واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آمریکا - روسای جمهور آمریکا به گزینه نظامی برای پایان دادن به تمام مناقشه های خرد و کلان معتاد شده اند استفان والت سال 2008 میلادی و روزهای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده بود که اکثریت به باراک اوباما رای دادند چرا که فکر می کردند او همانگونه که شعار می دهد در بسیاری از موارد مرد متفاوتی است. ضم همگام بر این بود که اوباما بخصوص در حوه استفاده از تسلیحات و مبارزه های مسلحانه با دیگر روسای جمهور شیفته جنگ در تاریخ سیاسی آمریکا تفاوت دارد. بر همه مسلم بود که جورج بوش رئیس جمهوری سابق آمریکا جنگی غیرضروری را در عراق کلید زد و البته نتوانست از عهده ناآرامی ها در افغانستان هم برآید. بنابراین آمریکایی ها مردی را انتخاب کردند که به گمان آنها با جنگ در عراق مخالف بود و همواره از بازگرداندن نیروها به وطن سخن گفته بود . علاوه بر این امریکایی ها گمان می کردند که باراک اوباما همواره قبل از توسل به زور علیه کشوری ثانی اندکی هم فکر خواهد کرد. به نظر می رسد که کمیته صلح نوبل هم درست بر همین مدار فکر کرده و بر همین اساس بود که جایزه خود را در اختیار رئیس جمهوری آمریکا گذاشت. با این همه دو سال از آن تاریخ گذشته و ما باز در همان شرایطی قرار گرفته ایم که پیش از حضور اوباما در قدرت در آن بودیم. میزان حضور ما در جنگ افغانستان افزایش فاحشی یافته است. در لیبی هم دست خود را گرفتار کردیم. در عراق هم ما دست به سلاح شدیم تا شاید بتوانیم با تغییر دادن رژیم به آرامش برسیم باور ما هم این بود که تسلیحات ما در اختیار آمریکایی ها و یا نهایتا اروپایی ها خواهد بود اما در نهایت بازی به جایی رسید که متوجه شدیم باید و باید برای بقا و یا حتی نجات آبرومندانه دست به دامان سیا هم شویم. اصلی ترین سوالی که همگان چه در ایالات متحده و چه در دیگر کشورها از خود می پرسند این است که چرا ما در قالب آمریکایی ها تا این اندازه مشتاق جنگ هستیم؟ پنج پاسخ برای این سوال می توان یافت: 1. ما می توانیم : اصلی ترین عاملی که باعث می شود ایالات متحده تا این اندازه دست خود را به جنگ آلوده کند این است که ما توان نظامی آنچنانی در اختیارداریم که ما را وسوسه می کند. زمانی که شما موشک های بیشمار در اختیار دارید و جنگنده های شما در پارکینگ پشت سر هم ردیف شده اند گمان می کنید که تمام دنیا هدف شما است. بنابراین زمانی که اندک مشکلی در آن سوی دنیا بوجود می آید به سختی می توان جلوی آمریکایی ها را برای مقابله گرفت. درست مانند این است که روسای جمهوری آمریکا دکمه قرمز مربوط به زمان اضطرار را بر روی میز کار خود دارند و زمانی که یکی از مشاوران وی با مراجه به دفترش ادعا می کند که در فلان نقطه ناآرامی بوجود آمده و شما می توانید با فشار این دکمه به آن پایان دهید، تنها راه گریز برای رئیس جمهور فشردن همین دکمه است. این جنگ ها برای ما تلفات انسانی و مالی بسیاری به دنیال داشته و به نظر می رسد که آمریکا اندک ابایی هم از تکرار این ماجراها ندارد . امریکایی ها به این باور رسیده اند که تا روزی که نیروهای زمینی به کشوری ثانی اعزام نکنند بی شک صدای انتقاد هموطنان آنها چندان بلند نخواهد شد. زمانی که به یک رئیس جمهور می گویند اگر این دکمه قرمز را فشار ندهید جمعیت بی گناهی بسیاری کشته می شود باید مردی با درایت و ذکاوت سیاسی آنچنانی پشت این میز نشسته باشد که بتواند در برابر وسوسه فشار دادن این دکمه رنگین مقاومت کرده و عقل به خرج دهد.باراک اوباما هم درست مانند دیگر روسای جمهوری ایالات متحده برای توجیه این حمله نظامی سخنان زیبا و فریبنده در خصوص آزادی و حقوق بشر و رسالت انسانی برای دفاع از بی گناهان را بر زبان راند. 2. واشنگتن دشمن جدی و شماره یک ندارد : دومین دلیل این است که پایان جنگ جهانی دوم به سبک و سیاقی بود که ایالات متحده را در موضع قدرتمندی قرار داد. این قدرت ورزی با نوعی حاشیه امن هم همراه بود. هیچ قدرت واحدی در نیمکره غربی باقی نمانده بود . نه در غرب و نه در شرق از رقیب برای واشنگتن خبری نبود. هیچ کشوری نبود که در این سالها برای حمله به آمریکا خود را مهیا کند و نداند که این حرکت به معنای خودکشی سیاسی محض است . البته که آمریکا با مشکل ترویسم دست و پنجه نرم می کند اما بسیاری از تحلیل گران ادعا می کنند که در خصوص این مشکل هم بزرگنمایی بیش از اندازه ای انجام گرفته است . ما برای ادامه دخالت در امور داخلی دیگر کشورها و حفط دست بالا در مسائل بین المللی است که این ادعا را مطرح می کنیم . اگر امریکایی ها واقعا به دنبال تامین امنیت و ثبات خود هستند باید به جای آنکه وقت و هزینه خود را در جایی دیگر تلف کنند به واقع از خاک خود حمایت کنند نه اینکه موشک های خود را به سمت طرابلس به پرواز درآورند. 3. نیروهای داوطلب برای جنگ : سومین دلیل این ماجراجویی ما نیروهای امنیتی داوطلب هستند. در ایالات متحده شرکت در عملیات های نظامی و خدمت به ارتش تبدیل به امری داوطلبانه شده و دقیقا به همین دلیل است که میزان سکوت و تحمل عامه مردم هم در قبال تلفات بیش از سایر کشورها است. آیا اگر سربازان امریکایی در روزهای حمله به افغانستان و یا عراق از خدمت داوطلبانه انصراف می دادند باز هم جورج بوش می توانست به این دو کشور حمله کند و یا آقای اوباما قادر به ادامه جنگ در این کشورها بود؟ 4. بنایی غلط در دستگاه دیپلماسی: چهارمین دلیل که دست ما را برای هرگونه حمله به کشوری ثانی باز نگاه می دارد این است که سیستم ما در دستگاه دیپلماسی به گونه ای تعریف شده که می تونیم هر زمان هر آنچه را که صلاح دیدیم انجام دهیم. مبنای فکری در دستگاه دیپلماسی ایالات متحده را عمدتا نئومحافظه کاران شکل می دهند و یا لیبرال محافظه کاران که به اندازه همان محافظه کاران برای حل هر مشکلی با ابزار نظامی آمادگی و البته اشتیاق دارند . این طیف ادعا می کنند که جهان به آمریکا به چشم الگویی نگاه می کند و این آمریکایی ها هستند که باید وارد بازی شوند. 5. تمام اختیارات در دستان کنگره : صدور مجوز برای آغاز جنگ در دایره اختیارات کنگره است. این نمایندگان کنگره هستند که گلوله نهایی را شلیک می کنند و نه شخص رئیس جمهور. البته برخی تحلیل گران ادعا می کنند که این رویه هم از پایان جنگ جهانی دوم تا کنون به نوعی به تاراج رفته است. با وجود متن صریح قانون اساسی آمریکا در این خصوص روسای جمهور مدرن به قدرت رسیده در این کشور اندک ابایی از صدور دستور برای حمله به دیگر کشورها ندارند. شاید بر همین اساس است که در بسیاری از موارد از کانال های پشت پرده با نمایندگان مجلس گفت و گوهایی می شود . در چند سال اخیر در آمریکا اوضاع به گونه ای پیش رفته است که همواره این رئیس جمهور و جمع محدودی از مشاوران وی بوده اند که گلوله اخر را شلیک کرده اند. زمانی که باراک اوباما برای پیروزی در انتخابات به هر پرسشی پاسخ می داد در پاسخ به سوالی که فیلم های محبوب آقای رئیس جمهور را جویا شده بود گفت : پدر خوانده اول . مدتی بعد اوباما تاکید کرد که دومین فیلم محبوب او پدر خوانده دوم است . اما آنچه از حرکت های اوباما استباط می شود این است که او در حال ایفای نقش در پدرخوانده سوم است . گویا اوباما در حال بر زبان راندن این سخنان است که : درست زمانی که فکر می کردم می توانم پای خود را از این معرکه بیرون بکشم آنها مرا به بازی برگرداندند. فارین پالیسی چهارم آوریل / ترجمه: سارا معصومی 48
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 562]