واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مشكل «سلسائو» فراتر از بازيكنان شاغل در اروپا است پيشنهاد بي شرمانه برزيلي
تيم ويكري*
تيم ملي برزيل سه بازي است گل نزده و حالا در مسابقات مرحله مقدماتي جام جهاني 2010 در رده پنجم گروه 10 تيمي امريكاي جنوبي قرار گرفته است، يعني بيرون از حيطه تيم هايي كه مستقيماً به جام جهاني صعود مي كنند. به همين دليل است كه روزنامه ورزشي لانسه به عنوان معتبرترين و محترم ترين روزنامه اين كشور اعتقاد دارد كه زمان براي تغييرات فرا رسيده است.
اوايل ماه ژوئيه در ستون يادداشت سردبير اين روزنامه نوشته شده بود؛ «پيشنهاد ما اين است كه سرمربي تيم ملي برزيل فقط حق داشته باشد از ليست 22 نفره اش تنها 11 بازيكن شاغل در باشگاه هاي خارجي را به تيم ملي دعوت كند. » اين ايده يعني دادن اجازه به بازيكنان داخلي براي حضور در تيم ملي؛ اتفاقي كه اين اواخر به ندرت ديده شده است. شكي وجود ندارد كه امروز بين بازيكنان برزيل با رسانه ها و مردم فاصله افتاده است. اين روزها «سلسائو» بازي هاي دوستانه اش را در اروپا انجام مي دهد؛ مساله يي كه تقصير بازيكنان برزيلي نيست و به خاطر توافقي است كه با باشگاه هاي اروپايي انجام شده است؛ مبادله يي كه در مقابلش باشگاه ها بازيكنان برزيلي را براي بازي در تيم ملي كشورشان در مقدماتي جام جهاني آزاد مي كنند. بازي هاي ملي برگزار شده در خاك برزيل در سه سال تعدادشان به 9 بازي رسيده است. ناآشنا بودن با بازيكنان، شك و ترديد را بين مردم افزايش داده است؛ آنهايي كه زود از دست ستاره هايشان عصباني مي شوند و آنها را يك مشت مزدور مي دانند كه حس خفيفي به كشور مادري شان دارند. پس اين ايده كه سهميه يي براي بازيكنان شاغل در برزيل در نظر گرفته شود، احتمالاً جذابيتي ظاهري دارد، اما وقتي دقيق تر مي شويد، مي بينيد كه اين هم كم كم جايگاهش را از دست خواهد داد.
واقعيت اين است كه اكثريت قريب به اتفاق بازيكنان در سراسر جهان دوست دارند در باشگاه هاي اروپايي بازي كنند (نكته يي كه خيلي ها را ناراحت مي كند و عده يي هم بهره يي بي نهايت از آن مي برند). من فقط دو بازيكن باكلاس بالاي فوتبال را مي شناسم كه به باشگاه هاي اروپايي، نه گفتند؛ ماركوس و روجيروسني، دروازه بانان برزيل در جام جهاني 2002 كه به ترتيب هنوز براي پالميراس و سائوپائولو بازي مي كنند.
اگر ارزش پول برزيل بيشتر شود و حقوق ها هم افزايش پيدا كند، بازيكنان بيشتري متقاعد به ماندن مي شوند. اما استعدادهاي زيادي همچنان رويه رفتن از كشور را در پيش مي گيرند و دليلش هم تنها مسائل مالي نيست. كمي پيش از اين، حجم بالايي از انتقادات به اين نكته اختصاص داشت كه بازيكن ارزش واقعي پيدا نمي كند اگر براي باشگاهي اروپايي بازي نكند.
تاثير اين نكته روي پيشنهادي كه روزنامه «لانسه» داده، واضح و آشكار است. بازيكنان بومي بيشتري به تيم ملي دعوت مي شوند. تاثير فوري اين واقعه، افزايش ارزش آنها در بازار است و در چنين شرايطي تعداد بيشتري از اين بازيكنان راهي آنور آب هاي اقيانوس اطلس مي شوند. پس وقتي دفعه بعد تيم ملي برزيل را دعوت كنيد، آنها همه در فوتبال اروپا بازي مي كنند و دوباره همه چيز به نقطه اول بازمي گردد. اما اعتراض اصلي به ايده سهميه بندي كردن بازيكنان؛ مشكلي كه منجر به شكل گرفتن چنين پيشنهادي شد را حل نمي كند؛ اينكه برزيلي ها بيشتر به نتيجه اهميت مي دهند تا مسائل ناسيوناليستي. وقتي رونالدينيو در بارسلونا همه را مبهوت كرده بود و همين طور سال هاي طلايي آدريانو در اينتر را شاهد بوديم، حرفي از فاصله بين مردم برزيل و ستاره هايشان نبود. برزيلي ها به دستاوردهايشان افتخار مي كنند. پس اين ايده كه بازيكنان شاغل در برزيل تعهد بيشتري دارند و در زمين مي توانند باعث پيشرفت تيم شوند، يك جوري ناسيوناليسم بي فكر آنهايي است كه فقط به لحظه فكر مي كنند.
يادم مي آيد سال 2001، امرسون ليائو، سرمربي وقت تيم ملي برزيل، اين ژست ناسيوناليستي را به خودش در كنفرانسي خبري گرفت. تيم او يك بر صفر مغلوب اكوادور شده بود. بازگشت به گذشته نشان مي دهد نه نتايج نه نمايش هاي برزيل انگيزه يي براي داشتن شرم و حيا در بين بازيكنان به حساب نمي آيند اما آن موقع كسي چنين ديدگاهي نداشت. ليائو آن موقع اعلام كرد مي خواهد تيمش را به هم بريزد و با انتخاب بازيكنان شاغل در برزيل براي مسابقه بعدي تيم ملي، تغييراتي ريشه يي در تيم ايجاد كند آن هم در مسابقه يي خانگي مقابل پرو. آن موقع، روزنامه نگاران برزيلي سرشان را مدام به علامت تاييد تكان مي دادند ولي من آن موقع اين حس را داشتم كه سرمربي با اين كار قصد دارد فشار را از روي دوشش بردارد.
ابتكار ليائو به يكباره محبوب شد البته درست تا قبل از اينكه تيم برزيل در زمين مقابل پرو قرار گيرد و ضعف هايش به بدترين شكل ممكن خودشان را بروز دهند.
برزيل شانس آورد كه با يك تساوي يك- يك از زمين خارج شد و براي بازي بعدي مقدماتي جام جهاني 2002، ليائو جاي خودش را به لوئيس فليپه اسكولاري داد. سردبير «لانسه» در يادداشتش با ذكر يك مثال توفان به پا مي كند؛ «اسپانيا قهرمان اروپا شد آن هم در شرايطي كه فقط يك بازيكن شاغل در تيم هاي ديگر اروپا داشت.» من رياضيدان خوبي نيستم اما با حساب من فرناندو تورس و سسك فابرگاس دو نفري هستند كه از ابتدا براي اسپانيا به زمين مي رفتند و در باشگاه هاي اسپانيا بازي نمي كردند. به اين جمع مي توان ژابي آلونسو، آلوارو آربلوئا و پپه رينا را اضافه كرد كه در تيم ملي اسپانيا حضور داشتند. تقريباً بهترين هاي اسپانيا در باشگاه هاي اين كشور بازي مي كنند اما اين نكته درباره برزيل به چشم نمي خورد.
پيشنهاد «لانسه» شايد به درد بحث هاي آدم هاي حاضر در كافه هاي برزيل بخورد اما اين اصلاً مشكل اصلي را حل نمي كند؛ اينكه مهم نيست بازيكنان برزيل كجا بازي مي كنند. مهم نحوه بازي آنها است.
توستائو بازيكن برزيل در دهه 70 كه امروز پرنفوذترين نويسنده ورزشي اين كشور به حساب مي آيد، در اين باره حرف هاي جالبي براي گفتن دارد؛ «اسپانيا با بازيكنان مستعد كوتاه قامتش و با بازي هاي خوب تيمي اش، به دنيا نشان داد كه با وجود شگفتي خيلي ها، بازي آرام تر، تكنيكي تر و سبك بازي زيبا هنوز هم مي تواند كارساز باشد. خيلي از بازيكنان اسپانيايي مي گفتند تيم شان برزيلي بازي مي كند.» و در ادامه با ناراحتي مي نويسد؛ «مشخص است كه آنها راجع به گذشته فوتبال برزيل حرف مي زدند.» توستائو از ظهور هافبك هاي مياني بهتر در تيم ملي برزيل حرف مي زند. هر كس فوتبال برزيل را در سال هاي اخير دنبال كرده باشد، مسلماً مي داند كه مشكل برزيل حضور تركيب اصلي اش خارج از اين كشور نيست، مشكل حيطه يي بزرگ تر دارد.
*نويسنده انگليسي ساكن امريكاي جنوبي
شنبه 5 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 591]