تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834919631




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تولّی و تبرّی در قرآن کریم


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تولّی و تبرّی در قرآن کریم
تولّی و تبرّی در قرآن کریم نويسنده: آيت الله العظمی مكارم شيرازي(دامت برکاته) در اسلام دو اصل به نام «تَوَلّی» و «تَبَرّی» و به تعبیر دیگر «حُبّ فِی اللهِ» و «بُغْض فِی اللهِ» وجود دارد كه هر دو در واقع اشاره به یك حقیقت است. طبق این دو اصل ما موظّفیم دوستان خدا را دوست بداریم و دشمنان خدا را دشمن، و پیشوایان بزرگ دین یعنی پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ را در همه چیز اسوه و الگوی خود قرار دهیم. این دستور به قدری مهمّ است، كه در آیات قرآن به عنوان نشانه ی ایمان، و در روایات اسلامی به عنوان «اَوْثَقُ عُرَی الْأَیمانِ» (محكمترین دستگیره ی ایمان) معرّفی شده، و تا «تولّی» و «تبرّی» نباشد، بقیّه ی اعمال، عبادات و اطاعات، بی حاصل شمرده شده است، كه مدارك آن از آیات و روایات را به خواست خدا در بحثهای آینده خواهیم دید. این تولّی و تبرّی یا «حبّ فی الله و بغض فی الله» یكی از گامهای بسیار مهم و مؤثّر در تهذیب نفس و سیر و سلوك الی الله است. روی همین اصل، بسیاری از علمای اخلاق وجود استاد و مربّی را برای رهروان این راه، لازم شمرده اند. با این اشاره به سراغ آیات قرآن می رویم و مسأله تولّی و تبرّی را در قرآن مجید مورد بررسی قرار می دهیم: 1. قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ (سوره ی ممتحنه، آیه ی 4). سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و كسانی كه با او بودند برای شما وجود داشت، در آن هنگام كه به قوم (مشرك) خود گفتند ما از شما و آنچه غیر از خدا می پرستید بیزاریم! 2. لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِیهِمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ كانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (سوره ی ممتحنه، آیه ی 6) (آری) برای شما در زندگی آنها اسوه ی حسنه (و سرمشق نیكویی) بود، برای كسانی كه امید به خدا و روز قیامت دارند؛ و هر كس سرپیچی كند (به خویشتن ضرر زده است، زیرا) خداوند بی نیاز و شایسته ی ستایش است. 3. لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ كانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِیراً (سوره ی احزاب، آیه ی21) مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیكویی بود، برای آنها كه اُمید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می كنند. 4. لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلْهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (سوره ی مجادله، آیه ی 22) هیچ قومی را كه ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی یابی كه با دشمنان خدا و رسولش دوستی كنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان باشند؛ آنان كسانی هستند كه خدا ایمان را بر صفحه ی دلهایشان نوشته، و با روحی از ناحیه ی خودش آنها را تقویت فرموده، و آنها را در باغهایی از بهشت وارد می كند كه نهرها از زیر (درختانش) جاری است، جاودانه در آن می مانند؛ خدا از آنها خشنود است و آنان (نیز) از خدا خشنودند، آنها «حزب الله»اند، بدانید «حزب الله» پیروز و رستگارند. 5. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ (سوره ی ممتحنه، آیه ی 12) ای كسانی كه ایمان آورده اید! با قومی كه خداوند آنان را مورد غضب قرار داده، دوستی نكنید! 6. وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاهَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ (سوره ی توبه، آیه ی 71) مردان و زنان با ایمان ولیّ (و یار و یاور) یكدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منكر می كنند؛ نماز را بر پا می دارند؛ و زكات را می پردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت می كنند؛ به زودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار می دهد؛ خداوند توانا و حكیم است! 7. اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (سوره ی بقره، آیه ی 257) خداوند، ولیّ و سرپرست كسانی است كه ایمان آورده اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور خارج می سازد؛ (امّا) كسانی كه كافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند كه آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند. 8. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ (سوره ی توبه، آیه ی 119) ای كسانی كه ایمان آورده اید تقوای الهی پیشه كنید و (همیشه) با صادقان باشید! تفسیر و جمع بندی از آیات سوره ی ممتحنه به خوبی بر می آید كه بعضی از مؤمنان تازه كار و بی خبر از دستورات اسلام، با دشمنان سر و سرّی داشتند. از شأن نزول آیات آغاز این سوره استفاده می شود كه پیش از فتح مكّه فردی به نام «حاطب بن ابی بلتعه» توسط زنی به نام «ساره» نامه ای مخفیانه به اهل مكّه نوشت كه رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ قصد دارد به سوی شما بیاید و مكّه را فتح كند، آماده ی دفاع از خود باشید. این در حالی بود كه پیغمبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ آماده ی فتح مكّه می شد، و ترتیبی داده بود كه این خبر به هیچ وجه منتقل به مردم مكّه نشود تا مقاومت چندانی نشود، و خونها كمتر ریخته شود. زن آن نامه را گرفت و در لای گیسوان خود پنهان نمود و به سرعت به سوی مكّه حركت نمود. جبرئیل این ماجرا را به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ خبر داد، و آن حضرت، علی ـ علیه السلام ـ را برای گرفتن نامه به تعقیب او فرستاد؛ او در آغاز منكر شد، و هنگامی كه مورد تهدید قرار گرفت، نامه را بیرون آورد و خدمت حضرت علی ـ علیه السلام ـ داد؛ و آن حضرت نامه را خدمت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آورد. حاطب احضار شد، و سخت مورد سرزنش قرار گرفت؛ و عذری آورد و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ عذر او را ظاهراً پذیرفت؛ و آیات آغاز سوره ی ممتحنه به عنوان یك هشدار برای پیشگیری از تكرار این گونه اعمال نازل گردید؛ و یكی از اصول اساسی اسلام، یعنی مسأله ی اقتداء به نیكان و پاكان و اولیاء الله و قطع علاقه و پیوند با دشمنان حق و در یك جمله «حب فی الله و بغض فی الله» را بیان كرد. در آغاز این سوره، همه ی مؤمنان را مخاطب ساخته می فرماید: «ای كسانی كه ایمان آورده اید دشمن من و دشمن خود را دوست خویش قرار ندهید، شما نسبت به آنها اظهار محبّت می كنید در حالی كه آنها نسبت به آنچه بر شما نازل شده است كفر می ورزند، و رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و شما را به خاطر ایمان آوردن به پروردگارتان، از شهر و دیارتان بیرون می كنند!» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ) این نكته روشن است كه اگر هنگام تضادّ «پیوندهای محبّت و دوستی» با «پیوندهای اعتقادی و ارزشی» پیوند محبّت و دوستی مقدّم شمرده شود، پایه های اعتقاد و ارزشها متزلزل می گردد و انسان تدریجاً به سوی باطل و فساد گرایش پیدا می كند؛ و نكته ی اساسی «حب فی الله و بغض فی الله» یا به تعبیر دگیر، تولایِ اولیاء الله و تبرّایِ از اعداء الله نیز همین است. (دقّت كنید) سپس در ادامه ی این سخن (در آیه ی چهارم همین سوره) مسلمانان را به پیروی از ابراهیم ـ علیه السلام ـ و یارانش، به عنوان یك «اسوه ی حسنه» و «الگوی زیبا و پر ارزش» دعوت كرده، می فرماید: «در زندگی ابراهیم و كسانی كه با او بودند اسوه ی خوبی برای شما وجود داشت، در آن هنگام كه به قوم مشرك خود گفتند: ما از شما و آنچه غیر از خدا می پرستید بیزاریم!» (قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ) اُسْوَه (بر وزن لقمه) معنی مصدری دارد؛ به معنی تأسّی نمودن و در اصل به معنی حالتی است كه از پیروی كردن دیگری حاصل می شود؛ به تعبیری دیگر، به معنی اقتدا كردن و پیروی نمودن است. و ما در فارسی معمولی امروز از آن به عنوان سرمشق گرفتن تعبیر می كنیم. بدیهی است این امر ممكن است در كارهای خوب باشد یا كارهای بد؛ به همین دلیل، در آیه ی مورد بحث تعبیر به اسوه ی حسنه شده؛ یعنی، كار ابراهیم و یارانش سرمشق خوبی برای شما بود، چرا كه آنها پیوندهای ظاهری و مادّی را با قومشان به خاطر گسستن پیوندهای توحیدی و اعتقادی قطع كردند.«راغب» در «مفردات» معتقد است كه واژه ي «اَسي» (بر وزن عَصا) به معني غم و اندوه، نيز از همين مادّه گرفته شده (و اين به خاطر آن است كه به افراد ماتم زده و غمگين گفته مي شود: «لَكَ بِفُلانٍ أُسْوَةٌ؛ تو بايد از فلان كس سرمشق بگيري (كه فلان مصيبت بزرگ بر او وارد شد و صبر و شيكبايي كرد!)» ولي بعضي از ارباب لغت ماند ابن فارس در «مقاييس»، اين دو مادّه را از يكديگر جدا مي داند (اوّلي را به اصطلاح ناقص واوي و دومي را ناقص يايي با دو معني متفاوت مي شمرد). به هر حال، قرآن مجيد براي تشويق مسلمانان، به مسأله ي مهمّ «حب في الله و بغض في الله» ابراهيم و يارانش را سرمشق قرار مي دهد، چرا كه انتخاب سرمشقها و الگوهاي پاك و با ايمان و شجاع و مقاوم، تأثير عميقي در پاكسازي روح و فكر و اخلاق و اعمال انسان دارد. اين همان چيزي است كه علماي اخلاق روي آن تكيه كرده و در سير و سلوك الي الله انتخاب «قُدْوه» و «اسوه» را وسيله ي پيشرفت و تعالي مي دانند. در آيه ي دوم مورد بحث، كه ادامه ي همان بحث آيه ي بالا است، بار ديگر به برنامه ي ابراهيم و يارانش اشاره كرده، مي فرمايد: «براي شما مسلمانان در برنامه ي زندگي آنها سرمشق نيكويي بود؛ براي آنها كه اميد به خدا و روز قيامت دارند، و هر كس (از تأسّي به اين مردان خدا) سرپيچي كند (و طرح دوستي با دشمنان خدا بريزد به خود زيان رسانده است و خداوند نيازي به او ندارد.)، او از همگان بي نياز و شايسته ي ستايش است.» (لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الآخِرَ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ) تفاوتي كه اين آيه با آيه ي قبل دارد در دو قسمت است: نخست اين كه، در اين آيه بر اين موضوع تكيه مي كند كه «حبّ في الله و بغض في الله» از آثار ايمان به خدا و معاد است؛ و ديگر اين كه اين مسأله چيزي نيست كه خدا به آن نياز داشته باشد، اين نياز شماست و براي تكامل روحي و معنوي و حفظ سلامت جامعه ي شما مي باشد. چهارمين آيه، كه ناظر به جنگ احزاب است؛ به نكته ي مهمّي اشاره مي كند وآن اين كه علي رغم ضعفها و بي تابيها و بدگمانيهاي بعضي از تازه مسلمانان در اين ميدان نبرد عظيم، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مانند كوهي استوار، مقاومت و ايستادگي كرد؛ از آرايش جنگهاي صحيح و انتخاب بهترين روشهاي نظامي لحظه اي غافل نمي ماند و در عين حال از راههاي مختلف براي ايجاد شكاف در جبهه ي دشمن از پاي نمي نشست؛ همراه ديگر مؤمنان كلنگ به دست گرفت و خندق كند، و براي حفظ يارانش با آنها مزاح و شوخي مي كرد؛ براي دلگرم ساختن مؤمنان، آنان را به خواندن اشعار حماسي تشويق مي نمود؛ آني از ياد خدا غافل نبود، و يارانش را به آينده ي درخشان و فتوحات بزرگ نويد مي داد. همين امور سبب حفظ جمعيّت اندك مسلمين در برابر گروه عظيم احزاب كه از نظر ظاهري كاملاً برتري داشتند، شد؛ اين ايستادگي و مقاومت عجيب سرمشقي براي همه بود. قرآن مي فرمايد: «رسول خدا (در ميدان جنگ احزاب) اسوه ي نيكويي بود براي آنها كه اميد به خدا و روز رستاخيز دارند، و خدا را بسيار ياد مي كنند.» (لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً) نه تنها در ميدان جنگ احزاب كه مصداق جهاد اصغر محسوب مي شد، پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ اسوه و الگو بود، بلكه در ميان جهاد اكبر و مبارزه ي با هوي و هوسهاي نفساني و تهذيب اخلاق نيز اسوه و سرمشق بسيار مهمّي بود؛ و آن كسي كه بتواند گام در جاي گامهاي آن بزرگوار بنهد، اين راه پرفراز و نشيب را با سرعت خواهد پيمود. قابل توجّه اين كه در اين آيه، علاوه بر مسأله ي ايمان به خدا و روز جزا (لمن كان يرجوا الله و اليوم الآخر)، روي ياد خدا نيز تكيه شده است. و با ذكر جمله ي «و ذكر الله كثيرا» نشان مي دهد آنها كه بسيار به ياد خدا هستند، از هدايتهاي چنين پيشوايي الهام مي گيرند، زيرا ايمان و ذكر خدا، آنها را متوجّه مسئوليتهاي بزرگشان مي كند؛ در نتيجه به دنبال رهبر و پيشوايي مي گردند، و كسي را بهتر از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ براي اين كار نمي يابند. در پنجمين آيه، روي نقطه ي مقابل اين مسأله يعني بغض في الله تكيه كرده، مي فرمايد: «هيچ قومي را كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد نمي يابي كه با دشمنان خدا و رسولش دوستي كند، هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندان آنها باشند؛ آنها كساني هستند كه خدا ايمان را بر صفحه ي دلهايشان نوشته و با روحي از ناحيه ي خودش آنان را تقويت فرموده است.» (لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ) اين آيه نشان مي دهد كه هنگام قرار گرفتن بر سر دو راهي «حفظ پيوندهاي الهي» و «حفظ پيوندهاي خويشاوندي» كدام را بايد مقدّم شمرد؛ با صراحت مي گويد: اگر نزديكترين خويشاوندان از راه خدا منحرف شوند، و آلوده به كفر و فساد گردند، بايد از آنها بريد و به خدا و ارزشهاي والاي الهي انساني پيوست. قابل توجه اين كه با دو جمله ي بسيار پر معني (أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ) (آنها كساني هستند كه خدا ايمان را بر صفحه ي قلوبشان نوشته و با روح الهي آنان را تقويت فرموده است.) بر اين مسأله تأكيد مي نهد. يعني «حبّ في الله و بغض في الله» از ايمان سرچشمه مي گيرد، و تدام تكامل ايمان هم از «حبّ في الله و بغض في الله» است. و به تعبير ديگر، هر دو در يكديگر تأثير متقابل دارند، با اين تفاوت كه آغاز كار بايد از ايمان به مبدأ و معاد شروع شود، و تكامل آن از «حبّ في الله و بغض في الله» حاصل مي گردد. در ششمين آيه، سخن از پيوند معنوي و روحاني مؤمنان با يكديگر است؛ مي فرمايد: «مردان و زنان با ايمان وليّ (و يار و ياور) يكديگرند؛ امر به معروف و نهي از منكر مي كنند؛ نماز را بر پا مي دارند؛ و زكات را مي پردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت مي كنند؛ به زودي خدا آنان را مورد رحمت خويش قرار مي دهد؛ خداوند توانا و حكيم است!» (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ) اين پيوند معنوي و روحاني كه بر اساس امر به معروف و نهي از منكر و اقامه ي نماز و اداء زكات و اطاعت خدا و پيامبرش، استوار است؛ سبب مي شود كه آنها نه تنها در اعمال و رفتار، بلكه در خلق و خوي خويش از يكديگر الهام بگيرند؛ و هر كدام سرمشق براي ديگري باشند؛ و اگر مي خواهند همرنگ جماعت شوند، بايد همرنگ اين جماعت شوند، نه جماعتهاي گمراه و منحرفي كه بايد رابطه ي خود را از آنها بريد! در واقع امر به معروف و نهي از منكر كه در سرلوحه ي برنامه هاي آنها ـ طبق آيه ي فوق ـ قرار گرفته، آنها را ملزم مي دارد كه مراقب اخلاق و اعمال يكديگر باشند؛ و اين خود كمك مؤثّري به تهذيب اخلاق و نفوس مي كند. در هفتمين آيه، تفاوت خطّ مؤمنان و كافران تبيين شده است؛ مؤمنان، به خدا وابسته اند و از صفات جلال و جمال او سرمشق مي گيرند؛ كافران به طاغوت وابسته بوده و اعمال و اخلاق آنها بازتابي از صفات طاغوت است؛ مي فرمايد: «خداوند، وليّ و سرپرست كساني است كه ايمان آورده اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوي نور خارج مي سازد؛ (امّا) كساني كه كافر شدند، اولياي آنها طاغوتها هستند كه آنها را از نور، به سوي ظلمتها بيرون مي برند؛ آنها اهل آتشند و هميشه در آن خواهند ماند.» (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ) در اين آيه، خارج شدن از ظلمات به نور، به صورت نتيجه ي ولايت خداوند بر مؤمنان ذكر شده است، و خروج از نور به سوي ظلمتها از آثار ولايت طاغوت. نور و ظلمت در اين آيه، معني وسيعي دارد كه تمام نيكيها و بديها، خوبيها و زشتيها و فضايل و رذايل را شامل مي شود. آري! آن كس كه در سايه ي ولايت «الله» قرار گيرد، هجرتش از رذايل به فضايل و از بديها به خوبيها آغاز مي گردد؛ زيرا سرمشق او در همه جا صفات جلال و جمال خداست. او به سوي پاكي مي رود، چرا كه ذات مقدّس خدا از هر آلودگي و نقص، پاك و منزّه است. او به سوي رحمت و رأفت، و جود و سخاوت پيش مي رود، چرا كه ذات خداوند، رحمان و رحيم، و جواد و كريم است؛ و به همين ترتيب، حركت به سوي فضايل ديگر شروع مي شود، چرا كه نقطه ي اميد و مقصد و مقصود و معبود و محبوب، اوست. درست عكس اين حركت، يعني از فضايل به سوي رذايل از آنِ كساني است كه طاغوت (بتهاي بي شعور و بي خاصيّت و فاقد چشم و گوش و هوش، و همچنين انسانهاي طغيانگر و خودكامه) را وليّ خود قرار داده اند.در هشمين آيه، قرآن مجيد همه ي مؤمنان را مخاطب ساخته و مي گويد: «اي كساني كه ايمان آورده ايد تقواي الهي پيشه كنيد و (هميشه) با صادقيان باشيد! (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ) در حقيقت جمله ي دوم در آيه ي شريفه (كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ) تكميل جمله ي اوّل (اتَّقُوا اللَّهَ) است. آري! براي پيمودن راه تقوا و و پرهيزكاري، و پاكي ظاهر و باطن بايد همراه و همگام صادقان بود و در سايه ي آنها قدم برداشت. در روايات فراواني كه از طرق شيعه و اهل سنّت در منابع معروف اسلامي آمده است، اين آيه تطبيق بر علي ـ عليه السلام ـ يا همه ي اهل بيت ـ عليهم السلام ـ شده است. اين روايات را مي توانيد در «الدرّ المنثور سيوطي» و «مناقب خوارزمي» و «درر السّمطين زرندي» و «شواهد التّنزيل» حاكم حَسَكاني و كتب ديگر. مطالعه كنيد.[1] «حافظ سليمان قندوزي» در «ينابيع المودّة»، و «علّامه ي حمويني» در «فرائد السّمطين»، و «شيخ ابوالحسن كازروني» در «شرف النّبي» نيز بخشي از اين احاديث را آورده اند.[2] در يكي از احاديث مي خوانيم كه بعد از نزول آيه ي فوق، سلمان فارسي از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ پرسيد: آيا اين آيه عام است يا خاص؟ پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «اما المأمورون فعامة المؤمنين، امروا بذلك و اما الصادقون فخاصة لاخي علي و اوصيايي من بعده الي يوم القيامة؛ مأموران به اين آيه، همه ي مؤمنانند، و امّا صادقان، خصوص برادرم علي ـ عليه السلام ـ و اوصياي بعد از او تا روز قيامت هستند!»[3] بديهي است اين همراهي و همگامي با علي ـ عليه السلام ـ و اوصياي او كه تا روز قيامت تداوم دارد براي تمسّك به رهبري آنها و اقتدار در عمل و اخلاق و هدايت است. نتيجه: از مجموع آنچه در آيات بالا آمد كه بخشي از آيات تولّي و تبرّي است به خوبي استفاده مي شود كه مسأله ي پيوند با ذات پاك خداوند و اولياء الله، و بريدن از ظالمان و فاسدان و طاغوتها، و در يك كلمه «حبّ في الله و بغض في الله» از اساسي ترين و اصولي ترين تعليمات قرآن است، كه اثر عميقي در مسائل اخلاقي دارد. اين اصل قرآني و اسلامي، در تمام مسايل زندگي انسان تأثير مستقيم دارد اعم از مسائل فردي و اجتماعي و دنيايي و آخرتي. و از جمله در مسائل اخلاقي كه مورد بحث ما است، نيز اثر فوق العاده اي دارد. مؤمنان را مي سازد؛ آنها را تهذيب مي كند؛ و به آنها تعليم مي دهد كه در هر قدم، نيكان و پاكان مخصوصاً پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ را اسوه و قدوه و سرمشق خود قرار دهند؛ و اين از گامهاي مؤثر براي وصول به هدف آفرينش انسان يعني تهذيب نفس و پرورش فضايل اخلاقي است. پي نوشت : [1] . براي توضيح بيشتر به كتاب پيام قرآن، جلد 9، مراجعه كنيد. [2] . همان. [3] . بحارالانوار, علامه مجلسي, ج31, ص413.منبع: اخلاق در قرآن, ج1/س
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 554]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن