واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: با خدا باش!
همگامی علم و حلم« کلمات ائمه علیهم اسلام، همه حساب شده است، اینکه می گوید علم با حلم توأم باشد، علم بدون حلم بلاست و باعث نابودی است. در دعاها گاهی آدمی چیزی مثل علم می خواهد ولی توجه به درخواست حلم همراه با علم با او ندارد و این در حقیقت با دست خود گور خود را کندن است. »دنیا در خدمت دین« این بشر با دست خود و اعمال آتشین خود، عالم را بر خود و دیگران جهنّم می کند و الّا در دنیا هم می شود در بهشت بود. »« انبیاء و اولیاء به دنیا به عنوان ابزار و طریقیت می نگریستند نه به عنوان موضوعیت. انبیاء دنیا را به صورت منفی طرد نمی کردند و لکن انقمار و فرو رفتن در دنیا و موضوعیت برای آن قائل شدن را رد می کردند.رجل الهی دنیا را در خدمت دین به کار می گیرد و کسانی که بر اساس وهم و مادّیت زندگی می کنند دین را به خدمت دنیا می گیرند. »با خدا باش!به جویندگان آب حیات جمله کوتاهی را سفارش می کردند که عصاره و چکیده و جان تمام اذکار و اوراد است و آن اینکه: « با خدا باش! »هرگاه ذکری از او طلب می کردند می فرمود: « با خدا باش! »و آنگاه که بر اصرار خود می افزودند، با نگاهی پرمعنا به آنها نگریسته می فرمودند:« والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ان الله لمع المحسنین » آن کس که در محدوده بندگی ما بکوشد راه ارتقاء و صعود را بدو بنمایانیم.به دور از خودبینیفرمود: « ما از همه گفتار حکما و عرفا و فلاسفه و آنان که در سیر و سلوک عمری را سپری کرده اند این جمله قرآن را با روح تر و با واقعیت تر می نگریم که می فرماید:«والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» و ما این را لمس می کنیم...»فرمود:« ما چیزی نداریم، همه اش اینست که ما در حرکتها نقشه های شیطانی نداریم. » اظهار این مطلب که ما چیزی نداریم، دلیل بر داشتن است نه اینکه ایشان خلافگو باشد نه، ولی در واقع آنچه را می داند چیزی نمی داند و آن دانسته را نیز از راه ندیدن خود می داند. و به فرموده اش:« اگر غیر از این باشد، چیزی هم باشد از ما می گیرند. »شریعت، صراط مستقیممی فرمود:« ما را از سنین شانزده، هفده سالگی مشغول به خود نمودند که غیر از او را نبینیم و جز راه و طریق او را نخواهیم و بسیاری از سالکان سلوک الی الله این چنین نیستند. ذکر حقیقیروزی از محضر آقا درباره اذکار و اوراد پرسیدند. فرمودند:« محصول و نتایج آن مادامی است، یعنی تا وقتی انسان مشغول است بهره مند است، ولی ذکر، ذکر قلبی است که نتایج آن همیشگی است. باید قلب و دل ربط به او داشته باشد. چه بسیار ذکرها که نتیجه مادامی هم ندارد و باید گفت: اشتغلت بالذکر عن المذکور. »در جای دیگر فرمودند:« به تسبیح و ذکر و ورد گول نخورید، ممکن است چیزی عادت انسان شود، وقتی عادت شد، ترک آن وحشت آور است، و منشأ اثر هم نیست. انسان گاهی مثل ضبط صوت می شود، می گوید و می خواند و هیچ حالی او نیست، لذا چیزی عاید خود او نمی شود. »در حدیث آمده است:« لا تنظروا الی طول رکوع رجل و سجوده لانه امر قد اعتاده و لو ترکه قد استوحش له »می فرمود:« روزی امام صادق علیه السلام بر جمعی گذشتند که حلقه ذکر تشکیل داده بودند، به آنها فرمود: ذکر؛ اوراد زبانی نیست، ذکر، خدا را متذکر بودن و در برابر معصیت و گناه حالت وقایه و خود نگهداری داشتن است. »بندگی؛ نردبان تعالیاین عارف بزرگوار در یکی از نشستهای درس اخلاقشان فرمودند:« راه رسیدن به این مقامات عالی انسانی، که حد نهایت ندارد، در سایه بندگی است. انسان به میزانی که حرکتش الهی شود و خالص گردد، به خدا و اولیای او نزدیک می شود.انسان باید از انبیاء تبعیت کند و راه آنان را برود تا به کمالاتی که برای او آماده کرده اند برسد. نبی اکرم خود را پاک کرده بود و به مقام طهارت نفس رسیده بود تا به مقام خاتمیت و معراج و نبوت و ولایت رسید. در تشهد می خوانیم: « اشهد انّ محمداً عبده و رسوله » اول عبودیت سپس رسالت. »حرکت روحانیآیت الله بهاء الدینی می فرمودندد:« علم نوری، حرکت روحانی می خواهد، احتیاج به حرکت جسمانی ندارد. لازم نیست انسان از محل خودش برای کسب آن حرکت و مسافرت کند، بلکه با حرکت روحانی به این علوم نائل می شود.این در صورتی است که مبادی و مقدمات آن مهیا باشد ... . مبادی این علوم از انبیاء است. تمام علوم به علم انبیاء و اولیاء و اوصیاء باز می گردد. برای نیل به آن، آدم باید خودش را درست کند. این علوم، اختیاری نیست.اگر مبادی درست شد، این علوم غرس می شود و تا ابد روشن می شوید. اساس این علوم اخلاص در عمل و طهارت و پاکدامنی است. هر کس از این مسیر نرود پشیمان می شود و ضرر می بیند: والعصر ان الانسان لفی خسر ».در این بیان عرشی ایشان اشاره به حدیث شریف دارد که می فرماید:« ما اخلص عبد لله عزوجل اربعین صباحاً الا جرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه: هیچ بنده ای عمل خود را چهل روز برای خدا خالص نکرد، مگر اینکه چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری شود. »به فرموده ایشان:« باید از تخیلات شیطانی و اوهام صرف نظر کرد و مرد خدا شد، تا به معارف حق نائل آمد اگر حرکت کنیم، اگر به طور کامل هم نائل نشویم فی الجمله نائل می شویم.انسان همیشه از لذات روحانی می تواند بهره مند باشد، باید خود را به آن لذات برساند. لذات روحانی نصیب زبان هرزه و چشم هرزه نمی شود باید خود را اصلاح کرد از مبادی شروع کنید، اگر خود را در حد خودتان اصلاح کنید، با همان می فهمید که خدایی هست. »تفقه یا روشن بینی دینی« انسان به حسب کتاب و سنت، مأمور به تفقه است. امر به تفقه، در قرآن هم آمده است: « فلو لا نفر من کل فرقه طائفة لیتفقهوا فی الدین ».متفقهین باید انذار و ارشاد کنند. و این کار از کسی که بصیرت دینی ندارد، میسور نیست. عنوان بصیرت دینی در کسی محقق می شود که همه جهات اعتقادی، اخلاقی فقهی اسلام و سیاست اسلامی، که همان حکومت اسلامی است، را دارا باشد.آن سازندگی که توحید دارد، سازندگی فوق العاده قابل توجهی است. شاید بسیاری از عبادتها برای اینست که انسان را موحد کند. صلاة، عنوان معراج دارد. معراجیت آن برای حصر عبودیت در حق تعالی: (ایاک نعبد) و انقطاع از تشبثات خلقی است: (ایاک نستعین) و کسی جز به توفیقات الطاف الهی به این مرحله نایل نمی شود؛ حتی انبیا هم با تأییدات الهی به این مرحله نایل شدند. »« انسان ممکن است بدون بصیرت دینی برای نهی از منکر، صد منکر مرتکب شود. یعنی کسی که اطلاعات دینی ندارد، گرچه حسن نیت دارد و می خواهد از منکر جلوگیری کند، ولی از روی بی اطلاعی، ده منکر مرتکب می شود. از این جهت، به تفقه خیلی اهتمام شده است. بعد از تفقه نوبت رهبری اجتماعی است.»منبع سایت صالحینتنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 324]