واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش ايرنا، بسياري از داستان هايي که از سوي نويسندگان مختلف نوشته مي شود در پي خود حرفي براي گفتن دارد. شايد بسياري از مخاطبان با داستان لوبياي سحر آميز و مرغ تخم طلا بيگانه نباشند. پسري که لوبياي سحر آميزي پيدا کرده و از طريق کاشت آن وارد منزل غول مي شود و مرغ تخم طلاي آنرا به زمين آورده و تا آخر عمر به خوبي و خوشي زندگي مي کند. امروز داستان لوبياي سحرآميز به سبک و سياقي ديگر رقم خورده است. شايد کمتر کسي باشد که نام شبکه هاي هرمي را نشنيده باشد اما تنها کساني که در دام اين نوع شرکت ها گرفتار شدند مي دانند که روايت اين کار بسيار شبيه به همان لوبياي سحراميز قصه هاي قديمي است و در انتها بجاي مرغ تخم طلا انبوهي از بدهي ها و بي اعتباري هاي اجتماعي حاضران در اين نوع شرکت ها را تهديد مي کند. آنچه در پي مي آيد حقايقي تلخ از ورود به يکي از شبکه هاي هرمي است نام هايي که در اين مطلب درج شده حقيقي است و متاسفانه اين گروه هرمي و مشابه آن علي رغم هشدارهاي مسوولين اقتصادي، انتظامي و امنيتي همچنان در حال فعاليت هستند و به ضرب و زور به اصطلاح خودشان ورودي مي گيرند و از زير قرض بردن جوانان ايراني با کلاهبرداري از آنان به ثروت هاي کلان مي رسند. روزي يکي از دوستان با شما تماس مي گيرد و با هيجان به شما مي گويد: يک موقعيت فوق العاده کاري پيدا کردم و به دنبال شريک امين مي گردم و پس از پاسخ مثبت شما يک روز براي قرار ملاقات شما در دفتر شرکت با حضور رئيس يا آقاي دکتر يا مهندس پيشنهاد مي شود؛ دوشنبه يا سه شنبه؟ چه ساعتي برات بهتره؟ 6 يا 8؟ اين بخشي از آموزش هاي دعوت به اين کار است؛ ذهن شما، يکي از گزينه هاي داده شده را انتخاب مي کند و شما با حضور در دفتري که جمعي از نت ورکرها در آن حضور دارند بايد در انتظار مراسم پرزنت يا معرفي کار باشيد. وارد اتاقي مي شويد که کسي حضور ندارد تنها شما و معرفتان حضور داريد و سپس 2 نفر وارد اتاق مي شوند(با کراوات) و با شما احوالپرسي گرم مي کنند. يکي مراحل کار را از روي يک کاتالوگ توضيح مي دهد و ديگري نيز براي مهم نشان دادن موضوع شروع به نت برداري مي کند. حدود يک ساعت درگير اين ماجرا هستيد. پس از پايان پرزنت اسپانسرها و اعتبارات کذايي شرکت معرفي مي شود و حتي کار به مالکيت برج العرب شهر دبي کشور امارات و مسابقات فرمولا 1 و بانک هاي بزرگ آمريکايي مانند چيزمن هتن و ... مي رسد. ضمن آنکه با ارائه چند برگ کپي شرعي بودن کار توجيه مي شود و در ادامه وقتي مي پرسيد چرا خبري از حساب ارزي و قانوني بودن اين شرکت نيست، مي شنويد که کشور ما تحريم است و... کار به اينجا ختم نمي شود، بيرون از اتاق فشار يک تخته سفيد که نام افراد بر روي آنها با خطوط قرمز رنگ و مشکي رنگ حک شده، ديده مي شود و بايد نام خود را برروي تخته با رنگ قرمز بنويسيد تا به زودي رنگ نام شما مشکي شود و اصطلاحا خريد کنيد، خريدي که هيچ گاه محصول آن را نخواهيد ديد. سپس موقع فيلم ديدن مي رسد بايد فيلم يکي از مسئولان سابق نيروي انتظامي را ببينيد که درباره شبکه هاي هرمي مثبت صحبت کرده تا مطمئن شويد کار قانوني است. حالا موقع ديدن دفاتر ديگر مي رسد و بايد در خيابان آرياشهر حد فاصل بين فلکه دوم و فلکه اول به ديد و بازديد از دفاتر مختلف بپردازيد البته چنانچه شانس ياور شما باشد اميرحسين- م را که به سلطان دست هاي ايران معروف است، ملاقات مي کنيد و تنها جمله اي که از وي مي شنويد اين است بترکون برو جلو دقت کردي چقدر بدبختي؟ مي خواي بدبخت و بيچاره بموني؟ و... بعد کليد سوناتاي سفيدرنگ خود را به رخ مي کشد تا آب از لب و دهان شما راه بي افتد و باور کنيد اين سيستم سود ده است و تنها راه شما براي رهايي از بي پولي است معرف شما نيز با اشاره به کفش هاي ليدر بزرگوار مي گويد: قيمت کفشاش 500هزار تومانه، سفارشيه از پوست مار ساخته شده! غافل از اينکه اين اتومبيل گرانقيمت با 8 ميليون پول پيش و قسطي خريداري شده است. افراد ديگري نيز براي متقاعد کردن شما مي آيند از احسان کوتاه قد گرفته که به دروغ مي گويد آشپزخانه دار بوده و کار و زندگي خود را تعطيل کرده است تا مجيد بلند قدي که در پس کمر خود براي احتياط قمه حمل مي کند. در اين هنگام آقاي کامبيز.ع که با تيپ اهالي جنوب تهران حاضر شده با الفاظي عميق تر، از بدبختي هاي خود و کارتن خوابي هايش مي گويد و سپس به رشد خود در اين شبکه اشاره مي کند و با قسم به ائمه اطهار و بيان اين جمله که اگر پول شما سوخت شد، من پرداخت مي کنم، شما را براي حضور در اين سيستم اگاه مي کند. در طرفي ديگر برادر اميرحسين بنام جلال نشسته که به قول خود کار و زندگي را رها کرده و در حال حاضر فقط کوئست مي کند. تا دلتان بخواهد هم حرف مي زند و... ديگر نوبت به عمل رسيده بايد از تمام کساني که مي تواني 3 ميليون تومان قرض کني، کمک بگيري و قول پرداخت يک يا دو ماه را بدهي. ليست شما پر مي شود و عمليات جمع آوري پول به هر قيمتي آغاز مي شود و... کار به اينجا ختم نمي شود اگر از بد حادثه روز پنج شنبه پرزنت شده باشي، در جلسه همان روز حضور پيدا مي کني تا فردي که فريبرز-آ نام دارد، با چشماني خمار براي شما از آمال و آرزوهايش سخن به ميان اورد و فرياد برآورد: بي عرضه ها فلان دست اين هفته 20تا ورودي داشته، شما هيچ غلطي نکرديد! در اين لحظه همه شير مي شوند و داد مي زنند من ميترکونم و... احساس اينجا حرف اول را مي زند کافي است باور کني که 200 ميليون تومان در جيب داري و بهترين ماشين ها انتظار تو را مي کشند؛ در آن هنگام در قرض گرفتن پول لحظه اي درنگ نمي کني، غافل از آنکه اين پول بايد روزي پس داده شود. البته اگر پول جور نکردي، مهم نيست، يک فقره چک 2 ماهه جور کن تا با استفاده از رباخواران عزيز آنرا به پول نقد تبديل کنند و به ازاي 3 ميليون تومان در 2 ماه 3 ميليون و 400 هزار تومان پول پس بدهي و اين تازه آغاز ماجرا است. اين روال براي کساني که به اعتبار معرفي کننده وارد اين سيستم مي شوند نيز ادامه دارد و آنها نيز پول قرض مي کنند و ادامه مي دهيد و... تا اينکه روزي همه کساني که به اعتبار شما پول داده و زير بار قرض رفته اند، از شما که معرف آنها بوديد، طلب پولشان را مي کنند و هنگامي که به آقايان بالاسري مراجعه مي کنيد، مي گويند به ما ارتباطي ندارد! کم کم گوشي ها خاموش مي شود و... اينگونه شما بايد پاسخگوي کساني باشيد که آنها را به شرکت هاي هرمي معرفي کرديد و اينگونه بيشتر در قرض فرورفته، در محدوده زندگي خود بنام کلاهبردار انگشت نما مي شويد و جمع آوري آبروي رفته بسيار سخت و شايد غيرممکن است. کار به اينجا ختم نمي شود و برخي اوقات بين سرشاخه هاي پسر و دختر دعوا شده و دختر پرشيا سوار براي پسر سوناتاسوار چاقو مي کشد و... بسياري از کساني که در اين گروه حضور داشتند، هم اکنون در حال بازپس دادن نزول پولي هستند که يک سال پيش براي ورود به اين کار گرفته بودند و جالب آنکه در بازپس دهي پول خبري از کمک نيست؛ تو تنها هستي و بايد به جاي 3 ميليون، ميليون ها تومان بازپس دهي و اين درحالي است که بسياري از کساني که در اين کار حضور دارند يا بيکارند و يا از کار اصلي خود بنا به دلايل گوناگون کنار گذاشته شده اند. اينجا براي حضور دختران سر و دست مي شکنند و ادعا مي کنند که هر دختري که وارد دست مي شود ناموس دست است غافل از آنکه... ماشين هاي آنچناني بالاسري ها دل کسي را آب مي کند اما در پس اين خودروها داستاني نهفته که تنها افرادي که وارد اين کار شده اند، از کم و کيف آن باخبرند. همه اين خودروها قسطي است و بسياري براي آنکه بتوانند به اصطلاح ورودي بگيرند، زير قرض 20 ميليوني خودروهاي دلربا مي روند و کساني که مي بينند نيز باور مي کنند درآمدهاي حاصل از اين کار سبب شده تا شخص چنين خودرويي بخرد. در پس اين نيز، بالاسري ها در جلسات محرمانه مراسم عيش و نوش و استفاده از مواد مخدر را در دستور کار قرار مي دهند تا به قول خود وحشيانه ادامه دهند و بچه هاي گروه خود را نيز وحشي بخوانند. اين بخشي از مشاهدات نگارنده از سرنوشت کساني است که روزي در پي آمال و اهداف بزرگ و گاهي کوچک وارد اين گروه هرمي و البته خطرناک در آرياشهر شدند و تصور مي کند اينجا به قولي خانه اميد آنهاست در حالي که ميان سراب و حقيقت فاصله از ميان رفته بود. حال اين جوانان پايين شهري مانده اند و کوهي از بدهي و بي اعتباري و به راستي چه کسي مي تواند پاسخگوي اين اتفاق تلخ و از بين رفتن زندگي پسرها و دخترهايي باشد که بهترين دوران زندگي و شادابي خود را صرف آمالي کردند که از سوي برخي افراد سودجو به کشور ما وارد شده است. پسري که هم اکنون 200 هزار تومان حقوق دارد چند سال بايد براي پس دادن 5 تا 10 ميليون بدهي فعاليت شبانه روزي داشته باشد؟ چه آينده اي در انتظار اين گروه از جامعه است و چه کساني بايد پاسخگوي صدمات روحي و مالي و بعضا جسمي پسران و دختران جواني را که روزي در اين شرکت ها عضو شدند را بدهد. براستي دختري که درآمدي ندارد و خانواده آن در بدترين شرايط مالي به سر مي برد، چگونه مي تواند بدهي هاي خود را پر کند؟ اين در حالي است که افرادي که نامي از آنها برده شد، هم اکنون در حال متقاعد کردن و پول گرفتن از جواناني هستند که از عضويت در چنين شبکه ها چيزي نمي دانند. يکي از قوانين گروه هاي هرمي اين است که براي شرکت در اين کار با کسي مشورت نکنيد اين کليد نگون بختي اعضاي جديد و کلاهبرداري سرشاخه ها است. آنچه آمد حقايقي از يکي از گروه هاي هرمي در منطقه آرياشهر بود. همه چيز از يک پيشنهاد بي شرمانه مودبانه آغاز مي شود و انتهاي آن نيز مشخص است. از: مرتضي رنجبران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]