تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1866203724


نقش دولتها در اتحاد
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

نقش دولتها در اتحاد نويسنده:امانالله شفايي مقدمه با مراجعه به تاريخ فرايند ناموفق اتحاد، مشاهده ميگردد كه در ميان راهكارهاي گوناگوني كه ارايه شده، بر نقش دولتها در اين مورد توجه و تأكيد چنداني نشده است، بلكه بيشترين بار مسئوليت بر دوش انديشمندان و علماي اسلام گذاشته شده است. بدون ترديد نقش انديشمندان و علما در روند تقريب عقيدتي و محو مليتپرستي بسيار برجسته است، اما امروزه از آنجايي كه دولتها توان و ابزارهاي اجرايي نيرومندي را در اختيار دارند، نقش ويژه و برجستهتري در دستيابي به اتحاد اسلامي بر عهده دارند؛ نقشي كه تا كنون دولتهاي اسلامي از آن به دور ماندهاند. از اين رو، با توجه به اهميت نقش دولتها در فرايند اتحاد و ضرورتي كه در اين مورد براي مسلمانان وجود دارد، نوشتار حاضر را بر محور پاسخ به اين سؤال اصلي پي ميگيريم كه دولتهاي اسلامي در جهت تحقق اتحاد مسلمانان چه نقش و جايگاهي دارند. در پاسخ مقدماتي به اين سؤال، اين فرضيه را مطرح ميكنيم كه دولتهاي اسلامي در روند تحقق اتحاد اسلامي نقش سلبي و ايجابي دارند. نكته لازم به ذكر اينكه اين نوشتار با رويكرد تحقيقيـ تحليلي سعي نموده است فارغ از نقد و داوري در مورد عملكرد گذشته و ميزان مشروعيت دولتهاي اسلامي، مباحث موضوع را طرح و تبيين كند. مفاهيم: دولت: دولت از نظر لغوي به معناي «ثروت و مال» است. (دهخدا، 1351ش، ص 410) و در اصطلاح، بنا بر تعريف «معلم بستاني»، دولت عبارت است از سلسله پادشاهاني كه به صورت پيوسته و از يك خاندان بر سرزميني حكومت ميكنند. دولت برگرفته از واژه يوناني «دينسيا» به معناي سلطان است. (بستاني، بيتا، ج8، ص153و157). در اصطلاح عام، كه مقصود ماست، دولت عبارت است از: «مجموعهاي از افراد و نهادها كه قوانين فائقه در يك جامعه را وضع و با پشتوانه قدرت برتري كه در اختيار دارند، اجرا ميكنند» (رني، 1374ش، ص 13). اتحاد: در لغت، عبارت است از «يكي شدن» و آنچه كه مركب از دو چيز يا بيشتر و با نسبتهاي معين باشد به طوري كه چيز سومي از آنها به وجود بيايد كه با اجزاي خود تفاوت كامل داشته باشد. (معلوف، 1380ش، ص 2152). اما از نظر سياستمداران و جامعهشناسان، اتحاد عبارت است از: «ارتباط تعدادي از كشورها يا ايالتها يا شهرها با هم و ورود آنان تحت قدرت واحد فراگير.» (بستاني، پيشين، ج 2، ص 440). مسلمانان: به كسي كه به دين اسلام متدين باشد گفته ميشود. (معين، ج 3، 1363ش، ص4117). حداقل شرط مسلمان بودن آن است كه فرد به اصول اسلام، يعني توحيد، نبوت و معاد ايمان داشته باشد. به حكم آيه شريفه «وَ انِّ هذه اُمِّتُكُمْ اُمِّةً واحدَةً » (مؤمنون23/)، مسلمانان از نظر شهروندي «امت» را تشكيل ميدهند كه از اين لحاظ ارتباطشان با دولت اسلامي تعريف ميشود. نقش سلبي و ايجابي دولتها دولتهاي اسلامي در به نتيجه رسيدن اتحاد ميان ملتهاي اسلامي از يك سو وظيفه بازدارندگي از تشتت و تفرقه و واگرايي ملتهاي اسلامي را برعهده دارند(نقش سلبي) و از سوي ديگر، مكلفاند بسترها و راهكارهاي دستيابي به اتحاد و انسجام ميان ملتهاي مسلمان را فراهم كنند (نقش ايجابي). در ذيل، اين دو نقش دولتها تشريح ميگردد: نقش سلبي دولتها الف) شناسايي و مقابله با موانع دروني اتحاد 1ـ فرقه گرايي اگر به سير تطور فرقهگرايي در جهان اسلام توجه كنيم، در خواهيم يافت كه بسياري از فرقهها و نحلههاي مذهبي و كلامي دستاورد سوء برداشت و عملكرد برخي از رجال ديني و مذهبي بوده است؛ افرادي كه يا به دليل تأثيرپذيري از توطئههاي دشمنان اسلام و يا تحت تأثير هواهاي نفساني، آموزههاي غيراسلامي را در قالب دستورالعملاسلامي به خورد پيروانشان دادهاند. علاوه بر اين، برخي از اين عالمان مسلمان چنان برعقيده و برداشتشان از اسلام تأكيد نمودهاند كه انديشهها و عقايد اسلامي ديگر را عين ضلالت دانسته و چه بسا بر محو فيزيكي پيروان ديگر مذاهب فتوا دادهاند. اگر جمعيت مسلمانان را به دو گروه بزرگ شيعه و سني تقسيم كنيم، در هر دو گروه افراطيوني را ميتوان شناسايي كرد كه به هيچ وجه از جمود عقيدتي خود كوتاه نميآيند و حتي حاضر نيستند با طرف مقابل گفتوگوي علمي كنند. از سوي ديگر، در روند فرقهگرايي، ردپاي روشني از رجال سياسي نيز ديده ميشود. اگر چه امروزه گروهها و احزاب در راه رشد و توسعه سياسي و اجتماعي جوامع نقش مهمي ايفا ميكنند و تعدد احزاب به عنوان شاخصه مردمسالاري به حساب ميآيد، اما حساب اين گروهها و احزاب از گروهها و احزابي كه صرفاً به اختلافات فرهنگي و قوميتي دامن ميزنند جداست؛ فرقهگراياني كه از افتادن آتش به خرمن جامعه سود ميبرند، مصالح عاليه كشور و جامعه را ناديده ميگيرند و پيوسته كوشش ميكنند بخشي از يك كشور را نسبت به دولت و بخشهاي ديگر، بياعتماد نمايند. «تودههاي مردم و امت اسلامي بيشتر تابع رهبران و رجال ديني و سياسي خود هستند. لذا در اين رابطه بايد مستقيماً اين رهبران را مورد مواخذه و سرزنش قرار داد، چرا كه استكبار از طريق اين نوع افراد و يا با استفاده از جهالت و ناداني و حماقت پارهاي از آنهاست كه به تفرقه افكني دامن ميزند» (موثقي، 1371ش، ص 369). 2ـ ناسيوناليسم ناسيوناليسم، مكتبي است كه آرمان يا سياست متحد ساختن تمام افراد كشور را بر اساس مليت دوستي افراطي دنبال ميكند. در واقع، اين مكتب در جوامع اسلامي پس از سقوط خلافت عثماني قوت پيدا كرد و دليل رشد آن، به سرشكستگي جوامع اسلامي در برابر دولتهاي غربي باز ميگردد. از اين رو انديشمنداني كه در اصطلاح، روشنفكر ناميده ميشدند و نيز برخي از سياستمداران، موج مليت دوستي افراطي را به راه انداختند. جنبش «تركان جوان» در تركيه، با عنوان «پانتركيسم» و تلاش برخي از روشنفكران سوري، لبناني و مصري در حركت «پان عربيسم»، نمونههايي است كه برآيند آنها منجر به تشكيل حكومت ضد ديني كماليستها در تركيه و به قدرت رسيدن ناسيوناليستها در كشورهاي مصر، سوريه و عراق شد. البته صرف ميهن دوستي امري ناپسند نيست، اما تهديد و تأثير اين مكتب در تفرقه و اختلاف ميان مسلمانان از آنجا بود كه تأكيد بر اتحاد قومي و تبليغ از كشوري كه محصول سياست استعمارگران بود، ضربه سختي را به اتحاد و يكپارچگي مسلمانان در سطح جهان اسلام وارد ميساخت. در واقع، قرار دادن تودهها در شور و هياهوي قومي و ملي، اذهان آنان را از توجه به امور هممسلكانشان در ماوراي موطن جغرافيايي آنها باز ميداشت. به عبارت ديگر، ناسيوناليستها سعي ميكردند با عبور از روي آوارهاي دين و مذهب، جوامع اسلامي را به سبك غربيان بر اساس اصل «مليت» تجديد بنا كنند و شكي نيست كه آبشخور انديشه ناسيوناليستي، انديشه و الگوهاي غربي بود. شهيد مطهري در اين مورد مينويسد: «استعمار براي اينكه اصل «تفرقه بينداز، حكومت كن» را اجرا كند، راهي بهتر از اين نديد كه اقوام و ملل اسلامي را متوجه قوميت و مليت و نژادشان كند و آنها را سرگرم افتخارات موهوم نمايد. به هندي بگويد تو سابقهات چنين و چنان، به ترك بگويد نهضت جوانان ترك ايجاد كن و «پان تركيسم» به وجود آور. به عرب بگويد روي «عروبت» و «پان عربيسم» تكيه كن و به ايراني بگويد نژاد تو آريايي است و تو بايد حساب خود را از عرب نژاد سامي جدا كني.» (مطهري، 1362ش، ص 35). به هر حال، ناسيوناليست موجي بود كه در كشورهاي اسلامي ايجاد شده بود، اما عواقب آن براي دولتهاي اسلامي و مسلمانان گران تمام شد. به گفته سيد جمالالدين اسدآبادي «تعصب ملي از وجدانيات طبيعي بشر است، اما معناي آن در بسياري از موارد باطل ميشود.» (مدرسي چهاردهي، 1381ش، ص 397). 3ـ استبداد استبداد، يعني «مسلط بودن يك فرمانروا بر سر قوم و تحكم كردن يك يا چند نفر بر تمام ساكنان يك مملكت و ايشان را بر خلاف ميلشان به كاري واداشتن و رأي و اراده خود را مافوق رأي و اراده عموم ملت شمردن». (موسويان، 1381ش، ص 82). با مطالعه كارنامه حكومتها و دولتهاي اسلامي، صفحات تاريك بسياري در مورد تعامل اين حكومتها با تابعانشان مشاهده ميگردد. چه در زمان سلطنتها و خلافتهايي كه اسلامي شناخته ميشدند و چه در قرن اخير كه دولتهاي كوچك و بزرگ اسلامي، شكل كنوني خود را يافتهاند، به ندرت ميتوان حكومتي را پيدا كرد كه از در عدالت و عطوفت با شهروندانش وارد شده باشد. سردمداران اين حكومتها يا از آن نظر كه به اربابان بيگانه خوشخدمتي كنند و يا به دليل خبث باطني، از به كارگيري سركوبگرانهترين شيوهها در جهت خاموش نگه داشتن تودهها دريغ نمينمودند. اين دولتهاي بيكفايت نه تنها در راه رشد و تعالي فكري و توسعه زندگي دنيوي شهروندان قدمي بر نميداشتند، بلكه به عمد آنان را در فقر و ناآگاهي نگه ميداشتند تا مبادا بنيان حكومتشان به خطر بيفتد. هم اكنون بيش از نيم قرن از اعلاميه جهاني حقوق بشر (1948) ميگذرد و تمام كشورهاي اسلامي هم آن را امضا نمودهاند و به آرمانها و اهداف سازمان كنفرانس اسلامي هم تن دادهاند، اما در عرصه عمل، بسياري از كشورها و دولتمردان اسلامي همچنان مستبدانه بر ملتهايشان حكم ميرانند. ضمن آنكه با اعمال سياست تبعيض و بيعدالتي و تفرقهافكني ميان اقوام و پيروان مذاهب در داخل كشور، در عمل، از يك سو، در سطح داخلي، اتحاد ملي را خدشهدار ميكنند و از سوي ديگر، اذهان ملت و جامعه را از تفكر در امور فراملي و ابراز احساسات به مسايل همكيشانشان در ديگر بلاد اسلامي، منحرف مينمايند. 4ـ بي ديني و رذايل اخلاقي «بسياري از اختلافات داخلي و بينالمللي، نتيجه صفات منفي اخلاقي است كه از پيامد تعليم و تربيتهاي مادي ناشي ميشود.» (روزنامه كيهان، 1365/9/2، ص 6). بدون ترديد، بسياري از جوامع اسلامي، از حقيقت اسلام و تعاليم انسانساز آن فاصله گرفتهاند. به رغم تاكيدات فراواني كه خداوند در قرآن كريم در مورد ارزش ايمان و تقوا نموده است، اما بسيارند مسلماناني كه به تعاليم اسلام عمل نميكنند. در نتيجه، اين بيتقيدي فردي به جامعه نيز كشيده ميشود و سيلي از نابهنجاريهاي اجتماعي و رذايل اخلاقي را به دنبال خواهد آورد. آيا جوامعي كه غرق در ارضاي لذايذ و غرايز مادي هستند، گوش شنوايي براي فراخوان اتحاد همبستگي اسلامي خواهند داشت؟ سيدجمالالدين اسدآبادي در اين باره ميگويد: «اگر اوصاف رذيله در نفوس افراد قوي رسوخ نمايد، دشمني و عداوت ميان آنان تشديد ميشود و در ظاهر آنها با هم جمع هستند ولي دلآنها متفرق و از هم جداست.» (اسدآبادي، بيتا، ص 170). 5ـ ناآگاهي و تعارضات فرهنگي بيدانشي و بيخبري مانع ديگري است كه انسجام را به تأخير مياندازد. در اهميت دانش و آگاهي همين بس كه گفته شود با وجود جهل و بيخبري، ارزش اتحاد و انسجام ميان مسلمانان پوشيده ميماند. در واقع، آنچه تاكنون شكافها را تشديد كرده و پروسه همگرايي را به چالش كشيده است، بياطلاعي و يا بياعتنايي به دستورالعملهاي قرآن كريم است كه پيروان اسلام را به اتحاد فراخوانده و آنان را از تفرقه برحذر داشته است؛ «وَ اعْتَصمُوا بحَبْل اللّه جَميعاً وَ لا تَفَرِّقُوا» (آلعمران103/). از اين رو بسياري از انحرافات و گسستهايي كه كار ميان نحلههاي كلامي، مذهبي و گروههاي قومي را به جاهاي باريك كشانيده است، نتيجه جهل و ناآگاهي از عقايد و دلايل ديگران و سرپيچي از تعاليم اسلام است. «كشورهاي اسلامي در اصل اسلام مشتركاند اما داراي بينشها و برداشت متفاوتي از اسلام بوده و داراي مذاهب گوناگون ميباشند كه اين امر همواره ميتواند زمينههاي فكري هر نوع وحدت عمل را به تعويق بيندازد. هنوز بسياري از فرقههاي مسلمان همديگر را كافر ميشمارند و كتابهاي آنها پر از بدگويي به فرقههاي ديگر است.». (فوزي تويسركاني، 1377ش، ص170). بسياري از اختلافات فكري وعقيدتي و پيامدهاي فاجعهبار آن، ريشه در اين مسئله دارد كه طيفها، نحلهها و فرقههاي اسلامي سخنان يكديگر را نميفهمند و از انديشههاي سايرين اطلاع درستي ندارند. شايد مهمترين دليل اين مسئله آن باشد كه مسلمانان در سطح جهان پراكندهاند و تفاوتهاي زباني، نژادي و نظري، ارتباط و تعامل را ميان آنان با مشكل روبهرو كرده است. از اين رو بسياري از مسلمانان در مورد همكيشانشان فقط به شنيدهها اكتفا ميكنند و اين امر موجب انعكاس غير واقعي انديشهها ميشود و تعارض و تضاد مذهبي و كلامي را در پي خواهد داشت. شهيد مطهري در اين باره ميگويد: «نميخواهيم ادعا كنيم كه تمام اختلافات مسلمين از نوع سوء تفاهم است. خير، چنين ادعايي هم نداريم. آنچه ما در صدد آن هستيم اين است كه فرق و مذاهب اسلامي يكديگر را آن طور كه هستند بشناسند و تصور كنند، قصورات دروغ و موهوم را از خود نسبت به برادران خود دور كنند.» (روزنامه جمهوري اسلامي، 1364/9/4، ص5). 6ـ وابستگي به بيگانگان بخش عمده اختلافات ميان ملتهاي اسلامي مرهون وابستگي كشورهاي اسلامي به بلوكهاي قدرتمند جهان است. واقعيت اين است كه هرچند بسياري از كشورهاي اسلاميعضو جنبش عدم تعهد هستند اما به شكلي به قدرتهاي بزرگ وابستهاند. بسياري از رژيمهاي كشورهاي اسلامي با حمايتهاي مالي و سياسي بيگانگان روي كار آمدهاند و معدود كشورهايي كه سعي ميكنند تا اندازهاي استقلال عمل نشان دهند، تحت فشار قرار ميگيرند. همچنين، از نظر اقتصادي، كشورهاي اسلامي توسعهيافته نيستند و اقتصاد تك محصولي ضربه شديدي بر حيات اقتصادي آنان وارد ميكند. بيشتر كشورهاي عربي با فروش نفت امرار معاش نموده و اين منبع بيبديل و حياتي را با كالاهاي مصرفي و لوكس غربي معاوضه ميكنند. از اين رو به روشني مشاهده ميشود كه نوسان قيمت نفت، بر اقتصاد اين كشورها تأثير بسيار زيادي دارد. بعضي از كشورهاي اسلامي اقتصادي متكي بر كشاورزي سنتي دارند كه اين سيستم اقتصادي با كشاورزي مكانيزه و پربازده قدرتهاي بزرگ، قابل مقايسه نبوده و قدرت رقابت با آن را ندارد. از نظر دفاعي و نظامي نيز كشورهاي اسلامي وامدار بيگانگان هستند. خريد هنگفت تسليحات، انعقاد پيمانهاي دفاعي با كشورهاي غربي، در اختيار گذاشتن پايگاههاي نظامي به بيگانگان و برگزاري مانورهاي مشترك با آنان، همگي از وابستگي نظامي اين كشورها حكايت دارد. بنابراين، عدم خودكفايي و وابستگي، دولتهاي اسلامي را از فرايند انسجام اسلامي دور ميكند، زيرا وابستگي به بيرون، فرصت همبستگي با درون را سلب مينمايد. 7ـ اختلافات سياسي ميان كشورها بسياري از كشورهاي اسلامي كه هم اكنون از لحاظ سياسي مستقل به شمار ميروند و عضو سازمانهاي بينالمللي، از جمله سازمان كنفران اسلامي، ميباشند. دولتهايي هستند كه استعمار به آنان سر و شكل داده است. جاي ترديد نيست كه قدرتهاي چپاولگر غربي براي اداره بهتر ممالك اسلامي و تقسيم منابع و امتيازات آنها ميان خود، به سابقه و تاريخچه جوامع اسلامي توجهي نكردند و اشتراكات مذهبي و قومي آنان را در نظر نگرفتند. همين مسئله باعث شد بعضي دولتهاي جديد با تركيب ناهمگون نژادي و مذهبي ترسيم شوند و مفاهيم قوميت، مذهب، اكثريت و اقليت در اين دولتها برجسته شود و بستر لازم براي اوجگيري اختلافات داخلي فراهم گردد. تعارضات به سرعت از داخل فراتر رفت و پاي دولتهاي مجاور نيز به ميان كشيده شد. امروزه برخي كشورهاي اسلامي با يكديگر اختلافات مرزي عميق دارند. «اين نشانهاي از پيروزي قدرتهاي استعماري است كه توانستهاند «امت اسلامي» را به بيش از پنجاه كشور تقسيم كنند. مرزبندي ميان اين كشورها به گونهاي است كه همواره موجب تشنج، ناآرامي، برخورد و جنگ ميشود. قطبهاي سياسي بينالمللي همواره با نيرنگها و توطئههاي گوناگون اين جو را تشديد ميكنند تا پيوسته از آن بهرهبرداري كنند و دشمنيها را افزايش دهند.» (معرفت شناسي اسلامي، 1374ش، ص 20). ب) شناسايي موانع بيروني اتحاد و مقابله با آن 1ـ امپرياليسم از زماني كه پاي قدرتهاي امپرياليستي به سرزمينهاي اسلامي باز شد، اختلافات و تنشهاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي جوامع اسلامي به شدت افزايش يافت. استعمارگران غربي كه از يك سو در زمينه علم و تكنولوژي تواناييهاي زيادي به دست آورده بودند و از سوي ديگر، امكانات و منابع موجود آنها جوابگوي سياستهاي اقتصادي بلندپروازانه آنان نبود، چاره كار را در چنگ انداختن بر سرزمينهاي دوردست ديدند، به ويژه از زماني كه در منطقه خاورميانه منبع حياتبخش اقتصاد جهاني، يعني نفت، كشف شد. از آن پس منطقه خاورميانه كه بخش مهمي از جهان اسلام به شمار ميرود و به دليل وجود قبله اول و دوم مسلمانان در آن، به عنوان قلب تپنده جهان اسلام محسوب ميشود، بسيار اهميت يافت. از اين رو دستاندازي بر چنين منبع حياتي جز با در پيش گرفتن سياست مزورانه تفرقهافكني ميسر نبود. مهمترين حربه استعمار در اين مورد، ترغيب بسياري از روشنفكران و تحصيلكردگان غربي به راه انداختن جو ناسيوناليستي و استخدام و به قدرت رساندن مهرههاي مزدور بر مناطق قطعه قطعه شده جهان اسلام بود. تشكيل دولتهاي كوچك و وابسته، در عمل، ارتباط فرهنگي، عقيدتي و اشتراكات ملي و ديني ميان مسلمانان را از هم گسست. «الويش هينبوش» انديشمند غربي در مورد شكل كنوني خاورميانه مينويسد: «امپرياليسم با قطعه قطعه كردن منطقه ]خاورميانه [آن را به كشورهاي متعدد بسيار، نسبتاً ضعيف و تا حدودي غيرواقعي و ظاهري تبديل كرده است. اين دولتها كه دچار نا امني و اختلاف با يكديگر هستند، در پي جنگ قدرتي كه اين تقسيمبنديها در پي داشته است، به دنبال حاميان و منابع خارجي هستند». (الويشس هينبوش، 1382 ش، ص 22). هم اكنون نيز اين سياست با شكل و لعاب نوين «استعمار نو» با اهداف ثابت و واحدي دنبال ميشود. آيا بحرانهايي كه امروزه جهان اسلام با آن دست و پنجه نرم ميكند، مانند تهاجم آمريكا به عراق و افغانستان و وجود جنگهاي منطقهاي ميان كشورهاي اسلامي در دو سه دهه گذشته، محصول استراتژيستهاي قدرتهاي تماميت خواه نيست؟ «امروزه بهانههاي آمريكا و هم پيمانش از لشكركشي به مناطق استراتژيك جهان اسلام با هدف ممانعت از پيشرفت كشورهاي اسلامي و عارض كردن فقر بر مسلمانان و ايجاد انشقاق و اختلاف ميان كشورهاي اسلامي اجرا ميشود. سياست انگليس در «تفرقه بيانداز و حكومت كن» هم چنان كارايي خود را حفظ كرده است.» (واعظي، 1380ش، ص 48). 2ـ صهيونيسم هنگامي كه هرتصل ايدهپرداز «دولت يهود»، در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، به دنبال جاي پاي محكمي براي يهوديان آواره و سرگشته ميگشت، دولتهاي اسلامي خطر آن را جدي نگرفتند. سران دولتهاي اسلامي، به ويژه كشورهاي عربي، زماني به خود آمدند كه غده صهيونيسم در قلب جهان اسلام، يعني فلسطين، ريشه دوانيده بود. تلاشهاي دير هنگام برخي كشورهاي عربي و مبارزان فلسطيني، كارگر واقع نشد و رژيم اسرائيل در سال 1948 در خاك فلسطينيان اعلام موجوديت كرد. از آن پس اتحاد و ائتلافهاي شكننده اعراب در راه اندازي چندين جنگ عليه اسرائيل راه به جايي نبرد و امروزه مسلمانان به مصيبت حاصل از وجود اسرائيل در قطب مهمي از جهان اسلام، گرفتارند. در مباحث پيش رو خواهيم گفت كه همين مسئله ميتواند محور اتحاد كشورهاي اسلامي و مسلمانان قرار گيرد. اما مهم اين است كه هم اكنون وجود رژيم اسرائيل و سياستهاي حاميان آن، در همگرايي و انسجام كشورهاي اسلامي و فلسطينيان خدشه وارد نموده است. به روشني مشاهده ميشود كه كشورهاي مصر و اردن و تشكيلات خود گردان با اين رژيم سازش كردهاند و كشورهايي مانند سوريه و لبنان و برخي گروههاي فلسطيني همچنان سنگر مقاومت را نگه داشتهاند. همچنين برخي دولتهاي اسلامي غيرعربي، همانند تركيه، با اين رژيم روابط استراتژيك دارند و برخي كشورها مانند جمهوري اسلامي ايران، دشمن شماره يك اسرائيل به شمار ميآيند. به هر حال، صهيونيسم از گذشته تاكنون در اختلافافكني ميان دولتهاي اسلامي در گام اول و مسلمانان در گام دوم، سهم بزرگي داشته است. تاكنون به پرسش بيدارگري هم چون مرحوم كاشف الغطا، جوابي داده نشده است كه: «چرا كشورهاي اسلامي فقط غنايم جنگي استعمارگران شدند و سرزمين مقدس فلسطين نصيب صهيونيستهاي سرگردان شد و پس از جنگ جهاني دوم باقيمانده فلسطين و اسكندرون براي هميشه از بين رفت؟» (كاشف الغطا، بيتا، ص 170). 3ـ رواج انديشههاي مخرب غربي استفاده از تجربيات و دستاوردهاي غربيان در علوم تجربي و بسياري از حوزههاي علوم انساني نه تنها محكوم نيست، بلكه لازم است. اما انديشه و تفكرات غربي زماني تهديد به شمار ميآيد كه با آموزهها و تعاليم و نظريههاي اسلامي در تضاد باشد. بيشك دوران مدرن در غرب، بر بنيان گرايش به اومانيسم (انسانگرايي) استوار شده است. «سكولاريسم» نيز برآمده از همين گرايش است. انديشه سكولاريسم كه انسان را دنياگرا بار آورده است، انديشه پيروز در جهان غرب است. براساس اين انديشه، دين متعلق به حوزه خصوصي است و صرفاً انسان را با آخرت متصل ميكند. در قرن گذشته، بسياري از روشنفكران مسلمان و تحصيل كردگان در غرب با كولهباري از همين قبيل انديشهها به جوامع اسلامي بازگشتند و در ترويج آن بسيار تلاش نمودند. متأسفانه تلاشهاي آنان تا حدود زيادي نتيجه داده است و امروزه گرايش به «ليبراليسم»، «سكولاريسم»، «اومانيسم» و «فيمينيسم» انديشههاي اصيل اسلامي را هدف قرار داده است. 4ـ تهاجم فرهنگي پس از تهاجم انديشههاي غربي، تهاجم فرهنگي، به عنوان ابزار دشمنان در از هم گسيختگي جوامع اسلامي و تفرقه ميان مسلمانان به شمار ميآيد. اين معضل امروز بسيار بيشتر از گذشته، اذهان مسئولان و انديشمندان متعهد مسلمان را به خود مشغول كرده است. ورود بيرويه محصولات و كالاهاي فرهنگي غرب از يكسو و تقليد و الگوبرداري از طرز زندگي، نوع پوشش، نوع تعامل با ديگران، سبكها و متدهاي آموزشي ـ تربيتي، از سوي ديگر، عرصه را براي سنتهاي ملي و فرهنگ اسلامي تنگ كرده است. پيامد اين هجمه آن است كه امروزه جوامع اسلامي با مصايبي مانند «بحران هويت»، «تنزل جايگاه خانواده»، «ولنگاري اخلاقي» و از همه مهمتر «بيديني و خداگريزي»، روبهرو ميباشند. با اين اوصاف آيا صحبت از اتحاد و يكدلي ميان ملتهاي اسلامي سودمند خواهد بود؟ 5ـ جهاني شدن جهان اسلام ناخواسته با پديدهاي روبهرو شده كه تمام عرصههاي زندگي آن را در بر گرفته است. در عرصههاي اقتصاد، فرهنگ، سياست و اجتماع، جهاني شدن مصداقهاي روشني دارد. در برخورد با اين پديده كه نشات گرفته از فرهنگ و اقتصاد غالب غرب است، راهكار واحدي وجود ندارد. برخي افراد خوشبين، از جهاني شدن استقبال كرده و با آغوش باز آن را پذيرفتهاند. اما برخي با فرضيات بدبينانه در صدد تقابل با آن برآمدهاند. ولي واقعيت اين است كه اين پديده براي كشورهاي اسلامي و مسلمان هم فرصت است و هم تهديد. فرصت از آن جهت كه امكان تعامل و ارتباط با تمام مناطق جهان را در تمام عرصههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي براي آنها آماده كرده است. ولي همين پديده ميتواند تهديد جدي نيز تلقي شود و دستاوردهاي خطرناكي براي فرهنگ، اعتقادات و حتي اقتصاد و سياست يك جامعه به دنبال داشته باشد. 6ـ تروريسم در واقع «تروريسم» سنتز سياستهاي استعماري و هجمه فرهنگي ـ نظامي امپرياليست به ممالك اسلامي است. به گفته ديويد پالتز «تروريسم امروز از جهات مختلف مخلوق مستقيم نظام سلطه است». (پالتر، 1381ش، ص 281). در نظام سلطه سياست «برداشت از كاشت اختلاف» در جوامع اسلامي، «تروريسم» را نتيجه داده است و آتش اين پديده اكنون دامان به وجود آورندگان آن را نيز گرفته است. اما تروريستها بيش از آنكه به منافع غربيان لطمه بزنند، به انسجام و همبستگي جوامع اسلامي ضربه ميزنند. اين گروههاي افراطي بر اساس برداشت جمود گرايانهشان از اسلام، از اجراي خشونت بارترين و بيرحمانهترين شيوهها در جهت كشتار و به رعب و وحشت اندختن مسلمانان، به خصوص پيروان ديگر مذاهب اسلامي، باكي ندارند. از نظر مسلمانان، دهشتافكنان كساني هستند كه با انديشههاي انعطافناپذير غيرگفتماني، سعي در حذف فيزيكي پيروان ديگر مذاهب اسلامي دارند. در اين ديدگاه، برخلاف آنچه سياستمداران غربي بيان ميكنند، گروههاي آزاديبخش و اشغالستيز، همانند رزمندگان حزبالله و فلسطينيان، نه تنها تروريست نيستند بلكه مجاهدان در راه خدايند. قرآن كريم درباره عظمت عمل مجاهدان ميفرمايد: «فَضِّلَ اللّهُ الْمُجاهدينَ باَمْوالهمْ وَ اَنْفُسهمْ عَلَي الْقاعدينَ دَرَجَةً» (نساء95/). نقش ايجابي دولتها الف) فراهم نمودن بسترهاي اتحاد 1ـ دينمداري و نهادينه كردن فضايل همانگونه كه رواج انديشه جدايي دين و سياست و رشد افسار گسيخته رذايل اخلاقي، جوامع مسلمان را دچار تفرقه مينمايد، دينمداري و نهادينه شدن فضايل انساني و اخلاقي نيز ريشه اختلافات را ميخشكاند و بستر اتحاد و انسجام اسلامي را فراهم ميكند. دينمداري علاوه بر آنكه از نظر دروني براي انسان نتايج فراواني داشته و صفات پليد را از انسان ميزدايد و او را در مسير تعالي و كمال قرار ميدهد، احساسات و عواطف ديني انسان را نيز نسبت به هم نوعان و همكيشانش بر ميانگيزد. خداوند در بسياري از آيات قرآن، مسلمانان را به تدين و تعبد، به عنوان راه نجات آنان، دستور داده است؛ «قُلْ يا عباد الِّذينَ آمَنُوا اتِّقُوا رَبِّكُمْ»(زمر10/). همچنين، دينمداري را موجب نااميدي دشمنان دانسته است: «الْيَوْمَ يَئسَ الِّذينَ كَفَرُوا منْ دينكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن» (مائده3/). البته اصل دين بايد از خرافات و موهومات پالايش شود تا پندارهاي عقلاني از آموزههاي اسلام مخدوش نگردد. بنابراين، حفظ اساس دين اسلام از تحريفات و خرافات و گرايش به آن، نهادينه شدن فضايل را به دنبال خواهد داشت. نميتوان پذيرفت كه كسي ديندار باشد اما به تعاليم دين عمل نكند زيرا دين اسلام داراي تعاليم، احكام و آموزههاي اعتقادي و اخلاقي است كه عمل بر طبق آنها طاقتفرسا نيست و با اراده قوي و ممارست ميتوان صفات و فضايل انساني و اخلاقي اسلام را در دولت وجود، نهادينه كرد. يكي از مهمترين فضايل، نوع دوستي و برادر دوستي است. به فرموده قرآن كريم، مسلمانان برادران يكديگر هستند: «انِّمَا الْمُوْمنُونَ اخْوَةٌ» (حجرات10/) و وقتي هر مسلماني باور داشته باشد كه مسلمانان ديگر برادران اويند، تمام آنچه را كه براي برادران خوني خود ميخواهد، براي برادران ايماني خود نيز خواهد خواست. 2ـ مشروعيتيابي دولتها و نفي استبداد «مشروعيت، توجيهي از حاكميت است؛ يعني توجيهي از حق فرمان دادن و اطاعت كردن. قدرت هنگامي مشروعيت پيدا ميكند كه فرمان اطاعت، توأم با حق و حقانيت تلقيشود.» (فيرحي، 1383ش، ص 21). اگر مسئولين دولتهاي اسلامي بخواهند كاركرد اسلامي داشته باشند، بايد اصلاحات را از خويشتن آغاز كنند. از نظام و دولتي كه با زور سرنيزه بر شهروندانش حكم ميراند، صداي مخالفان را در نطفه خفه ميكند، آزاديهاي مدني و حقوق بشر را نقض ميكند، ظالمانهترين قوانين را وضع و اجرا ميكند و در برابر قدرتهاي بيگانه از سيستم «ارباب رعيتي» متابعت ميكند، نميتوان انتظار داشت كه ابتدا در كشور وحدت ملي به وجود آورد و سپس شرايط تعامل ميان شهروندان مسلمان خود را با ديگر مسلمانان تسهيل نمايد. انديشههاي وحدتبخش زماني در جامعه نشو و نما ميكند كه ملتها در فضاي باز و آزاد سياسي قرار داشته باشند. رژيمي كه نخبگان و انديشمندان خود را كه فراملي ميانديشند و عمل ميكنند به اتهام خيانت و توطئه سركوب ميكند، مجالي براي تعامل و همانديشي ميان مسلمانان باقي نخواهد گذاشت. البته نميتوان با قاطعيت، ملاك و معيار واحدي براي مشروعيت حكومت نظامها تعيين كرد، اما همين قدر ميتوان گفت كه حكومتهايي كه بر اساس خواست و اراده ملتها شكل ميگيرند و به قوانين و تعاليم اسلام پايبندند و در اجراي آن كوشش ميكنند، بخش بزرگي از معيارهاي «حكومت اسلامي» را به دست آوردهاند. آنگاه از اين حكومتهاي مشروع يا نسبتاً مشروع، انتظار ميرود كه زمينه و بستر تعامل و پيوند ديني مسلمانان را فراهم نمايند، زيرا «هيچ حكومتي از فخر فروشي بر ملتش به سروري نخواهد رسيد، بلكه برعكس، آن چه حكومتها را اعتبار ميبخشد و به آنها وجهه ميدهد خفض جناح در برابر ملت و ايستادگي در برابر دشمنان آن است.» (روزنامه جمهوري اسلامي، 1364/9/7، ص 11). 3ـ نهراسيدن رهبران از اتحاد ملتها حقيقت آن است كه بسياري از دولتها و دولتمرداني كه بر ملتهاي مسلمان حكومت ميكنند از يكپارچگي و همبستگي آنها بيمناكاند. زيرا حركت به سوي اتحاد، اهميت مرزها را كمرنگ ميكند. از اين رو آنها هراس دارند كه اقتدار آنان در پيامد اين طرح تضعيف شده و يا از بين برود. به همين دليل، بيشتر دولتهاي اسلامي تا به حال نه تنها به طرح اتحاد كمك نكردهاند، بلكه بسترهاي ضد آن را فراهم نموده و خط مشي اختلاف افكني را در پيش گرفتهاند. ابوبكر خوجعلي، از علماي اهل سنت در اين باره ميگويد: «متأسفانه يكي از عوامل وجودي تفرقه در جهان اسلام همانا هراس رهبران سياسي از تحقق وحدت اسلامي بوده است، زيرا چه بسا حاكماني كه بقاي حكومت خويش را در گرو ايجاد تفرقه و دو دستگي و عمل به تز باطل «تفرقه بينداز، حكومت كن» دانسته، با تشديد اختلافات قومي و فرقهاي مردم پاك نيت را به جان هم انداخته، زمينه انحطاط و عقب ماندگي اقتصادي و فرهنگي و نظامي امت اسلامي را فراهم ساختند.» (خوجعلي، 1379ش، ص 208). رهبران دولتهاي اسلامي بايد بدانند كه تحقق انسجام مطلوب ميان مسلمانان هم به نفع آنان و هم به نفع كليت جهان اسلام است و چنانچه پروسه اتحاد به سرانجام برسد مايه عزت و عظمت تمام مسلمانان خواهد شد. از اين رو دولتهايي كه خود را اسلامي ميدانند و يا منتسب به اسلام هستند، بايد به هنگام ضرورت، از حلاوت چند روزه دولتداري صرف نظر نموده و خواستهها و منافع شخصي خود را در راه تحقق اين آرمان متعالي مسلمانان، فدا كنند. ب) شناسايي قابليتهاي مسلمانان 1ـ اشتراكات عقيدتي به حكم آيه شريفه «انِّ الدَّينَ عنْدَ اللّه الاْسْلامُ» (آل عمران19/)، تمام كساني كه به اصول اين دين اعتقاد داشته باشند، مسلماناند. هر چند روند تكوين اعتقادات فرعي و كلامي و شكل گيري فرقههاي مذهبي بايد آسيب شناسي شود، اما نبايد اشتراكات عقيدتي اصلي و اساسي همانند اعتقاد به وحدانيت خداوند، رسالت پيامبر اسلام، اعجاز قرآن و اصل معاد كه تمام فرقههاي اسلامي به آن معتقدند، ناديده انگاشته شود. علاوه بر آن، منابع فقهي مانند قرآن، سنت و عقل از مشتركات پيروان اسلام به شمار ميآيند و مسلمانان در بسياري از فروعات و احكام دين مثل نماز، روزه، حج و زكات مانند هم عمل ميكنند. از سوي ديگر، بسياري از تفاوتهاي موجود در كلام و احكام، نتيجه ترويج موهومات و خرافات توسط عوامفريبان و دشمنان اسلام ميباشد. 2ـ پيشينه تمدني و فرهنگي به گواهي تاريخ، دين اسلام پس از آنكه گسترش پيدا كرد، بنيان تمدن و فرهنگي را گذاشت كه براي قرنها در جهان سيادت مينمود. پيشرفتها و اكتشافات علمي، در كنار توسعه جغرافيايي، از مسلمانان در نزد ديگر فرقههاي ديني، ملتي متمدن و با فرهنگ ساخته بود؛ فرهنگ و تمدني كه بر اساس آموزهها و تعاليم اسلام استوار بود. اما افول اين تمدن در چند قرن اخير به برخي عوامل بيروني و دروني بستگي دارد. ولي نكته مهم اين است كه بازگشت به سابقه طلايي تمدني و فرهنگي اسلام، دلهاي مسلمانان را به هم نزديك خواهد كرد و دولتهاي اسلامي كه ابزارهاي نيرومندي را در اختيار دارند ميتوانند تمدن اصيل و فرهنگ بالنده اسلامي را به جايگاه دوران شكوفايياش بازگردانند. هرچند «اين ادعا كه جهان اسلام بعد از قرن پانزدهم(نهم قمري) در بربريت فرو رفت و نتوانست هيچ ارزش فرهنگي خلق كند، ادعايي واهي است» (بارتلد، 1383ش، ص 141). به اذعان بسياري از انديشمندان غربي، توسعه تكنولوژيكي غرب وامدار پيشينه تمدني و فرهنگي مسلمانان است. مونتمگري وات در اين مورد مينويسد: «اسلام نه تنها در توليدات مادي و اختراعات تكنولوژي اروپا شريك است و نه تنها اروپا را از نظر عقلاني در زمينههاي علم و فلسفه برانگيخت، بلكه اروپا را واداشت تا تصوير جديدي از خود به وجود آورد. وظيفه ما اروپاييان غربي است كه هم چنان به مديون بودن عميق خودمان به عرب و جهان اسلام اعتراف كنيم.» (وات، 1378ش، ص 143) 3ـ اهميت ژئوپولتيك «نگاهي به نقشه جهان، ما را با اين حقيقت آشنا ميسازد كه اگر جهان اسلام با توجه به موقعيت جغرافيايياش جايگاه واقعي خود را در جهان درك كند، ميتواند علاوه بر آنكه مكمل قدرتهاي بزرگ نباشد، خود هسته اصلي يك قدرت بزرگ جهاني به حساب آيد.» (عزتي، 1380ش، ص 165). خوشبختانه از نظر استقرار سرزميني، بسياري از كشورهاي اسلامي در مهمترين مناطق جغرافيايي جهان قرار گرفتهاند؛ مناطقي مانند خاورميانه، شمال آفريقا و آسياي ميانه كه داراي موقعيت سوقالجيشي مهمي ميباشد. به عبارت ديگر، گلوگاه ارتباطي شرق و غرب و شمال و جنوب جهان در اختيار مسلمانان است. از سوي ديگر، كشورهاي اسلامي با جمعيتي زياد، بستر بزرگي از نعمتها و ثروتهاي خدادادي، به ويژه نفت را در اختيار دارند. «جهان اسلام بخش اعظم ثروتهاي شناخته شده جهان را در اختيار دارد، نيروي كار فراوان و امواج نيروي انساني آن در زمينههاي بكري كه براي فعاليتهاي همه جانبه در خود دارد، اين مجموعه را به صورت يك مجموعه منحصر به فرد در سطح جهاني در آورده است. اما چه بايد كرد كه چنين مجموعهاي بيش از هر چيز ديگري از تفرق نيروها رنج ميبرد.» (روزنامه جمهوري اسلامي، 1364/9/5، ص 1). 4ـ بحرانهاي منطقهاي وجود تشنج و بحرانهاي داخلي و منطقهاي، در دراز مدت به نفع هيچ كسي نخواهد بود، اما بايد پذيرفت كه جهان اسلام با بحرانهاي زياد و عميقي از جمله مسئله فلسطين، لبنان، كشمير، عراق و افغانستان روبهرو ميباشد. ما بحرانهاي موجود را فرصت بالقوه اتحاد ميدانيم، زيرا همانديشي و همكاري دولتهاي اسلامي در رفع اين بحرانها، شرايط و تمهيدات اتحاد جهاني مسلمانان را تسهيل خواهد كرد. هم اكنون نيز مشاهده ميشود كه فجايع و مصيبتهايي كه بر مردم كشورهاي اسلامي روا داشته ميشود و تهديداتي كه عليه برخي از كشورهاي اسلامي صورت ميگيرد، خشم و انزجار مسلمانان را در سراسر جهان برميانگيزد. بنابراين، اگر چه نفس بحرانهاي تحميلي، براي كشورهاي اسلامي ناخوشايند است، اما همين بحرانها قابليت آنرا دارد كه در همبستگي مسلمانان نقشي مثبت ايفا كند. ج) ارايه و اجراي راهكارهاي اتحاد 1 ـ ترويج فرهنگ انسان دوستي و تساهل و تسامح امروزه كشورهاي اسلامي به دليل تواناييها و امكاناتي كه بالقوه و بالفعل در اختيار دارند ميتوانند در جهتدهي افكار و انديشهها نقش مهمي ايفا كنند، زيرا وظيفه دولتها تنها حفظ امنيت، دفاع از كشور و تأمين ضروريات مادي شهروندان خود نيست، بلكه دولتها در جهان كنوني با ابزارهايي مانند نهادهاي آموزشي، رسانهها، ديپلماسي و اقتصاد كه از آن به صورت فراگير بهرهمندند، در برجسته نمودن عقايد و ارزشهاي اسلامي و نهادينه نمودن فرهنگ انسان دوستي و حرمتمداري، مسئوليت بزرگي بر عهده دارند. البته ابتدا بايد اين امر براي دولتها تعريف شده باشد و در شرح وظايف آنها نيز گنجانده شده باشد كه كرامت و حرمت انسانها در اسلام ذاتي است و همه انسانها به حكم آيه شريفه «وَ لَقَدْ كَرِّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ في الْبَرَّ وَ الْبَحْر وَ رَزَقْناهُمْ منَ الطِّيَّبات وَ فَضِّلْناهُمْ عَلي كَثيرٍ ممِّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً» (اسرا70/) داراي حرمت و كرامت هستند. اما همانطور كه دكتر بيآزار شيرازي معتقد است، «متأسفانه اكنون يك مسلمان به سوي مسلمان ديگري كه با او در انگيزه و فكري اختلاف دارد، به ديده دشمني كه در كمين او نشسته است مينگرد، نه مخالفي كه هردو در جستوجوي حقايق شريعت الهياند.» (بيآزار شيرازي، 1403ق، ص148). امروزه رعايت كرامت انسانها در رويارويي با دولتها معنا و مفهوم ويژهاي پيدا كرده است، زيرا تعاملات ميان دولتها و شهروندان به شدت افزايش پيدا كرده است. بنابراين در بدو امر دولتها، به خصوص دولتهاي منتسب به اسلام، ابتدا بايد نشان دهند كه خود حرمت و حقوق ملت را پاس ميدارند و در گام بعدي بايد راهكارهايي را در پيش گيرند كه انسان دوستي و حرمتمداري انسان ميان شهروندان نسبت به هم، نهادينه شود. از سوي ديگر، اسلام دين سمحه و سهله نيز هست؛ به معناي ديگر، تعاليم و آموزهها و احكام اسلام سختگيرانه و كمرشكن نيست. تسامح و تساهل بيش از هرجا �
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 452]
صفحات پیشنهادی
نقش دولتها در اتحاد
نقش دولتها در اتحاد نويسنده:امانالله شفايي مقدمه با مراجعه به تاريخ فرايند ناموفق اتحاد، مشاهده ميگردد كه در ميان راهكارهاي گوناگوني كه ارايه شده، بر نقش دولتها در اين ...
نقش دولتها در اتحاد نويسنده:امانالله شفايي مقدمه با مراجعه به تاريخ فرايند ناموفق اتحاد، مشاهده ميگردد كه در ميان راهكارهاي گوناگوني كه ارايه شده، بر نقش دولتها در اين ...
مبادي حقوقي اتحاد ملي و نقش بسيج در تحقق و تحكيم آن
ه( اتحاد ملي و نقش آفريني در محيط بينالمللي توصيف دولتها به منزله سنتيترين بازيگر بينالمللي، دال بر عرصه اي از نقش آفريني آنها در پهنه اي است كه دهها بلكه ...
ه( اتحاد ملي و نقش آفريني در محيط بينالمللي توصيف دولتها به منزله سنتيترين بازيگر بينالمللي، دال بر عرصه اي از نقش آفريني آنها در پهنه اي است كه دهها بلكه ...
مبادي حقوقي اتحاد ملي و نقش بسيج در تحقق و تحكيم آن (قسمت ...
در هر حال، با تأكيد مقام معظم رهبري بر اهميت محور اتحاد ملي ، هر يك از نهادهاي عمومي بايد ... وفاق و اتحاد ملي را به ويژه با بهره گيري از عناصر حقوقي دخيل در آن و نقش بسيج در ..... در اين ميان، همگوني سياسي سهمي است كه قدرت متشكل و سازمان يافته (دولت در ...
در هر حال، با تأكيد مقام معظم رهبري بر اهميت محور اتحاد ملي ، هر يك از نهادهاي عمومي بايد ... وفاق و اتحاد ملي را به ويژه با بهره گيري از عناصر حقوقي دخيل در آن و نقش بسيج در ..... در اين ميان، همگوني سياسي سهمي است كه قدرت متشكل و سازمان يافته (دولت در ...
نقش دولت هاي دست نشانده عرب در شکل گيري کيان غاصب (1)
نقش دولت هاي دست نشانده عرب در شکل گيري کيان غاصب (1)-نقش دولت هاي دست ... به طور مثال حزب کمونيست فلسطين که به اتحاد جنبش کارگري جهان اعتقاد داشت با ...
نقش دولت هاي دست نشانده عرب در شکل گيري کيان غاصب (1)-نقش دولت هاي دست ... به طور مثال حزب کمونيست فلسطين که به اتحاد جنبش کارگري جهان اعتقاد داشت با ...
اتحاد وهمبستگي امت اسلامي در آزادي فلسطين نقش تعيين كننده ...
اتحاد وهمبستگي امت اسلامي در آزادي فلسطين نقش تعيين كننده اي دارد-به گزارش ايرنا ... وي با اشاره به وابستگي بسياري از دولت هاي عربي به كشورهاي استكباري ...
اتحاد وهمبستگي امت اسلامي در آزادي فلسطين نقش تعيين كننده اي دارد-به گزارش ايرنا ... وي با اشاره به وابستگي بسياري از دولت هاي عربي به كشورهاي استكباري ...
نقش مردم در دولت انتظار
نقش مردم در دولت انتظار نويسنده: سعید آذرشین فام چکیده مقالهانتظار در فرهنگ شیعه ..... این نقش، از آنجا ناشی میشود که « اتحاد قلوب» میان شیعیان جزء یکی از وظایف ...
نقش مردم در دولت انتظار نويسنده: سعید آذرشین فام چکیده مقالهانتظار در فرهنگ شیعه ..... این نقش، از آنجا ناشی میشود که « اتحاد قلوب» میان شیعیان جزء یکی از وظایف ...
سخنگوي جمعيت آبادگران جوان تشريح كرد: لازمههاي تحقق دولت اتحاد ملي ...
سخنگوي جمعيت آبادگران جوان تشريح كرد: لازمههاي تحقق دولت اتحاد ملي در انتخابات ... برپايي اين نشستها با رقابت سالم انتخاباتي در خصوص نقش احزاب در جريانات ...
سخنگوي جمعيت آبادگران جوان تشريح كرد: لازمههاي تحقق دولت اتحاد ملي در انتخابات ... برپايي اين نشستها با رقابت سالم انتخاباتي در خصوص نقش احزاب در جريانات ...
نقش دولت ها در «توسعه» از ديدگاه امام خميني
نقش دولت ها در «توسعه» از ديدگاه امام خميني خبرگزاري فارس: هدف دولت اسلامي از ... در بريتانيا موقعيت جغرافيايي آن است كه مردم آن توانستند اتحاد سياسي به دست ...
نقش دولت ها در «توسعه» از ديدگاه امام خميني خبرگزاري فارس: هدف دولت اسلامي از ... در بريتانيا موقعيت جغرافيايي آن است كه مردم آن توانستند اتحاد سياسي به دست ...
اتحاد مخالفان دولت گرجستان به دعوت رییس مجلس سابق این کشور
اتحاد مخالفان دولت گرجستان به دعوت رییس مجلس سابق این کشور- فارس: رئيس سابق ... البته در اين گزارش آمده است كه روسيه نيز در تحريك اين مسئله نقش داشته و ...
اتحاد مخالفان دولت گرجستان به دعوت رییس مجلس سابق این کشور- فارس: رئيس سابق ... البته در اين گزارش آمده است كه روسيه نيز در تحريك اين مسئله نقش داشته و ...
مقام مسئول در سپاه کاشان: اتحاد دولت و مجلس خواست همه مردم ايران ...
مقام مسئول در سپاه کاشان: اتحاد دولت و مجلس خواست همه مردم ايران است-حجت الاسلام ... وي نقش مدبرانه رهبر معظم انقلاب در ايجاد وحدت و همدلي بين قوا را ستود و گفت: تا ...
مقام مسئول در سپاه کاشان: اتحاد دولت و مجلس خواست همه مردم ايران است-حجت الاسلام ... وي نقش مدبرانه رهبر معظم انقلاب در ايجاد وحدت و همدلي بين قوا را ستود و گفت: تا ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها