واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بنیادها به خود آیید!بنیادهای متولی ادبیات پایداری به خود آیند
در اردوگاه قبیله ادبیات پایداری، دو نگاه كاملا متضاد را شاهد هستیم. گاهی شور و شوق نویسندگان و پدیدآورندگان را می بینیم و گاهی یأس و دل شكستگی و انفعال را! این دو رویكرد ناهمسان برای دوستداران، علاقمندان و به خصوص سیاست گذاران جای بررسی و تأمل فراوان دارد. به نظر می رسد، شور و اشتیاق نویسندگان این عرصه بیشتر ناشی از دو مورد است. نخست این كه با گذر زمان، نویسندگان این عرصه كه اكثریت قریب به اتفاق آن ها نوقلم بوده و از مجرای همین حوزه وارد دنیای نوشتن شده اند، اكنون به بلوغ رسیده و دوران حرفه ای گری را تجربه می كنند. حرفه ای شدنی، كه مخاطب بهانه گیر، كنجكاو و با وسواس امروزی، بیش از هر زمان دیگری آن را از نویسنده مطالبه می نماید. لذا نویسندگان این عرصه كه از ادبیات شعاری و شیفتگی به شدت فاصله گرفته و پای در دنیای تازه ای نهاده اند، نمی توانند و نمی شود كه از این تحول خشنود نباشند. آن ها برای گام نهادن در چنین دنیایی كم مشقت نكشیده و كم خون دل نخورده اند. در اردوگاه قبیله ادبیات پایداری، دو نگاه كاملا متضاد را شاهد هستیم.متحمل رنج ها و بی خوابی های فراوانی شده اند كه با آزمون و خطاهای بسیاری همراه بوده است. بنابراین، همین تجربه دنیای جدید، به خودی خود دل نشین، امیدبخش و گاهی هیجان انگیز هم هست. درست مثل پزشكی متخصص كه بعد از سال ها تورق كتاب ها و رنج و مشقت، دفتر و مطبی راه انداخته باشد و در اوج شادمانی به مداوای بیماران حرفه خود برآمده باشد. این شادمانی برای نویسنده ادبیات پایداری لذتی دیگر دارد. نویسنده ای كه در دنیای پر از شیطنت امروز و در فضای مسموم و سیاست زده، در گذر همه ساعات و لحظاتی كه به تمرین حرفه نوشتن مشغول بوده، با مواد خام و داده های ارزشمندی سرشار از اخلاص، گذشت، جوانمردی ، استكبارستیزی، استقلال خواهی، وحدت و برادری و... موارد فراوانی از این دست مواجه بوده و این مواد به نوعی در پوست و گوشتش تزریق شده و با آن عجین شده است. پس دلیل دیگر خوش بینی، نویسندگان این قبیله را در همین گفتار باید جستجو كرد كه تأثیرش از دلیل اول اگر بیشتر نباشد، كمتر نیست.
با این حال و در چنین باور و بستری گاهی در محافل و مجالس، گلایه ها و شكوه هایی از زبان و قلم نویسندگان قبیله پایداری صادر می شود كه جای تأمل دارد. عمده اعتراضات متوجه متولیان و سیاست گذاران چاپ و نشر این ادبیات است. به نظر می رسد به آن میزان كه نویسندگان برای نوشتن و خلق كردن ولع و اشتیاق دارند، بنیادهای متولی چندان روی خوشی به شتاب و یا به عبارت درست تر آن، عجله ای برای حرفه ای تر شدن و تحول آفرینی در امورات اجرایی كار خود ندارند. آن ها چه از جنبه بررسی ها و كارشناسی های قبل از چاپ و چه از حیث نظارت بر كیفیت چاپ و... چندان تحولی در سیستم خود ایجاد نكرده اند كه شاید بشود دولتی بودن را دلیل عمده این كاستی ها دانست. بنیاد حفظ آثار اكنون به لحاظ سازمانی در همه مراكز استان ها ادارات كل حفظ آثار دایر كرده است كه طبیعتا عمده فعالیت این مراكز متمركز بر ادبیات شفاهی دفاع مقدس بوده و تلاش هایی را هم داشته و دارند. بنیاد شهید و امور ایثارگران هم در همه مراكز استان ها اداره ای برای تدوین و تألیف آثاری با محتوای ایثار و شهادت دایر كرده كه تا حدودی از ادارات حفظ آثار جلو افتاده است. با این حال می توان گفت كه این مراكز در مقایسه با رشد چشم گیر نویسنده های خود، بسیار عقب افتاده اند. این عقب ماندگی، در شهرستان ها بیشتر جلوه كرده و خود نشان می دهد. چرا كه طرف حساب نویسندگان ادبیات پایداری همین ادارات استان ها هستند با ساز و كارهای خاصی كه گاهی آزاردهنده است.این عقب ماندگی، در شهرستان ها بیشتر جلوه كرده و خود نشان می دهد. چرا كه طرف حساب نویسندگان ادبیات پایداری همین ادارات استان ها هستند با ساز و كارهای خاصی كه گاهی آزاردهنده است.اداراتی كه نه بودجه و اعتبار آن چنانی دارند تا مواد خام و خاطرات جمع آوری شده را در اختیار نویسنده قرار دهند و نه اگر اعتباری هم داشته باشند، اختیاری برای چاپ اثر دارند. همه آن چه كه كج دار مریز در استان ها خلق می شود، چه از لحاظ فنی و چه از حیث محتوایی باید در پایتخت روند خودش را طی كرده و به تأیید شوراها و كمیته های مركز برسد. نقطه آسیب نویسنده های این اردوگاه را كه گاهی باعث فرار آن ها شده و می شود، باید در همین حلقه جستجو كرد. چرا كه شوراهای پایتخت آن قدرها تعدادشان زیاد نیست كه بتوانند در یك فرصت كوتاه كارهای رسیده را بررسی و نظارت كنند و از این آثار نویسنده های ما در ترافیك اداری پایتخت گرد و خاك می خورد. دراین مدت، نویسنده ای كه همه عشقش تأیید و چاپ اثرش بوده و آرزومندانه خواهان آن است كه اثر خود را در مخاطب ببیند، به یأس و دل زدگی مفرطی می رسد. این روند گاهی چنان انرژی نویسنده را می گیرد كه دیگر هوای نوشتن نمی كند و به تدریج از این دنیا فاصله می گیرد.
از طرف دیگر، شوراها و كمیته های بررسی در پایتخت هم چون اسم شورای نهایی را یدك می كشند، خواه و ناخواه ذره بین به دست گرفته و پی بهانه می گردند تا در هر صورت در یك اثر چند انگ و اشكال پیدا كنند. چون در هر حال آن ها خود را در هیئت یك سازمان بالا دست می بینند و نمی شود هیچ عیبی در كارهای پایین دست نباشد!. برخوردهای سرد و ارباب مابانه برخی از این دوستان با نویسنده های شهرستانی هم حكایت دیگری است كه یاد دوران خان و خان بازی و ارباب و رعیتی را در ذهن ها زنده و تداعی می كند. این رویكرد در نشر شاهد به قدری پررنگ است كه كمتر نویسنده ای بعد از یك بار پای نهادن به ساختمان ملك الشعرای بهار ، دیگر هوس رفتن به آن جا می كند! این ها بخشی از چالش های فراروی نویسندگان ادبیات پایداری خصوصاً در شهرستان هاست كه تا مدیران تصمیم گیر و سیاست گذاران این عرصه به این باور نرسند كه باید به استان ها اختیارات بیشتری داده شود، نمی شود به تحول و نوآوری در این اردوگاه چندان امیدوار بود. مضاف بر این كه اگر بپذیریم طیف وسیعی از نویسندگان به مواجب و حق تألیف آثار نیاز مبرم دارند و این مشكل را هم بر مشكلات دیگر اضافه كنیم، احتمال آسیب به این قبیله را جدی تر می نماید. اتفاق بدی كه در عرصه تصمیم گیری های فرهنگی در طی سالیان گذشته در كشور ما افتاده است. این است كه در بدنه مدیریت فرهنگی، از آدم های متخصص و صاحب نظر كمتر استفاده می شود. گاهی فرد یا افرادی بر امور فرهنگی یك نهاد و یا اداره گمارده می شوند كه كمترین اطلاعی از امور ندارند. این بیماری اگر به پیكره بنیادهای متولی ادبیات و هنر پایداری سرایت كند كه كرده، گناهش بیشتر است. اگر مدیران و زیر مجموعه یك انتشارات دولتی وابسته به نهادی با ساز و برگ های ارزشی، اطلاع و عنایت چندانی به امور مربوط به كار خود را نداشته باشند؛ ماجرا غم انگیزتر است. و اگر مدیر كل بنیاد حفظ آثار یك استان از جنبه اخلاص و دلسوزی در اوج و از حیث حرفه ای این امور در نهایت بی دقتی و كم اطلاعی باشد، این هم دردی دیگر است. خوب است كه تا دیر نشده، به خود آییم. تعداد سربازان این جبهه، آن قدرها زیاد نیستند كه بشود یكی یكی آن ها را از دست داد. تازه اگر تعدادشان چندین برابر وضع فعلی بود، باز هم كمال بی انصافی است كه شاهد قهر تدریجی آن ها باشیم. چرا كه بارهای بر زمین مانده این قبیله كم نیستند هنوز در معرفی و ارزش های دفاع مقدس، در ابتدای راهیم. مضاف بر این كه نظام و همین بنیادهای متولی برای تربیت این نویسندگان هزینه هایی كرده و نباید به راحتی آن ها را از دست داد... محمد محمودی نورآبادیمطالب مرتبط:آسیبشناسی تطبیقی ادبیات پایداری ایران(1) و (2)صفحات درخشانرنجهای مضاعف یک زنادبیات ضد جنگ در ایران و غرب (1) و (2) تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 196]