محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831636461
احياى ارزشها در حكومت على(ع)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
احياى ارزشها در حكومت على(ع) نويسنده: حجةالاسلام حسين عبدالمحمدى استراتژى سياسى حضرت امير(ع) پيش از ورود به بحث، لازم است اجمالا واژه «سياست» تعريف شود: كلمه «سياست» به معناى تاديب، تربيت و سرپرستى امور است. سائس يعنى مؤدب، مربى و اداره كننده. على(ع) در وصف پيامبر(ص) مىفرمايد: «ثم فوض الى النبى6 امر الدين و الامة ليسوس عباده»; خدا امور دين و امت را به پيامبر واگذارد تا بندگانش را تربيت كند. (1) مؤلف فقه سياسى اسلام در تعريف سياست مىنويسد: «السياسة استصلاح الخلق بارشادهم الى الطريق المنجى فى العاجل و الآجل»; سياست، اصلاح مردم به شكل راهنمايى آنان به راهى است كه موجب رستگارىشان در دنيا و آخرت گردد. (2) در كتاب اقرب الموارد، چنين آمده است: «السياسة المدنية تدبير المعاش مع العموم على سنن العدل و الاستقامة»; سياست عبارت از اداره زندگى مردم بر اساس قسط و عدل است. بنابراين، «سياست» يعنى زعامت و رهبرى جامعه به گونهاى كه سعادت دنيا و آخرت مردم تامين گردد. از اينروست كه مىگوييم ائمه: بزرگترين سياستمداران عصر خود بودند. در زيارت جامعه كبيره، امام هادى(ع) در وصف اهل بيت(ع) مىفرمايد: «و قادة الامم واولياء النعم... و ساسة العباد و اركان البلاد.» اما از آنجا كه اين امانت الهى (حكومت) غالبا در دست اهل دنيا بوده، واژه «سياست» نيز معناى خاصى پيدا كرده است، به شكلى كه آن را قرين مكر و فريب مىشماريم. اين مطلب نيز در جاى خود روشن است كه سياست رهبران در اداره جامعه تابع عقيده آنها مىباشد و اهداف و انگيزه افراد از حكومت، تعيين كننده خط مشى سياسى آنهاست. على بن ابىطالب(ع) در نخستين روز حكومتخود، به صراحت و روشنى، سياستخود را چنين بيان نمودند: «انگيزه من از حكومت احياى دين و برقرارى قسط و عدل در جامعه مىباشد و روش من همان سيره رسول اكرم(ص) خواهد بود و در اين امر با احدى مداهنه و مماشات نمىكنم. به خدا قسم، من در مورد دينم سازش و مماشات نخواهم كرد و اگر من از ديد شما غايب گردم چه كسى به روش رسول خدا(ص) در ميان شما رفتار خواهد كرد؟» (3) برقرارى عدالت در زمينههاى گوناگون اقتصادى و اجتماعى نيزاز اهداف مهم آن حضرت به شمار مىرفت. دراينباره، مىفرمايد: «قد الزم نفسه العدل، فكان اول عدله نفى الهوى عن نفسه. يصف الحق و يعمل به»; خود را ملزم به عدالت نموده و نخستين مرحله عدالت اين است كه خواستهاى دل را بيرون راند، حق بگويد و بدان عمل كند. (4) اما اعمال اين سياست، در جامعهاى كه مدتها در دست اهل دنيا بوده، كار آسانى نيست; زيرا جامعه اسلامى پس از رحلت پيامبر اسلام(ص) به شدت از سيره آن حضرت منحرف شده بود. به طور طبيعى، هدايت هر جامعهاى به مسير صحيح و اصلاح انحرافات، منافع عدهاى را به خطر مىاندازد، جامعه آن روز نيز در عصر على(ع) از اين امر مستثنى نبود. حضرت، جامعه خود را به خوبى مىشناخت و از خطر اين گروهها آگاه بود. بدين دليل، هنگامى كه مهاجر و انصار و عدهاى ديگر از مسلمانان بر در خانه آن حضرت جمع شده بودند، فرمودند: «مرا رها كنيد و به دنبال ديگرى برويد. در آينده، با وضعى مواجه مىشويم كه ابعاد و چهرههاى گوناگونى دارد كه قلبها و عقلهاى شما نمىتواند در مقابل آنها پايدارى كند و ثابتبماند.» (5) اما از زمانى كه آن حضرت حاكميت را پذيرفتبا قدرت و صلابت، در جهت اصلاح امت و نظام اسلامى تلاش كرد و چنان كه در توصيف مؤمن مىفرمايد: «المؤمن نفسه اصلب من الصلد»; مؤمن روحش از سنگ خارا سختتر ومحكمتراست، (6) خود به عنوانيعسوبالمؤمنين، در اجراى احكام الهى و برقرارى عدالت كوچكترين سستى به خرج نداد. حاكميت ارزشهاى اسلامى «الذين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزكوة و امرو ا بالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبة الامور»(حج: 41) «مؤمنان كسانىاند كه هرگاه قدرتى در زمين كسب نمايند، نماز را به پا مىدارند و زكات مىدهند و امر به معروف و نهى از منكر مىكنندوپاياناموربراىخداست.» هر حركت اجتماعى پس از رسيدن به حكومت و كسب قدرت، به طور طبيعى، براى حاكميتبخشيدن به معيارها و ارزشهاى خود و برقرار ساختن آنها، بايد سياستگزارى مناسبى داشته باشد; زيرا در واقع هدف اصلى از مبارزات و انقلابها تغيير و دگرگونى اساسى در فرهنگ حاكم و سياستگزارى درجهت اجراى برنامههاى لازم براى رسيدن به اين هدف مىباشد. مولىالموحدين، علىبنابى طالب(ع)، پيشاز هر اقدامى، درصدد احياى دين وارزشهاى معنوى درحوزه اسلامىبرآمد، همانگونه كه خداى متعال وظيفه مؤمنان به قدرت رسيده را بيان مىفرمايد: مؤمنان كسانى هستند كه اگر به حكومتبرسند نماز را، كه مهمترين و شاخصترين عبادات است، برپا مىدارند و گرفتن زكات و تامين زندگى فقرا را،به عنوان مهمترين برنامه مالى و اقتصادى و امر به معروف و نهى از منكر را به عنوان بهترين برنامه اصلاح جامعه، انجام مىدهند. على(ع) براى تحقق اين سياستبه دو صورت اقدام نمود: الف - تقويت جريانهاى مثبت و سازنده زمينهسازى، تقويت و تحرك براى جريانها، سازمانها و گروههايى كه در جهت مثبت و خير مىباشند يكى از سياستهاى مهم در حكومتحضرت على(ع) بود; زيرا لازمه حاكميت و گسترش معروف وجود زمينههاى مساعد است. بنابراين، آن حضرت(ع) به طور مستمر، از لحاظ مادى و ادارى اين موضوع را مورد توجه قرار مىداد و به عنوان يك سياست ثابت، در كليه برنامهريزيها آن را در نظر داشت. از سوى ديگر، آن حضرت(ع) بر عملكرد دستگاهها و مديران و به كارگيرى خدمتگزاران لايق در امور حساس و كليدى در جهت تقويت و گسترش ارزشهاى دينى و كارهاى نيك نظارت داشت. ب - مبارزه مستمر با جريانهاى انحرافى در هر حركت اجتماعى، عدهاى با روند اصلاح امور مخالفاند. اين گروهها، اگر در نظام اسلامى به شكل منطقى با مسائل مخالفت نمايند حكومت آنها را تحمل خواهد كرد و آنها مىتوانند به زندگى عادى خود مشغول باشند. اما اگر بخواهند عناد بورزند و در مقابل حركتها و اقدامات نظام بايستند قطعا بايد با آنها برخورد مناسبى صورت گيرد. در غيراين صورت، به تدريجبا تبليغات و نفو ذ در اركان حكومت، مشكلات متعددى را ايجاد خواهند كرد. اصل مبارزه مستمر با منحرفان تصفيه دستگاه حكومت از افراد و گروههاى معارض، از اساسىترين اصول نظام اسلامى است. از اين گروه خطرناكتر منافقان هستند كه اگر برخورد قاطعى با آنها صورت نگيرد نظام اسلامى را از درون دچار فساد مىنمايند. على(ع) در اين مورد نيز با قاطعيت و صلابت تمام، با عناصر مخرب برخورد كرد و جنگهاى آن حضرت با گروههاى سهگانه (ناكثين، قاسطين، مارقين) به همين دليل بود. اقدامات اصلاحى حضرت على(ع) از آنجا كه جامعه دينى قريب 25 سال در مسير انحراف از سيره رسول اكرم(ص) حركت كرده بود، در درون خود معضلاتى فكرى و سياسى داشت و لازم بود كه حضرت على(ع) پيش از هر اقدامى، در جهت گسترش حوزه اسلامى به اصلاحات داخلى بپردازد. مهمترين محورها در اين زمينه عبارت بود از: 1- اصلاح نظام فكرى و فرهنگ عمومى; 2- اصلاح مديريت و دستگاه اجرايى. آن حضرت(ع) براى رسيدن به مقصود و ايجاد يك جامعه نمونه اسلامى، در اين محورها فعاليتخود را آغاز كرد و در مدتى كمتر از پنجسال، توانست انحرافاتى كه در جامعه دينى پديد آمده بود تا حد زيادى اصلاح و با عوامل مخرب برخورد كند. ايشان، خود مىفرمايند: «ما امروزه با برادران دينى خود بر سر انحرافات، كجرويها، شبهات وتاويلات باطلى كه دامنگيرشان شده، در حال جنگ هستيم.» (7) الف - اصلاح نظام فكرى و فرهنگ عمومى اصولا رفتار افراد به مقدار قابل توجهى، تابع اعتقادات آنهاست و بدين ترتيب، براى آنكه رفتار شايستهاى از آنها ظاهر شود اصلاح نظام اعتقادى آنان ضرورى است. اگر قرار است كه انسانها مؤدب باشند، اعمال خلاف انجام ندهند و در جامعه، عفيف زندگى كنند بايد آنان را به اين اصول معتقد ساخت. امام على(ع) براى اينكه چنين جامعهاى به وجود آورد، لازم ديد كه ارزشهاى اسلامى را قولا و عملا ترويج نمايد. چنانكه اشاره شد، در عصر خلفاى پيش از آن حضرت، بخصوص در زمان عثمان، بسيارى از ارزشهاى دينى به فراموشى سپرده شد، تعصبهاى قومى احيا گرديد و مساوات اسلامى در روابط اجتماعى از بين رفت و ظلم و فساد به جاى آن حاكم گشت. آنچه در زمان رسول اكرم(ص) ملاك ارزش بود تقواى الهى و فداكارى در راه خدا بود. نه عرب بر عجم برترى داشت و نه عجم بر عرب; اما خليفه دوم اين معيارها را به درستى رعايت نكرد و اين مطلب در زمان عثمان، به اوج خود رسيد. در اين باره، سخن معاويه بسيار گوياست. وى به عاملين خود نوشت: «با عجمها و غلامانى كه تسليم مىشوند به روش عمر بن خطاب عمل كن كه خوارى و ذلتشان در اين است.» (8) مهمترين انحراف دينى از بين رفتن بينش دينى و دنياگرايى مردم بود. على(ع) پيش از هر كارى مصمم بود كه ارزشهاى زمان پيامبر(ص) را زنده كند. سخنرانيهاى عميق آن حضرت و نامههايى كه به فرمانداران خود نوشت در اين مورد بسيار حايز اهميت است. به «مصقلة بن هبيره سيبانى» فرماندار «ارديشر»، در يكى از شهرهاى فارس، نوشت: « درباره تو به من گزارشى رسيده كه اگر درستباشد و اين كار را انجام داده باشى پروردگارت را به خشم آورده و بر امامت عصيان كردهاى. گزارش رسيده كه غنايم مربوط به مسلمانان را، كه به وسيله اسلحه و اسبهايشان به دست آمده و در اين راه خونهايشان ريخته شده است، در بين افرادى از باديهنشينان قبيلهات، كه خود برگزيدهاى، تقسيم مىكنى. سوگند به كسى كه دانهها را در زير خاك شكافت و روح انسانى را آفريد، اگر اين گزارش درستباشد تو در نزد من خوار شدهاى و ارزش و مقدارت كم خواهد بود. آگاه باش كه حق مسلمانانى كه نزد من يا تو هستند در تقسيم اين اموال مساوى است. بايد همه آنها به نزد من آيند و سهميه خود را از من بگيرند.» (9) حضرت على(ع) براى از بين بردن تعصبهاى قومى و برقرارى مساوات اسلامى تلاش فراوان كرد; برخورد قاطع آن حضرت با برادرش عقيل، گوياى اين مدعاست. در نامهاى نيز به يكى از فرمانداران متخلف مىنويسد: «به خدا سوگند، اگر حسن و حسين اين كار را كرده بودند هيچ پشتيبانى و هواخواهى از ناحيه من دريافت نمىكردند و در اراده من تاثيرى نمىگذاشتند تا آنگاه كه حق را از آنان بستانم و ستمهاى ناروايى را كه انجام دادهاند، دور سازم.» (10) او در اوج قدرت، اعلام داشت كه آنچه ملاك حمايت من به عنوان حاكم اسلامى مىباشد «حق» است و فرمود: «ستمديدگانى كه در نظرها ذليل و پستاند از نظر من عزيز و محترماند تا حقشان را بگيرم و نيرومندان ستمگر در نظر من حقير و پستاند تا حق را از آنها بستانم. در برابر فرمان خدا راضى و تسليم امر او هستيم.» (11) مردمى كه بىعدالتىها و تبعيضهاى نارواى دوران عثمان را ديده بودند در حكومت على(ع) نظارهگر عدلبودند، بهگونهاى كهحضرت ملاحظه احدى نمىكرد و از سرزنش هيچكس نمىهراسيد; آنچه در نظر او مهم بود برقرارى عدالت و به دست آوردن رضاى خدا بود. وقتى عقيل، برادرش، از او درخواستبيش از حد بيتالمال مىنمايد با او چنان برخورد مىكند كه براى ديگران نيز درس عبرت باشد. خود مىفرمايد: «عقيل، برادرم، را ديدم كه به شدت فقير شده بود و از من مىخواست كه يك من از گندمهاى شما را به او ببخشم. كودكانش را ديدم كه از گرسنگى موهايشان ژوليده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته، گويا صورتشان با نيل رنگ شده بود. عقيل باز هم اصرار كرد، من به سخن او توجه كردم، او تصور نمود كه من دينم را به او مىفروشم و به دلخواه او قدم برمىدارم و از راه و رسم خويش دست مىكشم. آهنى را در آتش گذاختم، سپس آن را به بدنش نزديك ساختم تا با حرارت آن عبرت گيرد. نالهاى سر داد! گفتم: هان، اى عقيل، از آهن تفتيدهاى كه انسانى آن را به صورت بازيچه سرخ كرده ناله مىكنى اما مرا به سوى آتشى مىكشانى كه خداوند جبار با شعله خشم و غضبش آن را برافروخته است؟!» (12) كسانى كه با روش و منش على(ع) آشنا نبودند گمان مىكردند كه على(ع) اهل معامله است و با رشوه دادن به خواستهاى آنان تن مىدهد. اين گمان باطل، ميراث خلفاى گذشته بود. هنگامى كه شخصى براى تطميع آن حضرت، در نيمه شب، با ظرفى سرپوشيده پر از حلواى خوش طعم و لذيذ به در خانه امام(ع) مىآيد، حضرت مىفرمايد: «آن حلواى شيرين معجونى بود كه من از آن متنفر شدم. گويا آن را با آب دهان مار يا استفراغش خمير كرده بودند. به او گفتم: هديه استيا زكات يا صدقه؟ اين دو بر ما اهلبيتحرام است. گفت: هديه است. به او گفتم: زنان بچهمرده بر تو گريه كنند! آيا از طريق آيين خدا وارد شدهاى كه مرا بفريبى؟ دستگاه ادراكتبه هم ريخته يا ديوانه شدهاى يا هذيان مىگويى؟ به خدا سوگند، اگر اقليمهاى هفتگانه را و آنچه را در زير آسمانهاستبه من بدهند كه خداوند را با گرفتن پوست جوى از دهان مورچهاى نافرمانى كنم هرگز چنين نخواهم كرد.» (13) ب - پاكسازى جامعه از عوامل انحرافى حضرت على(ع) براى اصلاح نظام فكرى جامعه، مجبور شد با خوارج، كه مردمى ظاهرالصلاح و آراسته، قيافههاى حق به جانب گرفته، ژندهپوش و عبادتپيشه اما منحرف از دين بودند، بجنگد. اگر ما به جاى اصحاب آن حضرت بوديم و قيافههايى آنچنان را مىديديم شايد احساساتمان برانگيخته مىشد و بر على(ع) اعتراض مىكرديم كه چرا بر روى چنين مردمى شمشير مىكشى؟! اما على(ع) به اهميت كار خود كاملا آگاهى داشت. لذا، آن را بازگو مىكند و مىفرمايد: «فانا فقات عين الفتنة و لميكن ليجترى عليها احد غيري بعد ان ماج غيهبها و اشتد كلبها»; من چشم فتنه را درآوردم، به گونهاى كه غير از من احدى جرات چنين كارى را نداشت، آن هم پس از آنكه موج درياى تاريكى و شبههناكى آن بالا گرفته بود و هارى آن فزونى يافته بود. اگر على(ع) با خوارج در دنياى اسلام مبارزه نمىكرد احدى غير از او جرات نمىكرد با آنها چنين كارى انجام دهد; زيرا آنان كسانى بودند كه پيشانيهايشان از كثرت عبادت پينه بسته بود و مردمى دينى اما در عين حال، سد راه اسلام بودند و تصور مىكردند كه به نفع اسلام كارى مىكنند، در حالى كه بواقع، دشمن واقعى اسلام بودند. اين اقدام على(ع) راه خلفا و حكام بعد را هموار كرد كه با خوارج بجنگند و آنان را سركوب نمايند. سربازان اسلامى نيزبدون چون و چرا دراين زمينه از حكام پيروى مىكردند;زيراعلى(ع) باخوارج جنگيدهبودودر حقيقت، سيره على(ع) راه را براى ديگران باز كرد كه بىپروا بتوانند با افراد ظاهرالصلاح مقدسمآب پيكار كنند. ج - اصلاح نظام رهبرى و مديريتنقش مديران جامعه در هدايت و سعادت مردم بر كسى پوشيده نيست. در زبان عربى، ضربالمثل معروفى وجود دارد كه مىگويد: «الناس على دين ملوكهم»; مردم دنبالهرو رهبران و مسؤولان خود هستند. اين يك واقعيت اجتماعى است. وقتى كه سران جامعهاى اخلاق نيكو داشته باشند طبعا اغلب مردم نيز در دراز مدت به پيروى از آنان تا حد زيادى واجد همان اخلاق مىگردند. اين خصيصه به تدريج در بين افراد جامعه نفوذ مىكند و به عنوان معيار و ملاك ارزش در سطح جامعه تلقى مىشود. تاثير رهبران اجتماعى در اصلاح جامعه به حدى بالاست كه پيامبر(ص) فرمود: «دو گروه از امت من اگر فاسد شوند امت من فاسد مىشود و اگر به صلاح و نيكى گرايش پيدا كنند امت من صالح مىشود: دانشمندان و مسؤولان (مديران و انديشمندان).» (14) در نظر اسلام، فلسفه رهبرى بر پايه «رهبر براى مردم»، نه «مردم براى رهبر» مبتنى مىباشد و رهبر اسلامى مكلف است كه با دقت و مراقبتخاص، اصول و موازين را رعايت كند و براى تحقق سعادت جامعه تلاش نمايد. على(ع) نسبتبه رهبرى، چنين ديدگاهى داشت. لذا، مىفرمايد: «ايها الناس، ان لي عليكم حقا و لكم على حق; فاما حقكم على فالنصيحة لكم...»; اى مردم، من حقى بر شما دارم و شما نيز بر من حقى داريد; حق شما بر من خيرخواهى در باره شماست. (15) خيرخواهى مورد نظر آن حضرت يك مفهوم اخلاقى محض نيست، كه معمولا به لطف و محبتخوشايند و غير الزامى اطلاق شود، بلكه با توجه به تعريف حكومت و سياست در اسلام - كه عبارت از اداره جامعه با هدف رسيدن به بهترين شكل زندگى در دو قلمرو فردى و اجتماعى است - ضرورتى است كه بدون آن، مفهومى براى حاكم و سياستمدار وجود ندارد. خيرخواهى زمامدار وقتى تحقق پيدا مىكند كه مردم جامعه مانند اجزا و عناصر شخصيت او تلقى شوند. در نتيجه، زمامدار مذكور خوشيها و ناخوشيهاى مردم را در درون خود احساس نمايند. اين احساس و دريافت را در نامهاى كه اميرالمؤمنين(ع) به عثمان حنيف نوشته استبه صراحت مىبينيم: «آيا به اين قناعت كنم كه به من گفته شود اميرالمؤمنين ولى در ناگواريهاى روزگار با آنان شركت نورزم و در سختيهاى زندگى، الگوى آنان و پيشاپيش ايشان نباشم؟» (16) على(ع) برخوردارى كامل از تقواى الهى و درك وظايف خطير رهبرى و خدمتگزارى به اسلام و مسلمانان را از ويژگيهاى لازم رهبر جامعه مىدانست. اما وقتى زمامدارى جامعه را پذيرفت ملاحظه كرد كه از يك سو، تعداد بسيارى از استانداران و فرمانداران كه در زمان خلفا به حكومت رسيدهاند شايستگى احراز اين مقام را ندارند و بدون اصلاح آنها، نمىتواند بر انحرافات اجتماعى فايق آيد و از سوى ديگر، تاييد آنها با استراتژى سياسى آن حضرت نمىسازد. عزل آنها و عدم تاييدشان نيز مشكلاتى را به همراه داشت تا آنجا كه ممكن بود حكومت اسلامى را با بحران مواجه سازد. اما در هر صورت، سياست آن امام مشخص بود: پذيرفتن مشكلات و عزل كليه واليان فاسد; زيرا على(ع) در باب دين، اهل مداهنه نبود، چنانكه صريحا مىفرمايد: «والله لا ادهنت فى ديني»; به خدا سوگند، در مورد دينم با احدى سازش نمىكنم. (17) يعقوبى در اين باره مىنويسد: «على(ع) (وقتى به خلافت رسيد) بجز ابو موسى اشعرى، كليه كارگزاران زمان عثمان را عزل كرد.» (18) دينورى نيز در اين باره مىنويسد: «على(ع) به معاويه نوشت: از كشته شدن عثمان و جمعشدن مردم براى بيعتبا من و اتفاق و هماهنگى ايشان آگاه شدهاى. اكنون يا تسليم شو و بيعت كن و يا آماده جنگ باش. معاويه راه دوم را انتخاب كرد و هزاران مرد جنگى آماده ساخت. طبق گفته مرد عبسى تعداد لشكر او بالغ بر پبجاههزار مرد جنگجو بود. مغيرة بن شعبه نزد على(ع) آمد و گفت: كارگزاران عثمان را باقى بگذار تا قدرتيابى. سپس آنها را عزل كن. ابن عباس نيز بر اين مساله تاكيد كرد ولى على(ع) فرمود:«سازش با افراد فاسد يك لحظه هم ممكن نيست.» (19) اين بدان دليل است كه به اعتقاد على(ع)، اصلاح امتبدون اصلاح حكام امرى ناممكن است. در اين باره، مىفرمايد: «فليست تصلح الرعيه الا بصلاح الولاة. » (20) وقتى معاويه با تكيه بر اين مطلب كه همه از نسل عبد مناف هستيم خطرات را برشمرد و بار ديگر، از مولا على(ع) شام را طلب نمود حضرت در جواب او نوشت: «اينكه شام را طلبكردهاى، من چيزى را كه ديروز ازتو منعكردمامروز بهتو نخواهم داد و اما اينكه نوشتهاى جنگ، همه عرب، جزاندكى، رابه كام خود فرو برده، بدان آنكس كهبه حقبوده جايگاهش بهشتاست و آن كسكه به راه باطل (به كام جنگ فرو رفته) در آتش است.» (21) خداى متعال در قرآن مىفرمايد: «و ما كنت متخذى المضلين عضدا»(كهف: 51); و هرگز گمراهان را به مددكارى نگرفتم. على(ع) هم كه قرآن ناطق است نمىتواند در اين راه سازش كند. رهبر آسمانى براى تربيت مردم بايد با آنان مدارا كند ولى مداهنه و مماشات هرگز; زيرا مدارا صرفنظر كردن از دنيا و مقام خود براى اصلاح دين يا دنياى مردم است، اما مداهنه صرفنظر كردن از گوشهاى از برنامههاى دين و مكتب براى حفظ موقعيتخود يا رسيدن به مقام دنيوى مىباشد. با افراد كمظرفيت، كجفهم و فرارى و براى عفو و اغماض از آنهاست تا جذب مكتب شوند; اما مداهنه، نداشتن خط فكرى و با همه گروهها كنار آمدن و سازشكارى و محافظه كارى كردن است. مهمترين ويژگيهاى حكومت على(ع) با توجه به آنكه يكى از مهمترين عناصر سعادت و رستگارى جامعه، سلامت رهبران سياسى و اجتماعى مىباشد زيرا على(ع) مىفرمايد: «فليست تصلح الرعية الا بصلاح الولاة» (22) - بنابراين، آن حضرت هر كسى را شايسته اين مقام نمىدانست و براى احراز اين مقام شرايطى را لازم مىشمرد. ويژگيهايى كه خود آن حضرت در حد بالايى دارا بود و براى مديران و كارگزاران خود لازم مىديد عبارتند از: الف - حكومتبر دلها و افكار حاكم و رهبر اسلامى بر دلها حكومت مىكند و عناصر مليت، نژاد، زبان و خاك در ايجاد يا تركيب آن سهمى ندارد، بلكه سازنده آن اشتراك انسانها در عقايد، افكار، مبادى و غايات انسانى معين است. حكومت پيغمبر(ص) اين خصيصه را دارا بود. گواه اين مطلب اين است كه پيروان او از گروه و نژاد خاصى نبودند، بلكه از همه طبقات اجتماعى و از هر نژاد و قوميتى زير پرچم او جمع بودند. سلمان فارسى، بلال حبشى، عمارياسر و ابوذر غفارى از نظر مليت و نژاد با يكديگر تفاوت داشتند. نقطه اشتراك آنها ايمان به خدا و تقواى الهى بود; همان شعارى كه حضرت رسول6 براى حكومت و رهبرى خودانتخاب كردهبود. محور حكومت على(ع) بر «حق» قرار داشت و هيج معيار و ملاكى برتر و والاتر از آن وجود ندارد. لذا، در نامهاى كه به يكى از فرمانداران متخلف مىنويسد، بر اين مطلب تاكيد مىنمايد. (23) هنگامى كه مىشنود خلخالى از پاى زنى يهودى بيرون آورده شده استبر سر واليان خود فرياد مىكشد و مىفرمايد: «واى بر من، مگر ممكن است كه در حكومت من، بر كسى جفا شود؟!... آيا مرا وادار مىكنيد كه پيروزى را به ستم به دست آورم؟!» (24) بنابراين، حقمحورى يكى از سياستهاى اصولى در حكومت آن حضرت بود كه هرگز آن را در مورد احدى فراموش نكرد. ب - خدمت، نه تجارت قرآن كريم حاكم و سرپرست اجتماع را به عنوان «امين» و «نگهبان» اجتماع مىشناسد و حكومت عادلانه را نوعى امانت، كه به او سپرده شده است و بايد ادا نمايد، تلقى مىكند و مىفرمايد: «ان الله يامركم انتؤدوا الامانات الى اهلها و اذا حكمتم بين الناس انتحكموا بالعدل»; خداوند فرمان مىدهد كه امانتها را به صاحبانش برگردانيد و وقتى در ميان مردم حكم مىكنيد به عدالت رفتار نماييد. (نساء:58) روش ائمه(ع) عينا همان چيزى است كه از قرآن كريم استنباط مىشود. در نامهاى، حضرت على(ع) به عامل خود در آذربايجان مىنويسد: «مبادا گمان كنى حكومتىكهبهتو سپرده شده يك شكار است كه به دست آوردهاى، بلكه امانتى است كه بر گردنت گذاشته شده و مافوق تو رعايت و حفظ حقوق مردم را از تو مىخواهد. تو را نرسد كه بهاستبداد و دلخواهدرميانمردم رفتار كنى.» (25) در بخشنامهاى، كه براى ماموران جمعآورى مالياتنوشته است، پس از چند جمله موعظه و تذكر، مىفرمايد: «به عدل و انصاف رفتار كنيد. درباره خودتان، به مردم حق بدهيد. پر حوصله باشيد و در برآوردن حاجات مردم كم حوصله نباشيد. شما خزانهداران رعيت، نمايندگان ملت و سفيران حكومتايد. در قلب خود، استشعار مهربانى، محبت و لطف به مردم را بيدار كنيد; مبادا مانند يك درنده، كه دريدن و خوردن را غنيمت مىشمارد، رفتار كنيد; زيرا مردم يا مسلمانند و برادر دينى تو و يا غير مسلمانند و انسانى مانند تو.» (26) ج - دورى از نيرنگ و خدعه صداقت در كار و دورى از نيرنگ و عوامفريبى از امتيازات ديگر رهبر اسلامى است. به امير مؤمنان(ع) گفتند: معاويه سياستمدار زيركى است. فرمود: «به خدا سوگند، معاويه فقط نيرنگ باز و حيلهگر است و (براى نيل به رياست و قدرت به هر وسيله نا مشروعى چنگ مىزند.) اگر اين امور، زشت و نامشروع نمىبود من زيركترين مردم بودم.» بدين دليل بود كه ابن عباس مىگفت: «ما رايت رئيسا يوزن بعلى»; هرگز رهبرى به گرانسنگى على نديدم. (27) د - دورى از تشريفات سادگى رهبر و دورى او از تشريفات يكى از اصول رهبرى اسلامى است. على(ع) با صراحت و به طور مكرر به پيروان خود دستور مىداد كه مبادا به نحوى كه با جباران رو به رو مىشديد با من رفتار كنيد. من و شما بنده خدا هستيم و تنها در پيشگاه او بايد خاضع باشيم و او را ستايش كنيم. در خطبه 214، آن حضرت مىفرمايد: «آنسان كه با جباران و ستمگران سخن مىگويند با من سخن مگوييد، برايم القاب پر طنطنه به كار نبريد، ملاحظهكارىها و موافقتهاى مصلحتى كه در برابر مستبدان اظهار مىدارند در برابر من اظهار مداريد، سازشكارانه با من معاشرت نكنيد، گمان مبريد كه اگر سخنى به حق به من گفته شود پذيرش آن برايم دشوار است و يا از كسى مىخواهم كه مرا تجليل و تعظيم كند. هر كس شنيدن حق يا عرضه شدن عدالتبر او ناخوش و سنگين آيد عمل به حق و عدالتبر او سنگينتر است. پس از اظهار سخن حق يا نظر عادلانه خوددارى نكنيد.» (28) همچنان كه حضرت على(ع) از نظر اجتماعى نمىخواست كه با ديگر مسلمانان تفاوتى داشته باشد، از نظر زندگى فردى و استفاده از بيتالمال نيز امتيازى براى خود قايل نبود و همواره مانند افراد عادى جامعه زندگى مىكرد. امام(ع) در نامهاى كه به عثمان بن حنيف نوشت، چنين متذكر مىشود: «بدان كه هر مامومى امام و پيشوايى دارد كه بايد به او اقتدا كند و از نور دانش او بهره گيرد. آگاه باشيد كه امام شما از دنيايش به همين دو جامه كهنه و از غذايش به دو قرص نان اكتفا كرده است... اگر مىخواستم مىتوانستم از عسل مصفى و مغز گندم و بافتههاى ابريشم براى خود خوراك و لباس تهيه كنم; اما هيهات كه هوى و هوس بر من غلبه كند و حرص و طمع مرا وادار سازد تا طعامهاى لذيذ را برگزينم، در حالى كه ممكن است در سرزمين حجاز يا يمامه كسى باشد كه حتى اميد به دست آوردن يك قرص نان را هم نداشته باشد... .» (29) ه- مراقبت از بيتالمال بر اساس ايمان به «مسؤوليت در پيشگاه خداوند»، در حكومت اسلامى از هرگونه اسراف، حيف و ميل و تحميل بر بيتالمال احتراز مىشود. على(ع) در بخشنامهاى به حكام و فرمانداران مىفرمايد: «قلمها را تيز كنيد، ريز بنويسيد، سطرها را نزديك به هم و كمفاصله بنگاريد، از افزوننويسى بپرهيزيد، تنها به اداى مقصود اكتفا كنيد; به طور كلى، از زيادهروى دورى كنيد; زيرا بيتالمال مسلمانان نمىتواند آن را تحمل كند.» (30) صاحب الغارات مىنويسد: «مجمع گويد: على(ع) هر روز جمعه محل جمعآورى بيتالمال را جاروب مىكرد و آب مىپاشيد، سپس دو ركعت نماز به جاى مىآورد و مىگفت: شما دو تا در روز قيامت در حق من شهادت دهيد كه به حق پر كردم و به حق تقسيم نمودم.» (31) و - تعهد و تخصص امتياز ديگرى كه امام براى يك مدير لازم و ضرورى مىداند، تعهد و تخصص مىباشد. البته آنچه پيش از هر چيز مورد توجه امام قرار گرفته تعهد، ايمان و تقواى يك مدير است. در نامهاى كه على(ع) به فرماندار خود در مصر (مالك اشتر نخعى) نوشت، چنين آمده است: «...در وضع منشيان و كارمندانت دقت كن و كارهايت را به بهترين آنها بسپار و نامههاى سرى و نقشهها و طرحهاى مخفى خود را در اختيار كسى بگذار كه داراى اساسىترين اصول اخلاقى باشد; از كسانى كه موقعيت و مقام، آنها را مست و مغرور نسازد.» عزل استانداران و فرماندارانى كه خلفا منصوب كرده بودند توسط على(ع) در همين راستا بود; چون فساد و عدم تقواى آنها بر امام(ع) آشكار بود. در نامهاى كه به معاويه نوشت، اين نكته را يادآور شده است; مىفرمايد: «شيطان بر تو حكومت پيدا كرده و در رام ساختن تو به آرزوى خود رسيده و همچون روح و خون سراسر وجودت را تحت تسلط خود درآورده است. اى معاويه، كى شما رهبر و رعيت و رئيس ملتبودهايد، آن هم بدون سبقت در اسلام و شرافت والاى معنوى؟» (32) اين سخن امام بيانگر اين نكته است كه رهبر بايد از نظر معنوى در درجاتى بالاتر از مردم عادى باشد تا بتواند اين منصب را تصدى كند. اين مطلب روشن است كه رهبران و مديران جامعه تنها وزرا، استانداران، فرمانداران و امثال آنان نيستند، بلكه هر متصدى امرى عمومى و مقام مسؤول در جامعه به سهم خود، در صلاح و فساد آن شريك است. نتيجه از آنچه كه درباره نقش مديريت در جامعه اسلامى و شرايطى كه امام(ع)براى رهبرى جامعه لازم مىدانست، بهدست مىآيدكه سياست امام(ع) درباره عزل كارگزاران نالايق، بيش از همه قابل توجه و تحسين است. از اينروست كه امام(ع) در جواب ابن عباس مىفرمايد: «وجود معاويه وامثال او را در مسند حكومت لحظهاى تحمل نمىكنم، گرچه اين كار مشكلاتى را به همراه داشته باشد.» (33) برخورد با مخالفان اصلاحات سياستهاى اصلاحى على(ع) در دوران خلافتش مشكلاتى را براى وى پديد آورد تا آنجا كه عدهاى دشمن سرسخت او شدند. اين نيز يكى از افتخارات بزرگ امام(ع) محسوب مىشود; زيرا هر انسان هدفدار، كه در پى عملى ساختن هدفهاى مقدس خود باشد، مصداق قول خداوند است كه مىفرمايد: «يجاهدون في سبيل الله و لا يخافون لومة لائم»(مائده: 54); در راه خدا تلاش مىكنند و از ملامت هيچ سرزنشگرى نمىهراسند. لذا، دشمنان آن حضرت، بخصوص در زمان خودش، اگر از دوستانش بيشتر نبودهاند كمتر هم نبودهاند. على(ع) در راه خدا ملاحظه هيچ كس را نمىكرد و اگر به كسى عنايتى مىكرد براى خدا بود. چنين حالتى قهرا دشمنساز است و روحهاى پر طمع و آزمند را مىرنجاند. گرچه در زمان پيغمبر اكرم(ص) نيز على(ع) داراى مخالفانى سرسختبود، اما دوران خلافتش دوره تجلى دافعه اوست; يعنى به همان نسبت كه تماس آن حضرت با اجتماع بيشتر مىشود جاذبه و دافعهاش بيشتر هويدا مىگردد. على(ع) با سياستهاى اصولى و اصلاحى خود سه گروه را از خود طرد كرد و با آنان به پيكار برخاست: 1- اصحاب جمل كه خود، آنان را ناكثين ناميد. 2- اصحاب صفين كه آنها را قاسطين خواند. 3- اصحاب نهروان; يعنى خوارج كه ايشان را مارقين شمرد. (34) ناكثين از لحاظ روحيه، جزو پولپرستان بودند; صاحبان مطامع و طرفدار تبعيض. سخنان امام درباره عدل و مساوات بيشتر متوجه اين جمعيت است. اما مارقين روح عصبيتهاى ناروا، خشكه مقدسى و جهالتهاى خطرناك داشتند. دسته سوم، قاسطين بودند كه گرفتار روحيه سياستبازى، تقلب و نفاق بودند. آنها مىكوشيدند تا زمام حكومت را در دست گيرند و بنيان حكومت و زمامدارى على(ع) را در هم فروريزند. پی نوشت ها:1- مجمع البحرين، ماده «ساس» 2- ابوالفضل شكورى، فقه سياسى اسلام، ص67 3- «لو غبت عنكم من يسير فيكم بهذه السيرة» (عبدالرزاق، المصنف، ج 10، ص 125) 4- صبحى صالح، نهجالبلاغه، خطبه87 5- «دعوني و التمسوا غيري فانا مستقبلون امرا له وجوه و الوان لاتقوم له القلوب و لاتثبت عليه العقول» (صبحى صالح، همان) 6- نهجالبلاغه، حكمت333 7- نهجالبلاغه، خطبه 120 8- ابنابىالحديد، شرح نهجالبلاغه، ج 8، ص 111; سليم بن قيس، اسرار آل محمد(ص)، ص 150 9- نهج البلاغه، نامه43 10- نهج البلاغه، نامه 41 11- «الذليل عندي عزيز حتى آخذ الحق له و القوى عندي ضعيف حتى اخذ الحق منه. رضينا عن الله قضائه و سلمنا لله امره.» (صبحى صالح، همان، كلام37) 12- صبحى صالح، همان، كلام 224، ص346 13- همانجا 14- ر.ك.به:ميزانالحكمه، محمدى رىشهرى،ماده «صلح» 15- نهجالبلاغه، خطبه216 16- نهج البلاغه،نامه 45 17- نهجالسعاده، ج 2، ص 202 18- يعقوبى، تاريخ يعقوبى، ج 2، ص179 19- دينورى،اخبارالطوال، مهدوى دامغانى، چاپ و نشرنى، ص 178 20- نهج البلاغه، خطبه216 21- نهجالبلاغه، نامه17; مروج الذهب، ج3، ص13 22- نهج البلاغه، خطبه216 23- نهجالبلاغه، نامه 41 24- ابن هلال ثقفى، الغارات، ج1، ص675 25- «و ان عملك ليس لك بطعمة و لكنه فى عنقك امانة و انت مسترعى لمن فوقك ليس لك ان تفتات فى رعية» (نهج البلاغه، نامه 5) 26- همان، نامه 51 27- عيون الاخبار، ج 1، ص 110 28- نهجالبلاغه، خطبه216 29- همان، نامه 45 30- ابن هلال ثقفى، همان، ص 31 31- همان، ص 32 32- نهجالبلاغه، نامه 10 33- دينورى دامغانى، همان، ص 178 34- نهجالبلاغه، خطبه3 منبع:فصلنامه معرفت شماره 18/خ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 418]
صفحات پیشنهادی
احياى ارزشها در حكومت على(ع)
احياى ارزشها در حكومت على(ع) نويسنده: حجةالاسلام حسين عبدالمحمدى استراتژى سياسى حضرت امير(ع) پيش از ورود به بحث، لازم است اجمالا واژه «سياست» تعريف شود: ...
احياى ارزشها در حكومت على(ع) نويسنده: حجةالاسلام حسين عبدالمحمدى استراتژى سياسى حضرت امير(ع) پيش از ورود به بحث، لازم است اجمالا واژه «سياست» تعريف شود: ...
حكومت علي (ع) ؛ انقلاب ارزش ها
حكومت علي (ع) ؛ انقلاب ارزش ها نويسنده: سبحان عصمتى ارزش هاي جامعه جاهلي پيش از اسلامهر انقلابي قبل از اينكه يك پديده سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي باشد يك ...
حكومت علي (ع) ؛ انقلاب ارزش ها نويسنده: سبحان عصمتى ارزش هاي جامعه جاهلي پيش از اسلامهر انقلابي قبل از اينكه يك پديده سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي باشد يك ...
حكومت علي(ع) انقلاب ارزشها
16 جولای 2008 – حكومت علي(ع) انقلاب ارزشها-حكومت علي(ع) انقلاب ارزشها سبحان عصمتي ... ثابت شده اين كه حكومت علي(ع) الگوي تمام عيار و تجسم كامل يك حكومت ارزشي و ... اگر مي بينيم كه در حكومت انقلابي علي(ع) ارزشهاي اسلامي و انساني احيا مي گردد ...
16 جولای 2008 – حكومت علي(ع) انقلاب ارزشها-حكومت علي(ع) انقلاب ارزشها سبحان عصمتي ... ثابت شده اين كه حكومت علي(ع) الگوي تمام عيار و تجسم كامل يك حكومت ارزشي و ... اگر مي بينيم كه در حكومت انقلابي علي(ع) ارزشهاي اسلامي و انساني احيا مي گردد ...
آرمانهاى حكومت از ديدگاه امام على(ع)
آرمانهاى حكومت از ديدگاه امام على(ع) نويسنده:بهرام اخوان كاظمى مقدمهدولت[1] و ... اهداف مورد نظر جامعه انسانى به شمار مى آوردند و ارزش ذاتى را مختص فرد دانسته و دولت را ... ديدگاههاى حضرت، اهداف عاليه حكومت را مى توان چنين دسته بندى نمود:1ـ احياى دين و حاكم ...
آرمانهاى حكومت از ديدگاه امام على(ع) نويسنده:بهرام اخوان كاظمى مقدمهدولت[1] و ... اهداف مورد نظر جامعه انسانى به شمار مى آوردند و ارزش ذاتى را مختص فرد دانسته و دولت را ... ديدگاههاى حضرت، اهداف عاليه حكومت را مى توان چنين دسته بندى نمود:1ـ احياى دين و حاكم ...
نهضت امام حسين ( ع) براي احيا دين اسلام بود
نهضت امام حسين ( ع) براي احيا دين اسلام بود-به گزارش ايرنا ، آيت الله نورالله ... قيام امام حسين (ع ) دين اسلام را احيا كرد-به گزارش ايرنا ،آيت الله علي اسلامي در خطبه هاي نماز ... و اسارت را كه از اواخر حكومت عثمان بر روح جامعهاسلامى حكمفرما شده بود، تضعيف كرد. ... نهضت عاشورا حركتى دينى و در راستاى احياى ارزش هاى الهى بوده و همچون ساير .
نهضت امام حسين ( ع) براي احيا دين اسلام بود-به گزارش ايرنا ، آيت الله نورالله ... قيام امام حسين (ع ) دين اسلام را احيا كرد-به گزارش ايرنا ،آيت الله علي اسلامي در خطبه هاي نماز ... و اسارت را كه از اواخر حكومت عثمان بر روح جامعهاسلامى حكمفرما شده بود، تضعيف كرد. ... نهضت عاشورا حركتى دينى و در راستاى احياى ارزش هاى الهى بوده و همچون ساير .
قيام امام حسين (ع) - ابعاد قيام امام حسين (ع)
نهضت عاشورا حركتى دينى و در راستاى احياى ارزش هاى الهى بوده و همچون ساير ... و براى تكميل سلطه خود درصدد برآمد تا از اشخاصى همچون حسين بن على (ع) بيعت بگيرد. ... كه همواره حكومت هاى خودكامه و رياكار از ناحيه فرهنگ عاشورا در معرض تهديد قرار دارند.
نهضت عاشورا حركتى دينى و در راستاى احياى ارزش هاى الهى بوده و همچون ساير ... و براى تكميل سلطه خود درصدد برآمد تا از اشخاصى همچون حسين بن على (ع) بيعت بگيرد. ... كه همواره حكومت هاى خودكامه و رياكار از ناحيه فرهنگ عاشورا در معرض تهديد قرار دارند.
نماينده ولي فقيه در استان:امام (ره)احيا?ر اسلام شد و استقلال و ...
نماينده ولي فقيه در استان:امام (ره)احيا? ... به مدينه آمد حكومت تشكيل داد و خودش را در راس حكومت بود ؛ حضرت علي (ع) حكومت را ... ه در دنيا ارزش دارد ازبركت قرآن است ما هر?
نماينده ولي فقيه در استان:امام (ره)احيا? ... به مدينه آمد حكومت تشكيل داد و خودش را در راس حكومت بود ؛ حضرت علي (ع) حكومت را ... ه در دنيا ارزش دارد ازبركت قرآن است ما هر?
نويسنده:حسين شيدائيانامام خمينى و احياى نگرش سياسى به ...
احادیث و روایات: امام رضا (ع):ما اهل بيت، وعدههاى خود را براى خودمان، بدهى و دِين ..... نقش مساجد و حسينيهها در احياى فرهنگ و ارزشهاى حماسى عاشورا بر هيچ كس پوشيده نيست. .... كه پس از دوران حكومت پيامبر (ص) و حضرت على (ع) كمسابقه يا بىنظير است امام ...
احادیث و روایات: امام رضا (ع):ما اهل بيت، وعدههاى خود را براى خودمان، بدهى و دِين ..... نقش مساجد و حسينيهها در احياى فرهنگ و ارزشهاى حماسى عاشورا بر هيچ كس پوشيده نيست. .... كه پس از دوران حكومت پيامبر (ص) و حضرت على (ع) كمسابقه يا بىنظير است امام ...
قيام امام حسين (ع ) دين اسلام را احيا كرد
قيام امام حسين (ع ) دين اسلام را احيا كرد-به گزارش ايرنا ،آيت الله علي اسلامي در ... از منكر را امام حسين (ع ) و ياران وفادارش انجام دادند و امروز اين فريضه الهي داراي ارزش ... كه در دين و حكومت ايجاد شده بود نيز از ديگر اهداف فلسفه قيام كربلا بود اضافه كرد:امام .
قيام امام حسين (ع ) دين اسلام را احيا كرد-به گزارش ايرنا ،آيت الله علي اسلامي در ... از منكر را امام حسين (ع ) و ياران وفادارش انجام دادند و امروز اين فريضه الهي داراي ارزش ... كه در دين و حكومت ايجاد شده بود نيز از ديگر اهداف فلسفه قيام كربلا بود اضافه كرد:امام .
امام على(ع) و نحوه نگرش به قدرت
على(ع) واقعا اصول گرا بود و اصول را مهم تر از حكومت مى دانست و در حقيقت قدرت براى ... يكى اين كه سياست دانش احياى مردم است و اگر اين نباشد وسيله اى بى ارزش براى ...
على(ع) واقعا اصول گرا بود و اصول را مهم تر از حكومت مى دانست و در حقيقت قدرت براى ... يكى اين كه سياست دانش احياى مردم است و اگر اين نباشد وسيله اى بى ارزش براى ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها