واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آسیای میانه و قفقاز - سال جاری در افغانستان در شرایطی به روزهای آخر خود نزدیک می شود که تحولات قابل توجهی را در طی این سال پشت سر گذاشته است سال جاری در افغانستان در شرایطی به روزهای آخر خود نزدیک می شود که تحولات قابل توجهی را در طی این سال پشت سر گذاشته است . برگزاری جرگه مشورتی صلح ، برگزاری اجلاس بین المللی کابل ، برگزاری دومین دور انتخابات پارلمانی و شوراهای استانی ، توافق ناتو با دولت افغانستان به منظور واگذاری مسئولیتهای امنیتی به نیروهای افغانی تا انتهای سال 2014 ، تشکیل شورای عالی صلح ، تشکیل اجلاس سه جانبه میان افغانستان ، پاکستان و ترکیه ، افزایش نیروهای نظامی خارجی و موضوع ایجاد پایگاههای نظامی توسط آمریکا در افغانستان را می توان از جمله مهمترین موضوعاتی دانست که ظرف سال جاری روند تحولات در این کشور بحران زده را متاثر نمودند. برخی از برجستگیهای تحولات سال جاری در افغانستان را می توان بدین شرح مورد توجه قرار داد : گذشت بیش از نه سال نبرد با گروههای شورشی و عدم دستیابی به نتیجه مورد نظر ، درنهایت آمریکا و ناتو را به پذیرش موضوع بومی سازی امنیت ( به گونه ای نسبی ) وادار نمود . این تحول که پایه اولیه آن در بازنگری راهبرد دولت آمریکا در قبال افغانستان و پاکستان و تاکید بر آغاز خروج نیروهای نظامی این کشور از جولای سال جاری میلادی گذارده شد ، در اجلاس سران ناتو در لیسبون در سال 2010 در قالب یک توافقنامه با دولت افغانستان نهائی گردید. البته این پدیده صرفا متضمن خروج نیروهای رزمی ناتو (باستثنای آمریکا ) از افغانستان بوده و این سازمان نظامی بنا دارد تا حضور خود در افغانستان را در قالب تیمهای آموزشی و هیاتهای مشورتی ادامه داده و در مورد آمریکا نیز با توجه به طرح موضوع حضور بخشی از نیروهای این کشور در قالب پایگاههای نظامی در افغانستان ، تحقق کامل بومی سازی امنیت خصوصا در ارتباط با دفاع ضد هوائی و نیروی هوائی با ابهاماتی مواجه است . از منظری دیگر حوزه سخت افزاری ایجاد امنیت که هزنیه های انسانی آن بالاست بتدریج در اختیار طرف افغانی قرار خواهد گرفت . پس از تلخی که حوادث گرجستان در روابط روسیه با آمریکا و ناتو ایجاد نموده بود ، افغانستان اولین حوزه همکاری عملی دو طرف محسوب شده که به نظر می رسد اساس آن هم بر سیاست برد-برد گذارده شده است . از این منظر افغانستان برای روسها فرصتی فراهم نمود تا ظرفیتهای جغرافیائی خود و حوزه پیرامونی اش را بخوبی در مجموعه تعامل بویژه با ناتو در این منطقه بر روی میز قرار دهد . به نظر می رسد ایجاد پایگاههای نظامی دائمی و یا طولانی مدت آمریکا در افغانستان موضوعی جدی و واقعی است . برخی گزارشات از توافق اجمالی و اولیه مقامات و شخصیتهای برجسته افغانی با این موضوع حکایت می نماید . متعاقب طرح اولیه موضوع از سوی رئیس جمهور افغانستان که کم و بیش نوعی رضایت از تحقق آن از فحوای کلام ایشان هویدا بود ، وزیر دفاع و وزیر انرژی و آب این کشور در تائید و رد آن بصراحت اتخاذ موضع نمودند اما دیگر مقامات دولت و یا رهبران مطرح این کشور سکوت را به هر گونه اتخاذ موضع ترجیح دادند . هر چند اتخاذ تصمیم نهائی بر عهده شورای ملی این کشور ( اجماع هر دو مجلس نمایندگان و مجلس سنا ) گذارده شده است ، اما کماکان مقامات نظامی افغانی تمایل خود به تحقق این موضوع را در مصاحبه ها و ابراز نظرهای گوناگون پنهان نمی نمایند . از سوی دیگر طرف آمریکائی نیز با هدف کاهش حساسیتهای افکار عمومی در افغانستان ، اولا صرفا ادبیات گفتاری خود در این زمینه را تغییر داده و ثانیا تحقق آنرا منوط به تقاضای طرف افغانی نموده است . ابراز نظر سفیر آمریکا در افغانستان در این زمینه که ظرف روزهای اخیر و به زبان ساده ای بیان گردیده بخوبی این خواست آمریکا را هویدا می نماید . برگزاری جرگه مشورتی صلح و متعاقب آن شورای عالی صلح سازوکاری بومی برای دستیابی به صلح تلقی می شود . این موضوع محوریت دولت افغانستان در هر گونه فرآیند صلحی را تقویت نمود و از این منظر در واقع فرصتهای این دولت را افزایش داده و امکان تعریف فرآیندهای جداگانه توسط طرفهای خارجی را محدود نموده است . به بیان دیگر دولت افغانستان با هشیاری و با درک این نکته که موضوع هرگونه توافق مستقیم احتمالی طرفهای خارجی با گروههای شورشی می تواند ترکیب دولت فعلی باشد ، با دراختیار گرفتن این روند مانع از بروز احتمالی این موضوع گردید . از سوی دیگر شکل گیری و مسیر کلی حرکت این شورا با گرایش عمومی که در محیط داخل و خارج افغانستان نسبت به حل سیاسی این بحران ایجاد گردیده همخوانی دارد . بحران افغانستان برای اکثر کشورهای اروپائی به بحرانی پیچیده ، سردرگم و دردسرزا تبدیل شده و می خواهند تعهد خود نسبت به آن را به حداقل برسانند. همه پذیرفته اند که طالبان بخشی از راه حل بحران می باشند و ادبیات خود را با این هدف گذاری هماهنگ نموده و درصدد تشویق طالبان برای پیوستن به این روند می باشند. به نظر می رسد خلا حضور طالبان در اجلاس بن در سال 2001 ( همانگونه که براهیمی نماینده سابق دبیر کل سازمان ملل متحد در امور افغانستان در سال 2005 ابراز داشته بود ) قرار است در اجلاس بن 2 که در اواخر سال جاری میلادی برگزار خواهد شد بر طرف گردد . ماراتن انتخاب رئیس مجلس نمایندگان افغانستان نهایتا به پایان رسید ، هر چند بحران مبتلابه این مجلس با ادامه کار دادگاه فرآقانونی ویژه ای که با هدف رسیدگی به شکایتهای انتخاباتی شکل گرفته هنوز خاتمه نیافته است . چند نکته قابل توجه در این زمینه مشاهده می شود که قابل ذکر می باشند ، اول مقامات ارشد دولت افغانستان با موافقت و اصرار بر تشکیل دادگاه ویژه رسیدگی به شکایتهای انتخاباتی در مقابل خواست نمایندگان پیروز ، نهادهای مسئول و طرفهای خارجی حتی دفتر سازمان ملل متحد ایستاده و مقاومتی برخواسته از ملاحظات و نه واقعیتها را شکل دادند .بدعت ایجاد شده حتی اگر منجر به تغییری در ترکیب نمایندگان نگردد موجب ابقای فضای ابهام در ماهیت این مجلس خواهد شد . دوم واگذاری پست ریاست مجلس به یکی از اقلیتهای قومی این کشور و خصوصا کناره گیری دو تن از چهره های مطرح جهادی از دو قوم بزرگ از کاندیداتوری این مسئولیت هر چند فی نفسه قابل اهمیت می باشد اما با این حاشیه همراه است که این دو نمی خواهند مسئولیت تصویب احتمالی ایجاد پایگاههای آمریکا در افغانستان در مجلس نمایندگان به نام آنان در تاریخ ثبت شود . سوم مباحث یک ماه اخیر مجلس نمایندگان افغانستان در ارتباط با چگونگی انتخاب رئیس این مجلس خط بطلانی بر ادعاهای مبتنی بر نفوذ برخی طرفهای خارجی بر این نهاد کشید . در یک جمع بندی نهائی می توان از آنچه در افغانستان قابل ارزیابی است به موارد ذیل اشاره نمود: افغانستان بعنوان کشوری کمک گیرنده حتی با فرض دشوار بهبود سریع همه مشکلات ، تا سالها بعنوان کشوری کمک گیرنده نیازمند برخورداری از کمکهای اقتصادی خارجی برای اداره کشور است . بودجه سالیانه افغانستان مثالی گویا از این نیاز است . بودجه سال آینده این کشور 318/4 میلیارد دلار برآورد شده که از این رقم تنها 86/1 میلیارد دلار آن توسط دولت این کشور و از محل درآمدها قابل احصا می باشد و مابقی آن یعنی 458/2 میلیارد دلار آن باید از محل کمکهای خارجی تامین شود . همچنین هزینه کلیه فعالیتهای امنیتی مربوط به دولت افغانستان اعم از عملیات نظامی ، آموزش ، تجهیزات و تامین نیازهای مربوطه در حال حاضر سالانه حدود 8 میلیارد دلار برآورد می شود که عمدتا توسط آمریکا و در قالب بازسازی ارتش و نهادهای امنیتی این کشور تامین می گردد . قرار گرفتن تروریسم در کنار تسلیحات کشتار جمعی در راهبرد امنیت ملی آمریکا نشان می دهد که این موضوع یکی از ارکان اصلی سیاست خارجی آمریکا را تشکیل می دهد و ظاهرا تا زمانی که تروریسم موجود در این منطقه برای آمریکا تهدید محسوب می شود نمی تواند با بی تفاوتی از کنار آن عبور نماید . از این منظر تمایل آمریکا به برخورداری از پایگاههای نظامی در افغانستان بصورت جدی تری مورد ارزیابی و محاسبه قرار خواهد گرفت .علاوه بر این ، حضور آمریکا در افغانستان بر توان مدیریتی این کشور در بحرانهای جنوب آسیا ، افزایش امکان تاثیرگذاری بر تحولات آسیای میانه ، و امکان نظارت و کنترل قدرتهای مستقر در منطقه را افزایش خواهد داد . ضمن اینکه روند تغییرات آغاز شده در حوزه عربی از شمال افریقا تا خاورمیانه و خلیج فارس بر نگرانیهای آمریکا از آینده این کشورها و نظم امنیتی جدیدی که متعاقب این تغییرات ممکن است برقرار شود افزوده است . نکته قابل توجه اینکه نباید تمایل به خروج نیروهای آمریکائی از افغانستان که بعضا عنوان می شود را به مفهوم چشم پوشی از ادامه حضور بخشی از این نیروها در قالب پایگاههای نظامی تلقی نمود . علیرغم تمامی تمایلات و تلاشهای انجام یافته ، واقعیتهای موجود در افغانستان هنوز نمی تواند نوید بخش استقرار امنیت در این کشور به حساب آید . گزارش اخیر هماهنگ کننده کمکهای بشردوستانه سازمان ملل متحد عمق دشواریهای موجود را نمایان می کند . این گزارش تاکید می کند که وضع امنیتی در بدترین شرایط طی 10 سال اخیر بوده و ماموران این سازمان تنها به 30% خاک افغانستان دسترسی دائمی دارند و از 70% باقیمانده به 40% اصلا دسترسی نداشته و دسترسی به 30% باقیمانده نیز دائمی نمی باشد . این نتیجه عملکرد مجموعه گروههای شورشی و نیروهای خارجی در افغانستان است . موجودیت این دو علیرغم تضاد و مقابله ای که با هم دارند موید ادامه حضور هر دو در جغرافیای منطقه است . این سیکل بسته نمی تواند امنیت پایدار برای افغانستان و منطقه به ارمغان بیاورد . مجموعه گروههای شورشی بدون برخورداری از حمایت بخشهای خاصی در ساختار حاکمیتی پاکستان امکان تداوم مقابله را نخواهند داشت و از این منظر نمی توان آنها را یک متغییر مستقل محسوب نمود . به نظر می رسد خطر ایجاد پایگاههای نظامی آمریکا در افغانستان برای پاکستان کمتر از دیگر کشورهای منطقه نخواهد بود و وضعیت شکننده این کشور شرایط دشواری را در آینده برای مقامات آن بوجود خواهد آورد . لذا تشویق گروههای شورشی به ملحق شدن به روند صلح در افغانستان مزیتهای بیشتری را در مقایسه با ادامه حضور آمریکا بدنبال خواهد دشت .توجه واقعی دولت مردان پاکستان به این مهم و همکاری آنها در ایجاد سازوکار منطقه ای استقرار ثبات در همسایه مشترکمان افغانستان و خروج نیروهای بیگانه از منطقه ، به نفع همه است . 16346
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 454]