واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شوک مستند یا مستند شوک!
یکی از ویژگی های انسان خو گیری و عادت کردن به شرایط موجود است . این ویژگی یکی از معجزات خلقت است و باعث بقا و راحت تر شدن زندگی می گردد . حتما شنیده اید که حس بویایی به بدترین بو هم عادت می کند کافی است مدتی در آن مکان باشد . در این صورت دیگر مانند ابتدا که آن بو حس می شد ، احساس دلزدگی ایجاد نمی کند . در این صورت اگر فرد محیط را ترک کند و باز گردد ، باز بوی نامطبوع آزارش می دهد. عادت کردن و خو گیری اگر در جایی باشد که مشکلات لاینحل زندگی را بتوان بهتر تحمل کرد بسیار مفید است اما این روزها ما آدم ها بیشتر به بدی های اخلاقی خودمان خو می گیریم و برایمان عادی می شود.مثلا اولین دروغ سخت ترین است . هر بار دروغ گفتن راحت و راحت تر می شود تا جایی که فرد متوجه نیست که مرتکب خطایی می گردد .آن زمان است که نیاز به تلنگر پیدا می کند. گاهی اوقات لازم است از زندگی مان خارج شویم و از بیرون به آن نگاه کنیم . تا متوجه بوی بدی که در آن جاری است ،بشویم . وقتی در روزمرگی مان غرق هستیم و باید و نباید های تکراری برایمان صحیح و منطقی جلوه می کند ، نیاز به یک تغییر داریم.باید به ما شوک وارد شود تا به خودمان بیاییم.به زندگی مان ، هدف هایمان ،شعارهایمان و سبک رفتارهایمان توجه کنیم . برخی را دوباره باز سازی کنیم ،با بعضی مبارزه کنیم و خلاصه سکان زندگی را خودمان در دست بگیریم .یک اتفاق ساده ،دیدن یک صحنه ،تماشای یک فیلم ،شنیدن صحبت های یک انسان و یا هر اتفاق دیگری می تواند تلنگری باشد که هر کدام از ما به آن نیاز داریم. خیلی از فیلم ها قصه ی زندگی هایی است که می تواند برای ما مانند یک زنگ خطر باشد . فیلم شوک مستند ی است که جمعه عصر ها از سیما پخش می شود ، مستندی که می تواند تلنگری باشد برای جامعه ی ما.جامعه ای که در زیر پوست ارزشی اش ،آنقدر با شعارها ، گذشته و مفاهیم دینی اش فاصله گرفته است که باورش سخت است و به بهانه ی تجدد ، روز به روز از سنت هایش فاصله می گیرد و باور های دینی اش کم رنگ تر می شود. کشوری که مهد کودک هایش دو زبانه و سه زبانه شده است و برخی مردمش طرفدار فیلم های هالیوود و زبان اصلی شده اند و قهوه می خورند و برای تعطیلات به اروپا می روند و هزاران تمثیل دیگر از زندگی غرب را گرفته اند اما نتوانسته اند در کنار این واردات بی رویه ارزش های فرهنگی و فرهنگ های صحیح زندگی خود را حفظ نمایند . جامعه ای که فراموش کرده است در چند دهه ی گذشته پدران و مادران شان چگونه می زیسته اند و چه چیزهایی افتخارشان بوده و میراث زندگی گذشتگان شان را به راحتی از دست داده است. وقتی می گویم جامعه منظور یعنی من و شما . و این مستند ، قصه ی زندگی ماست . شاید عین آن نباشد اما اگر دقت کنیم با کمی شدت و ضعف در زندگی خیلی از ما اتفاق می افتد.قصه ی ارزش هایی است که به سمت مصرف گرایی و تجمل می رود . از یک طرف آمار بالا رفتن سن ازدواج سیاستمداران را بر آن داشته تا برای تشویق جوانان به ازدواج ،انواع و اقسام تشویق ها را از سهمیه قائل شدن برای تحصیلات تکمیلی تا بالا بردن مبلغ وام قائل شوند. و خانواده ها نگران دختران و پسرانی هستند که سن ازدواجشان گذشته اما هنوز وارد دنیای متاهلین نشده اند.و از طرفی ارقام تکان دهنده ی طلاق که آسیب ها و مشکلاتی مضاعف را به خانواده ها و جامعه تحمیل می کند ، پژوهشگران زیادی را بر آن داشته تا دلیل این مشکلات را بررسی کنند. دلایل زیادی از جمله مشکلات اقتصادی ،بی کاری،تحصیل خانم ها ،بی بند و باری موجود در جامعه و.....را می توان نام برد ، اما با بررسی دقیق تر می توان گفت مشکلات فرهنگی علت اصلی بوجود آمدن این مسائل است .و تا زمانی که اراده نکنیم و در ارزش هایمان باز نگری نداشته باشیم ، روز به روز به مشکلاتمان افزوده می شود. فرهنگ تشریفات و تغییر ارزش ها از سادگی به تجمل گرایی و همچنین چشم و همچشمی بین جوانان و خانواده های آنان کار را به جایی رسانده که آداب و رسوم ازدواج در کشور ما شبیه یک فیلم فکاهی شده است .از عروس و دامادی که برای خرید حلقه ی ازدواج وارد مغازه می شوند و بر سر قیمت حلقه دعوای شان می شود تا آقا دامادی که گران ترین کت وشلوار را می خواهد تا به لباس میلیونی عروس خانم بخورد .ماشینی که قیمت گلهای روی آن بالای میلیون است . تا آرایشگاه و عکس های آتلیه و باغ و منوی غذای بالا ی هشت رقم . این هفته وقتی این مستند را می دیدم ، به این فکر می کردم که جوانان ما برای هم پیمان شدن و زندگی زیر یک سقف باید شاخ غول را بشکنند . آن هم غول بی شاخ ودم سنت های غلط رایج . بیچاره جوانان !در قدیم پدر و مادر ها جوانانشان را تشویق می کردند تا شروع زندگی سخت نگیرند. قناعت کنند ،صبر کنند. اما این روزها پدر ومادر ها هم با هم مسابقه گذاشتند . مسابقه ی به رخ کشیدن سلیقه و ثروت . مادر عروس خانم در حد یک دکوراتور برای چیدن خانه ی دخترش تلاش می کند . جهاز دختر او نباید کمتر از جهاز دختر خواهرش باشد . و داماد و خانواده ی او به گونه ای دیگر.اصلا چه اشکالی دارد. می خواهند برای بچه شان خرج کنند. هیچ کس با خرید لوازم زندگی متعارف مخالف نیست اما تعداد لوازمی که به لیست جهاز اضافه می شود و کاربردی هم در زندگی ندارد ، روز به روز افزوده می شود. و مشکل اینجاست که حتی خانواده هایی که از لحاظ شرایط اقتصادی وضع مطلوبی ندارند ،خود را به آب و آتش می زنند تا به اصطلاح آبرو داری کنند.این تجمل گرایی حتی طیف مذهبی جامعه ما را هم در گیر کرده و مانند یک قانون لازم الاجرا تمام خانواده ها را تحت فشار قرار داده است.
وقتی صحنه ی جر وبحث عروس و داماد بر سر قیمت حلقه پخش می شد ،به ذهنم رسید که ازدواج مهم ترین انتخاب هر کس در طول زندگی است . عاقلانه ترین ، عاشقانه ترین و زیبا ترین. حلقه به این معنی در انگشت چپ دست زن ومرد قرار می گیرد که دو نفر بدانند که پیمانی بسته اند و تعهدی را پذیرفته اند که در تمام لحظات غم وشادی تا آخر عمر کنار هم باشند . در روز های سلامتی و ثروت یا روزهای بیماری و فقر . این حلقه یعنی من و تویی در کار نیست . آنچنان تعهد سنگینی است که سنگین ترین نگین ها هم نمی تواند معرف خوبی برایش باشد.یک نشانه به معنی ما شدن . پس روز خرید آن اگر بر سر قیمت چانه زنی شود . یا آقای داماد بگوید گران ترین حلقه را می خواهم چون عرو س خانم گران ترین را خریده است و از این گونه حرف ها ، تمام زیبایی خریدن حلقه از بین می رود و این سمبل که از قدیم الایام به نشانه ی عشق و تعهد بین زن وشوهر ردو بدل می شده ، می تواند دلیل اختلاف و حتی به هم خوردن ازدواج گردد. در سایت جهان خبری نوشته شده بود که طلاق در شمال شهر تهران 2.5 برابر متوسط کشور است . یعنی همان طیفی که برای خرج های آن چنانی مشکلی ندارد . برای یک شب میلیون ها تومان خرج می کنند ،پس اگر قرار بود ،ثروت و خرج کردن های آنچنانی باعث خوشبختی شود ، تمام کسانی که در هتل و باشگاه .... جشن ازدواج می گرفتند ،خوشبخت ترین بودند در حالی که آمار خلاف این را می گوید. مدتی است که جشن ازدواج دانشجویی و امثال آن به منظور ترویج ازدواج آسان انجام می شود اما برای محکم شدن پیوند ها و به منظور فرهنگ سازی باید تمام خانواده ها از خودشان شروع کنند و آرزو های پر زرق و برق شان را منطقی تر کنند و در مقابل سنت های غلط مبارزه کنند تا ولیمه ی شب زفاف که در دین ما مستحب است به مسابقه پول آتش زنی در حالی که مردم نیازمند در کشورمان زیادند ،تبدیل نشود. گاهی کاری که به نظر ما اصلا بد نیست ، باعث ایجاد رسمی غلط می گردد و جوانی را که بخاطر ناتوانی مالی نمی تواند ازدواج کند را به گناه می اندازد و آنوقت در گناه او ما هم شریک می شویم .....تبیان - ندا داوودی منتظر نظرات تان در انتهای مقاله هستیم .در صورت تمایل می توانید ، در انجمن های تخصصی تبیان با دیگر کاربران در این موضوع بحث کنید. در صورت نیاز می توانید کتاب بهار ازدواج را از فروشگاه اینترنتی تبیان تهیه فرمائید . در این کتاب مجموعه ماجراهای واقعی از زندگی دختران و پسران به علت سختگیری در انتخاب همسر به همراه تحلیل روان شناسی خانواده و پرسش ها و پاسخ ها ارائه گردیده است. اگر بعد از خواندن این مقاله ترس تان از ازدواج زیاد شده و فکر می کنید از پس آن بر نمی آیید ، بهتر است ترس را کنار بگذارید و سعی کنید با شریک زندگی تان درست تصمیم بگیرید و شما گرفتار این رسم و رسومات اشتباه نشوید.حجت الاسلام دهنوی سخنرانی پیرامون ترس مالی در ازدواج دارند که می توانید از آن استفاده کنید. :ترس از ازدواج: مسئله این است! آسانش کنید ، فراگیر شود شمع و چراغارو روشن کنید
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1031]