تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  ghhhhhh
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798637644




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

معلم ناشی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان:

معلم ناشی
معلم ناشی
شاگردی از معلمش پرسید: سعدی در چه سالی فوت کرد؟معلم گفت: مرگ سعدی در سال‏های 690 تا 694 هجری قمری اتفاق افتاده است.شاگرد گفت: معلوم می‏شود آن بیچاره چهار سال تمام جان می‏کنده است.فراموشیاوّلی: من هر وقت چیزی در کلّه‏ام فرو رود، دیگر بیرون نمی‏آید و فراموشش نمی‏کنم.دوّمی: پس چرا پولی را که از من قرض گرفتی، یادت رفت و پس ندادی!اولی: برای اینکه آن در جیبم فرو رفت نه در کلّه‏ام.دروغ نوکرشخصی به نوکرش سفارش کرد: اگر طلبکاری آمد بگو ارباب به اروپا رفته است و سپس از منزل خارج شد.هنگام ظهر که به خانه مراجعت کرد از نوکر پرسید: کسی نیامد؟نوکر گفت: چرا یک نفر آمد، ولی من گفتم ارباب به اروپا رفته.آفرین، خوب او چه گفت:فقط پرسید مسافرتشان چقدر طول می‏کشد و کی برمی‏گردد؟خوب تو چه جواب دادی؟هیچی گفتم نمی‏دانم، اما ظهر که ارباب آمدند می‏پرسم!عاقبت ثروتمندان و فقیران از نظر بهلولروزی بهلول در قبرستان بغداد کلّه‏های مرده‏ها را تکان می‏داد؛ گاهی پر از خاک می‏کرد و سپس خالی می‏نمود.شخصی از او پرسید: بهلول! با این سرهای مردگان چه می‏کنی؟گفت: می‏‏خواهم ثروتمندان را از فقیران و حاکمان را از زیردستان جدا کنم؛ لکن می‏بینم همه یکسان هستند.به گورستان گذر کردم صباحی   شنیدم ناله و افغان و آهیشنیدم کلّه‏ای با خاک می گفت   که این دنیا نمی‏ارزد به کاهیبه قبرستان گذر کردم کم و بیش    بدیدم قبر دولتمند و درویشنه درویش بی‏کفن در خاک خفته   نه دولتمند برد از یک کفن بیش تنظیم:بخش کودک و نوجوان

مطالب مرتبطاگر آن طوطی بود،دیگر معما نمی‏شد نفرین مادر(طنز) از موی بلند خوشم نمیآید (طنز) گدا و پیر زن کم حافظه طبیب تازه یک طنز بی‏مزه!





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 434]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن