واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

دل نوشته هایی به مناسبت روز مجلس تصویب قانون شکفتن خدیجه پنجی قلم در دستهای توست تا به اندیشهای زلال، خوشبختی را بر پیشانی شهر بنویسی. میدانی که پشت این درهای بسته، هزار هزار چشم امید به توست؛ به تو که برگزیده شدی تا در تلاطم و هجوم توفانهای سیاست، امنیت و آسایش شهر را کشتیبان شوی. درست از آن روز که تمام آرزوهایم را خلاصه کردم در برگهای و نام تو را به صندوق هدیه دادم. از آن روز که یقین و اعتمادم رابه روشنی دستهای تو گره زدم و انتخابت کردم تا جای من، بر صندلیهای مجلس بنشینی. تا صدای من باشی از گلوی قانون، تا نماینده آرزوهای کوچک و بزرگ من باشی در بازار گرمی لایحهها. پس، آن هنگام که ستارههای خوشبختی و عدالت را بین دستهای امیدوار تقسیم میکنی، مرا از یاد مبر.تکیه بر صلابت توآینده، روشنایی خود را در سایه تلاش تو قدم میزند؛ آن گاه که لحظههایت را به دستهای عشق میسپاری و خوابهایت را به بیداری گره میزنی، تا فرصتها، پشت تلّی از غفلت، فراموش نشود. ملّت، به استواری و صلابت حضورت تکیه کرده است. رنجهایمان را به صلابت شانههایت سپردهایم که پشتوانه دیروزها و امروزهاست. شکوه خستگیناپذیر کلامت، کوهها را از نفس انداخته است. پل میزنی امروز را به آینده، با واژه واژه کلامت، عشق را جان میدهی. اجاقهای معرفت از حرارت حرفهای شما روشن است. در چهاردیواری مجلس، سرنوشت شهر را، وطن را مینگارید. آرمانها و اعتقادهای یک ملت را تصویب میکنید تا ایمان، چلچراغ همیشه روشن وطن باشد و عشق، حرف اول و آخر همه. من یقین دارم که در قاموس تو، هیچ قانونی بالاتر از سرافرازی وطن نیست.مصوبه عشقاز گذشتههای دور میشناسمت. از همان لحظه که نامت را بر برگهای از دلم نوشتم و تصمیمهای مهم زندگیام را به قاطعیت کلامت حواله کردم، میدانستم که اشتباه نکردهام. تو آمدهای با رنج هزارهها بر دوش، تا هوای مجلس، خالی از عطر حقیقت نباشد، من به دستهای پرتوانت ایمان دارم که واژه واژه عظمت و شکوه ایران را خواهی نگاشت. میدانم که غرور باستانی میهن در اندیشهات جاری است. میدانم که عقابهای ستیهنده باغیرت، بر فراز باورهایت آشیان دارد. میدانم که سیاهی جوهر خامهات، هرگز پا بر قداست و سرخی خون شهیدان نخواهد گذاشت. تو میراثدار غرور و صلابت ایران زمینی؛ میراثدار تاریخ باشکوه باستانی میهن، وارث بر حق «مدرّسها». باران عاشقانه کلامت، مرزهای پرگهر ایران را به آبادی و سرسبزی پیوند میزند و آینده سرزمین ایران را به بلندی و آزادگی میرساند. امروز روز توست؛ روز قانون مهربانی تو، درمصوّبه عشق. صدایت در کنگره عدالت و آزادگی هماره طنینانداز باد.فردا از آن ماستفردا از آن من است؛ وقتی سرنوشت باغ، در دستهای بهارانه توست. تو که گلهای بالندگی، از زلالی اندیشهات سیراب میشوند و درختان تناور سازندگی، به تجربههای سبز همیشگیات قلمه میخورد. نسیم حضورت، عطر رویش است در ذهن تمام گلدانها، تو باغبان دلسوزی هستی که پاییز را از رؤیای باغ میگیری و ترانه آبادانی سر میدهی. با تلاش شبانه روزی تو، نتیجه تمام درختها، سیبهای خوشبختی است. وقتی تو نگهبان باغ باشی، خواب پرچینها طلایی است و پاییز، هرگز زهره رویش ندراد. قانون شکفتن در دستهای سبز تو تصویب میشود تاآینده باغ، همیشه بهاری باشد.به سمت جادههای کمالمحمدکاظم بدرالدینسلام بر پیامآوران بقای جامعه که روزهای ما را از عطر ملایم تصویبهای خویش، سرمست میسازند. درود بر مردانی از تبار آینه که سیاهیهای احتمالی را که در پی ریشه دواندن است، میزدایند!مجلس، یعنی تجمع گلهای بوستان که گرد هم میآیند تا تصویر نوروز میهن را جهانی کنند.چقدر لباس یکرنگی و اتحاد، به قامت رعنای مجلس میآید؛ آن هنگام که چهره دروغپرداز فتنه، به دست کُرسینشینان آن، یک صدا بر ملا میشود!مجلس، یعنی تدوین کتابی ضروری که سطرهای آن، سرشار از اندیشههای منضبط و افکار منسجم است.مجلس، یعنی هدایت آحاد ملت به سمت جادههای دلگشای کمال.منبع: ماهنامه اشاراتتصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 281]