و ترغيب ها پيوسته نگاشته شده است، آيا پذيرفتنى است كه پيامبر از ثبت و ضبط آثار رسالت نهى كرده باشد؟ يا از كنار آن بى تفاوت گذشته باشد؟به ديگر سخن، وقت آن است كه لختى بر سر چگونگى تدوين حديث و آنچه بر آن رفته است تأمل كنيم، و در پرتو اسناد تاريخى بنگريم واقعيت چيست.تدوين حديثآنچه هيچ شبهه و ترديدى را برنمى تابد، وجود نصوص فراوان و احاديث بسيارى است كه نشان مى دهد پيامبر(ص) به نگارش حديث و ثبت و ضبط گفتار خود فرمان مى داده است، و بدان اهتمام مى ورزيده است. پيامبر اكرم گاه مستقيما به كتابت حديث امر كرده است و گاه چون از نگاشتن استفسار كرده اند، پاسخ مثبت داده است و گاه كاتبان و نگارندگان را ستوده و ديگرگاه در كلام او از ابزار و ادوات نگارش، به تعظيم و تكريم سخن رفته است.على(ع) مى گويد پيامبر فرمود:اكتبوا هذا العلم.30اين دانش را بنويسيد.پس از فتح مكّه، پيامبر(ص) در ميان مردم به پاخاست و خطبه اى ايراد كرد. ابوشاه ـ مردى از يمن ـ برخاست و گفت: يا رسول اللّه، اين خطبه را براى من بنويسيد. پيامبر(ص) فرمود:اكتبوا لأبى شاه.31براى ابوشاه بنويسيد.اين حديث را بزرگان محدّثان اهل سنّت نقل كرده و بر صحّت و استوارى آن گواهى داده اند؛ عبداللّه بن حنبل مى گويد:در كتابت حديث، صحيح تر و استوارتر از اين حديث، روايت نشده است.32و ابن صلاح نوشته است:از احاديث صحاح كه بر جواز كتابت دلالت مى كند، حديث ابوشاه يمنى است.33از پيامبر اكرم(ص) به طرق مختلف نقل شده است كه:قيّدوا العلم بالكتاب.34دانش را با نگاشتن، مهار و حراست كنيد.عبداللّه بن عمرو مى گويد:به پيامبر(ص) گفتيم:چيزهايى از شما مى شنويم كه نمى توانيم حفظ كنيم؛ آيا آنها را بنويسيم؟پيامبر فرمود:بلى؛ اكتبوها.بلى، آنها را بنويسيد.35همو مى گويد:من هرآنچه از پيامبر مى شنيدم مى نوشتم و با اين كار، مى خواستم از تباهى آنها جلوگيرى كنم. قريش مرا از اين كار بازداشتند و گفتند: «هرآنچه از پيامبر مى شنوى مى نويسى، و حال آنكه پيامبر بشرى است كه در حال خشنودى و ناخشنودى سخن مى گويد؟». من از نوشتن بازايستادم، و سخن قريشيان را به پيامبر بازگفتم. پيامبر فرمود:اكتب، فوالذى نفسى بيده ما خرج منه الاّ حق.بنويس به خداوند سوگند از اين (اشاره به دهان مبارك)، جز حق خارج نخواهد شد.36رافع بن خديج مى گويد:ما در حال گفتگو بوديم كه پيامبر بر ما گذشت و فرمود: «درباره چه چيز گفتگو مى كنيد؟». گفتيم: آنچه از شما شنيده ايم. فرمود: «گفتگو كنيد و بدانيد كه آنكه بر من دروغ بندد، جايگاهش آتش خواهد بود». پيامبر رفت، و گروهى كه گفتگو مى كردند، ساكت شدند. پيامبر بازگشت و از سكوتشان سؤال كرد. گفتند، به خاطر سخنى است كه از شما شنيديم [آنكه بر من دروغ بندد …]. پيامبر فرمود:انّى لم ارد ذلك؛ انما اردت من تعمّد ذلك.من آنچه را شما پنداشته ايد، مراد نكرده ام؛ مرادم كسى بود كه به عمد بر من دروغ بندد.پس ما به گفتگو ادامه داديم.37پيامبر از كتابت و سودمندى آن در دنيا و آخرت ياد مى كرد و بدان امر مى فرمود:اكتبوا هذا العلم، فانكم تنتفقون به امّا فى دنياكم او فى آخرتكم وانّ العلم لايضيع صاحبه.اين دانش را [حديث را] بنويسيد كه در دنيا و آخرت از آن بهره خواهيد برد. دانش هرگز صاحبش را تباه نمى كند.38بر اين گفتار پيامبر بايد اقدام آن بزرگوار را در نويساندن نامه ها، معاهده ها و قراردادها و نيز اقوال و احاديثش را كه املا فرموده است، افزود.39.پيامبر اكرم(ص) على(ع) را مخاطب قرارداده فرمود:ياعلى، اكتب ما أملى عليك. (قلت يا رسول اللّه، أتخاف علىّ النسيان؟ قال: لا) وقد دعوت اللّه أن يجعلك حافظا ولكن لشركائك الائمة من ولدك …يا على آنچه املا مى كنم بنويس. (گفتم: يا رسول اللّه، مى ترسى آنچه مى گويى فراموش كنم؟ فرمودند:) من خداوند را خوانده ام كه تو را «حافظ» قراردهد و فراموشى را بر تو چيره نگرداند؛ اما براى انبازها و پيشوايان از فرزندانت …40و بدين سان سنّت «فعلى» رسول الله(ص) نيز بر لزوم نوشتن و ثبت و ضبط استوار است كه نمونه هاى آن را پس از اين خواهيم آورد.بسيارى از صحابيان در پيش ديد رسول اللّه(ص) بر ضبط و ثبت احاديث همت مى گماشتند و پيامبر به تشويق و ترغيب آنان مى پرداخت و يا دست كم از اين كار بازشان نمى داشت و بدين سان عمل آنان را «تقرير» مى فرمود41؛ دكتر نورالدين عتر مى گويد:احاديث بسيارى ـ در حدّ تواتر ـ نشانگر آن است كه گروهى از صحابيان، حديث را در عهد رسول اللّه مى نوشتند.42عبداللّه بن عمر مى گويد:در محضر پيامبر، كسانى از صحابيان ـ كه من خردسالترين آنها بودم ـ بودند، كه پيامبر فرمود:من كذب علىّ متعمّدا فليتبوّء مقعده من النار.آن كس كه بر من دروغ بندد جايگاهش آتش خواهد بود.چون از محضر پيامبر بيرون آمديم، بدانها گفتم، با آنچه شنيديد چگونه از پيامبر حديث نقل مى كنيد؟ آنان خنديدند و گفتند: هرآنچه مى شنويم، در نوشته اى ثبت مى كنيم و نقل مى كنيم.43بدين سان، سنّت «قولى» و «تقريرى» رسول اللّه(ص)، دليلى روشن بر كتابت است. اكنون افزون بر امر پيامبر(ص) به كسانى درباره كتابت، و آموختن و آموزاندن خط، و ثبت و نگارش حديث و اخبار و حوادث و احكام شرعى و قضاوتها و داوريها، و املاى احاديث و اقوال به برخى از صحابيان، از برخى آثار مدوّن بايد يادكنيم كه به املاى رسول اللّه(ص) نگاشته و تدوين شده است، كه درواقع ـ چنانكه گفتيم ـ نشانگر سنت «فعلى» آن بزرگوار است:1) صحيفةالنّبى(ص):از اين مجموعه كه رسول اللّه(ص) آن را املا كرده و على(ع) نگاشته است، در منابع اهل سنّت با عنوان «صحيفة على» ياد و به آن بزرگوار نسبت داده شده است. پژوهشگرانى چگونگى آن را به تفصيل آورده اند44 و برخى بر شهرت آن تأكيد كرده و نوشته اند:خبر صحيفة على مشهور.45و در چگونگى محتوا و مطالب آن نوشته اند:وهى صحيفة صغيرة تشتمل على العقل ـ مقدار الديات ـ وعلى أحكام فكاك الأسير.46مجموعه اى است كوچك حاوى مسائل ديات و احكام آزادى اسيران.چنانكه گفتيم اين مجموعه در منابع عامّه به على(ع) نسبت داده شده است. گو اينكه ظاهر برخى گزارشهاى آن منابع، نشانگر اين است كه على(ع) آن را از پيامبر اكرم(ص) گرفته است، و برخى تصريح دارد كه على(ع) آن را از رسول الله(ص) به ارث برده است؛ امّا بيشترين نقلها در منابع يادشده، آن را به على(ع) منسوب ساخته اند.47صحيفةالنّبى در منابع شيعىدر منابع روايى شيعى، نصوص و گزارشهايى كه درباره آن آمده است، به روشنى نشانگر آن است كه اين مجموعه، در محضر رسول اللّه(ص) مى بوده و در دستگيره شمشير نگهدارى مى شده است.از امام صادق(ع) روايت شده است كه:وجدت فى ذؤابة سيف على(ع) صحيفة …48در دستگيره شمشير على(ع)، صحيفه اى بود …و از امام باقر(ع) بدين صورت نقل شده است كه:وجد فى قائم سيف رسول اللّه(ص) صحيفة فيها …49و ابوايّوب بن عطيّه مى گويد از أبوعبداللّه(ع) شنيدم كه مى گفت:على(ع) در دستگيره شمشير رسول اللّه نوشته اى يافت كه در آن …50آنچه در اين منابع از محتواى صحيفه نقل شده است، تقريبا همگون است با آنچه در منابع عامّه آمده است. از اين روى، كلام دكتر أبوشهبه درست است كه گفته است:صحيفه در اختيار رسول اللّه(ص) بوده است، كه آن را فقط به على(ع) داد.51برخى از گزارشها نشانگر آن است كه اين صحيفه در نزد ابوبكر نيز بوده است.و ابن حجر در جهت جمع گزارشهاى گونه گون درباره صحيفه نوشته است:جمع بين اين احاديث به اين است كه بگوييم يك صحيفه بوده است و تمام مطالب منقول با اين عنوان در آن جمع بوده است و هر راوى، بخشى از آن را كه در حفظ داشته نقل كرده است.52آقاى رفعت فوزى از پژوهشيان و محدّثان معاصر عامّه، گزارشهاى موجود در منابع عامّه از صحيفه را گرد آورده، تنسيق و ترتيب بخشيده، و با عنوان «صحيفة على بن ابى طالب عليه السّلام عن رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله وسلّم» منتشر كرده است.به هرحال، آنچه مهم است و بايد بر آن تأكيد ورزيد اين است كه اين صحيفه و اخبار مرتبط با آن، دليلى است روشن و قاطع بر كتابت حديث و معارف و وقوع آن در عصر پيامبر(ص). آقاى رفعت فوزى كه اخبار پراكنده اين مجموعه را گرد آورده و با عنوان يادشده نشر داده است مى نويسد:بخارى يكى از احاديث اين مجموعه را در كتاب العلم آورده و به آن، عنوان «باب كتابةالعلم» داده است كه دلالت مى كند بر جواز نگارش حديث؛ و نقد و ردّى است بر كسانى كه آن را روا نمى دانند؛ و نشان مى دهد كه حديث در زمان پيامبر و در منظر آن بزرگوار نگاشته مى شده است.53اكنون بايد بيفزاييم كه اين صحيفه، غير از كتاب على(ع) است كه پس از اين از چگونگى آن سخن خواهيم گفت. محمود ابوريّه، پس از آنكه نقلهاى مختلف مرتبط با اين صحيفه را گزارش كرده، در آن ترديد كرده است؛ از جمله به اين دليل كه «اين گزارشها حاكى از آن است كه در اين صحيفه، مسائلى بسيار اندك وجود داشته است و اگر على(ع) آهنگ نگارش داشت، مطالب بسيارى مى نوشت كه بر دين و دنياى مؤمنان سودمند بود.».54 سستى اين پندار، روشن است. آنچه در اين صحيفه آمده است، همه آن چيزى نيست كه على(ع) نوشته است (تا اين تشكيك روا باشد). افزون بر اين، نقلهاى بسيار آن در منابع فريقين، جاى هيچ ترديدى باقى نمى گذارد. ديگر اينكه قرائنى نشان مى داد كه اين نگاشته در نزد رسول الله(ص) بوده كه به امام(ع) رسيده است و يا نگاشته اى بوده به املاى پيامبر و در محضر آن بزرگوار، كه به امام(ع) رسيده است.2) كتاب على(ع):ياد اين كتاب و چگونگى آن، در منابع بسيارى آمده است و اشتهار آن در ميان مسلمانان بسى گسترده است. امام حسن(ع) در مقامى درباره آن فرموده اند:إنّ العلم فينا ونحن أهله وهو عندنا مجموع كلّه بحذا فيره، وأنّه لايحدث شىء إلى يوم القيامة حتّى أرش الخدش، إلاّ وهو عندنا مكتوب باملاء رسول اللّه(ص) وخطّ علىّ(ع) بيده.55ائمه(ع) در مناسبتهاى بسيارى از آن سخن گفته اند و از چندى و چونى آن گزارش داده اند؛ نگاهى گذرا به روايات امامان(ع)، نشانگر آن است كه «كتاب على» مجموعه اى بوده است بزرگ كه از آن با عناوين و اوصاف «فيها علم كثير»، «صحيفة طولها سبعون ذراعا»، «كتابا مدروجا عظيما» و… ياد شده است و نيز آن بزرگواران تأكيد كرده اند كه اين مجموعه را پيامبر(ص) املا كرده و على(ع) نگاشته است و به ميراث در نزد فرزندان معصوم آن بزرگوار است.56در منابع عامه نيز از اين مجموعه سخن رفته است و چگونگى آن در گزارشهاى مختلفى آمده است؛ به مثل آورده اند كه:على(ع) در آن، احكام بسيارى جمع كرده است.57يا:در اين صحيفه، امور بسيار و موضوعات فراوان گزارش شده است و…58از اين كتاب، چنانكه گفتيم با ويژگيهايى چون «درشت، بزرگ»، «هفتاد ذراع»، «مانند ران شتر» و… ياد شده است. گزارشهاى مختلف از محتواى آن نيز نشانگر آن است كه مجموعه اى بوده است عظيم و داراى حقايقى در ابعاد مختلف اسلام و فقه و دين؛ بعيد نمى نمايد كه مراد از «جامعه»59و «صحيفه»60 كه گاهى با اين اوصاف آمده اند، نيز همين باشد؛ و آنچه با عنوان «امالى رسول الله(ص)» از آن ياد شده است نيز؛ از جمله اينكه ام سلمه(رض) مى گويد رسول الله(ص) پوستى خواست؛ على(ع) آورد. پيامبر(ص) همچنان املا مى كرد و على(ع) مى نوشت، تا پشت و روى و گوشه هاى آن پرشد.61به هرحال، چنانكه پيشتر آورديم امامان(ع) بارها از آن سخن گفته اند و چگونگى آن را گزارش كرده اند و گاهى در برابر پرسشهاى ديگران و يا مستقيما احكامى از آن نقل كرده اند كه در مجموعه هاى حديثى و بويژه در كتاب عظيم «وسائل الشيعة» پراكنده است.623) كتاب فاطمه(س):در نزد حضرت زهرا(س) كتابى بوده است از پيامبر اكرم(ص) كه عالمان و محدّثان عامّه و خاصّه از آن ياد كرده اند.63از مجاهد نقل كرده اند كه مى گفت، ابىّ بن كعب به محضر فاطمه(س) رسيد. آن بزرگوار، كتابى نشان داد كه از جمله در آن بود:آنكه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، با همسايگان به نيكى رفتار كند.64ابوالحسن بن بابويه قمى از امام صادق(ع) نقل كرده است كه مى فرمود:من به كتاب فاطمه(ع) نگريستم و تمام حاكمان را با نام و نامهاى پدرانشان در آن ديدم.65از اين مجموعه، با عنوان «مصحف فاطمة(ع)» نيز ياد شده است66 و به اين نكته نيز اشاره رفته است كه اين مجموعه، به املاى حضرت رسول(ص) بوده است. عالمان و محقّقان شيعى به تفصيل از اين كتاب و چگونگيهايش سخن گفته اند.67بر آنچه تا بدين جا آورده ايم بايد روايات بسيارى را افزود كه پيامبر(ص) امر به ابلاغ سخنانش نموده است و مبهغان احاديثش را ستوده است ـ كه ركن ركين اين تبليغ، كتابت و ثبت و ضبط و آنگاه نشر است ـ؛ بنگريد:نضراللّه عبدا سمع مقالتى فبلّغها.68خداوند خرّم بدارد كسى را كه سخن مرا بشنود و آن را بگسترد و ابلاغ كند.و بارهاى بار در فرجام سخنش فرموده است:فليبلّغ الشاهد الغائب.69حاضران به غائبان برسانند.و نيز بايد افزود روايات و احاديث فراوانى را كه به اهميت و جايگاه «قلم»، «دوات»، «كاغذ» و عوامل ثبت و نگارش توجه داده و درباره چگونگى آنها سخن رانده است. پژوهشگرى، مواردى از اين دست را به تفصيل آورده و پس از نقل احاديث، چگونگى استدلال به اين مجموعه را در اثبات جواز و وقوع كتابت در عصر پيامبر(ص) چنين تبيين كرده است:الفاظ كتابت و ابزار آن، مانند كاغذ و قلم، و هر چيزى كه بر آن نگاشته مى شد، به ملازمه عرفى روشن، بر جواز و نيكويى كتابت دلالت دارد. به اين بيان، نقل و گسترش اين گفتار از سوى پيامبر، با منع تدوين حديث در تنافى است؛ چراكه اين احاديث به روشنى به ترغيب امّت به كتابت و تشويق آنان به ضبط و ثبت گزارشها دلالت مى كند؛ و اين همه، پرواضح است كه نشانگر ارج و نيكويى نگارش و كتاب اند، از نگاه شارع. بدين سان اگر كتابت نيكوست و نگارش و ثبت حوادث و گزارشها و آگاهيها ارجمند، و آنچه در اين جهت به كار مى آيد مورد تكريم و تعظيم پيامبر(ص)، آيا توان گفت كه كتابت حديث و سنّت رسول اللّه(ص) از اين قاعده مستثنى است و مكروه است؟ افزون بر اين كه بسيارى از اين احاديث ـ احاديث ترغيب به كتابت و ستايش قلمداران ـ درباره نگارش حديث و نگارندگان آن است. و چنين است كه بسيارى از قائلان به جواز و وقوع كتابت در عصر پيامبر، بدان استدلال كرده اند.70اكنون و پيشتر از آنكه در اين بخش دامن سخن برچينيم، لازم است به تأكيد و اصرار پيامبر(ص) در آخرين لحظات زندگانى پربركتش براى نوشتن و ثبت و ضبط وصيّتى كه امّت پس از وى به گمراهى نيفتند اشاره كنيم. اين جمله را بسيارى از پژوهشگران، دليلى روشن و غير قابل انكار بر لزوم ثبت و نگارش حديث دانسته اند. اينك ابتدا متن گزارش را مى آوريم و آنگاه داورى پژوهشگران را:عبداللّه بن مسعود از ابن عباس نقل مى كند كه گفت، چون پيامبر در آستانه رحلت قرارگرفت ـ و در خانه، كسانى بودند از جمله عمر ـ پيامبر فرمود بياييد براى شما مطلبى بنويسم كه بعد از آن هرگز گمراه نشويد. عمر گفت: «بر پيامبر درد غلبه كرده است؛ شما قرآن را داريد و قرآن ما را بسنده است». كسانى كه در خانه بودند به اختلاف و مخاصمت برخاستند؛ كسانى از آنان گفتند ابزار نگارش بياوريد تا پيامبر(ص) آنچه مى خواهد بنويسد كه هرگز به گمراهى نيفتيد؛ و برخى آنچه را عمر گفت بازگفتند؛ و چون اختلاف و لغو در محضر پيامبر بالاگرفت، پيامبر فرمود: «به پا خيزيد و برويد». سعيدبن حبيب نقل مى كند كه ابن عباس مى گفت: «يوم الخميس و يوم الخميس » و اشك مى ريخت.71اين روايت به گونه هاى مختلف در مصادر بسيارى آمده است72 و ما اكنون در پى تحليل محتواى آن نيستيم. آنچه اينك مورد توجه است، تأكيد پيامبر بر كتابت حديث و ثبت و ضبط سخن اوست. از اين روى، گونه اى ديگر از نقل را مى آوريم و نكاتى را در پانوشت مى افزاييم:ابن عباس مى گويد، چون پيامبر(ص) در آستانه رحلت قرارگرفت، و در خانه كسانى بودند از جمله عمربن الخطّاب، پيامبر فرمود: «ابزار نوشتن بياوريد تا براى شما چيزى بنويسم كه هرگز گمراه نشويد». عمر سخنى گفت كه معنايش اين بود كه شدّت درد، بر پيامبر غلبه كرده است. آنگاه گفت: قرآن نزد ماست و كتاب الهى ما را بسنده است.در اين نقلها «إنّ الوجع قد غلب على رسول اللّه …» آمده است. در برخى نقلهاى ديگر كه از گوينده اين كلام فضيح يادى و نامى نيست، آمده است كه او گفت: «هجر رسول اللّه »73، و يا «إن رسول اللّه يهجر …».74 اين موضعگيرى حادّ در مقابل پيامبر، پايه و مايه بسيارى از كژانديشيها و كجرويهاى پس از آن شد كه اكنون مجال پرداختن به آن نيست75؛ چراكه ما به اين سخن از ديدگاهى ديگر مى نگريم و از آن به عنوان حديثى نشانگر لزوم كتابت حديث و تأكيد پيامبر بر نگارش سود مى جوييم. به پندار ما مطلب كاملا روشن است؛ امّا خوب است تصريح برخى از پژوهشيان و محدّثان را نيز در اين باره بياوريم.ابن حجر عسقلانى مى گويد:اين حديث، دليل جواز كتابت حديث است؛ چون پيامبر(ص) به نوشتن چيزى همّت ورزيد كه امّتش را از گمراهى نجات بخشد؛ و رسول اللّه جز به حق همت نمى ورزد.76شيخ محمّد محمّد ابوزهو، پس از نقل حادثه و كلام رسول اللّه(ص) مى نويسد:… بدين سان پيامبر(ص) بر نگارش مطلبى كه اصحابش را از اختلاف برهاند همّت ورزيد و پيامبر جز به حق همت نمى ورزد؛ از اين روى، اين آهنگ كتابت در آستانه رحلت، فسخ نهى سابق رسول اللّه(ص) از كتابت حديث است كه ابوسعيد خدرى نقل كرده است.77دكتر رفعت فوزى نوشته اند:اگر پيامبر(ص) نگارش و ثبت حديث را روا نمى دانستند، به نگاشتن اين وصيّت فرانمى خواندند.78دكتر محمد عجاج خطيب نوشته اند:روشن است كه پيامبر(ص) با اين درخواست، آهنگ نگارش چيزى جز قرآن را داشته است؛ و نشان مى دهد كه پيامبر در پى نگارش چيزى بود كه «سنّت» ناميده مى شود؛ و اينكه پيامبر(ص) به لحاظ شدّت مريضى نتوانست بنويسد79، احاديث نشانگر كتابت را نسخ نمى كند؛ چون پيامبر(ص) به نگاشتن همت ورزيد80 [ولى نتوانست].وى كه پيش از اين حديث، احاديث ديگرى نيز نقل كرده است، تأكيد مى كند كه ما جواز كتابت در عصر پيامبر را از موارد و مواضع مختلفى از سنّت پيامبر(ص) درمى يابيم؛ آنگاه پس از بحثى سودمند مى آورد:من بر اين باور هستم كه حديث ابن عباس (ائتونى بكتاب …) اجازه عمومى و اباحه مطلق نگارش حديث است.81به هرحال، روشن است كه اراده مصمّم پيامبر(ص) براى نگارش كه متأسفانه در غوغاسالارى سياست بازان به انجام نرسيد، بهترين دليل جواز كتابت است و شگفتا كه بسيارى از پژوهشگران بدان استناد نكرده اند. محدّثان بزرگ اهل سنّت ـ چنانكه آورده ايم ـ اين حادثه را نقل كرده اند؛ امّا بسيارى در اين موارد از آن چشم پوشيده اند؛ چرا؟ گويا براى آنكه اگر بدان استناد كنند، و پرده كنار رود و رازها روشن شود، رسوايى آن دامن بسيارى را خواهد گرفت كه نبايد چنان شود دكتر يوسف العش كه كتاب ارجمند خطيب بغدادى (تقييدالعلم) را تحقيق و چاپ كرده است، پس از گزارش رواياتى كه نشانگر جواز تدوين حديث هستند، نوشته است:شگفتا كه كسى چونان خطيب، از استشهاد به اين حادثه در جواز تدوين غفلت كند و حال آنكه گزارش آن در صحيح بخارى آمده است و…82امّا همچنان كه برخى از پژوهشگران اشاره كرده اند:شگفت انگيزتر، موضع پژوهشگران جديدى است كه در تدوين حديث قلم زده اند، و پژوهششان بر گسترده نويسى و تحقيق استوار است و تعليقه يوسف عش نيز در پيش ديدشان بوده است، كه چرا بدان استناد نكرده اند، و برخى فقط به اشاره اى در حاشيه بسنده نموده اند؟83آنچه تا بدين جا آورديم، اندكى بود از بسيار، كه كتابت حديث در زمان پيامبر(ص) را به روشنى اثبات مى كرد. عالمان و محقّقانى نيز به انبوه اين اسناد توجه كرده اند، و تأكيد پيامبر را بر نگارش حديث يادآورى كرده و وجود كتابت را نشان داده اند. دكتر نورالدين عتر مى نويسد:از صحابيان، احاديث بسيارى ـ در حدّ تواتر ـ رسيده است كه وقوع كتابت حديث در عصر پيامبر(ص) را اثبات مى كند.84دكتر صبحى صالح مى گويد:لزومى ندارد تدوين حديث و كوشش براى تدوين حديث را به دوران خلافت عمربن عبدالعزيز مستند سازيم؛ چراكه كتابها، گزارشها و اسناد تاريخى ما هيچگونه ترديدى را برنمى تابد در اينكه حديث، در زمان رسول اللّه(ص) كتابت و تدوين مى شده است.85دكتر مصطفى اعظمى پس از بحثى دقيق و دراز دامن در اثبات تدوين حديث از عصر پيامبر و با اشاره به بحثهاى گسترده ديگرى گويد:در پرتو اين بررسيها توان گفت كه از هر آنكه ناپسندى تدوين حديث نقل شده است، عكس آن نيز نقل شده است. بدين سان، كتابت حديث از سوى صحابيان و نقل حديث از آن [مكتوبات]، روشن و ثابت است.86دكتر شيخ عبد الغنى مى نويسد:بسيارى از صحابيان، كتابت حديث را روا مى دانستند و مكتوبات خود را نگاه مى داشتند و بر نگارش حديث همت مى ورزيدند.87محقق و محدث پراطلاع و سختكوش مصرى احمد محمّد شاكر نوشته است:سخن استوار و درست آن است كه بسيارى از صحابيان، نگارش حديث را روا مى دانستند.88بدين سان روشن شد كه حديث در زمان پيامبر كتابت مى شده است، و پيامبر(ص)، بر نگارش آن تأكيد مى ورزيده و بر حفظ و حراست از آن تنبّه مى داده است. اسناد اين حقيقت ـ كه برخى از آنها را آورديم ـ بدانسان انبوه است كه هيچ ترديدى را برنمى تابد؛ از اين روى، بافته هاى خاورشناسانى چون گلدزيهر و برخى از متأثران از انديشه آنان در جهان اسلام (چون رشيد رضا) را نبايد وقعى نهاد كه پنداشته اند احاديث جواز و اباحه كتابت حديث، مجعولند و ضعيف89؛ و به گفته نورالدين عتر، آنچه اينان پنداشته و در القاى آن تلاش كردند، سركشى هاى خيالبافانه اين حضرات است كه كوشيدند به عالمان اسلامى نسبت دهند و اتّهام بى اساسى است كه شايسته در نگريستن نيز نيست، تا چه رسد به تلاش در ردّ و نقد آن.90 شيخ محمّد محمّد ابوزهو، به تفصيل، ديدگاههاى رشيد رضا را آورده و نقد كرده است.91 پس بدون هيچ ترديد، سنّت رسول الله(ص) بر ثبت و ضبط حديث و كتابت آن، امر كرده و بدان تأكيد ورزيده است. اكنون نوبت آن رسيده است كه با نگاهى گذرا بنگريم نهى ها و جلوگيرى هايى كه (در قضيّه كتابت حديث) از رسول اللّه(ص) نقل شده، چگونه است.روايت منع تدوين حديث، در ترازوى نقدآنچه تا بدين جا آورديم نشانگر آن بوده است كه پيامبر(ص) بر كتابت حديث تأكيد ورزيده و بر ثبت و ضبط آن امر كرده است. از سوى ديگر، چنانكه روشن است، حاكمان پس از پيامبر، تدوين حديث و كتابت سنّت و بلكه نشر آن را ممنوع ساخته و بسيارى را در اين باره تهديد و تنبيه كرده اند.محدّثان و محقّقان كوشيده اند اين منع را مستند به رواياتى كنند كه نشانگر آن است كه رسول اللّه(ص) از كتابت حديث جلوگيرى كرده است. امّا اين تلاشها عبث است و نمى تواند چيزى فراتر از توجيه واقعيّت موجود تلقّى شود. شگفتا، نه ابوبكر (كه براى اوّلين بار، احاديث نگاشته از رسول اللّه ـ ص ـ را به آتش كشيد92 و به ديگران نيز دستور داد كه نگاشته هاى خود را به آتش كشند) و نه عمربن الخطّاب (كه دامنه اين منع را گستراند و كسانى را كه برخلاف حكم وى گام برمى داشتند، «سياست » كرد)93، هرگز به منع پيامبر و نهى شرعى صادر از رسول اللّه(ص) استناد نكردند.فقيه جليل القدر مرحوم شيخ محمدباقر شريف زاده نوشته اند:عدم استناد أبى بكر در سوزاندن آنچه نوشته بود، و عمر در نهى از كتابت و فرمان ازبين بردن احاديث، دليلى است بر عدم صحّت روايت و يا روايتهاى منع و…94دكتر امتياز احمد نوشته است:معارضان با كتابت حديث، انگيزه ها و زمينه هاى شخصى داشتند؛ وگرنه چرا آنان و حتّى عمر كه بيشتر از هركس در اين زمينه كوشيد، به هيچ حديث و منع شرعى صادرشده از رسول اللّه(ص) استناد نكردند؟ اين، نشانگر آن است كه نصّ روشنى در اين باره نبوده است.95آورده اند كه عمر، آهنگ نگاشتن حديث را داشت و در اين باره با اصحاب پيامبر(ص) به رايزنى پرداخت. آنان گفتند حديث را كتابت كنيد. او يك ماه در اين انديشه بود، تا اينكه روزى در ميان جمع آمد، و منع تدوين حديث و محو نگاشته ها را اعلام كرد.96 اين گونه گزارشها نشان مى دهد كه حديث، نگاشته مى شده و منعى از نگارش آن نبوده است؛ و پيامبر، جلوى تدوين آن را نگرفته بود؛ وگرنه چرا عمر درباره چگونگى آن به رايزنى مى پرداخت؟ اين، مهمترين نكته اى است كه صدور همه روايات منع را به ترديد مى افكند و محقّق نمى تواند از كنار آن بى توجه بگذرد.حديث و يا احاديث أبى سعيد خدرىآنچه از روايات و احاديث در منع تدوين و نگارش حديث نقل شده است، از اعتبارى شايسته برخوردار نيست. در نااستوارى اين گونه احاديث، بجز حديث (يا احاديث) منقول از أبى سعيد خدرى، پژوهشگران اهل سنّت ترديد ندارند. بنابراين آنگونه نقلها را وامى نهيم و به نقد و بررسى آنها نمى پردازيم. دكتر مصطفى اعظمى در اثر ارجمند خويش مى گويد:در ناپسندى نگارش و ضبط حديث، حديث صحيحى، بجز حديث أبى سعيد خدرى وجود ندارد. در چگونگى آن نيز اختلاف است؛ از يكسوى در اينكه «موقوف» است، يا «مرفوع»، و از ديگر سوى در اينكه مراد از آن چيست؟ 97دكتر رفعت فوزى نوشته اند:هيچ حديثى در اين باره، پيراسته از ضعف نيست؛ مگر حديث أبى سعيد خدرى …98اكنون بنگريم اين حديث از چه حدّى از اعتبار برخوردار است. ابتدا متن آن را بياوريم:عن أبى سعيد الخدرى: أنّ النّبى صلّى اللّه عليه وآله وسلّم، قال: «لاتكتبوا عنّى شيئا الاّ القرآن، فمن كتب عنى شيئا غير القرآن فليمحه».ابى سعيد مى گويد: پيامبر فرمود: «از من جز قرآن چيزى ننويسيد؛ اگر كسى بجز قرآن چيزى از من نگاشته است، پاك كند و از بين ببرد».99اين روايت با الفاظ مختلفى نقل شده است و اين نقلهاى گونه گون، نشانى از عدم دقت در ضبط روايت است.100سند حديث:تنها كسى كه اين روايت را «مرفوعا» از رسول اللّه(ص) نقل كرده است، «همّام بن يحيى» است.خطيب بغدادى مى گويد:اين حديث را بدين صورت «مرفوعا» تنها همام از زيدبن اسلم نقل كرده است. برخى نيز بر اين باورند كه اين حديث، از آن ابى سعيد است، بدون اينكه به پيامبر نسبت داده شود.101پيشتر سخن دكتر مصطفى اعظمى را درباره چگونگى احاديث منع نگارش حديث آورديم؛ اينك بخشى از سخن وى را كه مرتبط با اين حديث است مى آوريم:تنها حديث صحيح اين موضوع، حديث أبى سعيد خدرى است، كه در اينكه «موقوف» است يا «مرفوع» اختلاف است.اختلاف در اينكه حديث يادشده «موقوف» است (يعنى منسوب به أبى سعيد است و نه پيامبر)، و يا «مرفوع» است (يعنى منسوب به رسول اللّه ـ ص ـ است)، پيشينه كهنى دارد. شيخ محمد ابوزهو در ضمن بحث از كتابت حديث، مى گويد:برخى از عالمان ـ از جمله بخارى ـ بر اين باور بوده اند كه حديث أبى سعيد، منسوب به اوست (موقوف عليه).102ابن حجر عسقلانى نيز اين مطلب را به برخى از پيشوايان محدّثان نسبت داده، مى گويد:بدين صورت، حديث ابى سعيد خدرى، حجيّت نخواهد داشت؛ بويژه اگر آن را با احاديثى بسنجيم كه اباحه كتابت و شايستگى نگارش و ضبط را به پيامبراكرم(ص) مستند مى سازند.و بر اين نكته تأكيد ورزيم كه محدّثان در ترجيح دو خبر متعارض، گفته اند: اگر يكى از دو حديث متعارض، مرفوع بودنش مورد اتّفاق بود، و ديگرى «رفع» و «وقف» آن مورد اختلاف، ترجيح متفق عليه بر مختلف فيه قطعى است.103افزون بر اين نكته تأمل برانگيز در سند حديث كه يكسره آن را از حجيّت مى افكند، بايد گفت بر فرض كه به صدور آن باور داشته باشيم، آيا مى توان گفت كه اين حديث در جهت منع تدوين حديث است؟ اوّلين ترديد اين است كه ابوسعيد، خود در پاسخ كسانى كه از او چراى عدم ضبط را خواسته اند، به كلام رسول اللّه(ص) استناد نكرده و بلكه گفته است:نمى خواهم قرآن و حديث، در يك صفحه نگاشته شود.104از اين روى، برخى از محدّثان بر اين باور بودند كه نهى در حديث أبى سعيد خدرى، نهى از كتابت حديث با قرآن در يك صفحه بوده است، براى جلوگيرى از امتزاج آن دو به هم و نه جز آن.105بر اين نكته بايد افزود كه مسلم بن حجّاج قشيرى نيشابورى كه اين حديث را در صحيح خود نقل كرده است، آن را در بابى آورده كه عنوانش چنين است: «باب الثبت فى الحديث.»106 و بدان، عنوان «باب المنع من كتابة الحديث» نداده است؛ و روشن است كه عناوين بابها بر اساس فهم محدّثان از احاديث، انتخاب مى شده است.107سخن درباره اين حديث و طرق ديگر آن به لحاظ سند و متن فراوان است؛ اكنون بايد بگذاريم و بگذريم و با گزارشى از برخى داوريهاى پژوهشيان، سخن را به پايان ببريم. دكتر رفعت فوزى نوشته اند:حديث دوم كه آن را عبدالرحمن بن زيد … نقل مى كند؛ اين حديث، ضعيف است. يحيى بن معين گفته است فرزندان زيدبن أسلم چيزى نيستند. احمدبن حنبل گفته است ضعيف است و ديگران نيز. از اين روى، اين حديث، ضعيف است و بدان نمى شود اعتماد كرد.108به هرحال، آنچه روشن است و به لحاظ نقد تاريخى اسناد و پژوهش دقيق در گزارشهاى برجاى مانده هيچ گونه ترديدى را برنمى تابد، اين است كه حديث در زمان رسول اللّه(ص) نگاشته مى شده است و آن بزرگوار از كتابت و نگارش آن به هيچ روى جلوگيرى نكرده اند، و ثبت و ضبط علم را ممنوع ندانسته اند؛ و آنچه در اين زمينه به آن حضرت نسبت داده شده است، از حدّاقل شرايط صحت هم برخوردار نيست تا پژوهشگر بدانها استناد كند. امّا اينكه چرا پس از پيامبر، نگارش و تدوين حديث و بلكه نشر آن، منع شد و حاكمان با تمام توان از ثبت و ضبط احاديث منع كردند و براى اين عمل چه توجيه داشته اند (و يا درست بگوييم توجيه آفرينان، چه توجيه هايى تراشيده اند)، سخنى است ديگر كه بايد در مجالى ديگر گفته آيد.109 پي نوشت : 1. تدريب الراوى: 1/402. تدريب الراوى: 1/41؛ الرسالة المستطرفة: 4 3. تقييد العلم: 106 4 . أبوبكربن حزم خزرجى مدنى، امير مدينه و از قاضيان آن ديار بود. او را به كثرت عبادت و تهجّد ستوده اند. (الجرح والتعديل: 9/337؛ تهذيب الكمال: 6/158؛ سير اعلام النبلاء: 5/313؛ تاريخ الاسلام: 5/222)5 . تقييدالعلم: 105؛ صحيح البخارى: 1/36 (باب كيف يقبض العلم)؛ الطبقات الكبرى: 8/480؛ ادب الاملاء والاستملاء: 44؛ ارشاد السارى: 1/6؛ تدوين السنّة الشريفة: 16 6 . كثيربن مرّه حضرى از محدثان و فقيهان «حمص» است كه گويند هفتاد بدرى را در آن ديار ملاقات كرده است. (تاريخ البخارى: 7/208؛ الجرح والتعديل: 2/157؛ اسدالغابة: 4/233؛ سير اعلام النبلاء: 4/46)7 . الطبقات الكبرى: 7/447؛ جامع بيان العلم: 1/768 . تهذيب التهذيب: 9/449؛ الرسالة المستطرفة: 49 . تاريخ التراث العربى: 1ـ 1/221؛ مختصر تاريخ دمشق: 23/234 و نيز بنگريد به: «الامام الزّهرى وأثره فى السنّة، حارث سليمان الضّارى: 295 به بعد».10 . برخى آورده اند كه حديث تا پس از مرگ حسن بصرى (م110هـ)، نوشته نشد (الرسالة المستطرفة: 80؛ دلائل التوثيق المبكّر: 235)؛ ذهبى در موردى نوشته است كه تدوين حديث و فقه، به سال 143 آغاز شد (تاريخ الاسلام، «حوادث 141تا160»: 12) و در موردى ديگر، از وى نقل شده است كه بر سال 132 تصريح كرده است (تأسيس الشيعة: 279). ابوحاتم رازى مى گويد اوّلين كسى كه حديث را تدوين كرده است، ابن جريح (م150هـ) است (الجرح والتعديل: 1/184؛ تاريخ بغداد: 10/400).و… به هرحال، آنچه همه اين ديدگاهها در آن همداستان اند، عدم نگارش حديث در قرن اوّل هجرى است. البته پس از اين خواهيم آورد كه پژوهشيان معاصر اهل سنّت، به نقد اين ديدگاهها پرداخته و اين مطلب را كه حديث، تا قرن دوم نگاشته نشد، توجيه كرده اند.11 . رسم المصحف، دراسة لغوية تاريخيّة: 712 . منهج النقد فى علوم الحديث: 3913 . الحديث والمحدّثون: 11914 . توثيق السنّة: 4315 . تقييدالعلم: 117ـ146، باب فضل الكتب وما قيل فيها؛ و نيز بنگريد به: لمحات من تاريخ الكتاب والمكتبات، عبداللطيف الصوفى، الفصل الاوّل، تاريخ الكتاب؛ رسم المصحف، الفصل اوّل، الكتابة العربيّة.16 . سوره قلم: 117 . سوره علق: 4 و نيز بنگريد «ادب الدنيا والدين: 68».18 . سوره بقره: 282؛ تقييدالعلم: 7119 . بنگريد به مقاله «التدوين وظهور الكتب المصنّفة» از صالح احمد العلى، در: مجلّة المجمع العلمى العراقى، سال31، شماره2، ص7، كه به گونه اى شايسته آيات مرتبط با بحث را آورده و از چگونگى كاربرد مادة «ك ـ ت ـ ب» در ساختارهاى مختلف آن و تأثير آن در فرهنگ نگارش در ميان مسلمانان، سخن گفته است.20 . تقييدالعلم: 7121 . مصادر التراث العربى، دكترعمر دقّاق: 922 . سنن ابن ماجة: 1/83؛ منيةالمريد: 10623 . تقييدالعلم: 69؛ جامع بيان العلم: 1/12224 . تقييدالعلم: 66؛ سنن الترمذى: 5/39/2466؛ محاسن الاصطلاح: 30125 . كنزالعمّال: 16/417؛ بحارالأنوار: 74/80؛ التراتيب الادراية: 2/23926 . الطبقات الكبرى: 2/2227 . ادب الدنيا والدين: 6828 . نورالحقيقة: 10829 . منيةالمريد: 33930 . كنزالعمّال: 10/26231 . تقييدالعلم: 86؛ المحدّث الفاضل: 363؛ اسدالغابة: 5/224؛ الاستيعاب: 4/106؛ صحيح البخارى: 1/40ـ4132 . مسند، أحمدبن حنبل، طبع شاكر: 12/235؛ تدوين السنة الشريفة: 8833 . مقدّمة ابن الصلاح، طبع بنت الشاطى: 365 (طبع نورالدين عتر، با عنوان «علوم الحديث»، ص182).34 . تقييدالعلم: 69؛ المحدث الفاصل: 365؛ محاسن الاصطلاح: 363و364؛ أدب الدنيا والدين: 6635 . تقييدالعلم: 74؛ محاسن الاصطلاح: 366؛ حديث عبدالله بن عمروبن عاص در نگارش حديث، از رسول الله(ص)، با الفاظ گونه گونى نقل شده است، و عالمان بر صحّت و استوارى آن و دلالتش بر مباح بودن و فراتر از آن، لزوم كتابت تصريح كرده اند؛ ابوحفص بلقينى مى گويد: حديث عبدالله بن عمرو بن عاص، صحيح است و از اين روى، در مستدرك، آن را نقل كرده است (المستدرك: 1/186؛ محاسن الاصطلاح: 364)؛ خطيب بغدادى نيز از معافى بن زكريّا نقل مى كند كه گفته است: اين حديث، به روشنى نشانگر آن است كه ثبت و ضبط حديث با نگارش، به صواب بوده است، تا آنكه فراموش مى كند، به نگاشته اش مراجعه كند و آنچه را ازدست داده فراگيرد؛ و دلالت مى كند بر نااستوارى سخن كسانى كه بر كراهت كتابت معتقد شده اند (تقييدالعلم: 80). از عالمان شيعه نيز كسانى اين حديث را گزارش كرده اند (عوالى اللئالى: 1/68؛ بحارالأنوار: 2/147) و ابن ابى جمهور أحسايى(ره) در نقل عبدالله بن عمروبن عاص نوشته است: اين، دلالت مى كند بر امر به كتابت تمام احاديث رسول الله(ص). (عوالى اللئالى: 1/68)36 . المستدرك على الصحيحين: 1/6ـ106؛ تقييدالعلم: 81 ـ 88؛ مسند، احمدبن حنبل: 2/162؛ محاسن الاصطلاح: 36437 . المحدث الفاصل: 369؛ تقييدالعلم: 72؛ محاسن الاصطلاح: 36638 . كنزالعمّال: 1/15739 . نامه هاى پيامبر(ص) به حاكمان آن روزگار و رؤساى قبايل و معاهدات و قراردادهايى كه با قبايل، يهوديان و… منعقد كرده است، از فصول مهم و درخشان زندگانى رسول اللّه(ص) است. اين نامه ها را برخى از پژوهشگران گرد آورده اند. بنگريد: مكاتيب الرسول، على احمدى ميانجى؛ الوثائق السياسية، پروفسور محمد حميد





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 222]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن