واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آببستن به سریال «آشـپزبـاشی»
هوشنگ صدفی در یادداشتی با عنوان «آشپزباشی، زیرتیغ برتری جویی مردان و زنان ایرانی» به نقد مجموعهی داستانی «آشپزباشی» شبكه اول سیما پرداخته است.نگاهی و نقدی به سریال «آشـپزبـاشی» یادداشت این منتقد و روزنامهنگار كه به سرویس تلویزیون ایسنا ارسال شده به شرح زیراست: «گربه را باید دم حجله كشت حالابا چی؟ بماند ، در لابلای این طنز ، نكته ظریف برتری جویی مردان و زنان ایرانی سالهاست كه در آن خودنمایی میكند. شاید هر زن ومرد ایرانی از آغازین دوره زندگی زناشویی با چنین مقولاتی از نظر ذهنی یا درگیرند یا بعدها در طول زندگی مشترك با آنها در گیر میشوند ، مجموعه تلویزیونی «آشپزباشی» نیز همین تم ساده و عرفی جامعه را پردازش كرده و درقالب مجموعه تلویزیونی به مخاطبان عام وخاص ارایه كرده است. این نوشتاردر پی آن نیست كه به صورت یك سویه درباره داشتهها و پنداشتههای كارگردان این برنامه به قضاوت بنشیند، اما از آن جایی كه تجربه سوم محمدرضا هنرمند در قاب مجموعهای تلویزیونی میتواند برای تماشاگرانش قابل تعمق باشد، لازم دیدم در حدبضاعت بخشهای پخش شده مجموعه تلویزیونی نكاتی را یادآور شوم: یكم: یكی از قواعد طلایی برنامه سازی تلویزیونی این نكته را صراحتا به سازندگان برنامهها یادآور میشود كه اندازه كادرهای استفاده شده در قاب تلویزیون باید به تناسب گیرندههای مخاطبان عام و خاص در حد نماهای بسته و نزدیك باشد و از نماهای باز و دور پرهیزكنند، هم چنین در روایتهای تلویزیونی دیالوگ در روایت قصه نقش اساسی را ایفا میكند اما از آن جایی كه بخشی از كارگردانان سینمایی به تلویزیون كوچ كردهاند از این رو ذائقه آنان كمتر با این كادرهای تلویزیونی آشناست، درحالی كه اغلب بینندگان زن ، تماشاگر مجموعههای تلویزیونی ، كمتر با چشم این نوع برنامهها را دنبال می كنند و معمولا با گوش برنامهها را پی میگیرند هرچند كه شیوه غلطی است، اما باید پذیرفت كه رنج این گونه بینندگان را باید تحمل كنید! درحالی كه بخش زیادی از برنامههای تلویزیونی ژاپنی و كرهیی، از اندازههای كادر تلویزیونی بخوبی بهره میگیرند و كمتر در روایت گویی قصه دچار مشكل می شوند. دوم: باید بپذیریم كه برنامه سازی فاخر در تلویزیون ایران گاهی از چارچوب كیفیت خارج شده و در بستر«آب بستن» به برنامه غرق می شود، البته این قاعده را برنامه سازان ایرانی قبول ندارند، ولی وقتی به ناچار در زیر بار هزینههای هنگفت برنامهسازی گرفتار می شوند لاجرم برخی پلانهای طولانی و شخصیتهای جزئی برنامهسازی به مددشان میآیند، برخی از آنها با این نوع شیوههای كسل كردن بیننده مخالفند، اما دست اندركاران تلویزیونی یاد میدهند كه اگر بودجه فاخری نمیگیرند لااقل زمان برنامه را طولانی كنند. اینجاست كه برنامه سازان تلویزیونی متوجه میشوند «آب بستن چه حكمتی دارد!» پرواضح است كه برنامه «آشپزباشی» نیز از این قاعده مستثنی نیست، كشدار كردن حوادث فرعی و افزودن شخصیتهای ریز و درشت كم كم سرنخ قصه را از دست كارگردان خارج كرده، افزودن شخصیتهایی چون سرآشپز فرنگی ، فراخوان فامیل، خبر چینی اوستا و قس علیهذا شخصیتهای اصلی را از روایت منطقی داستان پردازی خارج كرده و دایره قشون كشی زنانه و مردانه و پخش قصه های فرعی ، ناخواسته بر روند منطقی قصه اصلی سایه افكنده و در نهایت موجب لطمه دیدن تم اصلی و شخصیتهای اصلی شده است. ضربآهنگ قصه نیز از این پدیده بیتاثیر نبوده، در حالی كه تماشاگر دوست دارد برتری طلبی زنانه و مردانه قصه كم كم با درك موقعیت وشخصیت زن و مرد شهرنشین امروزی به هم گره بخورد و به تعبیر فیلمنامهنویسها این عدم تعادل با مكاشفه درونی شخصیتهای بازی ، به تعادل برسد. فرزندان خانواده هم در طول قصه در قشون كشی پدر و مادر، تنهابه عنوان ناظران بیطرف رویكردخاصی ارائه نمیدهند، البته اگر به این دسته از شخصیتها اشاره كنیم شاید حضور پدر بزرگ و مادربزرگ ، دایی ، مشاوراملاكی ، اعضای فامیل ، خواستگار ، زن مالك خانه ، اوستا و رفیق اكبر آقا هم دردی از این قصه را دوانكنند. سوم: اغراق پردازی در برخی از صحنهها از جمله صدای بلندزن در گوشی تلفن دختر خانواده و ایجاد حسادت زنانه ، خبر حضور آشپز فرنگی و... به عنوان تك لحظههایی به طنز قصه كمك میكند اما با واقعیتهای موجود جامعه همگونی ندارد. انتظار تماشاگران زن برنامه شاید این باشد كه در برنامه پر بیننده «آشپزباشی» در چارچوب روایت فرهنگ غذایی ایرانیان ، آموزش های لازم برای طبخ غذاهای ایرانی آموزش داده شود اما این انتظار برآورده نمیشود، شیوهای كه در برخی مجموعههای تلویزیونی خارجی و یا فیلم های سینمایی هندی به وفور دیده میشود. «آشپزخانه» در این برنامه به عنوان نماد اقتدار بین مردان و زنان دست به دست میشود بدون آن كه مكان تاثیر گذار آشپزخانه با تمامی ریزه كاری هایش بخوبی دیده شود. واما فارغ از نكات انتقادی باید به بازی درخشان پرستویی و معتمد آریا در طول بخشهای برنامه اشاره كرد و از اصلانی یا كارگردان برنامه تشكر كرد كه با استفاده از جذابیت لهجه همدانی توانسته بخشی از شیرینی لهجههای ایرانی را به تصویر بكشد، هرچند كه گاهی همدانیها در جزئیات گویش به شیوه تكلم بازیگر منتقدند. طرح مضمون برترجویی زنانه در شرایط اجتماعی ایران، نشان از خلاقیت كارگردان دارد كه با پیش كشیدن مضمون طلاق در برنامه «آشپزباشی»،بار دیگر توجه مخاطبان زن ومرد ایرانی را بخود جلب كرده است. و كلام آخر : زرد نویسی در حیطه مطبوعات یك نوع سبك مطبوعاتی است مثل مصرف كنندگان غذایی كه به تناسب فرهنگ و توان مالی به سراغ غذاهای مورد علاقه خود میروند با این حال در پی این نیستم كه از منش و روش زردنویسان دفاع كنم اما قانون برای مواجهه با رفتارغیرقانونی زردنویسان نیز روشهایی را مكتوب كرده است كه نیازی به تخریب وجهه مطبوعاتیها در برنامه «آشپزباشی» نبود شاید این هم یك نوع نسق كشی به سبك «آشپزباشی» با توصیه ممیزان تلویزیونی از منتقدان تلویزیونی باشد. ببخشید، دراین روزگار، روزنامهنگار جماعت شدهاند مرغان سوگ و سور ! » تنظیم برای تبیان : مسععود عجمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 393]