واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پیامکهای فاطمی
آنچه می آید مجموعه ای از پیامکهای فاطمی است مشتمل بر ابیات و دوبیتی هایی نغز که به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت دخت عصمت و پارسایی، بانو حضرت زهرا سلام اللله علیها پیش کش حضورتان می گردد. از مشرق قلبم رسیده فاطمیهرخت عزایم كو، رسیده فاطمیه دل از غم فاطمه توان دارد، نهو ز تربتِ او كسی نشان دارد، نهآن تربتِ گمگشته به بَر، زوّاریجز مهدی صاحب الزمان دارد، نه ای كاش فدك این همه اسرار نداشتای كاش مدینه در و دیوار نداشتفریاد دل محسن زهرا این بودای كاش در سوخته مسمار نداشتكاش قلبم به قبرش راه داشتكاش زهرا هم زیارتگاه داشت حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بودخلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بودای كه ره بستی میان كوچه ها بر فاطمهگردنت را می شكست آنجا اگر عباس بود الا ای چاه یارم را گرفتندگلم، باغم، بهارم را گرفتندمیان کوچه ها با ضرب سیلیهمه دار و ندارم را گرفتند در حریم فاطمیّه مرغ دل پر می زندناله از مظلومی زهرای اطهر می زندهر سینه که دوستدار زهراست آشفته و بی قرار زهراست گنجینه ی هفت آسمان ها در سینه ی خون نگار زهراست از شرح کرامتش همین بس عالم همه وامدار زهراست تا که پرسیدم ز منطق، عشق چیستدر جوابم این چنین گفت و گریستلیلی ومجنون همه افسانه اندعشق تفسیری ز زهرا و علیست من با که گویم این که بهارم خزان شدهماهم به خاک تیره غربت نهان شدهبانوی بی نشان که به هرسو نشان زاوسترفت از برم به قامت همچون کمان شده دیدم که ز دل خدا خدا می کردیشکوه ز جفا به مصطفا می کردیای کاش شبی پس از دعای همگاناز بهر شفای خود دعا می کرد رنگ رخسارت خبر می دهد از سر ضمیرچه کسی روی کتاب عمر تو «پایان» نوشت دو بیتی ها (مرثیه زینب سلام اله علیها) غم دوران من گردد یتیمیکه هم پیمان من گردد یتیمیمن از قد کمانت حتم دارمبلای جان من گردد یتیمی
مکن مخفی به سینه آه، مادرمرا کن از غمت آگاه ،مادر مشو راضی پس از تو زنده باشم گل خود را ببر همراه ،مادر از فاطمه اکتفا به نامش نکنید نشناخته توصیف مقامش نکنید هر کس که در او محبت زهرا نیست علامه اگر هست سلامش نکنید یا علی رفتم بقیع اما چه سودهر چه گشتم فاطمه آنجا نبودیا علی قبر پرستویت کجاستآن گل صد برگ خوشبویت کجاست هر چه یاشد من نمک پرورده ام دل به عشق فاطمه خوش کرده ام حج من بی فاطمه (س) بی حاصل است فاطمه (س) حلال صدها مشکل است دل غریب من از گردش زمانه گرفتبه یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفتشبانه بغض گلوگیر من کنار بقیعسراغ مدفن پنهان و بی نشانه گرفت دنبال جنازه ات اگر می نالمآهسته تر از مرغ سحر می نالمدیشت سر بالین تو اشکم می ریختامشب به غریبیِّ پدر می نالم در این صحرا چو لاله داغ دارمبه دل سوز غمی جانکاه دارممدینه، دیدی از بیداد گردونز کف دادم همه دار و ندارم؟ آن شب که ابوتراب با قلب حزینبسپرد تن اُم ابیها به زمیندانی که چرا خاک ز دستش افشاندیعنی که تمام هستی ام بود همین! ز کف دادم چراغ لاله ام راکنم پنهان ز دشمن ناله ام رانه دست خود کفن کردم شبانهتن زهرای هجده ساله ام را
مدینه در وطن تنهاترینم«ولی اللّه»ام و خانه نشینمز سوز داغ زهرای جوان مرگشرر خیزد ز آه آتشینم مدینه از چه این سان بی قراریتو هم از داغ زهرا سوگواریمدینه دیده ای جز زینب منکند یک چار ساله خانه داری سوزنده تر از داغ تو، داغی نَبُودپژمرده تر از تو، گل به باغی نبودروشنگر دل هایی و اما افسوسبر گمشده قبر تو، چراغی نبود ای خاکِ درِ تو تاجِ سرها زهراوی قبر تو مخفی ز نظرها زهراتا باب شفاعت تو باز است چه غم؟گر بسته شود تمام درها زهرا گُل بوته باغ مصطفی زهرا بودآلاله داغ مرتضی زهرا بودخورشیدِ بلندْ در شبستان وجود سرچشمه رحمت خدا زهرا بود آن روز که پهلوی تو از کینه شکستدل های مُحبّان تو در سینه شکستتصویر تو را دِل علی آینه بوداندوه تو سنگی شد و آیینه شکست فرآوری: شکوری - گروه دین و اندیشه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 324]