واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: خاكريز ما را از ابتدا در كربلا زده بودند، قلب هاي ما معبر نفوذ ناپذيري بود كه دشمنان توان تسخير آن را نداشتند و ما بر فراز انديشه هامان پرچم سرخ شهادت را به اهتزار در آورديم. ما آمديم، با پاهايي كه در فكه روي مين جا ماند، با دستهايي كه در جزيره مجنون گم شد و با پلاكهايي كه تابلوي شهادت را به تصوير كشيد. آمديم، با چفيه هايي كه پرچم برافراشته مقاومت شد، با چشمهايي پر از دريا و دريايي پر از روشني با صدف هايي كه صدقه سر غواصان سربريده بود. آمديم،با لحظه اي از ديدار ابوذر، ميثم، مقداد، كميل و مالك اشتر، تا دوباره كميل، دعاي كميل بخواند، مالك، جوشن كبير بپوشد و ابوذر به زيارت عاشورا برود و قرائت قرآن در كنار سنگرهايمان قرابتي بر تفسير مشهود و قول مشهور باشد. آمديم تا با خط خون خود شعر ايستادگي مان را بسرايم، تا زخمهايمان را براي فرزندانمان به يادگار بگذاريم. آمديم تا خون عاشورا دوباره در رگهاي سرزمينمان جاري و ايران اسلامي سراسر كربلا شود و پرچم حسين(ع) هرگز بر زمين نيفتد، آنچنان كه پرچم لشگر نجف هرگز بر زمين نيفتاد. ما آمديم تا بچه هاي گردان رسول، صداي ابراهيم را از آن سوي بي سيم ها به گوشهاي شنواي جهان مخابره كنند و صداي ضجه خناسها و تك تيرهاي دشمن در اصالت بانگ تكبير حاج داوودها گم شود. آمديم تا در رگان خشكيده تاريخ دوباره خون عاشورا را جاري كنيم و عاشورا تنها به دو روز تعطيلي براي مردم ختم نشود. ما آمديم تا گردان حاج يوسف در آستانه خيبر، ما را به سمت سه راهي بهشت ببرد و براي فرشتگان صلوات دعاي خير بخوانيم. آمديم با ريه هايي پر از خردل، كه اجازه بوييدن بهار را نمي دهد، با خس خس سينه هايي كه خواب بچه هاي بعد از نسل ما را پاره مي كند و تا امتداد اين راه به گودال قتلگاه سيب برسد. آمديم با آسماني پراز كبوتران شهيد، با بالهايي پر از رهايي، با نهايت درد كه هرگز به روي خود نياورديم ، با چراغهايي روشن از خون دل، با لباسهايي تربت اندود، كه روزي خاك از آن اعتبار مي يافت. آمديم با تشهد نمازي كه روبه كربلا خوانديم، آمديم با نمازي كه پشت سر حسين(ع) اقامه كرديم و صداي سلام نمازمان هنوز درطعم هواي آزادگي پيچده است. ما آمديم با زمزمه چلچراغ در شب كربلاي پنج ، شب الفجر هشت، تا دروازه بيت المقدس و بچه هاي گردان مقداد، تا تشهد، تا جغرافياي شهادت در مدار صلوات هاي شلمچه و دشت عباس. ما آمديم تا انتهاي كوچه سعادت، تا نشاني از فرزندان زمين بگيريم كه بي نشان رفتند و بي نشانتر برگشتند، تا سحرگاهان در كوچه باغهاي بهشت، نماز صبح را با وضوي صادق اقامه كنيم. ماآمديم با سينه هايي كه اكنون درياي شكيبايي است، درياي دلدادگي به مردان تشنه اي كه جز شهادت سيرابشان نمي كرد، دريايي از چشمهاي تر كه خورشيدش در فلق وضوي خون گرفت و قامتش به قيامت كوه قد علم كرد. آمديم تا هنگامه درس شهادت مدرسان شهيد، سرفصلي از آزادگي را بخوانيم تا دوباره بنويسيم، با خون خود بنويسيم تا زمين پاكتر شود.بنويسيم جبهه ردي از بهشت بود، ردي از كربلا، ردي از رهايي،ردي از خاك. آمديم و دست در دست اروند رودايستاديم، اروندي كه ناآرامتر از آن است كه صخره اي را تاب ايستادگي در مقابل حركتش باشد، اما خون خويش را در تن داغديده خوزستان جاري كرديم تا خليج فارس براي هميشه فارس باقي بماند. آمديم با اذان بلال هاي شهيد ، تا شهادت را به نسل هاي بعد در صف نماز سرخ حسيني بياموزيم، تا نسل شقايق همچنان سرزنده باقي بماند و اينك بايد سربند ايثار و شهادت را همچون پرچم هميشه برافراشته بالا نگه داشت و از آن پاسداري كرد، تا استقلال،آزادي و جمهوري اسلامي ايران همچنان باقي بماند. نوشته بودند ، اينجا ميعادگاه شهداست، لطفا بي وضو وارد نشويد ،ا وارد مي شديم و يكي يكي با طپش پنجره ها از سرچشمه نور وضو مي گرفتيم . و اينك جبهه ها از كنار خاكريزه ها كنار رفته است و خاكريزه ها تغيير مكان داده اند و هكر هنوز ايستاده باشد تا ابد خواهد ايستاد. 7359/671
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 720]