واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چگونه آقاسی ، آقاسی شد ؟نگاهی به كتاب « شاعر مردم » ، یاد نامه شاعر بسیجی زنده یاد حاج محمد رضا آقاسی كمتر شاعری را در سه دهه اخیر می شناسیم كه به اندازه ی « آقاسی » برای عموم مردم شناخته شده باشد و مردم - از هر رده و مقام و موقعیتی - برای او و صدا و شعرش وقت بگذارند و شاعر را گرامی بدارند، ولو با انجام كارهای كوچک برای او ، خارج از چار چوب وظایف شان .
بیگی حبیب آبادی می گوید هر وقت با آقاسی به كنگرهای ، جایی می رفتند و در فرودگاه دچار مشكل می شدند چه از جهت عبور از «گیت» چه از جهت عدم انطباق اسامی شاعران با اسامی ای كه برایشان بلیت خریداری شده بود ، آقاسی بود كه با حضورش مشكل را حل می كرد. این نوع خاطرات را بسیاری روایت كردهاند ، خاطراتی كه یاد آور نفوذ آقاسی در قلوب مردم ایران است . «شاعر مردم» نامی مناسب است برای یاد نامه چنین شاعری . كتاب با عباراتی از مقام معظم رهبری آغاز میشود: « با تأسف و تأثر خبر درگذشت شاعر آزاده و بسیجی مرحوم محمد رضا آقاسی را دریافت كردم. این حادثه غم انگیز ، ضایعه ای برای هنر و ادبیات متعهد كشور و بویژه شعر مذهبی و انقلاب به شمار می رود...» آقاسی را هم به عنوان شاعر انقلاب می شناسیم ، هم به عنوان شاعر جنگ. زمان جنگ ، او هنوز چندان مشهور نبود، بگذارید اصل مطلب را بگوییم: مشهور نبود! اینگونه هم شعر نمیگفت. آقاسی ای كه می شناسیم، از اواخر دهه 60 نوع خواندنش و شیوه شاعری منحصر به فردش را پی ریزی كرد. میگویند اوایل دهه 60 ، مدتی را در لبنان گذراند. این را از روایت شفاهی محمد رضا سهرابی نژاد نقل می كنم. اولین خاطرهای هم كه از او دارم ، مربوط به سال 67 است كه ظاهراً انطباق دارد با روایت سعید فلاح پور كه در این كتاب آمده: «اول بار زمستان 67 او را دیدم. برف می بارید و محمد رضا شال و كلاه كرده بود و با پالتویی بلند آمده بود به جلسه شعر. در همان جلسه بی ادعا بلند شد و سینی چای را برداشت و در جلسه دور گشت .صحبت چند دقیقه ای من و او و حرفهای كوتاه یوسف علی میرشكاک عزیز و حضرت استاد براتی پور ، آشنایی اول من شد با او. در همان جلسه اول جوهر مایه او را دیدیم. در همان جلسه بی ادعا بلند شد و سینی چای را برداشت و در جلسه دور گشت.» تا پیش از «این گونه گویی» آقاسی ، شاعر انقلاب و شاعر جنگ ، میان عامه مردم نفوذ داشت ، اما نفوذش به دلیل محتوای شعرها و وضعیت جنگی و تهییجی اش بود و كمتر شاعری در این میان ، با نام و چهره و شعرش برای مردم اقصی نقاط كشور شناخته شده بود. «آقاسی» در دورانی به شهرت رسید كه رقبایش موسیقی پاپ و آثار سینمایی هالیوودی و بالیوودی بودند ، با این همه صدا و شعرش ، بازار «كاست» و بعدها «CD» كشور را به تصرف خود درآورد. برای خیلی از مردم ، «شعر امروز» با نام «آقاسی» معنا شد او هم شاعر اهل بیت(ع) بود و هم شاعر انقلاب، هم شاعر جنگ ، هم شاعر لحظه های شادی و اندوه مردم.
یوسف علی میرشكاک در «شاعر مردم» مینویسد: «آقاسی جز به قصد تقرب نمیسرود و هنگام سرودن، خود و نفس خود را یكسره از یاد میبرد و به همین دلیل با استقبالی فراگیر و مردمی مواجه شد، استقبالی كه لااقل در میان معاصران هیچكس از آن بهرهمند نشده است. یكی دیگر از علل تصرف شعر آقاسی در خرد و روان مردم، ساده و بیپیرایه بودن آن است. مسلماً صرف ساده و بیتكلف بودن شعر موجب فراگیر شدن آن نمیشود، بلكه ریشه داشتن مضامین و معانی آن در جان مردم معتقد و علاقهمند به خاندان نبوت و ولایت، دلیل اصلی تأثیر شعر ساده و بی تكلف آقاسی است.» یادنامهای كه به كوشش علی داوودی منتشر شده ، مجموعه ای است از «سوگنوشته و سرودهها» و مقالات كوتاه و بلند تحقیقی و میان آثاری از این جنس ، قابل توجه است هم به دلیل كیفیت آثار و هم نحوه چینش و آمیختگیشان. در میان سوگ سروده ها، غزل «علی رضا قزوه» كه با شیوه نوشتاری غیرمعمولی برای غزل، در این كتاب جای گرفته اثری متفاوت و گزارشگر است ، گزارشگر برای تاریخ. تو محمد رضای آقاسی ، بچه ی چار راه مختاری كشته ی صبح سوم خرداد ، شاعری عزت است یا خواری ؟ تو ، محمد رضای آقاسی ! بیمه هستی ؟ نه (تلخ میخندد) كار و بار تو چیست ؟ - شعر ، آقا! - شعر ؟ یعنی هنوز بیكاری ؟ تو ، محمد رضای آقاسی ! هدیه ها را چه می كنی ؟ - هدیه ؟ گاه این خواب، خلوت خلسه گونه شاعرانه است كه به اندازه خواب، وسعت و آرامش و رهایی دارد . در نتیجه شاعر در آنجا چیزی مییابد كه در بیداری های عادی هرگز نمیتوان یافت. دور و بر را ببین ، عزیز دلم ! تو كه از این همه خبر داری جمعه شب ، دیر وقت ، مهرآباد ، خسته می آمدیم از سفری خسته از شعر ، بر لبت سیگا ر، خستگی ، سرفه ، درد ، بیماری - با شمایم كه زور و زر دارید ، هیچ از درد ما خبر دارید؟ درد ما را نمی توان گفتن ، با سیاستمدار بازاری با غمی ، ماتمی ، تبی ، دردی مثل حافظ غریب ساختهایم بعد از این با كلاه فقر به سر ، كار ما رندی ست و عیاری
دارد از دست می رود شاعر ، روزها را سیاست آلودهست این همه طلحه، این هم تلخک ، این همه حرف های تكراری تو ، محمدرضای آقاسی! شیعه یعنی دو دست خالی تو شعر وقتی شكستن من و ماست ، شاعری عزت است یا خواری؟ دكتر محمدرضا سنگری نیز در این كتاب مینویسد: «معمولاً سروده هایی كه گزارشی خواب گونه دارد، بافت و ساختی شاعرانه تر می یابد. وقتی آقاسی نقد اجتماعی میكند و گوشه چشمی به مخاطب دارد، شعر او هم افق سروده های ناب خوابگونهاش نیست. البته این ویژگی توجیه پذیر نیز هست، چرا كه «خواب» با شعر همسایه تر است تا با واقعیت. اشتباه نشود، منظور از خواب در اینجا خواب معمولی نیست. گاه این خواب، خلوت خلسه گونه شاعرانه است كه به اندازه خواب، وسعت و آرامش و رهایی دارد . در نتیجه شاعر در آنجا چیزی مییابد كه در بیداری های عادی هرگز نمیتوان یافت.» و بالاخره این كه «آقاسی» هم رفت و این یادنامه اوست كه پس از چند سال شكل گرفته و منتشر شده. شعر «آقاسی» هنوز هم مورد اقبال عامه است و چهره و صدایش آشناست برای نسلی كه او را و شعرش را تجربه كرد. هنوز هم هر شاعری می خواهد به مضامین او نزدیک شود یا شیوه خواندنش اش را تقلید كند ، مردم میگویند: «ببینید! میخواهد ادای آقاسی را دربیاورد!» او، ویژه است چه شعرش را در ترازوی نقد ادبی بگذاریم و بپسندیمش چه نپسندیم. او یک دوره را به نام خود سكه زده و نقد ادبی چارهای ندارد به جز آنكه در پی واكاوی رویكرد های ادبی او باشد برای كشف این نكته كه: چگونه آقاسی، آقاسی شد. منبع :روزنامه ایران تنظیم برای تبیان :بخش هنر مردان خدا - سیفی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 534]