محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830428636
نخستين صحيفه تفسيرى مصحف امام على عليه السلام
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نخستين صحيفه تفسيرى مصحف امام على عليه السلام نويسنده:حسن حكيم باشى مصحف امام على(ع) به عنوان نخستين كتاب در اسلام و به عنوان با اهميت ترين اثر در تفسير و علوم قرآن از جهات چندى داراى اهميت وبرجستگى است.برجسته ترين ويژگى اين كتاب در مؤلف آن است كه امام اميرالمؤمنين(ع) است.امام على(ع) به عنوان شاهد وحى، صاحب علم الكتاب، وارث علم پيامبر، همراه هميشگى او(ع)، دومين شخصيت جهان آفرينش، باب مدينه علم پيامبر و هم پايه آن حضرت در تمامى ارزشها و والاييها به جز پيامبرى، و به عنوان آگاهترين فرد صحابه از تفسير و تأويل قرآن وبه مثابه تنها صحابى كه از راز و رمز هرآيه آگاه بود و حضور او درمحضر پيامبر در زمانهاى نزول قرآن بيش از ديگران و فراگيرى او از علوم پيامبر فراتر از همگان بود، شايستگى بى مانندى را دراين زمينه ها براى او ثابت مى كند كه هيچ كس را ياراى برابرى با او نيست.گستره دانش او نسبت به قرآن در صريح سخن قرآن و در گفته پيامبر و در گواهى صحابه و ديگران بارها و بارها مورد تأكيد قرار گرفته است. سخن در اين زمينه مجالى بس گسترده مى طلبد كه درخور اين مختصر نيست. ازآن همه به اين اندك بسنده مى كنيم.خداى متعال در قرآن فرمود:(ويقول الّذين كفروا لست مرسلاً قال كفى باللّه شهيداً بينى وبينكم ومن عنده علم الكتاب) رعد / 43كافران گويند تو ـ اى پيامبر ـ فرستاده حق نيستى، بگو شاهد حقانيت من خداست وكسى كه علم كتاب نزد اوست. در روايات فريقين آمده است مراد از كسى كه علم كتاب نزد اوست، على (ع) است.1در جاى جاى قرآن به دانش او و فرزندانش تأكيد دارد و ديگران را به فراگيرى علم از ايشان فرا مى خواند (راسخون فى العلم)، (اهل الذّكر) ، (الذين آتيناهم الكتاب) و آيات بسيار ديگر همه و همه گواه وحى بر دانش والاى اين بزرگان و فرزانگان به قرآن است.در سخن پيامبر بارها به دانش على(ع) نسبت به قرآن تأكيد شده است. ازآن جمله پيامبر فرمود:(أنا مدينة العلم وعلى بابها فمن أراد المدينة والحكمة فليأتها من بابها.) من شهر دانشم و على دروازه آن است. هركه اين شهر وحكمت را مى خواهد بايد از دروازه آن درآيد.روشن است كه علم به قرآن سرآمد دانشهاى مورد اشاره دراين نبوى شريف است.نيز پيامبر فرمود:(على مع القرآن و القرآن مع عليّ لن يفترقا حتى يردا عليّ الحوض.) 2على با قرآن و قرآن با على است هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد تا بر سر حوض كوثر بر من درآيند.روايات ديگر كه از سوى پيامبر دراين زمينه رسيده بسيار است.دانش على به قرآن در سخن صحابه وياران نيز جايگاهى بلند دارد.ابن عباس مى گويد:(علم مردم به پنج بخش تقسيم شده است. چهار بخش آن از آن على(ع) است و يك قسمت آن از ديگران است. وعلى(ع) درآن يك بخش نيز با آنان شريك است و از ايشان نيز درآن بخش داناتر است.) 3ابن مسعود گفت:(اگر كسى داناتر ازخود به كتاب خدا مى شناختم خود را به او مى رساندم گر چه با پيمودن راه بسيار. پس يكى گفت: با على چگونه اى؟گفت: با او آغاز كرده ام و نزد او قرآن را فرا گرفته ام.) 4سيوطى مى نويسد:(معمربن وهب بن عبداللّه گفت: ابوطفيل گفته است: من شاهد بودم كه على خطبه مى خواند و مى گفت از من بپرسيد پس به خدا سوگند از هيچ چيزى نمى پرسيد جز آنكه به شماخبر مى دهم و از كتاب خدا بپرسيد. پس به خدا سوگند هيچ آيه اى از قرآن نيست جز آن كه به خوبى مى دانم شب نازل شده است يا روز، در كوه فرود آمده است يا در دشت.)5شهرستانى درمقدمه تفسير مفا تيح الاسرار مى نويسد:(صحابه اتفاق دارند بر اين كه علم قرآن ويژه اهل بيت است.)6در شواهد التنزيل از عمر، ابن مسعود، عايشه، عبدالله بن عمر، ابوعبد الرحمان سلمى وعطاء بن ابى رباح روايت كرده است كه على(ع) را آگاهترين كس به قرآن مى دانند.7امام على(ع) خود فرمود:(آيه اى از قرآن برپيامبر نازل نمى شد جز آن كه بر من مى خواند و املا مى كرد ومن مى نوشتم و تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ آن را به من مى آموخت.) 8وبارها بر فراز منبر مى فرمود:(سلونى قبل أن تفقدونى.)بپرسيد از من پيش از آن كه مرا ديگر نبينيد.اين سخن در روايات فريقين متواتر است.ابن عساكر درتاريخ دمشق بابى جداگانه با اين عنوان گشوده است كه هيچ كس به جز على(ع) نگفت (سلونى عمّا بين اللوحين) ودر اين باب روايات چندى را آورده است. 9على (ع) با اين ويژگيها وبا اين دانش بيكران به عنوان نخستين مؤلف كتاب در اسلام به تأليف و نوشتن مصحف خود دست يازيد.گرچه مصحف على(ع) سوگمندانه در دست نيست، ولى نشان آن در سخن اهل تاريخ وحديث و تفسير از شيعه واهل سنت ونيز در رواياتى كه ازخود آن امام و فرزندان گرامى اش رسيده فراوان است.مؤلفان بسيارى ازآن يادكرده اند واز چند وچون آن سخن گفته اند.توصيفهايى كه ازاين كتاب رسيده است گر چه در برخى از جزئيات يكسان نيستند ولى به گونه اى كلى همه يك سخن دارند.آنچه همه برآن هم سخن هستند اين است:پس از درگذشت پيامبر، على(ع) برخويش سوگند ياد كرد كه تا قرآن را جمع نكند ردا بر دوش نگيرد و به هيچ كارى نپردازد. چون چنين كرد و قرآن را گردآورد آن را برداشت وبه مسجد پيامبر آورد و بر حاكمان وقت ومردم عرضه كرد و فرمود اين قرآن است كه من پس از پيامبر به گردآورى آن پرداختم و اينك به نزد شما آوردم.در پاسخ گفتند ما را بدان نيازى نيست. پس آن را برداشته به خانه آورد. و قرآن او شامل نص آيات همراه با تأويل و تفسير بود و ترتيب سوره ها درآن بر اساس ترتيب نزول بود و نه به ترتيبى كه در قرآن موجود ديده مى شود.اينك برخى از مهمترين روايات دراين زمينه را بررسى مى كنيم و مى سنجيم.ابن نديم مى نويسد:(على پس از وفات پيامبر ازمردمان بيوفايى ديد، پس سوگند ياد كرد كه عبا بر دوش نگيرد تا قرآن را گرد آورد. پس سه روز درخانه نشست تا آن را فراهم آورد. وبدين سان اين نخستين مصحف است كه آن را از سينه خود نوشته است واين مصحف نزد فرزندان جعفر است.)وسپس مى افزايد:(من دراين دوران مصحفى نزد ابى يعلى حمزه حسنى ديدم كه چند برگ آن نيز افتاده بود وبه خط على بن ابيطالب بود واين مصحف به فرزندان حسن به ارث رسيده است.) 10محمد بن سيرين از عكرمه نقل كرده است:(چون آغاز خلافت ابى بكر بود على بن ابيطالب درخانه نشست و به گردآورى قرآن پرداخت. پس به عكرمه گفتم آيا قرآن ديگرى بر طبق ترتيب نزول گردآورى شده بود؟ گفت اگر جن وانس گردآيند كه اين چنين قرآنى گردآورند نمى توانند. آنگاه ابن سيرين گفت در جستجوى اين كتاب برآمدم و به سوى مدينه نيز نامه نگاشتم ولى برآن دست نيافتم.) 11ابن جزى كلبى مى نويسد:(قرآن در زمان پيامبر در صحيفه ها و سينه مردان پراكنده بود پس چون پيامبر در گذشت، على بن ابى طالب آن را به ترتيب نزول گردآورد واگر مصحف او يافته مى شد درآن دانش بزرگ و بسيارى بود ولى در دست ما نيست.) 12شيخ مفيد (ره) مى نويسد:(اميرمؤمنان(ع) قرآن را از آغاز تا پايان فراهم آورد وآنگونه كه مى بايست گرد آورد. پس آيه هاى مكى را پيش از آيه هاى مدنى وآيه هاى نسخ شده را پيش ازآيه هاى نسخ كننده نوشت وهرچيزى را درجاى خود قرار داد.) 13ابن سعد در طبقات وابن عبدالبر در استيعاب نوشته اند:(محمد بن سيرين گفت: خبر يافتم كه على از بيعت ابى بكر تأخير كرد، پس ابى بكر گفت آيا از زمامدارى من ناخشنودى؟ فرمود: سوگند يادكرده ام كه جز براى نماز ردا بر دوش نيفكنم تا قرآن را گردآورم.) 14شيرازى در نزول القرآن به نقل از ابن عباس مى نويسد:(خداوند به پيامبر تضمين داد كه پس از على(ع) قرآن را گردخواهد آورد. پس خدا قرآن را در سينه على(ع) جاى داد و على(ع) پس از درگذشت پيامبر در مدّت شش ماه آن را گردآورد.) 15همو مى نويسد:(ابوالعلاء عطار و موفق، خطيب خوارزم در كتابهايشان از على بن رباح نقل كرده اند كه پيامبر على را به گردآورى قرآن دستور داد پس على آن را گردآورد و نوشت ونيز على فرمود: اگر مسند براى من گذاشته شود مصحفى را كه پيامبر املا كرده و من نوشته ام عرضه خواهم كرد.) 16و در بسيارى از كتب عامه وخاصه آورده اند:(پيامبر على را فرمود تا قرآنى را كه نزد او بود در اختيار گيرد وآن قرآن را كه در صحيفه ها و قطعه ها وكاغذها درخانه آن حضرت و در پشت رختخواب او بود گردآورد تا مانند تورات و انجيل ضايع نگردد. پس على همه را در جامه اى زرد رنگ پيچيد و مهر برآن زد و فرمود: پس ازاين ردا نمى پوشم تا آن را گردآورى كنم، از آن پس اگر كسى بر او وارد مى شد، بدون ردا نزد او مى رفت وتا آنكه همه قرآن را گردآورد.) 17ابن ابى الحديد مى نويسد:(همه براين اتفاق دارند كه او قرآن را در زمان پيامبر درحفظ داشت و كسى ديگرى آن را در حفظ نداشت و پس از پيامبر نخستين كسى بود كه قرآن را گردآورد.) 18امام باقر(ع) مى فرمايد:(هيچ كسى از مردم نگفته است كه همه قرآن را آن گونه كه نازل شده است گردآورده، مگر اينكه دروغگو است. وهيچ كس قرآن را آنگونه كه خدا نازل فرموده حفظ نكرده وجمع نكرده است، مگر على بن ابى طالب(ع).) 19ونيز آورده اند:(على(ع) سوگند ياد كرد كه ردا بر دوش نگيرد جز براى نماز، تا آن كه قرآن را جمع كند و گردآورد. پس مدّتى ازآنان دورى گزيد تا آن را گردآورد، آنگاه نزد ايشان آمد و قرآن را در جامه اى بهمراه آورد و ايشان در مسجد بودند، پس همه ازآمدن او پس ازآن همه وقت در شگفتى شدند. چون به ميان آنان رسيد، كتاب را در پيش آنان نهاد و فرمود: پيامبر فرموده است من در ميان شما چيزى را جانشين خود مى سازم كه اگر به آن تمسّك كنيد گمراه نخواهيد شد وآن كتاب خدا و عترت من، اهل بيت من است، اينك اين كتاب است ومن عترتم. پس عمر برخاست وگفت اگر تو قرآن دارى، ما نيز مانند آن را داريم. پس على(ع) آن را برداشت و پس از اتمام حجّت برايشان با خود بازگرداند.) 20شيخ صدوق نيز آورده است:(… قرآن را به نزد ايشان برد و فرمود: اين كتاب خدايتان است آنگونه كه بر پيامبرتان فرود آمده است. حرفى ازآن كم و زياد نشده است، پس گفتند: نيازى بدان نداريم، مانند آنچه دارى ما نيز داريم; پس بازگشت درحالى كه اين آيه را مى خواند:(فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلاً فبئس مايشترون) پس قرآن را پشت سرافكندند وبه بهاى اندكى فروختند، چه بد سودايى كردند.21برخى گفته اند دليل آن كه آن را نپذيرفتند، اين بود كه چون ابوبكر قرآن را گشود زشتكارى هاى برخى از مهاجرين و انصار را درآن ديد پس ترسيدند كه اين به مصالح ايشان آسيب رساند. 22بارى سخن از قرآن جمع شده از سوى على(ع) در بسيارى از كتابهاى شيعه واهل سنت آمده است..ازآنچه گذشت روشن شد كه جمع آورى قرآن از سوى على (ع) و تأليف مصحف به دست آن بزرگوار حقيقتى روشن و پذيرفته است.بلى در برخى از جزئيات، نقل هاى يادشده با يكديگر اختلاف دارند، ازجمله آيا گردآورى قرآن سه روز بطول انجاميد يا شش ماه و آيات در روز سوم برمردم عرضه گرديد يا پس از گذشت ششماه از وفات پيامبر.ديگر آن كه على(ع) قرآن و تفسيرها و تأويلها آن را از سينه خود درمصحف بازنوشت، يا از قطعه هاى چوب و سنگ و برگ خرما و استخوان شانه شتر وكاغذ و پوست ومانند آن، يا هم ازاين و هم ازآن; بويژه آن كه روايات، هر دومنبع را ياد كرده است.سوم آن كه آيا على(ع) آيات قرآن را دوباره نوشت يا همان نوشته ها را نظم و ترتيب داد وبه شكل يك كتاب يا دست كم يك مجموعه با ترتيبى روشن عرضه كرد.اينها محورهايى است كه جزئيات آنها روشن نيست و در تاريخ نيز به گونه اى دقيق نيامده است. داورى درست در زمينه هاى ياد شده نيازمند بررسى همه جانبه تاريخ و كشف واقعيتهاى ناگفته است كه خود پژوهشى جداگانه مى طلبد.درباره مدت زمان گردآورى قرآن، بسيارى از روايات ساكت است و برخى سه روز و تنها يك يا دو روايت ششماه را گفته بودند. روايت نخست ( سه روز)، درمنابع بيشترى آمده است، گرچه گردآورى همه قرآن بويژه همراه با تأويل و تفسير و… دراين زمان كوتاه دور از واقع مى نمايد، جزآنكه گفته شود اين همه در زمان پيامبر املا شده بود و به گونه نوشته آماده بود، امّا ازآنجا كه تا آخرين لحظه هاى عمر شريف پيامبر انتظار و امكان نزول وحى بوده است، قرآن به صورت يكجا جمع نشده بود ولى به گونه پراكنده وجدا نوشته شده بود و تنها تنظيم و ترتيب وكنارهم نهادن اين بخشها دراين سه روز انجام شده است.اما بنابر روايت دوم كه شش ماه را گوشزد مى سازد دور نيست كه همه را على(ع) به دست خود دراين مدت نوشته باشد، يا آن كه تكه هاى پراكنده قرآن را درجاى خود مرتب ساخته و آنگاه تأويل و تفسير وديگرمطالب را از سينه مبارك خويش نوشته باشد وبدين سان نقطه هاى ديگر ناهمسازى در روايات ياد شده روشن مى شود.آرى بايد ديد واقعيت تاريخى اين گونه تحليل را مى پذيرد. آيا مى توان گفت دستگاه حاكم تأخير على(ع) را از بيعت با ابى بكر تا اين مدّت برتابيده است. نيز آيا اين سخن با آنچه معروف است كه زهرا سلام اللّه عليها سه ماه و چند روز يا كمتر، پس از پيامبر رحلت فرمود و وادار كردن على(ع) به بيعت در حيات زهرا سلام اللّه عليها تحقق پذيرفت، ناهمسازى ندارد؟تأليف كتاب يا گردآورى قرآنبى گمان مصحف على(ع) نخستين قرآن گردآمده است كه با استفاده از اجزاء قرآن كه به صورت پراكنده نزد پيامبر بوده است، با ويژگيهايى فراهم آمده است ولى ازآنجا كه اين كتاب تأويل و تفسير هرآيه را نيز به همراه داشت و بسيارى از محتواى آن از قرآن به حساب نمى آمد ـ گرچه بسيارى ازآنها از سوى خداوند نازل شده بود ـ تأليفى جداگانه وكتابى از سوى آن حضرت ونه تنها جمع قرآن به شمار مى آيد.سيد شرف الدين عاملى مى نويسد:(على(ع) قرآن را به ترتيب نزول گردآورد وناسخ و منسوخ وعام وخاص ومطلق و مقيد ومحكم ومتشابه وناسخ ومنسوخ و عزيمت ها و رخصت ها وسنّت ها وآداب وسبب نزولهاى آن رامورد اشاره قرار داد ودشواريهاى آن را توضيح داد… پس قرآن جمع شده از سوى اميرمؤمنان(ع) به تفسير شبيه تر است.) 23از روايات پيشين نيز به خوبى روشن است كه قرآن يادشده از نظر ترتيب و محتوا با قرآن موجود كه در زمان خلفاء گردآمده است دگرگونى دارد و بسيارى از نوشته هاى آن تفسير و تأويل است. رواياتى از امامان معصوم(ع) نيز رسيده است كه اشاره به همين نكته دارد.امام باقر(ع) فرمود:(هيچ كس قرآن را آن گونه كه فرود آمده است، جمع نكرد مگر على(ع).) 24نيز امام صادق(ع) فرمود:(اگر مردم قرآن را آن گونه كه نازل شده بود مى خواندند، هرگز اختلافى ميان دو كس روى نمى داد.) 25همچنين فرمود:(اگر قرآن همان گونه كه نازل شد خوانده مى شد، نام ما را درآن مى يافتى.)و نيز فرمود:(قائم ما كه قيام كند خيمه هايى مى زند تامردم قرآن را آن گونه كه خدا فرستاده است، فراگيرند وكارى دشوارتر ازاين درآن روز نيست، زيرا قرآن به گونه اى جز ترتيب كنونى خواهد بود.) 26بدون شك منظور از قرآن، آنگونه كه نازل شده است، قرآن با ترتيب ويژه و با تفسير و تأويلهاى بايسته است.وبسيارى ازاين گونه روايات كه كژانديشان ازآن تحريف قرآن را برداشت كرده اند، اشاره به تأويل و تفسيرهاى قرآن دارد كه در مصحف على (ع) گردآمده بود. بنابر اين نيازى به رد اين روايات يا سست شمردن سند آنها يا حمل آنها بر حفظ در سينه يا فهم مراد قرآن نيست، زيرا معنى آن بسيار روشن است. بلى بسيارى ازاين روايات نيز صدور آن از معصوم درست نيست و سند آن بى اساس است27.مصحف على(ع) و صحيفه على(ع)درميان كتابهايى كه به على(ع) نسبت داده مى شود، كتابى نيز با عنوان (صحيفه على) ديده مى شود كه نزد اهل سنت با همين نام مشهور است و در روايات اهل بيت(ع) و نوشته هاى شيعه واهل سنت فراوان ازآن ياد شده است ودر صحاح ومسانيد كهن اهل سنت همانند صحيح بخارى ومسلم و سنن ابى داود ومسند احمد رواياتى ازآن نقل شده است. اين كتاب بسيار مختصر بوده و در پوشش شمشير آن حضرت بوده است. 28كتاب ديگرى نيز با عنوان (كتاب على) ناميده مى شود كه ميان اهل حديث مشهور است وهمه بروجود آن اجماع دارند وعالمان شيعه ازآن سخن گفته اند و در بسيارى از روايات نيز ازآن ياد شده است. اين كتاب با عنوانهايى مانند صحيفه، جامعه، جفر يا صحيفه جامعه نيز ياد شده است وطول آن را هفتاد ذراع گفته اند، كه به خط على(ع) بودو پس ازايشان به امامان بعد به ارث رسيده است. گفته اند همه احكام ازخرد و كلان، حتى ارش خدش (تاوان خراشيدن پوست) درآن نوشته شده است. 29دربرخى از روايات آمده است، علم ازآن ماست و مااهل آنيم وهمه آن در نزد ما محفوظ است وهيچ چيز تا قيامت رخ نمى دهد حتى خراشى در پوستى، جزآن كه نزد ما با املاى پيامبر(ص) و خط على(ع) ـ حكم آن ـ موجود است. 30اين سخنان اشاره به همين كتاب است، بخشى ازاين كتاب نيز به مسائل ديات اختصاص داشته است، كه اين بخش به كتاب ظريف بن ناصح شهره گشته است.سخن درباره اين دو كتاب بسيار است و بسيارى ازچند وچون آنها به تفصيل سخن گفته اند.بايد دانست مصحف على(ع) جز اين دوكتاب است، وهيچ دليلى بريكى بودن مصحف با يكى ازاين دو كتاب در دست نيست، گرچه دور نمى نمايد دراين كتاب نيز چيزهايى از تفسير قرآن نوشته شده باشد.پرسشى كه مطرح است اين است كه كدام يك ازاين كتابها نخست تأليف شده اند.زمان تدوين ونگارش هيچ يك ازاين دوكتاب به خوبى و به طور دقيق روشن نيست شايد در زمان پيامبر يا پس از وفات پيامبر نوشته شده باشند.همچنانكه مصحف على(ع) نيز احتمال دارد در زمان پيامبر نوشته شده باشد بويژه آنكه دربرخى از روايات آن را به املاى پيامبر دانسته اند.در هيچ يك ازمنابع موجود درباره پيشترى يكى ازاين دو تأليف نشانى نيست.تنها سيد شرف الدين مى نويسد:(على(ع) پس از فراغت از آماده سازى پيكر پاك پيامبر سوگند ياد كرد كه جز براى نماز ردا نپوشد تا قرآن را گردآورد پس چنين كرد… وپس از پايان آن كتابى براى فاطمه زهراء(س) تأليف فرمود كه نزد فرزندان آن حضرت به مصحف فاطمه (س) معروف است، وشامل امثال وحكم و… مى گردد. پس ازآن كتابى در ديات تأليف كرد وآن را صحيفه نام نهاد… ) 31ايشان منبعى براى ترتيب اظهار شده ياد نكرده است.نامگذارى به مصحفنكته ديگر دراين باره اين است كه نامگذارى قرآن گردآورى شده از سوى على(ع) به مصحف گرچه مشهور و متداول است، ولى آغاز آن روشن نيست كه همزمان با تأليف بوده است يا پس ازآن. اين پرسش درباه مصاحف ديگر صحابه، چونان ابن مسعود و ابيّ و معاذ و… نيز مطرح است، حتى در برخى از روايات، سخن از عرضه مصحف برخى از صحابه بر پيامبر نيز ديده مى شود. 32 دربرخى ديگر از روايات نبوى نيز از قرآن به مصحف تعبير شده است 33 وچنين مى نمايد كه اين اصطلاح از زمان آن حضرت نيز متداول بوده است، چنانكه مدعيان جمع قرآن در زمان پيامبر با همين صورت كنونى نيز بدان استدلال كرده اند.اين همه درحالى است كه دربرخى از روايات آمده است: نخستين بار قرآن گردآورى شده در زمان ابى بكر مصحف ناميده شد. بدين گونه كه پس از پايان گردآورى، در نامگذارى آن اختلاف كردند وهر كسى چيزى گفت. ابن مسعود گفت: در حبشه كتابى ديده ام كه آن را مصحف مى نامند.ابوبكر گفت: نام خوبى است. پس از آنجا قرآن را بدين نام ناميدند. 34بررسى حقيقت در اين مقوله نيازمند پژوهشى گسترده در نقل هاى تاريخى است كه نيازى بدان ديده نمى شود وچه بسا ثمره علمى نداشته باشد.تنها مى توان گفت: احتمال آن مى رود كه قرآن على(ع) ونيز مصاحف ديگران، پس از گردآورى آنها و نيز پس از رايج شدن اصطلاح مصحف، بدين نام اشتهار يافته باشند; زيرا دليلى از تاريخ بر اين كه از نخست اين نام را داشته اند در دست نيست.همچنانكه درباره وجود كلمه مصحف در برخى از روايتهاى پيامبر نيز، برخى احتمال نقل به معنى و مضمون درسخن راويان را داده اند، بدين گونه كه از پيامبر واژه قرآن صادر شده باشد، ولى راوى در سالهاى پس ازآن به مصحف تعبيركرده باشد; بويژه آن كه در برخى از همين روايات، اختلاف در نسخه ـ قرآن به جاى مصحف ـ نيز ثبت شده است كه مى تواند شاهد تحليل ياد شده باشد. 35ويژگيهاى مصحف على(ع)از مجموع آنچه درباره مصحف على(ع) رسيده است ويژگيهاى چندى بدست مى آيد:ييك: برمبناى ترتيب نزول سوره ها تنظيم شده است.دو: آيات نسخ شده در آن پيش از آيات نسخ كننده قرار داده شده است.سه: نص آيه ها درآن بدون كوچكترين تغيير و بدون فروگذارى يك كلمه يا يك آيه به دقت ضبط شده است.چهار: چگونگى قرائت هرآيه حرف به حرف آنگونه كه پيامبر خوانده بود ثبت گرديده است.پنج: آيات آن با املاى پيامبر وخط على(ع) نگاشته شده است.شش: تفسيرهاى آيه ها كه از سوى خداوند همراه با آيه نازل شده بود درآن ثبت شده است ـ اين نكته را حقيقت تنزيل ناميده اند ـ گفته اند چنين نيست كه هرآنچه از سوى خداوند وحى شده باشد از قرآن باشد.هفت: تأويل آيات (مجراى عام آيات) درآن يادآورى شده است.هشت: خصوصيات تنزيل آيه ها مانند مناسبت نزول، مكان و زمان نزول و كسانى كه ازآيه مقصود بوده اند درآن ياد شده اند ـ اين نكته را نيز تنزيل آيه ها ناميده اند ـ .نُه: برخى گفته اند: عام وخاص ومطلق ومقيد ومحكم و متشابه وناسخ و منسوخ و عزيمت ها و رخصت ها وسنن وآداب درآن آمده است.ده: نامهاى اهل حق و اهل باطل و پلشتى ها و رسواييهاى گروهى از مهاجرين وانصار يا منافقان، درآن آورده شده است.همچنين شهرستانى در مقدمه مفاتيح الاسرار مى نويسد:(گفته اند مصحف او داراى متن وحواشى بوده است.) 36آرى مصحف على(ع) همه ويژگيهاى ياد شده را بدون فروگذارى يا فراموشى چيزى گردآورده بود وبراين اساس بايد مصحف يادشده را تأليف امام على(ع) و غيرقابل سنجش با مصحف هاى ديگر به شمار آورد.بدون شك جمع قرآن بدين گونه تنها از على(ع) ساخته است كه گستره دانش او نسبت به قرآن را در آغاز يادآور شديم.دراينجا سخن احمد امين را بنگريد:(شمار اندكى از صحابه به تفسير قرآن شناخته شده اند. بيش از همه، تفسير قرآن از على بن ابيطالب وعبداللّه بن عباس، عبداللّه بن مسعود وابى بن كعب روايت شده است وكمتر ازهمه از زيد بن ثابت و ابو موسى اشعرى و عبداللّه بن زبير. بايد تنها در باره چهار تن نخست سخن گفت، زيرا بيشترين تغذيه مكتب هاى گوناگون تفسيرى از ايشان بوده است. منش هاى كلى كه امكان تبحّر در تفسير را به اين چهارنفر بخشيده است، عبارتند از: توانمندى آنان در زبان عرب، چيرگى آنان بر ابعاد و روش هاى آن، همزيستى فراوان آنان با پيامبر كه در نتيجه آن نزولگاههاى آيات قرآن را بخوبى مى شناختند و پروا نداشتن آنها از بكار بستن دانش و توان خويش در قرائت وفهم قرآن.) 37بايد افزود شاگردى و فراگيرى قرآن و تفسير آن از سوى ابن عباس و ابن مسعود نزد على(ع) معروف و يادآشنا است. ابن عباس آگاهى خود از قرآن را از پرتو على (ع) مى دانست و دانش خود را در برابر دانش على (ع) چون بركه اى در برابر دريا مى ديد و ابن مسعود نيز افزون بر فراگيرى تفسير قرآن، بخشى از سوره هاى قرآن را نيز نزد على (ع) تكميل كرده بود.اينجاست كه همصدا با عكرمه بايد گفت اگر جن و انس گرد هم آيند تا اينگونه قرآن را گردآورند هرآينه نتوانند. 38ترتيب سوره ها درمصحف على(ع)درباره ترتيب سوره ها در اين مصحف، مشهور آن است كه بر پايه ترتيب نزول بوده است و چگونگى آن تنها در دو يا سه منبع يادشده است.نخست در فهرست ابن نديم، پس از ياد كرد مصحف على(ع) آمده است:(ترتيب سوره ها دراين مصحف چنين است…)و سپس ازآن بخشى از متن افتاده است كه بنابر اظهار زنجانى در تاريخ القرآن از اصل نسخه چاپ لايپزيك در سال 1871 افتاده بوده است. 39 دليل اين افتادگى روشن نيست. شايد به منظور پيشگيرى از دوگانگى در قرائت قرآن از سوى ديگران انجام شده باشد.منبع دوم تاريخ يعقوبى است او مى نويسد:(برخى گفته اند على بن ابيطالب پس از وفات پيامبر قرآن را جمع كرد و بر پشت شترى نهاد و آورد وگفت اين قرآن است كه من گردآورده ام وآن را در هفت جزء قرار داده بود.)آنگاه جزء هاى هفتگانه را آورده كه به ترتيب، هرجزء با سوره هاى بقره آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف وانفال آغاز مى شود، وهر جزء شامل چهارده تا هيجده سوره است وهرجزء به نام همان سوره بزرگ آغازين ناميده مى شود; در مجموع نيز سه سوره از قلم افتاده است. 40اين توصيف افزون بر آنكه با ترتيب نزول مشهور ومعروف ناهمساز است، با آنچه ديگران درباره مصحف على(ع) گفته اند نيز ناهمگون است; زيرا آورده اند كه در آغاز مصحف على(ع) سوره اقرأ و سپس مدثر و سپس قلم وآنگاه مزمل قرار داشت. پس ترتيب ياد شده با سخن ارباب سيره و تاريخ نيز ناساز است. افزون براينكه غفلت هاى ديگرى نيز درآن صورت پذيرفته است كه از يعقوبى بسيار شگفت مى نمايد. 41همچنين شهرستانى درمفاتيح الاسرار نيز ترتيب آن مصحف را به نقل ازمقاتل بن سليمان آورده است. 42پيشينه گردآورى قرآناز آنچه گذشت روشن شد كه نخستين گردآورى قرآن از سوى على(ع) انجام شد. در زمينه زمان گردآورى قرآن، كتابهاى تفسير و تاريخ وعلوم قرآن سخن بسيارگفته اند. آنچه دراين باب رسيده است، به ظاهر بسيار ناهمگون و متناقض مى نمايد، به گونه اى كه شناخت حقيقت را براى بسيارى دشوار ساخته است. برخى از روايات، جمع قرآن را در زمان پيامبر مى داند، برخى در زمان ابى بكر و برخى در زمان عمر. روايات جمع قرآن از سوى عثمان نيز مشهور است.ناهمگونى بسيار ديگرى نيز درخصوصيات وجزئيات جمع قرآن، دراين روايات ديده مى شود. افزون براين، ادعاى جمع قرآن براى نخستين بار از سوى على(ع) با همه اين گفته ها در نگاه نخست ناساز مى نمايد.دكتر محمد حسين على صغير مى نويسد:(جمع قرآن در روايات، تاريخ متناقض و شگفتى دارد.)وپس ازآن بر آيندهاى متناقض روايات را بر مى شمارد. 43آيت اللّه خويى روايات وارده دراين زمينه را يكجا آورده و به 22 روايت رسانده است. آنگاه با اظهار اينكه اينها متناقض اند و همگى خبر واحد، تمامى آنها را خدشه دار مى داند و سپس دوازده سؤال مطرح ساخته و تناقض هاى روايات ياد شده را برمى شمارد.مرحوم بلاغى نيز درمقدمه تفسير خود فصلى جداگانه با عنوان (اضطراب روايات در جمع قرآن) اختصاص داده است وموارد اضطراب اين روايات را برشمرده است و در پايان روايات يادشده را فاقد ارزش تاريخى مى داند. 44شايد پيش از همه فضل بن شاذان در الايضاح، اهل سنت را مخاطب ساخته مى نويسد:(روايت كرده ايد كه قرآن را در زمان پيامبر، شش تن كه همه از انصار بودند جمع كردند و قرآن را جز اين گروه كسى حفظ نكرده است. يك بار مى گوييد هيچكس آن راحفظ نكرد، بار ديگر مى گوئيد بسيارى ازآن از دست رفت. يك مرتبه مى گوييد كسى ازخلفا قرآن را جمع نكرد مگر عثمان، پس چگونه قرآن ضايع شد و از ميان رفت و درعين حال اين چند تن آنرا حفظ كرده اند. پس ازاين همه، روايت كرده ايد كه پيامبر(ص) به على(ع) سفارش فرمود كه قرآن را گردآورد پس او چنين كرد و نوشت، همچنين روايت كرده ايد كه تأخير على(ع) از بيعت ابى بكر براى گردآورى قرآن بود، پس چه شد آنچه على(ع) گردآورد، كه عثمان آن را از زبان مردان و از صحيفه هايى كه مى گوييد نزد حفصه دختر عمر بوده است گردآورد؟) 45در پاسخ اين همه اشكالات بايد گفت:گرچه تناقضات بسيارى ميان روايات وارده از سوى اهل سنت دراين زمينه هست، ولى بيشترين اعتراض بر اختلاف روايات يادشده درزمان جمع قرآن است، كه روايتها و نقلها جمع آن را به كسانى چون پيامبر(ص)، على(ع)، ابوبكر، عمر، عثمان، زيد بن ثابت، سالم مولى بنى حذيفه، چهارنفر در زمان پيامبر، چهارنفر جز اينها در زمان پيامبر و شش نفر در زمان آن حضرت و… نسبت داده شده است.آرى اين نسبت ها به ظاهر ناهمساز مى نمايد، اما با دقت بيشتر در واژه جمع و بررسى تحليلى موارد كاربرد آن در اين روايات، بسيارى از تناقض ها از ريشه برداشته مى شود.آنچه از بررسى همه جانبه اين روايات به دست مى آيد آن است كه براى جمع، دست كم شش معنا به چشم مى خورد.1. حفظ قرآن در سينه ها.2. گردآورى آن بگونه ناتمام در نوشته ها.3. گردآورى آن به گونه كامل و تمام در صحيفه ها يا نوشته هاى جدا از يكديگر وبدون ترتيب ميان سوره ها.4. جمع آورى آن دريك مجموعه با ترتيب وبه شكل يك كتاب داراى آغاز و انجام.5. نگارش وگردآورى قرآن نبشته ها همراه با آگاهى از تفسير و تأويل و نزول وظاهر و باطن و…6. يكسان سازى قرآن نبشته هاى گوناگون از جهت نگارش و قرائت.هريك از معناهاى گوناگون يادشده را مى توان جمع قرآن ناميد و نيز مى توان مرحله اى ازمراحل جمع قرآن دانست.اكنون بايد ديد هريك ازاين مرحله ها دركدام عصر و در زمان چه كسى انجام شده است.همگان را براين اتفاق است كه ترتيب آيات هر سوره توقيفى است; يعنى در زمان پيامبر وبه دستور روشن آن حضرت تعيين شده است. اختلاف در اين است كه آيا ترتيب سوره ها نيز در زمان آن حضرت انجام يافته و ترتيب كنونى به اشاره ايشان بوده است، يا پس از وفات آن گرامى، از سوى صحابه و با اجتهاد آنان صورت گرفته است.ديدگاه نخست را گروهى از اهل سنت و شيعه گفته اند وسخن بسيار با دليلهاى فراوان دراين باره آورده اند و آيت اللّه خويى نيز برآن اصرار ورزيده است. 46ديدگاه دوم را بيشترمحققان پذيرفته اند ودر اتقان، به جمهور علما نسبت داده شده است. استاد معرفت نيز در التمهيد، به تفصيل، اختلاف ياد شده را يادآور شده است و ديدگاه دوم را بر مى گزيند و دليلهاى ديدگاه نخست را نادرست مى شمارد.47داورى در اين باره نيازمند مجالى ديگر بوده و تا اندازه اى دشوار است.اينك آنچه از جمع بندى اين مقوله بدان باور داريم چنين است:پس از درگذشت پيامبر(ص)، على(ع) به جمع قرآن با تنظيم و ترتيب كامل دست يازيد وآن را برمردم عرضه كرد وچون نپذيرفتند آن را نزد خود نگاه داشت، به دنبال آن دستگاه حاكم كه خود، قرآن جمع شده اى دراختيار نداشت وحاضر به پذيرش مصحف هاى ديگرى كه كسانى چون ابى بن كعب وابن مسعود ويك يا چند تن ديگر در اختيار داشتند نيز نبود، احساس ضرورت كرد كه قرآن راگردآورد. دراينجا بود كه به اشاره عمر يا اظهار ابى بكر، احساس خطر كردند كه مبادا قرآن ضايع شود. عمر اظهار داشت: در جنگ يمامه هفتاد نفر ـ يا چهارصد نفر ـ از قاريان قرآن كشته شده اند وخطر از دست رفتن قرآن با از دست رفتن حافظان وقاريان قرآن وجود دارد، پس زيد بن ثابت را كه ازجوانترين كاتبان وحى و داراى ويژگيهاى دلخواه دستگاه حكومت بود با تلاش بسيار ـ به گفته خود او ـ راضى به گردآورى قرآن كردند. پس او ـ يا عمر ـ اعلام كرد كه هركه آيه اى نزد او باشد و شاهدى نيز برآن داشته باشد، آيه او پذيرفته شده و در قرآن ثبت مى شود. بدين سان قرآن براى ابوبكر گردآورى شد واين نسخه نخست در اختيار ابوبكر و سپس عمر قرار گرفت وپس از او نزد حفصه بود، تا آنگاه كه عثمان براى جمع قرآن، آن نسخه را درخواست كرد و او نپذيرفت. پس تضمين كرد كه به او باز خواهد گرداند وچنين كرد.دراين ميان اختلافاتى جزئى در نقل هاى روايات، ديده مى شود. برخى گفته اند گردآورى قرآن مورد نظر، در زمان ابى بكر پايان يافت، برخى گفته اند: تا زمان عمر نيز ادامه يافت وبرخى گفته اند: عمر نيز وفات يافت و قرآن هنوز جمع نشده بود.بارى پس از عمر نيز، عثمان اختلاف در قرائت قرآن را مشاهده كرد و با تأكيد برخى از صحابه و ديگران، در صدد يكسان سازى قرآن نبشته ها و قراءات برآمد.آنچه گذشت چكيده اى از سرنوشت جمع قرآن است كه از بررسى تحليلى مهمترين منابع در اين زمينه به دست مى آيد.اكنون سخن در اصطلاح (جمع) است كه معنى هاى گوناگونى ازآن اراده شده است وناهمگونى هايى كه پيش ازاين ياد شد، با توجه دقيق به معناى جمع در هر زمينه وهر مقطع برداشته مى شود.اگر گفته شده است قرآن در عهد پيامبر جمع شده بود، منظور گردآورى سوره ها در نوشته هاى جداگانه و بدون كنار هم نهادن سوره ها به گونه داراى ترتيب بوده است. واين هيچ منافاتى با جمع آورى قرآن از سوى على(ع) و به دستور پيامبر(ص) ندارد.ييا اگر مى بينيم كسانى را به عنوان جمع كننده قرآن در زمان پيامبر مى شمارند، مقصود كسانى هستند كه قرآن را در زمان آن حضرت درحفظ داشتند، همچنانكه در برخى از نقلها تصريح شده است كه مراد ازجمع دراينجا حفظ است. زركشى نيز نوع سيزدهم را در البرهان چنين عنوان داده است: (فى بيان جمعه و من حفظه من الصحابة).بلى درشمار اين گروه اختلاف است، برخى چهارتن، برخى شش تن و برخى بسيار فراتر ازاين مى دانند.در تحليل اين اختلاف نيز گفته اند: رواياتى كه تنها چهارتن يا شش تن را ياد كرده است به سرشناسان اين قوم بسنده كرده است، يا كسانى را كه تمامى قرآن را درحافظه داشته اند منظور داشته است.بلى، برخى ازكاتبان وحى وشايد ديگران نيز، براى خود نسخه اى ازآيات وحى شده بر مى داشتند، ولى قرآن آنان هرگز مدوّن وكامل و با ترتيب نبوده است و رواياتى كه عرضه قرآن از سوى برخى از اين گروه نزد پيامبر را مى رساند هرگز چنين چيزى رااثبات نمى كند.همچنين رواياتى كه جمع را به ابوبكر يا عمر يا زيد منتسب مى داند، اشاره به همان جريان گردآورى نسخه اى از قرآن براى دستگاه حاكم دارد و ازآنجا كه اين كار به دستور ابوبكر و با اشراف عمر و به دست زيد ـ به تنهايى يا با كمك گروهى ـ انجام شده است، به هريك ازاين سه، نسبت داده مى شود وهيچ گونه منافاتى با روايات ديگر دراين زمينه ندارد.نيز روشن است كه اين جمع را بايد به يكى از دومعناى سوم ياچهارم بايد دانست; يعنى گردآورى قرآن در صحيفه هاى جداگانه و بدون ترتيب سوره ها يا با ترتيب سوره ها بوده است واز همين رو برخى گفته اند قرآن در زمان ابوبكر وعمر به صورت صحف بوده است و نه مصحف. برخى نيز آن را مصحف ناميده اند وبراين باورند كه ترتيب كنونى درآن ،براى نخستين بار رعايت شده بود.چنانكه مى توان گفت منظور كسانى كه گفته اند نخستين كسى كه قرآن را جمع كرد ابوبكر بود، اين است كه قرآن موجود با ترتيب كنونى آن، نخستين بار به دستور ابوبكر گردآمده و ترتيب داده شده است. واين نيز با روايات ديگر همساز است.دراينجا دليل اينكه در بسيارى ازكتابهاى علوم قرآنى، هنگام سخن از جمع و تدوين قرآن، يادى ازمصحف على(ع) نيست روشن مى شود; زيرا بدون شك اين مصحف نه ازجهت ترتيب ونه از نظر محتوا، با قرآن كنونى يكسان نبوده است; بلكه ترتيب آن بر پايه نزول بوده ومحتواى آن نيز نصوص آيات، همراه با تفسيرو تأويل بوده است. بنابر اين مى توان گفت قرآن كنونى را نخستين بار ابوبكر گردآورد، در عين اينكه نخستين كسى كه قرآن را گردآورد على(ع) بوده است.آرى در اين ميان برخى نيز از سرغرض ورزى و تعصّب، از يادكرد مصحف على(ع) فرو گذار كرده اند.ديگر آن كه جمع آورى قرآن به دستور عثمان نيز درجاى خود روشن است ومنظور ازآن نسخه بردارى دريك متن نوشتارى و ابطال ومحو كردن يا سوزاندن نسخه هاى گوناگون موجود تا حدّ امكان ويكسان سازى قرائات، درگوشه وكنار قلمرو اسلام بوده است، كه اين حركت در تاريخ پذيرفته ومسلّم است و بسيارى در برابر اين اقدام واكنش مثبت يا منفى نشان داده اند.احتمال آن نيز هست كه ترتيب سوره ها به شكل فعلى نيز در زمان عثمان ـ ونه پيش از او ـ صورت گرفته باشد، چنانكه از برخى نقل ها بدست مى آيد. تنها اختلاف، در ميزان موفقيت عثمان در اين اقدام خطير وبازتاب اين حركت بوده است.جالب آنكه دربرخى تعبيرها آمده است:جمع النّاس على المصاحف; يعنى عثمان همه را برخواندن از روى قرآن هاى مشخص وادار كرد. نيز برخى گفته اند ابوبكر قرآن را در صحف جمع كرد و عثمان در مصحف، وبرخى گفته اند: ابوبكر قرآن را در مصحف گردآورد و عثمان در مصاحف.بنابراين اگر گفته مى شود ابوبكر و عمر در گذشتند وحال آنكه هنوز قرآن جمع نشده بود، منظور، جمع با اين معناى خاص است.برخى نيزگفته اند نخستين كسى كه قرآن را جمع كرد عثمان نبوده است. منظور اين گروه آن است كه گردآورى آن پيش از زمان عثمان بود و هرگز درجهت نفى حركت يكسان سازى مصاحف از سوى عثمان نيستند.بايد دانست كه اين مرحله نيز توسط زيد بن ثابت انجام گرفته است وعثمان بركار او نظارت داشته است. واز همين رو گاه در روايات وارده از زيد، سخن از ابوبكر وعمر است وگاه سخن از عثمان است، كه اشاره به دو مرحله جداگانه است. بنابراين تناقضى در كار نيست.در پايان اصطلاح ديگرى نيز براى جمع، در برخى از روايات شيعه رسيده است كه جمع قرآن را ويژه على(ع) ودر برخى روايات، على و فرزندانش(ع) مى داند. ومدعيان جمع قرآن را دروغگو مى شمارد. 48مقصود اين روايات نيز روشن است وآن، جمع به معنى آگاهى از تفسير و تأويل آن و فراگيرى آن است، همان گونه كه خدا نازل فرموده است ـ با معنايى كه پيش ازاين گذشت ـ .آنچه در تحليل اصطلاح (جمع قرآن) گفته شد در سخن برخى از دانشمندان تفسير و علوم قرآن به اشارت يا صراحت تا اندازه اى آمده است.سيوطى به نقل از حاكم در مستدرك آورده است:(جمع قرآن سه بار انجام گرفت. يكى درحضور پيامبر… كه گويا گردآورى آيات پراكنده در سوره ها باشاره پيامبر بوده است. دوم: درحضور ابى بكر… كه پيش از آن در عسب و اديم ها بوده است، كه در زمان او در صحيفه هايى گردآمد چنانكه دراخبار صحيح و مترادف برآن دلالت دارد. وجمع سوم ترتيب سوره ها بود كه در زمان عثمان انجام گرفت… ) 49حاكم در ادامه، براى هريك از مراحل سه گانه، روايات مربوط را يادآور شده است.زركشى نيز از ابن فارس آورده است:(جمع قرآن بردوگونه است. يك: گردآورى سوره ها مانند پيشتر قرار دادن هفت سوره بلند و قراردادن سوره هاى داراى صدآيه يا اين حدود، پس ازآنها. اين گونه جمع را صحابه بر عهده داشتند، ولى جمع ديگر، گردآورى آيات در سوره ها است كه توقيفى بوده و پيامبر، خود عهده دار آن بوده است.) 50زرقانى نيز درمناهل العرفان، جمع آورى را به دو معنى حفظ و نگهدارى در سينه ها ونيز نوشتن حروف و كلمات وآيات سوره ها مى داند و سپس جمع به معنى دوم ـ نوشتن ـ را در سه مرحله ياد مى كند وآنگاه به شبهه هاى وارده دراين زمينه پاسخ مى دهد. 51دربيان المعانى نيز چنين مى نويسد:(منظور از جمع على ـ كرم اللّه وجهه ـ قرآن را، گردآورى آن برپايه شكل موجود در زمان پيامبر بوده است، كه قرآن بر روى چوب ها و تكه هاى درخت خرما وجزآن نگاشته شده بود وهر كه گفته است على قرآن را پيش از عثمان گردآورده، همين را اراده كرده است ونه جز اين را; زيرا قرآن در زمان پيامبر همه آن يكجا جمع بوده است همان گونه كه گفتيم، ولى در صحيفه ها جز ابوبكر آن را جمع نكرده بود و پس از او عثمان آن را به شكل كنونى درآورد.) 52سخن ملاحويش آل غازى در بيان المعانى، مراحل مختلف جمع قرآن و معنى هاى گوناگون اين اصطلاح را يادآور است، گرچه درباره جمع على(ع) به گونه دقيق روشن نيست.علامه طباطبايى دراين باره مى نويسد:(مراد از جمع كردن قرآن كه در بعضى از روايات به چهارتن از انصار و در بعضى به پنج و در بعضى به شش و در بعضى به بيشتر نسبت داده شده، تعلم و حفظ همه قرآن مى باشد، نه تأليف و ترتيب سور و آيات… ) 53سوگمندانه بسيارى ازپژوهشگران تاريخ جمع قرآن، به اين نكته توجه نداشته اند و يكسره روايات به ظاهر ناهمساز را ردّ كرده و دروغ انگاشته اند، حال آن كه بايد با تحليل و نگرش همه جانبه در پى توجيه كردن و درمقام جمع برآمدن بود; نه آن كه در وهله نخست و در اولين برخورد با روايتى كه با ديگرى ناهمساز است، آن را بر ناآگاهى روايتگر يا گرايش او حمل كرد، چنانكه برخى از بزرگان كرده اند.همچنانكه بايد گفت پژوهش درمانند چنين زمينه اى، نيازمند اشراف و نگرش بر بسيارى از زمينه ها است. بطور مثال پژوهش در زمينه مورد نظر نيازمند بررسى گسترده وهمه جانبه محورهاى چندى است، كه هريك جداگانه و بدون نظر به محور ديگر مورد بررسى قرار گرفته و نوعى ازعلوم قرآن شمرده شده اند. وبى توجهى و ناآگاهى از برخى اين زمينه ها، تحليل درست را ناممكن مى سازد. محورهاى بايسته دراين مقوله عبارتند از:بررسى سيره پيامبر، جمع قرآن در زمان آن حضرت، كاتبان و وسائل نگارش در صدر اسلام، تاريخ جمع و تدوين قرآن، ترتيب آيات وسور، تاريخ اختلاف قرائات، رسم الخط قرآن، تاريخ اعراب و نقطه گذارى قرآن، تأويل و تفسير، تحريف قرآن، تاريخ خلفاء، سيره على(ع). بدون شك هريك از اين زمينه ها دخالتى ـ اندك يا بسيار ـ در تحليل مقوله مورد نظر دارند.مصحف على(ع) در گذر زمانپس ازآنكه خليفه و مردم، قرآن جمع آورى شده از سوى على(ع) را نپذيرفتند، امام آن را برداشت و به خانه برد. ازسرنوشت اين مصحف جز دربرخى روايات، نشان درستى ديده نمى شود.دربرخى از روايات آمده است:امام على(ع) پس ازآن كه قرآن او را نپذيرفتند فرمود:(بخدا سوگند ازاين پس آن را نخواهيد ديد. وظيفه من آن بود كه چون قرآن را گردآوردم شما را با خبر سازم.) 54ابن نديم نيز مى گويد:(مصحف على(ع) را فرزندان حسن(ع) از يكديگر به ارث مى برند.) 55بايد گفت اين سخن يا به اشتباه بجاى حسين آمده است، يا منظور كتاب ديگرى جزاين كتاب است، يا اشتباه از سوى ابن نديم بوده است; زيرا در روايات شيعه آمده است كه اوصياء و امامان پس از على(ع) يكى پس از ديگرى آن را به ارث مى برند وآن را به هيچ كس نشان نمى دهند. و روشن است كه امامان شيعه از نسل امام حسين(ع) هستند نه امام حسن(ع).پيش از اين در سخن ابن سيرين نيزخوانديم كه گفته است: به مدينه نامه نوشتم ولى برآن دست نيافتم و در ادامه، اشتياق بسيارى براى ديدن آن ازخود نشان داده است.از ابن ابى نصر بزنطى نيز روايت شده است كه گفت:(هنگامى كه امام رضا(ع) را به سوى كوفه مى بردند، مصحفى را نزد من فرستاد من آن را گشودم و سوره لم يكن الذين كفروا (بيّنه) را درآن ديدم، بسيار گسترده بود ونام هفتاد تن از قريش با نام پدرانشان درآن بود، پس از چندى امام پيغام فرستاد كه مصحف را بازگردان.) 56برخى احتمال داده اند كه اين مصحف، همان مصحف على(ع) باشد كه نزد امامان معصوم، محفوظ است، بويژه آن كه بزنطى از اصحاب سرّ امام رضا(ع) بود وجايگاه ويژه اى در پيشگاه آن امام داشته است. ولى اثبات اين نكته از روى مدرك و به طور قطعى ممكن نيست.فيض كاشانى نيز در ذيل اين روايت مى نويسد:(شايد آنچه در آن بوده تفسيرهايى فراگرفته از وحى بوده است.)همچنانكه نشان هايى دربرخى از موزه ها و كتابخانه هاى جهان ديده شده است و قرآن هايى به خط على(ع) نسبت داده مى شود كه انتساب هيچ يك ثابت نيست. درباره مشخصات اين قرآنها برخى به تفصيل سخن گفته اند. 57درهرحال آنچه از روايات به دست مى آيد، آن است كه اين مصحف را امامان معصوم يكى پس از ديگرى به ارث مى برند و اكنون نزد امام عصر(عج) است كه هنگام ظهور آن را برمردم عرضه مى كند. 58 وچه بسا روايتى كه پيش از اين آورديم كه امام(ع)، قرآن را براساس آن به مردم مى آموزد اشاره به همين مصحف دارد.دربرخى از روايات آمده است كه عمر از امام درخواست كرد تا مصحف خود را در اختيار آنان بگذارد ولى امام نپذيرفت. 59از ابى ذر غفارى نيز روايت شده است:( چون پيامبر درگذشت و على(ع) قرآن را به سفارش پيامبر نزد مهاجر وانصار آورد، ابوبكر آن راگشود، پس رسواييهاى قوم را درآن ديد.عمربرخاست وگفت اى على(ع) آن را بازگردان نيازى بدان نداريم. پس على(ع) آن را برداشت و رفت، آنگاه زيد بن ثابت راكه قارى وازكاتبان قرآن بود آوردند، عمر به او گفت: على قرآن را نزد ما آورد و رسواييهاى مهاجرين و انصار نيز درآن بود. رأى ما برآن است كه قرآن را خود گردآوريم وآنچه ازاين گونه درآن است حذف كنيم.زيد پذيرفت و افزود اگر من اين كار را آنگونه كه مى خواهيد به پايان رساندم، آنگاه على(ع) قرآن خود را كه گردآورده است بيرون آورد، آيا آنچه پنداشته ايد باطل نخواهد شد؟عمر گفت: چاره چيست؟زيد گفت: شما بهتر مى دانيد.عمر گفت: چاره اى نيست جز آن كه او را بكشيم واز او راحت و آسوده شويم. پس توطئه كشتن او به دست خالد بن وليد طرح شد ولى او نتوانست آن را اجرا كند، پس چون عمر به خلافت رسيد، از على(ع) خواست تا قرآن خود را به ايشان بسپارد تا بتوانند درآن تغيير و دگرگونى ايجاد كنند.على(ع) فرمود:هيهات راهى بدان نيست. من تنها براى آن نزد ابوبكر قرآن را آوردم كه حجّت برشما تمام شود و روز قيامت نگوييد ما نمى دانستيم يا نديديم. اين قرآن را جز پاكيزگان و جانشينان و فرزندان من دست نخواهند زد.عمر گفت: آيا زمان مشخصى آشكار خواهد شد.على(ع) فرمود:بلى هنگامى كه قائم فرزندان من قيام كند. آن را آشكار مى سازد ومردم را برآن وا مى دارد پس سنت بر پايه آن جارى خواهد بود.)60در روايتى آمده است:(چون اختلاف مصاحف در زمان عثمان بالا گرفت، طلحه از على(ع) پرسيد چرا مصحف خود را كه پيش ازاين بر مردم عرضه كرده بوديد اينك عرضه نمى كنيد. امام پاسخ نفرمود، پس پرسش خود را تكراركرد وگفت پاسخ مرا ندادى. امام فرمود:اى طلحه; از روى عمد پاسخ نگفتم. آيا آنچه مردم مى خوانند ـ همه آن ـ قرآن است، يا در آن چيزى هست كه از قرآن نباشد؟طلحه گفت: تمامى از قرآن است.امام فرمود: اگر همين را بگيريد و بدان عمل كنيد، ازآتش نجات يافته و از بهشتيان خواهيد بود.طلحه گفت: اگر قرآن است مرا بس است.) 61پر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 291]
صفحات پیشنهادی
جلوههاى قرآن در بينش امام خمينى( ره )
صحيفه نور، مجموعه رهنمودهاى امام كه از سوى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در جلدهاى ... بحثهاى امام درباره تفسير سوره حمد كه از طريق تلويزيون پخش مى شد و سپس از .... اين بخش از معارف در قرون نخستين، جنجال عظيمى ميان اهل حديث و معتزله، و اشاعره بر انگيخته است.آن گاه حضرت امام، حديث را از امام على بن الحسين عليهالسلام يادآور شدند كه آن ...
صحيفه نور، مجموعه رهنمودهاى امام كه از سوى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در جلدهاى ... بحثهاى امام درباره تفسير سوره حمد كه از طريق تلويزيون پخش مى شد و سپس از .... اين بخش از معارف در قرون نخستين، جنجال عظيمى ميان اهل حديث و معتزله، و اشاعره بر انگيخته است.آن گاه حضرت امام، حديث را از امام على بن الحسين عليهالسلام يادآور شدند كه آن ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها