محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1847294287
فروپاشی رژیم پهلوی
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فروپاشی رژیم پهلوی نويسنده: غلامرضا نجاتی بخش اول واپسین روزها خروج شاه از کشور و بازگشت امام خمینی به ایران نشانه پایان سلطنت محمد رضا شاه بود.از آن پس، دیگر بحث درباره نظام مشروطه سلطنتی و قانون اساسی سال 1285 و متمم آن، در بین هیچ یک از گروههای سیاسی مطرح نبود.پس از انتخاب مهندس مهدی بازرگان به نخست وزیری، ماموریت اساسی دولتبرگزاری رفراندوم و رجوع به آراء عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و نیز تشکیل مجلس مؤسسان برای تصویب قانون اساسی جدید بود.از نخستین روز ورود امام خمینی به ایران و سخنرانی در فرودگاه و بهشت زهرا، مقامات مختلف رژیم در حال انقراض، با اعلام استعفا و همبستگی به امام خمینی نسبتبه یکدیگر سبقت گرفتند.جواد شهرستانی، شهردار تهران، اولین مقام کشوری بود که به نشانه همبستگی با انقلاب استعفا کرد.سپهبد بازنشسته کمال نیز اعلام همبستگی نمود. (1)تلاش در پیشی گرفتن اعلام همبستگی بین مقامات رژیم شاه، شتاب گرفت، و بااعلام نخست وزیری بازرگان، در همه ارگانهای مملکت گسترش پیدا کرد.نمایندگان مجلسین، یک شبه طرفدار انقلاب شدند.روز 18 بهمن 46 تن از نمایندگان مجلس شورای ملی استعفا کردند.اینان همان نمایندگان دوران «رستاخیزی» بودند که از غربال ساواک گذشته بودند و سه هفته پیش، به دولتبختیار، رای اعتماد داده بودند!سازمانهای دولتی، حتی کارمندان نخست وزیری، با صدور اعلامیه در روزنامهها از دولتبازرگان پشتیبانی میکردند.کارکنان وزارتخانهها در اعلامیههای خود، ضمن تایید بازرگان آمادگی خود را برای استقبال از وزیران کابینه او اعلام کردند.سران ارتش، که تا چند روز پیش درباره کودتا و وادار به فرود اجباری ساختن هواپیمای امام خمینی، بحث و مذاکره میکردند، یکی پس از دیگری، با مقامات دولتبازرگان، برای اعلام همبستگی تماس میگرفتند.سپهبد ربیعی، فرمانده نیروی هوایی ضمن دفاع در دادگاه انقلاب گفت «پنجشنبه 19 بهمن، برادرم آمد خانه ما...گفت اعلام همبستگی کن.گفتم چشم.تلفن را برداشتم و با جناب آقای عسگری، اعلام همبستگی کردم» . (2)تماس سران ارتش با نمایندگان امام خمینی، به منظور اعلام همبستگی از روزهای آخر اقامت ژنرال هایزر در ایران شروع شده بود.سپهبد ربیعی، در دفاعیات خود، از این ارتباط و تماسها پرده برداشت.بخشی از بیانات او به شرح زیر است:«ربیعی: ...در جلسه سوم، بعد از اینکه هایزر اندکی نشست، گفت «خوب، شاه هم که رفت» البته گفتار او حالت تحکیم نداشت، بلکه حالت رفاقت آمیز، و حالت همگامی داشت.بعد از اتاق بیرون رفت و یک صورتی با خود آورد که حاوی شماره تلفن نمایندگان حضرت امام بود، به ما داد.رئیس [دادگاه] : چه کسی نامه را داد؟ربیعی: آن سرلشکری که رئیس مستشاری آمریکا در ایران بود.بایستی عرض کنم که رئیس مستشاری در ایران، یک سرلشکر بود و سه سرتیپ در سه نیرو فعالیت داشتند [...] آن سرلشکر رفتبیرون و بعد از اینکه با تلفن با شخصی تماس گرفت، آمد درون اتاق، بعد هایزر گفت «من فکر میکنم به صلاح ارتش باشد که با نمایندگان امام تماس بگیرد» حالا من فکر میکنم که تلفنهایی که به مادادند، بیشتر از دو، تا سه شماره تلفن بود.من در آن موقع تازه تصمیم گرفته بودم که درباره مسائل فکر کنم.از چیزی که استنباط کردم فهمیدم هایزر دو هدف داشت، یا اینکه ارتش را به سمت نمایندگان امام ببرد و ارتش همبستگی خود را اعلام کند، یا اینکه ارتش باعثبشود که بختیار با نمایندگان امام با هم نزدیک بشوند، اما در عین حال هیچ وقت نمیگفت که از بختیار پشتیبانی نکنید.معمولا جملهای به کار میبرد، منظورش این بود که بختیار بد عمل نمیکند.» ربیعی، در مورد نقش قرهباغی در تماسهای خود با نمایندگان امام خمینی چنین میگوید:«...قرهباغی، سه چیز از هایزر درخواست میکرد، اول اینکه حضرت امام را مجبور کنند اعلامیه کمتری بین مردم منتشر کند.دوم اینکه حضرت امام سفر خود را به ایران به تعویق بیندازند.سوم اینکه بی.بی.سی را ساکت کنند.این سه چیز را که من نمیدانم قرهباغی با بختیار قبلا هماهنگ کرده بود یا نه؟ ....هایزر گفت: من همین امشب با کارتر تماس دارم.به اطلاع او خواهم رساند.باید به عرض شما برسانم که هایزر جلسات خیلی بیشتری با قرهباغی داشت که صبحها بود و این هفتیا هشت جلسهای که من با او بودم، مجموعه گفتاری بود که عین واقعیت را گفتم، و به عرض میرسانم صحبت از اینکه ارتش را یکباره وادار به عملی بکند، به خدای یکتا، مطلقا در میان نبود.اصولا من نشنیدم.باور کنید هرگز مسئله کودتا مطرح نبود و هایزر هم بیشتر جنبه دوستانه و مشاوره را به خود گرفته بود.او میگفت، قرهباغی هم یادداشت میکرد.البته مقدم [سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواک] مشاور سیاسی قرهباغی بود که جلسات دیدار با نمایندگان امام را، ایشان باید ترتیب میداد.یک جلسه درباره جای ملاقات بحثشد و جلسات دیگر هم تشکیل شد.رئیس (3): در منزل چه کسی؟ربیعی: در منزل آقای دکتر بهشتی.رئیس: اصولا قرهباغی نمیخواستبرود آنجا.ربیعی: خیر، میگفت آنجا سالم نیست که رئیس ستاد ارتش برود.رئیس: منظور او امنیتبود؟ربیعی: بله...و قرار شد منزل قرهباغی ملاقات صورت بگیرد و بعد ملاقاتهاییانجام شد، که من نمیدانم با آقای دکتر بهشتی شد، یا نشد.اما مطمئن هستم که این ملاقاتها با آقای بازرگان انجام شد.حتی روز یکشنبه 22 صبح من به خاطر دارم تلفنی داشتند صحبت میکردند و قرار ملاقات میگذاشتند با آقای بازرگان و تاکید میکردند که بختیار هم باید حضور داشته باشد و یکشنبه بعد از ظهر، برای تشکیل جلسه آنها هماهنگ و تایید شد (4) اما من نمیدانم آن طرف تلفن چه کسی بود که قرهباغی برنامهها را با او هماهنگ میکرد.» سپهبد ربیعی، در جای دیگر میگوید:«...مرتبا بین جلسات، در جلساتی که داشتیم، بختیار معذرت میخواهم قره باغی و مقدم عضو سیاسی بودند، دائما میگفتند ما تماس داریم با نمایندگان امام، با جناب آقای دکتر بهشتی، مهندس بازرگان، جناب آقای سحابی و جناب آقای صباغیان ما در حال صلح و مذاکره هستیم.ما فکر میکردیم که ارتش صلح و مذاکره میکند...» . (5)سپهبد ربیعی که در دادگاه انقلاب محکوم به اعدام شد و حکم اعدام درباره او اجرا گردید، در دفاعیات خود به واقعیتهای تلخی اعتراف میکند، از وابستگی شاه به آمریکا، بیخبری فرماندهان نیروهای مسلح از ماهیت ارتش شاهنشاهی و نقش «استعماری» آن.ارتشی که با رفتن شاه، دگرگون میشود و رئیس ستاد کل، بالاترین مقام فرماندهی به ژنرال آمریکایی میگوید «اعلیحضرت به ما گفت که به شما اعتماد کنیم و از شما اطاعت نماییم!» (6)این نیز حقیقتی است که سپهبد ربیعی، با طی عالیترین مدارج آموزشی و فرماندهی ستاد هوایی، عضو تیم اکروبات تاج طلایی و به عنوان یک فرمانده نیروی هوایی در سطح جهانی، که میتوانست منشا خدمات بزرگی در خدمتبه کشورش شود، ندانسته، فدای سیستم و رژیمی شد که هیچ پیوندی با مردم ایران نداشت.ربیعی و امثال او، پس از رفتن شاه و مشاهده دگرگونی اوضاع، بیدار شدند و چه بسا، از نتیجه آن همه کار وکوشش گذشته، افسوس خوردند.به بیانات سپهبد ربیعی توجه کنیم:«....ایشان [هایزر] اول نشست و گفت که ملت ایران و دنیا، دیگر سیستم فردی را نمیپسندد و دولت متبوع من، دیگر از شاه پشتیبانی نخواهد کرد و شاه بایستی برود.البته مذاکرات به این نحو بود که صحبتهای ایشان ترجمه میشد و به قره باغی داده میشد و ایشان آنها را در یک کتابچه کلفتیادداشت میکرد [....] گفت که کشورهای اروپایی هم دیگر نمیتوانند شاه را ببینند و شاه را در این سیستم بپذیرند و شاه باید برود.» سپهبد ربیعی در پاسخ به سؤال رئیس دادگاه، که عکس العمل او در مقابل گفتههای هایزر چه بود، جواب میدهد:«درست مثل خمیری که وا برود.ما جملهای نمیگفتیم، قره باغی میگفت و ما ترجمه میکردیم.در ارتش، اصولا آموزش سیاسی، به مولایم علی، به کسی داده نشده است.هایزر میگفتسفرش [شاه] هم از شمال آمریکاست - چون طیارهاش را من باید در نظر میگرفتم - [...] اولش آن جملات، یعنی وقتی گفتشاه برود، برای خود بنده یک «شوک» بود، که مگر شاه ما را یک ژنرال آمریکایی میتواند بگوید باید برود.او [شاه] که میگفت من آخرین نفری هستم که کشته میشوم.من اولین نفر، کشته میشوم [....] به همین سادگی! به مقدسات عالم در زندگی من بزرگترین ضربه است که تازه فهمیدم اصولا شاه مثل یک ساختمانی است، که به یک چوب پوسیده لغزان سوار است.درست مثل اینکه دم موش را بگیرند و بیندازند بیرون...دادگاه: من از فحوای گفتار شما این طور به نظرم رسید که یعنی شما، وابستگی شاه و نوکری او را که مثل یک موش، به تعبیر خودتان در اختیار آمریکا بود، تا این لحظه به هیچ وجه نم دانستید؟ربیعی: تا حدودی میدانستم همکاری دارد، اما واقعا نمیدانستم این قدر هیچ است.وقتی او اینقدر هیچ باشد، من که فرمانده نیروی هوایی هستم، هیچ ترم.نمیخواهم این را بگویم، ولی به خدا، که اگر من هر کجای دنیا بودم، فرمانده نیروی هوایی بودم. الآن هر کجای دنیا باشم، 40 هزار یا 50 هزار تومان حقوق من است.15 سال....در هر صورت به عقیده من، جملات آن شب هایزر، خیلی مسائل را روشن کرد...» (7) لزوم تماس با ارتش، از سوی مقامات سیاسی و مذهبی از اواخر دی، مورد تایید قرار گرفته بود، در کنفرانس مطبوعاتی که روز 5 بهمن 1357، با شرکت و حضور آیت الله مطهری، دکتر مفتح، مهندس محمد توسلی، مهندس بنی اسدی، دکتر ناصر میناچی، دکتر غلام عباس توسلی و دکتر قاسم صالح خو، در حسینیه ارشاد برگزار گردید گفته شد:«...لیدرهای سیاسی و مذهبی، با کسب اجازه، به اعتبار اینکه ارتش را از خودشان میدانند و ارتش این ملت است، نه به اعتبار اینکه ارتش خودش یک دولت است، بنابراین حق دادند به خودشان که با ارتش خودشان صحبت کنند، و این منافات با مسئله دولت و عدم شناسایی دولت از طرف ایشان ندارد...» (8)تماس سران ارتش با رهبران سیاسی و مذهبی، همراه با تظاهرات همافران نیروی هوایی و اعلام وابستگی به انقلاب نشانه نزدیک شدن فروپاشی رژیم شاه و سقوط دولتبود و بختیار که خطر را احساس میکرد، در صدد برآمد به نحوی آبرومندانه، قدرت را به بازرگان واگذار کند.بدین منظور، در مصاحبهای که روز 18 بهمن با رادیو لندن به عمل آورد گفت:«حاضر به همکاری با طرفداران آیت الله خمینی است و نه تنها وزرای طرفدار امام خمینی را در یک دولت ملی خواهد پذیرفت، بلکه نقش آیت الله را در رابطه با حل و فصل مسائل اجتماعی و مذهبی نیز خواهد پذیرفت...» (9)روز بعد، در کنفرانس مطبوعاتی اظهار داشت:«....با مهندس بازرگان تماسهایی گرفته است [....] من برای بازرگان احترام زیادی قائلم.اگر او بخواهد با دولت تماس بگیرد و همکاری کند، من برای این کار حاضرم.بازرگان مردی وفادار است و ما، در بسیاری مسائل میتوانیم به توافق برسیم.برای مذاکره با او، هیچ شرطی قائل نخواهم شد [...] اگر قانون اساسی بناست عوض شود، باید این امر به وسیله پارلمان باشد....» (10)زد و خورد مسلحانهروز 19 بهمن گروهی از همافران و درجه داران نیروی هوایی در تظاهرات و راهپیمایی به طرفداری از انقلاب شرکت کردند.سپس به نشانه همبستگی با امام خمینی به اقامتگاه ایشان رفتند و در برابر امام رژه رفتند.این خبر و تصویر رژه در روزنامههای عصر آن روز انتشار یافت. (11)درگیری مسلحانه بین مردم و نیروهای ارتش، از اواخر شب 20 بهمن از پادگان دوشان تپه شروع شد.در جریان نمایش فیلم مراسم استقبال امام خمینی، هنرجویان نیروی هوایی نسبتبه امام ابراز احساسات میکنند.افراد گارد شاهنشاهی مامور نیروی هوایی برای ساکت کردن هنرجویان و دیگر پرسنل نیروی هوایی مداخله مینمایند و کار به زد و خورد و تیر اندازی میکشد.با انتشار خبر شورش افراد پادگان نیروی هوایی، مردم برای یاری آنها، به دوشانتپه روی میآورند و وارد پادگان میشوند.اسلحه خانهها را باز میکنند و با استفاده از تفنگ و مسلسل به ساختن سنگرهای خیابانی و نبرد با افراد گارد شاهنشاهی میپردازند.همزمان با زد و خورد در دوشانتپه، مردم به چند کلانتری نیز حمله کردند و با خلع سلاح افراد، نقاط دیگر حساس پایتخت نیز به تصرف مبارزان درآمد.شهربانی محاصره شد.فرماندار نظامی به منظور مقابله با انقلابیون، ساعات عبور و مرور را از ساعت 5/4 بعد از ظهر تا 5 صبح روز بعد اعلام کرد، ولی به فرمان امام خمینی، مردم به اخطار فرماندار نظامی اعتنا نکردند و به خیابانها ریختند.برای توجیه آشفتگی ارتش و نگرانی فرماندهان یگانهای انتظامی، در روز 21 بهمن، بخشی از گفتههای ارتشبد قرهباغی را نقل میکنیم:«...پس از صحبتبا سپهبد رحیمی، به نخست وزیر تلفن زده اظهار داشتم درباره کلانتریها، سپهبد رحیمی اظهار میکند یکی دو کلانتری را بدون اطلاع و اجازهوی تخلیه کردهاند و اضافه میکند، چون کلانتریها را آتش زده بودند، پاسبانان چارهای جز تخلیه نداشتند [...] به سپهبد بدرهای تلفن زده، نتیجه بررسی و اقداماتش را سئوال کردم.اظهار نمود «مشغول هستیم، دستور دادم تعدادی ارابه جنگی آماده کنند تا برای کمک به سپهبد ریاحی به مرکز آموزش هوایی دوشانتپه بفرستیم» [...] از سپهبد بدرهای سئوال نمودم چطور نیروی زمینی نتوانستبا گردان قزوین ارتباط برقرار نماید؟ جواب داد: نخیر.گفتم یعنی چه؟ اظهار کرد تیمسار نمیدانید وضع یگانهای نیروی زمینی چقدر خراب است! گفتم: من که بعد از شورا دستور دادم، اگر لازم شد از افراد گارد جاویدان استفاده کند.جواب داد: «سرلشکر نشاط، فرمانده گارد جاویدان موافقت ندارد و اظهار میکند که گارد جاویدان ماموریت مخصوص دارد! گفتم: تیمسار! سرپرستی گارد شاهنشاهی را هم شما به عهده دارید.خودتان دستور بدهید.مهمتر از این ماموریت چیست که مسلسلسازی به دست مخالفین نیفتد؟ جواب داد: «سرلشکر نشاط موافقت نمیکند، من چکار کنم!» و اضافه کرد: تیمسار: واقعا نمیدانم چه بکنم و جواب کی را بدهم...» (12)در مورد آشفتگی و هرج و مرجی که در ارتش و نیروهای انتظامی وجود داشت، حرفی نیست، نکته اینجاست که قرهباغی سعی دارد مسئولیت فروپاشی ارتش را به گردن دیگران بیندازد و خود را در نقش فرماندهی که وظیفهاش را تا آخرین لحظه انجام داده استبشناساند.قرهباغی از مذاکرات پنهانی خود با مقامات سیاسی و مذهبی و هدف از این تماسها، سخنی به میان نمیآورد و علت «عدم اجرای دستورات را، همبستگی فرماندهان با کمیته امام» میداند و میگوید:«....به دفتر گفتم سرلشکر نشاط را بگیرند تا با من صحبت کند، به سرلشکر نشاط، وضع نیروی زمینی و جریان مسلسلسازی را گفته اضافه کردم که دستور بدهید 300 نفر سرباز در اختیار سپهبد بدرهای بگذارند.جواب داد «تیمسار، خوب میدانید که گارد جاویدان ماموریت مخصوصی دارد» گفتم: تیمسار نشاط، حالا وضعیتبحرانی است.اظهار نمود: «به سپهبد بدرهای هم گفتم که بر خلاف اوامر اعلیحضرت نمیتوانم کاری انجام بدهم.» در صورتی که بعدا معلوم شد علت عدم اجرای دستورات اوامر اعلیحضرت نبوده، بلکه «اعلام همبستگی با کمیته امام» بوده که در همان روز 22 بهمن انجام داده بود. (13)طی روز 21 بهمن، هفت کلانتری در تهران اشغال شد و افراد آن خلع سلاح شدند.در زد و خورد انقلابیون با نیروهای مسلح، در 22 بیمارستان تهران 175 تن کشته و 664 تن مجروح و بستری گردیدند.در سراسر کشور تظاهراتی به طرفداری از انقلاب برپا شد.در ورامین هنگام تصرف شهربانی، عدهای کشته و مجروح شدند.در شهرهای اصفهان، مشهد، قم، کرمانشاه، همدان، ساوه، رشت، کرج، برخوردهای شدید بین مردم و نیروهای ارتش روی داد و منجر به تلفات زیادی شد.صبح روز 22 بهمن، نبرد با شدت بیشتری ادامه یافت.در نزدیکی تهران پارس، مردم راه را بر ستون زرهی بستند، چند ارابه جنگی را آتش زدند.سرلشکر ریاحی، فرمانده ستون کشته شد.دستور بختیار، در مورد بمباران تاسیسات تسلیحات و مسلسلسازی که در محاصره مردم قرار گرفته بود اجرا نشد.مقارن ظهر تعداد بیشتری از کلانتریهای شهر سقوط کرد.شهربانی نیز اشغال شد و سپهبد رحیمی دستگیر گردید.سپس نوبتبه اشغال پادگانهای نظامی رسید.ناگفته نماند که در حملات به تاسیسات نظامی و غارت اسلحهخانهها، افراد وابسته به چریکهای آموزش دیده وابسته به گروههای چریکی پیشگام بودند.اعلام بیطرفی ارتشتصمیم درباره اعلام بیطرفی ارتش، امری غیر قابل اجتناب بود و عدم صدور این اعلامیه، تاثیری در سرنوشت نیروهای مسلح نداشت.از صبح روز 21 بهمن، فروپاشی ارتشی که سران و فرماندهان آن به تدریج روحیه خود را باخته بودند، شدت گرفت.افسران جزء، درجه داران و افراد، طی شش ماه حکومت نظامی و زد و خورد با مردم، و نیز تحت تاثیر تبلیغات، جنگ روانی، خسته و فرسوده شده بودند و از ادامه برادرکشی بیزاری میجستند.حادثه پادگان لویزان و کشته و مجروح شدن چند تن از افسران گارد شاهنشاهی، ضربه شدیدی به روحیه و توان ارتش و نیروهای انتظامی وارد ساخت و سرانجام، فرار شاه، راه را برای تجزیه و پراکندگی نیروهای مسلح، هموار ساخت.ژنرال هایزر، به رغم خوش بینی نسبتبه ارتش ایران در برآورد توانایی و کارآیی رزمی آن و نیز، ضعف اساسی و عمده سران ارتش و وابستگی آنها با یک فرد، یعنی شاه اشاره میکند و میگوید:«...ضعف بزرگ آنها، در مقایسه با استانداردهای نظامی غرب، عمدتا وابستگی به یک رهبر مرکزی قوی بود.من به این حقیقت پی برده بودم که شاه افسران را از ردههای پایین، تا بالاترین ردهها، بدین منظور تربیت کرده بود [...] ارتش ده روز پس از بازگشت [امام] خمینی و هفت روز پس از رفتن من سقوط کرد.چرا؟ به گمانم جناح مخالف به ضعف نیروهای مسلح پی برده بود....» (14)شمارش معکوس برای متلاشی شدن ارتش از روز 12 بهمن، هنگام بازگشت امام خمینی به ایران، شتاب گرفت و روز 22 بهمن، انفجار رخ داد.در این فاصله، هیچ نیرویی، تاب تحمل و مقاومت در برابر طوفان سهمگین انقلاب را نداشت.تنها سادهلوحانی چون زبیگنیو برژینسکی در کاخ سفید، چشم امید به معجزه از سوی ارتشایران آن هم به رهبری قرهباغی دوخته بودند!دکتر بختیار به طور حتم میدانستبه ارتشی که در شرف متلاشی شدن است نمیتواند تکیه کند و با استفاده از آن با تظاهرات و اعتصابها مقابله نماید.تجربه پنج ماه گذشته در حکومتشریف امامی و ارتشبد ازهاری نشان داده بود که حتی با حضور شاه به عنوان فرمانده کل قوا، استفاده از ارتش برای سرکوب انقلاب، جز از طریق جاری شدن سیل خون، امکان نداشت.صبح روز 22 بهمن، بختیار، سپهبد قرهباغی را به نخست وزیری احضار میکند تا درباره علل اجرا نکردن دستور العمل او مبنی بر بمباران انبارهای اسلحه در کارخانه مسلسل سازی و انبارهای اسلحه، با او مذاکره کند. (15) در همین اوان، قرهباغی فرماندهان و رؤسای سازمانهای ارتشی را برای تشکیل یک شورای ستادی به ستاد بزرگ دعوت میکند.در این جلسه اعلامیه بیطرفی ارتش صادر میشود:«...به سرلشکر جناب رئیس دفتر ستاد بزرگ، ماموریت دادم فرماندهان و معاونین نیروها و رؤسای سازمانهای ارتش و ادارات ستاد بزرگ ارتشتاران را تلفنی و فوری دعوت نماید که هر چه زودتر به ستاد بزرگ بیایند.آقای بختیار تلفن زده اظهار نمود: میخواستم که تیمسار ساعت 30/9 بیاید به نخست وزیری، ضمنا به سپهبد رحیمی هم گفتهام بیاید تا ببینیم چه کار باید بکنیم. [...] گفتم: من فرماندهان و رؤسا را خواستهام که به ستاد بیایند.تامل کنید تا ما آخرین ضعیتخصوصی و اشکالات نیروها را در شورای فرماندهان بررسی کنیم، پس از روشن شدن، به نخست وزیری خواهم آمد.اظهار کرد: بسیار خوب.» (16)بختیار درباره احضار قرهباغی به نخست وزیری میگوید:«....صبح روز یکشنبه در ساعت هشتبه نخست وزیری رفتم.با همه گرفتاریها و مشغلهها، تمام مدت با تعجب در فکر سکوت قرهباغی بودم.در ساعت نه و بیست دقیقه گفتم به او تلفن کنند.به من گفتند در جلسهای بسیار مهم است ولیبلافاصله پس از ختم آن، با هلیکوپتر میرسد [....] دقایق میگذشت و هر لحظه بیشتر به من ثابت میشد که این جلسه باید حقیقتا فوق العاده مهم بوده باشد.درباره چه میتوانستباشد؟ [...] در ساعتیازده، بالاخره تماس تلفنی با قرهباغی برقرار شد.قرهباغی به من میگوید که ارتش بیطرفی خود را اعلام کرده است.به او گفتم: حدس زده بودم! ....» در اینجا بختیار، به متزلزل شدن ارتش اعتراف میکند و میگوید:«ارتش متزلزل شده بود، ارتش خیانت کرده بود.این قرهباغی کذا، که شاه برای من به جا گذاشت و حسین فردوست (17) یکی از نزدیکان اعلیحضرت، با استفاده از مختصر همدستی رئیس ساواک، بیست و پنج امیر را در شورای عالی نیروهای مسلح، که موجودیت قانونی نداشت و فقط برای نیازهای ظاهری ابداع شده بود، گرد هم آورد و این شورا قطعنامه [...] را صادر کرد....» (18)ارتشبد قرهباغی چگونگی گردهمایی صبح روز 22 بهمن و تصمیم درباره اعلام بیطرفی ارتش را بدین شرح روایت کرده است:«....بتدریج که فرماندهان نیروها به ستاد میرسیدند، برحسب معمول میآمدند به دفتر من، ابتدا سپهبد مقدم آمد، سؤال کردم. طرحی که نخست وزیر دیشب در شورای امنیت ملی دستور داد اجرا شد؟ گفت «نخیر» اظهار نمودم چطور؟ جواب داد برای اجرای طرح خیلی دیر شده بود.مگر در آن آشوب دیشب شهر و وضع تخلیه کلانتریها مقدور بود که بشود کسی را دستگیر کرد [...] سپهبد ربیعی آمد بهدفترم.وضعیت نیروی هوایی را سؤال کردم، اظهار نمود «وضع نیروی هوایی بسیار خطرناک است، برای ما کمک نرسید.در اطراف مرکز آموزش هوایی جمعیتخیلی زیادی جمع شدهاند، تیراندازی هم به شدت ادامه دارد...» در این موقع تلفن زنگ زد.آقای مهندس جفرودی بود که اظهار داشت «آقای نخست وزیر الآن تلفن کردند و قرار شد آن جلسهای که قرار بود با حضور ایشان و آقای مهندس بازرگان و تیمسار تشکیل شود، امروز ساعت چهار بعد از ظهر در منزل من تشکیل میشود.از او خواستم به اطلاع تیمسار برسانم که آقایان ساعت چهار بعد از ظهر منتظر تیمسار خواهند بود» گفتم نخست وزیر در این مورد با من صحبتی نکرده است.اظهار کرد «خود آقای بختیار به تیمسار تلفن خواهند کرد» [....] چیزی نگذشته بود که نخست وزیر تلفن زد و جلسه ساعت چهار بعد از ظهر منزل آقای جفرودی را تایید نمود [...] سپس آقای بختیار اضافه کرد «سپهبد رحیمی فرماندار نظامی را خواستم، میگویند در ستاد است.آیا آنجاست؟» جواب دادم در دفتر من نیست، ولی به طوری که گفتم، فرماندهان را خواستهام، حتما در راه است.اظهار کرد «اجازه بدهید بیاید نخست وزیری» گفتم: بلافاصله بعد از آنکه سپهبد رحیمی وضعیت فرمانداری نظامی و شهربانی را در شورا تشریح کرد، او را میفرستم به نخست وزیری، سؤال نمود «حتما لازم است در شورا شرکت کند؟» اظهار کردم بلی.بر حسب معمول باید وضع یگانهای مامور به فرمانداری نظامی را تشریح نماید.آقای بختیار اظهار نمود «میخواستم که سپهبد رحیمی فورا بیاید اینجا» گفتم: بسیار خوب، به محض رسیدن به ستاد خواهم گفت که به نخست وزیری بیاید.» به گفته قرهباغی، پس از آمدن سپهبد رحیمی او را به نخست وزیری میفرستد.چند تن از سران ارتش مانند ارتشبد طوفانیان، سپهبد آذر برزین به بهانههایی، در جلسه شورا حاضر نمیشوند.در ساعت 30/10 روز 22 بهمن شورای عالی نیروهای مسلح، در تالار شورا، در مرکز ستاد کل، با حضور 27 تن فرماندهان، معاونین و رؤسا و مسئولان سازمانهای ارتش، به شرح زیر تشکیل میشود:1.ارتشبد عباس قرهباغی: رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران 2.ارتشبد جعفر شفقت: وزیر جنگ 3.ارتشبد حسین فردوست: رئیس دفتر ویژه اطلاعات 4.سپهبد هوشنگ حاتم: جانشین ستاد بزرگ ارتشتاران 5.سپهبد ناصر مقدم: معاون نخست وزیر و رئیس ساواک 6.سپهبد عبد العلی نجیمی نائینی: مشاور رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران 7.سپهبد احمد علی محققی: فرمانده ژاندارمری کشور 8.سپهبد عبد العلی بدرهای: فرمانده نیروی زمینی 9.سپهبد امیر حسین ربیعی: فرمانده نیروی هوایی 10.دریا سالار کمال حبیب اللهی: فرمانده نیروی دریایی 11.سپهبد عبد المجید معصومی نائینی: معاون پارلمانی وزارت جنگ 12.سپهبد جعفر صانعی: معاون لجستیکی نیروی زمینی 13.دریا سالار اسدالله محسن زاده: جانشین فرمانده نیروی دریایی 14.سپهبد حسین جهانبانی: معاون پرسنلی نیروی زمینی شاهنشاهی 15.سپهبد محمد کاظمی: معاون طرح و برنامه نیروی زمینی 16.سرلشکر کبیر: دادستان ارتش 17.سپهبد خلیل بخشی آذر: رئیس اداره پنجم ستاد بزرگ 18.سپهبد علی محمد خواجه نوری: رئیس اداره سوم ستاد بزرگ 19.سرلشکر پرویز امینی افشار: رئیس اداره دوم ستاد بزرگ 20.سپهبد امیر فرهنگ خلعتبری: معاون عملیاتی نیروی زمینی 21.سرلشکر محمد فرزام: رئیس اداره هفتم ستاد بزرگ 22.سپهبد جلال پژمان: رئیس اداره چهارم ستاد بزرگ 23.سرلشکر منوچهر خسروداد: فرمانده هواپیمایی نیروی زمینی 24.سپهبد ناصر فیروزمند: معاون ستاد بزرگ 25.سپهبد موسی لاریجانی: رئیس اداره یکم ستاد بزرگ 26.سپهبد محمد رحیمی آبکناری: رئیس آجودانی ستاد بزرگ 27.سپهبد رضا طباطبائی وکیلی: رئیس اداره بازرسی مالی ارتش.ارتشبد قره باغی پس از اعلام رسمیت جلسه میگوید: منظور از دعوت تیمساران، تشریح آخرین وضعیت نیروهای مربوط و توضیح مشکلات به وسیله فرماندهان و بحث و بررسی درباره آنهاست.سپس خبر مربوط به درگیریهای شب گذشته (21 بهمن) هنر جویان و همافران نیروی هوایی را در دوشان تپه با افراد گارد شاهنشاهی، شکستن در اسلحه خانهها و غارت سلاحها را به وسیله مردم، تخلیه تعدادی از کلانتریها، محاصره و تیراندازی به تاسیسات مسلسل سازی و تسلیحات ارتش و دیگر رویدادها را به تفصیل توضیح میدهد. (19)آنگاه سپهبد بدرهای فرمانده نیروی زمینی از کمبود نیروی ذخیره برای کمک به فرمانداری نظامی و جلوگیری از ورود گردان پیاده لشگر قزوین و ممانعت از حرکتستون تانک در حدود تهران پارس و نامطلوب بودن وضع نیروی زمینی، صحبت میکند.سپهبد صانعی معاون نیروی زمینی، پس از تشریح امکانات نیروی زمینی میگوید: «وظیفه خود دانستم به اطلاع تیمسار برسانم که روی نیروی زمینی حساب نکنند.» سپهبد بدرهای گفته معاون خود را تایید میکند، فرمانده نیروی هوایی نیز با شرح حوادث شب پیش دوشان تپه میگوید با محاصره مرکز آموزش نیروی هوایی، قادر به انجام هیچ عملی نیست.آنگاه، سپهبد محققی فرمانده ژاندارمری، سپهبد خواجه نوری رئیس اداره سوم ستاد، و سرلشکر پرویز امینی افشار، رئیس رکن دوم ستاد خبر قطع ارتباط واحدها با ستاد و فرار سربازان و محاصره مراکز و تاسیسات ارتش را گزارش میکنند.در این موقع قرهباغی به اطاق دیگری میرود تا با نخست وزیر بختیار با تلفن صحبت کند و به او وعده میدهد که پس از پایان جلسه، به نخست وزیری خواهد آمد.دنباله گفتههای قرهباغی بدین شرح است:«...پس از مراجعتبه اطاق شورا، سپهبد حاتم، جانشین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران چنین اظهار داشت:به طوری که تیمساران ملاحظه میکنید، با توجه به آخرین وضعیتخصوصی یگانها، که فرماندهان نیرو تشریح کردند، به عللی که همه میدانیم، ارتش در موقعیتخاصی قرار گرفته است که نیروها، بنا به اظهار فرماندهانشان، قادر به انجام عملی نمیباشند.از طرف دیگر اعلیحضرت تشریف بردهاند و بنا بر اظهار نخست وزیر، مراجعت نمیکنند.ماههاست که امور کشور تعطیل است، آیت الله خمینی خواهان جمهوری اسلامی است، تمام ملت ایران هم عملا در این مدت نشان دادهاند که پشتیبان ایشان و خواستار جمهوری اسلامی هستند.آقای بختیار هم با توجه به اظهاراتش در مجلسین، حتی اظهارات دیروز در مجلس سنا و همچنین مصاحبههایش میخواهد جمهوری اعلان کند ولی طرفداری در بین مردم ندارد [....] پیشنهاد من این است که در این مناقشه سیاسی هم ارتش خود را کنار کشیده و مداخله ننماید.» قرهباغی میگوید:«اظهارات و پیشنهاد سپهبد حاتم با توجه به اوضاع بحرانی آن روز کشور نیروهای مسلح شاهنشاهی و توضیحات فرماندهان نیرو و رؤسا، درباره حوادث و وقایع نیروها و امکانات آنها مورد استقبال و تایید فرماندهان و رؤسای سازمانهای نیروهای مسلح و ادارات که در جلسه حضور داشتند قرار گرفت.» قرهباغی، برای توجیه تصمیم شورای افسران، نخستبه دستور شاه در مورد پشتیبانی ارتش از دولتبختیار اشاره میکند.سپس با استناد به گفته سپهبد حاتم مبنی بر اینکه «چون بختیار خواستار رژیم جمهوری است ارتش وظیفه ندارد از دولتبختیار حمایت کند» میگوید:«...در این موقع لازم دیدم اوامر اعلیحضرت را به تیمساران یاد آوری کنم، اظهار کردم به طوری که چند روز قبل، که غالب تیمساران حضور داشتند بیان نمودم، اعلیحضرت علاوه بر دستور جلوگیری از خونریزی که همیشه بر آن تاکید مینمودند، در جلسهای با حضور نخست وزیر و فرماندهان نیروهای سه گانه، پشتیبانی ارتش از دولت قانونی را امر فرمودهاند.علاوه بر این در یکی از جلسات شرفیابی «حفظ و تمامیت و وحدت ارتش شاهنشاهی» را تاکید فرمودند.سپهبد حاتم اظهار کرد «قطعا منظور اعلیحضرت در مورد پشتیبانی از دولت تا موقعی بوده که نخست وزیر پشتیبان قانون اساسی باشد، نه خواهان جمهوری.حالا که آقای بختیار مانند مخالفین میخواهد جمهوری اعلام کند، بنابر این دیگر ارتش وظیفه ندارد از ایشان پشتیبانی کند [...] ما باید به ملتبپیوندیم و اعلام همبستگی کنیم تا به این برادرکشی خاتمه داده شود.چون دیگر شاه به مملکتبرنمیگردد و ما باید برای بقای ارتش و نگهداری آن تلاش کنیم.» (20)در این موقع، سپهبد فیروزمند، سپهبد معصومی نائینی، سپهبد خلعتبری، سپهبد حسین جهانبانی، ارتشبد حسین فردوست، ارتشبد شفقت، از پیشنهاد سپهبدحاتم جانبداری میکنند، سرلشکر خسرو داد نیز طرفدار اعلام همبستگی بود، اینان امیرانی بودند که تا چند روز پیش درباره کودتا، طرح جلوگیری از ورود امام خمینی به ایران و فرود اجباری هواپیمای او بحث و گفتگو میکردند. (21)«سناریو» به پایان خود نزدیک میشود.سخنان قرهباغی را دنبال میکنیم:«...به سپهبد حاتم گفتم: تیمسار، صورتجلسه شورا را بنویسید، وی ضمن مشاوره با تیمساران از جمله سپهبد فیروزمند و سپهبد رحیمی لاریجانی رئیس اداره یکم ستاد، شروع به نوشتن صورتجلسه کرد.بعد از مدتی نامبرده صورتجلسه شورا را قرائت نمود.پس از اظهار نظر اصلاحی چند نفر از تیمساران، سپهبد مقدم پیشنهاد نمود کلمه «با تمام قدرت» در آخر جمله اضافه شود [...] بعد از قرائت مجدد صورتجلسه و توافق نظر در متن اعلامیه ارتش به شرح زیر، فرماندهان و رؤسای آن را تایید و امضا نمودند.» (22)متن اعلامیه که در ساعتیک و پانزده دقیقه روز 22 بهمن از رادیو پخش شد، بدین شرح است: 22/11/1357اعلامیه ارتش ارتش ایران وظیفه دفاع از استقلال و تمامیت کشور عزیر ایران را داشته و تاکنون درآشوبهای داخلی سعی نموده استبا پشتیبانی از دولتهای قانونی، این وظیفه را به نحو احسن انجام دهد.با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت 30/10 روز 22 بهمن 1357 تشکیل و به اتفاق تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی بیشتر، بیطرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگانهای نظامی دستور داده شد که به پادگانهای خود مراجعت نمایند.ارتش ایران همیشه پشتیبان ملتشریف و نجیب و میهن پرست ایران بوده و خواهد بود و از خواستههای ملتشریف ایران با تمام قدرت پشتیبانی مینماید. (23)قرهباغی اعلامیه بی طرفی ارتش را یک اقدام و نتیجهگیری منطقی و مناسبترین راه حل برای اجرای دستورات شاه و حفظ تمامیت و وحدت ارتش و جلوگیری از جنگهای داخلی میداند و میگوید:«...من، تصمیم شورای عالی ارتش را یک نتیجه گیری منطقی از اوضاع و احوال آن روز کشور، و امکانات نیروهای مسلح دانسته و مناسبترین راه حل برای ارتش تشخیص دادم، زیرا این راه حل مشمول دستورات اعلیحضرت و منطبق با وضع عمومی کشور (که آقای بختیار به وجود آورده بود) امکانات نیروهای مسلح، نظرات تمام فرماندهان و رؤسا و خواسته پرسنل نیروهای مسلح بود که ضمن حفظ تمامیت و وحدت نیروهای مسلح، از ادامه خونریریهای بیهوده، طرد ارتش از طرف ملت و بروز جنگهای داخلی و برادر کشی جلوگیری و استقلال و تمامیتسرزمین کشور را تامین مینمود.» (24) 1به اعتقاد ما، صدور اعلامیه بیطرفی ارتش، تنها راهی بود که در برابر سران ارتش وجود داشت، و صرفا بهانهای بود برای پاسخگویی به اتهامات آنها در برابر دادگاههای انقلاب.از صبح روز 22 بهمن 1357 ارتش شاهنشاهی، نفسهای آخر را میکشید و در انتظار «تیر خلاص» بود.صدور اعلامیه «بیطرفی» و یا «همبستگی» از سوی 27 تن امیرانی که تا دیروز رجزخوانی میکردند و امروز به فکر فرار از مهلکه بودند، تاثیری در سرنوشت ارتش نداشت.سران و فرماندهان عالیرتبه ارتش، از روزهای پیش درصدد یافتن راهی برای نجاتخود بودند.قرهباغی از مدتی پیش با سران انقلاب در تماس بود.سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی، روز 19 بهمن همبستگی خود را اعلام کرده بود.سرلشکر نشاط، فرمانده گارد جاویدان، قدرتمندترین یگان زرهی ارتش، همراه با سرلشکر بیگلری، معاون فرمانده گارد شاهنشاهی روز 21 بهمن اعلام همبستگی کرده بودند، اینان در پیام خود که از رادیو، تلویزیون پخش شد گفته بودند:«...نشاط میگوید، رفقا علیه ما، خبر دروغ منتشر کردهاند.خواهش میکنم هیئت منصفهای بیاید وضع ما را ببیند.ما، روزی ناممان گارد شاهنشاهی بود، فردا نام دیگری که ملتبه ما بدهد قبول میکنیم [...] به خدا، چهل و هشتساعت پیش این پیشنهاد من بود که به ملتبپیوندیم.به کلام الله، ما کسی را فرستادیم پیش تیمسار قرهباغی و مهندس بازرگان و گفتیم باید وحدت ارتش حفظ شود [...] بیایید آمار بگیرید، همه افراد در لویزان هستند.در آرامگاه همه تسلیم شدهاند، در نخست وزیری تسلیم شدهاند.ما حتی در سلطنت آباد و سایر جاها گفتیم به مردم تیراندازی نکنند.» (25) 1سر لشکر نشاط، پس از دستگیری، در دفاعیات خود در دادگاه گفت:«...من کسی هستم که یک روز قبل از آنکه ارتش اعلام همبستگی کند، اعلام همبستگی کردم.» (26) 1در همان موقع که سران و فرماندهان ارتش در ستاد بزرگ سرگرم تهیه اعلان بیطرفی بودند، انقلابیون حمله به تاسیسات و پایگاههای ارتش را آغاز کرده بودند.ستونهای زرهی پراکنده شده بود، پادگانهای نیروی هوایی در دوشان تپه، به اشغال در آمده بود.مردم، بیاعتنا به تهدید بمباران تاسیسات اسلحه سازی، دیوارهای تسلیحات ارتش را با دیلم و کلنگ خراب کرده بودند، در پادگان عشرت آباد، نظامیان شورش کرده بودند و یگانهای لشکر گارد در آن پادگان سقوط کرده بودند.سلاحهای بیشماری به دست مهاجمین، مخصوص افراد وابسته به مجاهدین خلق و فدائیان افتاد.فرماندهی لجستیکی نیروی زمینی در پادگان عباس آباد، یگانهای هوانیروز در باغشاه، دانشکده افسری، دانشکده پلیس، پادگان جی، پادگان قصر، و ستاد فرماندهنیروی دریایی، بدون کمترین مقاومتی، یکی پس از دیگری سقوط کردند.سپهبد رحیمی، رئیس شهربانی دستگیر شد.چند تن از امیران، از جمله سپهبد جعفریان، سرلشکر بیگلری کشته شده بودند.قرارگاه ستاد بزرگ در محاصره قرار داشت.چند ساعتبعد، سپهبد بدرهای فرمانده نیروی زمینی به قتل رسید و پادگان و قرارگاه لویزان اشغال شد. (27) 1عصر روز 22 بهمن 1357 سازمانی به نام «ارتش شاهنشاهی» وجود نداشت.رژیم سلطنتی پهلوی، سقوط کرده بود....توافق بختیار برای کناره گیریتماس و مذاکره با بختیار به منظور قانع ساختن او برای کناره گیری، در روزهای بعد از بازگشت امام خمینی به ایران ادامه یافت. این مذاکرات، نخستبنابر سابقه دوستی و همکاریهای گذشته که بین مهندس بازرگان و دکتر بختیار وجود داشت، شروع شد. شورای انقلاب این مذاکرات و تماسها را تصویب کرده بود.سپهبد ناصر مقدم نیز در ترتیب دادن ملاقاتها فعال بود.در همین اوان، گفتگوهایی بین ارتشبد قرهباغی و مهندس بازرگان و دکتر ید الله سحابی، به منظور جلوگیری از برخورد نیروهای مسلح و مردم جریان داشت.به گفته مهندس بازرگان، بختیار میدانست که قادر به مقابله با انقلاب نیست.وی، همچنین این نکته را درک کرده بود، که زمامداری او، دیری نخواهد پایید و قصد داشت آبرومندانه کناره گیری کند.بختیار یک بار، ضمن مذاکره با مهندس بازرگان گفته بود «نمیخواهم به هر قیمتی که هستبر سر کار بمانم.» موضع ارتشبد قرهباغی نیز حفظ نیروهای مسلح بود، از برخورد نظامیان با مردم ناراحتبود و میگفت «ارتش نگهبان و مدافع استقلال مملکت است و نباید مورد نفرت مردم قرار گیرد...» (28)دکتر بختیار بعد از انتصاب مهندس بازرگان به نخست وزیری دولت موقت، در مذاکراتش با دکتر ید الله سحابی، ارتشبد قرهباغی، سپهبد مقدم و امیر انتظام، سعی داشت این طور وانمود کند که نمیتواند ارتش را متوقف کند.قره باغی و مقدم نیز میخواستند بگویند، ارتش در اختیار بختیار نخست وزیر است.با این حال، بختیار قانع شده بود در جلسه روز 20 بهمن، که شرح آن خواهد آمد، کناره گیری کند.«...قرار جلسه بعد، عصر روز 20 بهمن بود، ولی در آن روز جلسه را به روز یکشنبه 22 بهمن موکول کرد و یک مرتبه ساعات حکومت نظامی را از ساعت 10 شب به 4 بعد از ظهر تقلیل داد [....] صبح یکشنبه 22 بهمن به دفتر مهندسبازرگان تلفن کرد و گفت امروز چهار بعد از ظهر (یعنی یکشنبه 22 بهمن، 4 بعد از ظهر) خواهد آمد و استعفا خواهد داد، ولی تصمیم روز یکشنبه باعثشد که ارتش منهدم گردد.» (29)دکتر بختیار، در مورد یکی از دیدارهایش با مهندس بازرگان میگوید:«...دیدار بازرگان به نظرم نافع آمد، چون هم به اندازه سنجابی، دمدمی مزاج نبود و هم متدین بود و میتوانست کمکم کند.به علاوه سابقه آشنایی ما هم، با مبارزات گذشته و خفقانی که مشترکا در زندانهای پادشاه چشیده بودیم عامل دیگری بود که به این دیدار حکم میکرد.ملاقات ما، میبایستبه بیسروصداترین نحو، برگزار میشد.از دکتر سیاسی رئیس اسبق دانشگاه تهران خواستم که ما را در خانهاش بپذیرد و چون امروز او در فرانسه به سرمیبرد، میتوانم بدون وحشت از اینکه صاعقه ژوپیتر اسلامی بر سر او نازل شود، نامش را ببرم و در ضمن از این فرصتبرای اظهار تشکر از او استفاده کنم.ما، حدود یک ساعت و نیم به بحث نشستیم....» (30)جلسه بعد از ظهر 22 بهمنترتیب گردهمایی بعد از ظهر روز 22 بهمن، برای بحث درباره استعفای دکتر بختیار، در منزل مهندس جفرودی، از پیش فراهم شده بود.شرکت کنندگان در این جلسه عبارت بودند از:مهندس مهدی بازرگان (نخست وزیر دولت موقت)، دکتر ید الله سحابی (استاد سابق دانشگاه و وزیر مشاور)، دکتر علی اکبر سیاسی (رئیس سابق دانشگاه تهران)، مهندس عبد الحسین خلیلی (رئیس سابق دانشکده فنی)، مهندس جهانگیر حق شناس (وزیر راه کابینه دکتر مصدق)، مهندس عباس امیر انتظام (معاون نخست وزیر در دولت موقت) و مهندس کاظم جفرودی (سناتور سابق) .در این گردهمایی، مهندس جفرودی واسطه و رابط بود.بختیار استعفا میداد و برای جلوگیری از برخورد افراد نیروهای مسلح با مردم و بازگشت آنها به سربازخانهها، تصمیم گرفته میشد، ولی با اعلام همبستگی ارتش، و برخورد شدید مردم با نیروهای انتظامی وارتش، بختیار در جلسه حضور نیافت و ارتباط با او قطع شد.به بیان دیگر، عصر روز 22 بهمن انقلاب پیروز شده بود و برخلاف انتظار و خواست دولتبازرگان و شورای انقلاب، با حمله گروههای مسلح به پادگانهای نظامی، ارتش متلاشی گردید.ارتشبد قرهباغی، ماجرای گردهمایی بعد از ظهر 22 بهمن را بدین شرح نقل کرده است:«...در حدود ساعت 5 بعد از ظهر بود که آقای مهندس جفرودی تلفن کرد و اظهار داشت: آقایان منتظر تیمسار هستند.به سپهبد حاتم گفتم: من، بعد از خاتمه جلسه به ستاد بزرگ خواهم آمد و با سپهبد مقدم از ستاد نیروی زمینی (لویزان) حرکت کردیم. وقتی وارد محوطه خانه شدیم، آقای مهندس جفرودی در مقابل ساختمان منتظر بود.وی اظهار نمود: «قبل از اینکه نزد آقایان برویم، اجازه بفرمایید من چند کلمه مطلب خصوصی دارم و ما را به اطاق دیگری راهنمایی و اظهار کرد: اگر قدری تلفن دیر شد، علتش این است که با آقای دکتر بختیار مشغول مذاکره بودیم.ایشان استعفای خودش را نوشته و فرستاده، ولی هنوز در متن آن توافق نشده است.دو نوع استعفا تهیه شده، یک متن را آقای بختیار نوشته، دیگری را هم آقایان تنظیم کردهاند.متن را بردهاند نزد آقای بختیار، به هر صورت مطمئن هستم که توافق حاصل میشود...» (31)آقای جفرودی اظهار نمود: آقایان منتظر هستند، و من سپهبد مقدم را به سالن پذیرایی راهنمایی کردم.با ورود به سالن، تعجبم بیشتر شد، زیرا من که بنا بر اظهار آقای جفرودی و خود آقای بختیار فقط قرار ملاقات با آقای بختیار و بازرگان را داشتم، با عده دیگری که هیچ گونه آشنایی با آنها نداشته و از حضورشان در آنجا بیاطلاع بودم روبهرو شدم. (32)باری، آقای مهندس جفرودی حاضرین را معرفی کرد [...] آقای بازرگان اظهار کرد: ارتش ایران و افسران ارتش مورد احترام همه ملت ایران هستند.سپسسؤال نمود: ارتش از دولت موقت پشتیبانی میکند؟ جواب دادم ارتش بیطرفی خود را اعلام کرده است [...] سپس اظهار کردم: در ستاد نیروی زمینی که بودم گزارشات حاکی بود که از صبح امروز آشوبگران به سربازخانهها و مؤسسات نظامی حمله مینمایند [...] برای جلوگیری از خونریزی بیهوده، لازم است اعلامیهای صادر و مردم را از تجاوز به این اماکن، شدیدا منع نمایید.آقایان بازرگان و سحابی، ضمن تایید اظهار نمودند: مطمئن باشید همین الآن اقدام خواهیم کرد که هر چه زودتر چنین اعلامیه ای داده شود، تا کسی به تاسیسات نظامی حمله ننماید [...] آقای بازرگان اظهار نمود: نیروهای مسلح از لحاظ برقراری امنیت لازم استبه ما کمک کنند.گفتم شورای عالی ارتش برای جلوگیری از ادامه خونریزی بیهوده و حفظ تمامیت وحدت نیروهای مسلح، به منظور امکان حفظ امنیت داخلی و استقلال کشور، تصمیم به اعلام بیطرفی گرفت...در این موقع، شخصی وارد شده، به گوش آقای جفرودی چیزی گفت، ایشان از سالن خارج شد و در مراجعت کاغذی را با خود آورده و به آقایان سیاسی و بازرگان نشان داد، و آهسته با هم صحبت میکردند.با اظهارات قبلی آقای جفرودی، معلوم بود که استعفانامه آقای بختیار است....» (33)ادعای ارتشبد قرهباغی در مورد آوردن استعفا نامه دکتر بختیار، در جلسه بعد از ظهر روز 22 بهمن 1357 مردود است.آقایان دکتر سحابی، مهندس بازرگان و مهندس حق شناس که در آن جلسه حضور داشتند، این ادعا را تکذیب کردند. (34) به طوری که گفته شد، قرار بود بختیار، در ساعت چهار بعد از ظهر در جلسه منزل مهندس جفرودی حاضر شود، ولی شتاب رویدادها، بخصوص پس از اعلام بیطرفی ارتش، به حدی بود که امکان هر نوع فعالیتی را از بختیار سلب کرده بود و راهی جز تسلیم، یا فرار از مهلکه نداشت. پس از قطع ارتباط با بختیار، افراد حاضر در منزل مهندس جفرودی متفرق شدند.بختیار چگونگی ماجرای دوران آخر زمامداریش را، پس از اطلاع از تصمیم شورای عالی فرماندهان به وسیله قرهباغی، بدین شرح نقل کرده است: «....پس از آنکه گوشی را گذاشتم، آرام ماندم ولی میدانستم همه چیز از دست رفته است [....] نیش تلخ تمام این مسائل را حس میکردم و قسمتهایی از حوادث آن 37 روز گذشته از جلوی چشمم میگذشت [...] در خیابان سر و صدا بلند بود. صدای محافظینی که آنها را دور میکردند تا به نخست وزیری حمله نکنند میشنیدم، صدای اصابت [گلوله] مسلسلها، به روی اتاقی که در آن نشسته بودم به گوش میرسید.کسی در دفتر مرا زد.بیآنکه من جوابی داده باشم، دو نفر وارد شدند، یک افسر پلیس و یک افسر ساواک.- آقای نخست وزیر، اوضاع آشفته است...- میدانم، هر وقت موقع رفتن بود میروم.دستگاه دولتبا سرعت متلاشی میشد.تقریبا تمام وزرا، وزارتخانهها را ترک کرده بودند.تصمیمها در خیابان گرفته میشد [....] خواستم که هلیکوپتری برای بردن من به دانشکده افسری بیاید، چون هیچ راه دیگری برای خروج نداشتم.حوالی ساعت دو و پانزده دقیقه بعد از ظهر، از نخست وزیری بیرون آمدم.منشی من، که تا آخرین لحظه در محل خدمتش مانده بود، وقتی از پلهها پایین میرفتم پرسید:- کی برمیگردید؟- گفتم: نمیدانم، ولی برمیگردم....در دانشک�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 644]
صفحات پیشنهادی
فروپاشی رژیم پهلوی
فروپاشی رژیم پهلوی نويسنده: غلامرضا نجاتی بخش اول واپسین روزها خروج شاه از کشور و بازگشت امام خمینی به ایران نشانه پایان سلطنت محمد رضا شاه بود.از آن پس، ...
فروپاشی رژیم پهلوی نويسنده: غلامرضا نجاتی بخش اول واپسین روزها خروج شاه از کشور و بازگشت امام خمینی به ایران نشانه پایان سلطنت محمد رضا شاه بود.از آن پس، ...
جمعه خونين، شمارش معكوس فروپاشي رژيم پهلوي
جمعه خونين، شمارش معكوس فروپاشي رژيم پهلوي تهران – حيات هنوز 15 روز از تشكيل دولت به اصطلاح آشتي ملي فرماسونر شريف امامي در رژيم جنايتكار پهلوي نگذشته ...
جمعه خونين، شمارش معكوس فروپاشي رژيم پهلوي تهران – حيات هنوز 15 روز از تشكيل دولت به اصطلاح آشتي ملي فرماسونر شريف امامي در رژيم جنايتكار پهلوي نگذشته ...
فروپاشی رژیم صهیونیستی از درون 2
رژيم صهيونيستي نگران فروپاشي از درون-رژيم صهيونيستي نگران فروپاشي از . ... علل فروپاشی سلطنت پهلوی(2) نویسنده: شمسالدین رحمانی تاریخ معاصر .
رژيم صهيونيستي نگران فروپاشي از درون-رژيم صهيونيستي نگران فروپاشي از . ... علل فروپاشی سلطنت پهلوی(2) نویسنده: شمسالدین رحمانی تاریخ معاصر .
چرا رژیم پهلوی سقوط کرد؟ (عامل دین ستیزی)
هر کدام از آنها جدا از سهمی که در کنار سایر علل و عوامل برعهده دارند به تنهایی نقش مهمی در فروپاشی و اضمحلال رژیم سلطنتی پهلوی دوم ایفا کردهاند. صرفنظر از اهمیت همه ...
هر کدام از آنها جدا از سهمی که در کنار سایر علل و عوامل برعهده دارند به تنهایی نقش مهمی در فروپاشی و اضمحلال رژیم سلطنتی پهلوی دوم ایفا کردهاند. صرفنظر از اهمیت همه ...
قيام 19 دي؛ آغازي بر پايان رژيم طاغوت
قيام 19 دي؛ آغازي بر پايان رژيم طاغوت-به گزارش ايرنا، قيام مردم قم در 19 دي ماه 1356 و ... با رژيم پهلوي را همچنان برافراشته نگه داشته و تا فروپاشي اين رژيم و پيروزي ...
قيام 19 دي؛ آغازي بر پايان رژيم طاغوت-به گزارش ايرنا، قيام مردم قم در 19 دي ماه 1356 و ... با رژيم پهلوي را همچنان برافراشته نگه داشته و تا فروپاشي اين رژيم و پيروزي ...
علل فروپاشی سلطنت پهلوی(2)
علل فروپاشی سلطنت پهلوی(2)-علل فروپاشی سلطنت پهلوی(2) نویسنده: شمسالدین ... تظاهر رژیم پهلوی بعد از کودتای 28 مرداد به اسلام و مسلمانی، جلوههای گوناگون و ...
علل فروپاشی سلطنت پهلوی(2)-علل فروپاشی سلطنت پهلوی(2) نویسنده: شمسالدین ... تظاهر رژیم پهلوی بعد از کودتای 28 مرداد به اسلام و مسلمانی، جلوههای گوناگون و ...
كتابسقوط منتشر شد
عنوان: سقوط (مجموعه مقالات نخستين همايش بررسي علل فروپاشي سلطنت پهلوي) موضوع: تاريخ معاصر موضوعات مرتبط: رژيم پهلوي - علل سقوط نويسنده: سخنرانان : دكتر ...
عنوان: سقوط (مجموعه مقالات نخستين همايش بررسي علل فروپاشي سلطنت پهلوي) موضوع: تاريخ معاصر موضوعات مرتبط: رژيم پهلوي - علل سقوط نويسنده: سخنرانان : دكتر ...
اگر شاه به حرف علمای دین گوش می کرد
وبلاگ - غلامعلی رجایی، در مطلب جدید خود عوامل متعدد داخلی و خارجی که موجب فروپاشی و اضمحلال رژیم سلطنتی پهلوی دوم شدند را تحلیل کرده است. رجایی نوشته است ...
وبلاگ - غلامعلی رجایی، در مطلب جدید خود عوامل متعدد داخلی و خارجی که موجب فروپاشی و اضمحلال رژیم سلطنتی پهلوی دوم شدند را تحلیل کرده است. رجایی نوشته است ...
علل پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم منحوس پهلوی
علل پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم منحوس پهلوی-علل پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط ... دولت کارتر نیز در برابر اوجگیری انقلاب و فروپاشی سریع رژیم شاهنشاهی ...
علل پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم منحوس پهلوی-علل پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط ... دولت کارتر نیز در برابر اوجگیری انقلاب و فروپاشی سریع رژیم شاهنشاهی ...
روزنامه آمریکایی: مذاکره با ایران برای جلوگیری از فروپاشی ...
فروپاشی رژیم پهلوی سازمانهای دولتی، حتی کارمندان نخست وزیری، با صدور اعلامیه در روزنامهها از دولتبازرگان ... ربیعی: آن سرلشکری که رئیس مستشاری آمریکا در ...
فروپاشی رژیم پهلوی سازمانهای دولتی، حتی کارمندان نخست وزیری، با صدور اعلامیه در روزنامهها از دولتبازرگان ... ربیعی: آن سرلشکری که رئیس مستشاری آمریکا در ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها