واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: بازگشت امانت اسیر ایرانی پس از 30 سال نورعلی احمدی"همان اوایل جنگ اسیر شده بود. سال 59 و در منطقه دهلران . او پس از تحمل 10 سال اسارت سال 69همراه با دیگر اسرای سرافرازمان به کشور بازگشت. او در دوران سخت اسارت در اردوگاهی جنگی در قلب عراق، با خلاقیت اش این پارچه را تزیین کرده بود تا برای خانواده منتظرش در ایران ارسال کند. مهر: امانت اسیر ایرانی پس از گذشت 30 سال از سوی یک خانم سوئیسی که کارمند صلیب سرخ بود، به صاحب اصلی آن در کشورمان بازگشت. ماجرا از این قرار است که خانم لوچیا در یکی از روزهایی که در اردوگاه حضور یافته بود، نامه های اسرا را که اغلب به هم ریخته و باز شده بودند، تحویل می گیرد تا برای ارسال به بیرون از اردوگاه ببرد. در میان انبوه نامه ها، خانم لوچیا پارچه گلدوزی شده ای را پیدا می کند که اسیری ایرانی با خلاقیت خود و امکانات محدود اردوگاه عراقی تهیه کرده بود. گلدوزی ساده ای که با همان امکانات ابتدایی موجود دراردوگاه بر روی پارچه ای سفید خلق شده بود. تصویر دو طاووس و گلبرگ های سرخ لاله و گل های زرد، اسم و رسم خالق اثر و یادگارهایی زیبا و ساده با رنگ گونه های سبز و سرخ و زرد و آبی که راوی رویاهای مردان مقاوم و سلحشور ایرانی بود پشت میله های اردوگاهی جنگی. " مادر لوچیا " مانده بود و امانتی اسیر ایرانی. او پارچه را به خانه برد و نمی دانست با آن چه کند. ناگزیر پارچه گلگون و منقش را در صندوقچه ای گذاشت و30 سال از آن نگهداری کرد، تا اینکه در جریان ساخت این فیلم مستند، نمایندگان ایرانی به ژنو سفر می کنند و سراغ خانم لوچیا را می گیرند. خانم لوچیا حالا بانویی 55 ساله است و ساکن زوریخ. اما وقتی در جریان ساخت این فیلم مستند قرار می گیرد سفری 5 ساعته تا ژنو انجام می دهد تا خود را به هیئت ایرانی برساند. او در این ملاقات پارچه ای گلدوزی شده در دست دارد که به زبان فارسی بر روی آن کار شده است. خانم لوچیا ماجرای پیدا کردن و نگهداری از این پارچه امانتی را به هیئت ایرانی می گوید و از آنها تقاضا می کند این پارچه را به صاحبش برسانند . پارچه توجه سازندگان فیلم و هیئت ایرانی را به خود جلب می کند. چیزی که در قلب این پارچه گلدوزی شده خیلی به چشم می آید، یک "اسم" است. اسمی که بین گل های لاله و با رنگ قرمز طراحی شده است. نام خالق اثر؛ آزاده ی سرافراز" نورعلی احمدی". " نورعلی احمدی"همان اوایل جنگ اسیر شده بود. سال 59 و در منطقه دهلران . او پس از تحمل 10 سال اسارت سال 69همراه با دیگر اسرای سرافرازمان به کشور بازگشت. او در دوران سخت اسارت در اردوگاهی جنگی در قلب عراق، با خلاقیت اش این پارچه را تزیین کرده بود تا برای خانواده منتظرش در ایران ارسال کند.مشخصات و حتی اسامی فرزندانش را هم نوشته بود روی پارچه، اما غافل از اینکه سربازان عراقی مستقر در اردوگاه، نامه ها را قبل از ارسال باز می کردند و در این بین گاهی ممکن بود همه چیز به هم بریزد. حتی گاهی ممکن بود آثاری این چنین خلاقانه اسرای ایرانی را چون غنیمتی جنگی تصاحب کنند، اما گاهی اتفاقاتی شگرف مانند " ماجرای این پارچه گلدوزی شده " معادلات را به هم می زند و گمشده ای این چنین به صاحبش بر می گردد. شاید نورعلی احمدی هیچگاه حتی فکرش را هم نمی کرد پارچه گلدوزی شده اش این چنین بعد از 30 سال " پر و بال " بگیرد و به خانه اش برگردد. به خانه ای که حالا او در کنار همسر و فرزندانش، دوران بازنشستگی اش را سپری می کند. با پسرانش " ایرج " و " محمد " که حالا یکی " دندان پزشک " است و دیگر "قاضی"... به هر حال پنج شنبه هفته گذشته در مراسمی با حضور سرکار خانم قربانی نماینده صلیب سرخ و با هماهنگی های آقای محمدرضا علی مرادی، رئیس بنیاد شهید دهلران و مدیر روابط عمومی بنیاد ایلام صورت گرفت، این پارچه ی گلدوزی شده ، بعد از گذشت 30 سال، به این آزاده ی سرافراز کشورمان تحویل شد که موجب شگفتی این عزیز آزاده گردید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 167]