واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شاد زیستن در نهج البلاغه
غم و شادی در نهج البلاغهغم و شادی در اسلام چه جایگاهی دارد؟ دیدگاه اسلام درباره غم و شادی چیست؟ زندگی یك مسلمان باید چگونه باشد و انسانی كه اسلام میخواهد، چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ در غم و اندوه بودن یا غرق در شادی و طرب؟ در این مختصر، تلاش شده است كه برای این پرسشها، بر اساس سخنان امیر مؤمنان در نهج البلاغه، پاسخهای روشن و منطقی یافت شود. قبل از پرداختن به اصل پاسخها، سه مطلب را كه جنبة مقدماتی دارد ذكر میكنیم: 1. ذاتی نبودن غم و شادی غم و شادی، دو حالت روانی انسان است كه هیچ كدام، از لوازم و اوصاف ذاتی انسان شمرده نمیشود؛ زیرا اگر هر كدام از غم و شادی از ویژگیهای ذاتی انسان باشد، وجود حالت دیگر برایش امكان نخواهد داشت. به عبارت دیگر: اگر غم، از لازمة وجود انسان باشد، خوشحالی برای او نا ممكن خواهد بود؛ هم چنین اگر شادی ویژگی ذاتی انسان باشد، غمگین شدن برایش امكان نمیداشت. بنابراین تحقق هر كدام وابسته به عوامل خارج از ذات انسان است كه موجب پیدایش این حالت میگردد و هیچ كدام ضرورت ذاتی ندارد. 2. مختار بودن انسان در غم و شادی احساسات – كه شادی و غم از آن جمله است – حالتهای انفعالی نفس، در مقابل امور بیرونی است؛ انسان در مقابل چیزهای شادی آور شاد و در مقابل چیزهای اندوه آور غمگین میگردد؛ اما از آن جایی كه انسان میتواند در عوامل تأثیر گذار بر غم و شادی تصرف كند و یا اینكه به صورتهای دیگر، غم یا شادی را در خود تقویت یا تضعیف كند، شاد بودن یا غمگین بودن یك عمل اخلاقی اختیاری محسوب میشود.1 3. ملاك ارزش عمل اخلاقی ملاك ارزش داشتن و نداشتن هر عمل این است كه آیا در راستای كمال و سعادت انسان، قرار میگیرد یا خیر؟ بر این اساس، غم و شادی، خنده و گریه به عنوان یك رفتار اخلاقی، به خودی خود (فی نفسه) نه خوب است و نه بد، نه ثواب دارد و نه عقاب، بلكه ارزش هر یك به این است كه انسان را برای رسیدن به كمال انسانی كمك میكند و یا مانع تكامل و رسیدن به سعادت میشود. به عبارت دیگر: هر یك از غم و شادی به صورت مطلق، خوب یا بد نیست؛ بلكه در هر مورد باید بر اساس ملاكهای معین اخلاقی داوری و حكم نمود. اگر غم، از لازمة وجود انسان باشد، خوشحالی برای او نا ممكن خواهد بود؛ هم چنین اگر شادی ویژگی ذاتی انسان باشد، غمگین شدن برایش امكان نمیداشت. بنابراین تحقق هر كدام وابسته به عوامل خارج از ذات انسان است كه موجب پیدایش این حالت میگردد و هیچ كدام ضرورت ذاتی ندارد.غم و شادی در نهج البلاغهآنچه در متون اسلامی دربارة غم و شادی وجود دارد، به راستی شگفتآور است و این حقیقت را آشكار میكند كه دستورات دینی، چگونه به صورت منسجم در راستای كمال انسانی صادر شده و برای رسیدن به سعادت حقیقی، چگونه تمام زوایای وجود و زندگی انسان را مورد توجه قرار داده و این دو حالت روانی (غم و شادی) را به كمال و سعادت انسان پیوند زده است.2 ملاك ارزش گذاری غم و شادی
چیزی كه در آیات و روایات زیاد روی آن تكیه شده و ملاك ارزشیابی غم و شادی قرار گرفته، متعلق غم و شادی است. یعنی اینكه چه چیزی انسان را شاد یا غمگین میكند. به تعبیر بهتر: انسان كمالخواه در مقابل چه اموری باید خوشحال و در مقابل چه چیزهایی باید غمناك گردد؟ امام علی(ع) در این زمینه میفرماید: «اما بعد فان المرء قد یسره درك مالم یكن لیفوته، و یسؤه فوت مالم یكن لیدركه فلیكن سرورك بما نلت من آخرتك ولیكن اسفك علی ما فاتك منها و ما نلت من دنیاك فلا تكثر به فرحاً و ما فاتك منها فلا تأس علیه جزعاً و لیكن همك فیما بعد الموت»«اما بعد، گاه باشد كه مرد از به دست آوردن چیزهایی شاد میشود كه از دستش نمیرفته و در عین حال، غم از دست دادن چیزهایی را میخورد كه دست یافتن به آنها محال بوده است، چنان باید كه شادی و سرور تنها به سبب بهرههایی باشد كه از آخرت خویش به دست آوردهای و دریغت بر ارزشهای اخروی باشد كه از دست میدهی، اما از بهرههایی كه از دنیای خویش به چنگ میآوری، شاد مباش و از ارزشهای دنیوی و مادی كه از دست میدهی اندوهگین مشو، و همت خویش را به تمامی، صرف دنیای پس از مرگ كن»3«فلا یكن افضل ما نلت فی نفسك من دنیاك بلوغ لذة اوشفاء غیظ، و لكن اطفاء باطل و احیاء حق، و لیكن سرورك بما قدمت و اسفك علی ما خلفت، و همّك فیما بعد الموت» «پس چنین مباد در نگاه تو، دست یافتن به لذتی، یا فرو نشانیدن آتش خشمی، برترین دست آورد باشد، كه در نگاه چون تویی برترین ارزشها میباید میراندن باطلی یا زنده كردن حقی باشد و نیز بایسته است كه برای آن چه پیش میفرستی، شادمان شوی و بر آن چه بر جای مینهی افسوس بخوری و فراسوی زندگی این جهان را همت گماری»4مولا، در جای دیگر با استفاده از قرآن كریم، زهد را با غم و شادی پیوند میزند و میگوید: «الزهد كله بین كلمتین من القرآن قال الله سبحانه: >لكیلا تأسوا علی ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم< و من لم یأس علی الماضی و لم یفرح بالآتی فقد اخذ الزهد بطرفیه»«شاخهها و مصادیق زهد، همه در میان دو كلمه از قرآن خلاصه میشود: >باشد كه برای آن چه كه از دست دادهاید، اندوهگین نشوید و برای آن چه بهره میبرید شادی نكنید< هر آنكه بر از دست رفته اندوهناك، و بر دستاورد شادمان نشود، هر دو روی سكهای زهد را بهره یافــته است»5بنابراین، هر یك از غم و شادی جایگاه خاص خود را دارد و انسان به هر دو به عنوان یك شئ ارزشمند نیازمند است؛ زیرا همانطور كه شادی باعث نشاط روح میگردد؛ غم، انسان را برای فعالیت بیشتر تحت فشار قرار میدهد. اگر فشاری بر انسان، وارد نشود، شرایط موجود را مطلوب میپندارد و در نتیجه، دست به تلاش و كوشش نمیزند. این امر باعث ركود میگردد. مثل شخصی كه به بیماری ایدز یا سرطان مبتلا میشود، زیرا این دو بیماری مدتها در حالت كمون و خفا به سر میبرد و بیمار شرایط موجود را طبیعی و مطلوب میپندارد و لذا در این شرایط به دنبال درمان نمیرود. امام علی (علیه السلام) می فرمایند: اما بعد، گاه باشد كه مرد از به دست آوردن چیزهایی شاد میشود كه از دستش نمیرفته و در عین حال، غم از دست دادن چیزهایی را میخورد كه دست یافتن به آنها محال بوده است، چنان باید كه شادی و سرور تنها به سبب بهرههایی باشد كه از آخرت خویش به دست آوردهای و دریغت بر ارزشهای اخروی باشد كه از دست میدهی. منشأ شادیهای دنیوی گفته شد كه شادی نباید برای خوشیها و لذتهای دنیایی باشد، اكنون اضافه میكنیم كه شادی برای دنیا از جنس غفلت، ولی حزن و اندوه از جنس هشیاری است. توضیح اینكه وجود اندوه وابسته به دو شرط است: 1. وقوع حادثة ناگوار و وجود چیزی ناسازگار.
2. فهم ناگواری و ناسازگاری؛ هر چه فهم انسان بیشتر باشد اندوه او بیشتر خواهد بود؛ بنابراین، هر چه انسان، غفلت بیشتر داشته باشد، زمینة شادی و طرب در او زیادتر است. در ادبیات آمده است: >خوشا آنكه كره آمد و خر رفت.امیر مؤمنان، وضعیت غفلت زدگان دنیا را كه به شادیهای تخدیری روی آورده و به آن دل خوش كردهاند، چنین توصیف میكند:«و كم اكلت الارض من عزیز جسدٍ و انیق لونٍ، كان فی الدنیا غذی ترف و ربیب شرف، یتعلل بالسرور فی ساعة حزنه و یفزع الی السلوة، ان مصیبة نزلت به، ضناً بغضاره عیشه و شماحه بلهوه و لعبه. فبینما هو یضحك الی الدنیا و تضحك الدنیا الیه فی ظل عیش غفول، اذ وطی الدهر به حسكه و فقضت الایام قواه و نظر الیه الحتوف من كتب».«چه بسیار تنهایی عزیز و خوش آب و رنگی كه به كام زمین فرو رفتهاند، حال آنكه در دنیا با ناز و نعمت تغذیه میشدهاند و در دامن آبرو و شرف پرورش مییافتهاند، لحظههای اندوهگنانهشان را با تفریح درمان میكردند و هر گاه به مصیبتی دچار میآمدند به بی تفاوتی پناه میبرند، تا مبادا لحظة خرمی زندگی و بازی پوچ و سرگرمیشان را از دست بدهند. آری، درست در همان گرما گرم عیش و نوش و در فضای آن زندگی غفلت آلودكه دنیا و عاشق ناز پروردهاش به هم لبخند میزنند، ناگهان روزگار با خار جان گزایش او را میگزد و در گردش روزان و شبان نیروهایش را در هم میشكند و هیولای مرگ از نزدیك بر او خیره میشود. »6 نتیجه گیری از مطالب گذشته نكات ذیل به دست میآید: الف) شادی اگر در جهت عبادت پروردگار، و رسیدن به كمالات معنوی باشد، نه تنها اشكال ندارد، بلكه مورد تأیید اسلام است، چه اینكه، این شادیها همانطور كه خود بازتابی از كمال معنوی فرد است. محرك و گامی دیگر به سوی كمالات بیشتر خواهد بود. البته باید توجه داشت كه این مطلب، هر گونه شادی را تجویز نمیكند، بلكه شادی در چار چوب خاص، مطلوب است. اما شادیهایی كه از غفلت زدگی و بی توجهی به واقعیتهای موجود در زندگی و سرنوشت انسان و بر اساس دل دادن به لذتهای دنیا است، مورد نكوهش قرارگرفته است.ب) غمی كه بر انسان فشار وارد میكند و او را به سوی كمال به حركت وا میدارد (همانند غم دربارة زندگی پس از مرگ) و غمی كه روح عدالت خواهی و حقیقت طلبی را در فرد زنده میكند و در مقابل ظلم انسان را میشوراند (همانند عزا داری برای شهیدان) مورد توصیه و سفارش اسلام است اما غمی كه ناشی از ناكامیهای دنیا، زیبایی دنیا، ثروت دنیا و قدرت دنیا باشد، آشفتگی خاطر و افسردگی را به ارمغان میآورد و به هیچ وجه مورد قبول اسلام نیست. نویسنده: محمد قدیر دانش تلخیص: گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی [1] یك عمل در صورتی در قلمرو رفتارهای اخلاقی قرار میگیرد كه انسان در انجام آن دارای اختیار باشد. [2] روایات زیادی در زمینة غم و شادی وجود دارد و آن دو را از جنبههای مختلف مورد توجه قرار داده است؛ همانند عوامل پیدایش غم و شادی، پیامدهای غم و شادی،ارزش و ثواب اخروی شادكردن دیگران و ....به عنوان نمونه ر. ك. به: محمدی ری شهری، میزان الحكمه، ترجمة حمید رضا شیخی، كلمة حزن و فرح ؛ قم، مؤسسه فرهنگی دار الحدیث، چاپ دوم 1379. [3] فرهنگ آفتاب، ج 6/ ص 3316/ واژة شادی. [4] فرهنگ آفتاب، ج 6/ ص 3316/ واژة شادی [5] همان. [6] فرهنگ آفتاب، ج6/ ص 3317/ واژة شادی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1119]