واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: موسوی بجنوردی: فلسفه سیاسی امام مبتنی بر آرای ملت بود ببینید این بحث ها جنبی است من بحث تئوری می کنم می گویم که فلسفه سیاسی امام در حکومت مبتنی بر آرای ملت بود. حالا بر این مساله عمل می شود یا نمی شود بحث دیگر ی است من به اینها کاری ندارم. تئوری امام مشخص است حالا ممکن است که عمل کنند یا نکنند. ايلنا: آیتالله محمد موسوی بجنوردی گفت: شرط حکومت در اسلام مقبولیت است؛ یعنی اگر یک مقبولیتی در جامعه ایجاد شد مثلا مردم آمدند با پیغمبر اکرم یا ائمه اطهار بیعت کردند باید حکومت تشکیل بدهند. یا در عصر غیبت اگر مردم با یک مجتهد جامع شرایطی که تمام شرایط رهبری جامعه اسلام را دارد بیعت کردند یا انتخابش کردند بر او واجب است که حکومت تشکیل بدهد. آیتالله سیدمحمد موسوی بجنوردی در آستانه روز جمهوری اسلامی در گفتوگو با خبرنگار پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران، گفت: امام بحث حکومت اسلامی را در اواخر سال 44 در نجف اشرف در پرتو ولایت فقیه مطرح کردند. اساسا اعتقاد ایشان بر این بود که اولا اسلام نظام حکومتی دارد و ثانیا این حکومت یک سیستم بخصوص دارد. حضرت امام (ره) وارد این بحث شدند که اساسا اسلام نظام حکومتی دارد و حکومت جزو احکام اولیه است یعنی لازم است که حکومت با شرایط خاص خود تشکیل داده شود. شاگرد امام به سیستم حکومتی مد نظر امام اشاره کرد و اظهار داشت: حضرت امام نظرشان بر این بود که حکومت اسلامی عمدتا بر دو پایه استوار است یکی اسلام و دیگری مردم، مردم به اعتبار تحقق مقبولیت یا از راه بیعت یا از راه بیعت مدرن ( انتخابات) باید فردی را قبول بکنند و بپذیرند. این مقبولیت هست که قدرت می آورد. اگر بنا باشد مقبولیتی در کار نباشد و انتخاب یا بیعتی در کار نباشد اینجا قدرت، مشروع نیست. وی ادامه داد: این معنا را در خود شخص پیغمبر اکرم (ص) می بینیم. ایشان در سیزده سالی که در مکه بود چون جز در قبال افراد خاصی مقبولیت آنطوری نداشت، حکومت تشکیل نداد. مدینه که هجرت کرد مردم همه آمدند بیعت کردند و ایشان اولین کاری را که کرد حکومت تشکیل داد. وی خاطرنشان ساخت: مسئله حکومت و مدیریت در جامعه یک مسئله عقلایی است. قدمت آن قدمت تاریخ بشر است البته این مدیریت ممکن است در مدل های مختلفی از نظام قبلیه ای گرفته تا سیستم مدرن آن جلوه کند. حکومت مشورع حکومتی است که ملت هم باید دنبالش باشند. یار دیرین امام گفت: حضرت امام نظرش این بود که سیستم حکومت در اسلام حکومت قانون بر مردم است هیچ وقت فرد در حامعه اسلامی حکومت نمی کند اولین شخص عالم امکان که شخص رسول الله است هم مجری قانون است او حکومت نمی کرد بلکه قانون الهی را اجرا می کرد. قانون گذار ذات باری تعالی است که حقیقت حاکم در حامعه اسلامی الله است و حاکم جامعه اسلامی هم خداست. موسوی بجنوردی به حاکمیت مسلمانان در مقطع زمانی غیبت تا زمان ظهور پرداخت و اظهار داشت: اعتقاد امام این است که حاکم اسلامی از بین فقها با شرایط خاصی انتخاب می شود اینکه عادل باشد با تقوا باشد مدیر باشد مدبر باشد شجاع باشد آگاه به امور زمان باشد و جزو متمم همه اینها این است که مردم با او بیعت کنند یا انتخابش بکنند. وی افزود: جزو متمم مقام رهبری جامعه اسلامی، بیعت مردم و انتخاب مردم است.حدوثا و بقائا ما می بینیم که این سیستم، بهترین نوع دموکراسی است یعنی وقتی می گویم حدوثا و بقائا رای مردم دخالت دارد در ولایت ولی در عصر غیبت پس ما می بینیم ملت راسا در حاکمیت خود دخالت دارد این را حضرت امام می فرماید. ""من یک شاهد را هم بگیرم بر این مدعا من خدمت ایشان در پاریس بودم آبان ماه 57 مدیر مجله خدمت ایشان فیگارو آمد و پرسید که شما اگر پیروز شدید سیستم حکومت شما چی هست؟ ایشان فرمودند جمهوری اسلامی او خدمت امام عرض کرد که کدوم سیستم؟ جمهوری اسلامی که مردم راسا انتخاب کنند یا مردم پارلمان را انتخاب کنند پارلمان رئیس جمهور را انتخاب بکنند؟ اما پاسخ داد؛ مثل همین جمهوری که شما دارید که مردم راسا خود رئیس جمهور را انتخاب کنند. امام از حیث تئوری در نجف بحث کرد که حکومت اسلامی بر دو پایه استوار بود یکی اسلام که احکام و مقررات همه بر موازین اسلام باشد و دیگری مسئله حکومت و مدیریت که باید بر اساس آرا مردم باشد. از حیث عملی هم هم در پاریس تصریح کردند که جمهوری اسلامی به این معنا است که مردم راسا بیایند خودشان انتخاب کنند و هم بعد از انقلاب به آراء مردم اهمیت می دادند. از دید حضرت امام مسئله جمهوری اسلامی به همان معنایی است که امروز در جهان مدرن که بخواهند تعریف می کنند به نظر من مدرن ترین حکومت و مردمی ترین حکومت، حکومت اسلامی است که امام معمار آن بوده و حدود و ارکان آن را بیان کرده است. آیت الله موسوی بجنوردی در ادامه گفت: وقتی مردم یکی را قبول نداشته باشند چگونه می خواهد مدیریت کنند شأن مدیریت در جامعه پدیده قدرت است و پدیده قدرت وابسته مقبولیت است امیر المومنین در آن 25 سالی که حکومت در دستش نبود و کسان دیگری بودند نشسته بود در خانه و مشغول عبادت بود چرا که مردم با او بیعت نکردند و بصورت قهری هم نیامد بجنگد و بگوید حکومت مال من است. بعد که عثمان کشته شد و مردم با علی(ع) بیعت کردند آن وقت حجت بر ایشان تمام شد که حکومت را تشکیل بدهد و وارد میدان شود. وی اظهار داشت: مسئله مقبولیت یک امر عقلایی است گاهی اوقات ممکن است که مردم فردی را قبول نداشته باشند مثل رضا خان و صدام و ... این نوع حکومت ها بر پایه توپ و تفنگ بود مردم آنها را قبول نداشتند دست آخر، یک چیز جزئی مثل یک کودتا از بین می روند آمریکا اختلال کوچکی ایجاد کرد و صدام رفت. انگلستان و شوروی وارد ایران شدند و رضا خان با تمام ظلم و ستمش تمام شد.این شاگردحضرت امام در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه اگر مردم بیعت خود را بشکنند، وظیفه حاکم اسلامی چیست؟، گفت: نقض بیعت از امور بسیار قبیحی و ناپسندی است وقتی مردم بیعت می کنند اگر نقض بکنند به عمل شیطانی دست زده اند نقض بیعت معصیت است و معصیت کبیره هم هست. وقتی امیرالمونین آمد با سه طائفه جنگید یکی ناکثین بود یعنی کسانی که بیعت را شکاندند اینها افرادی بودند که وقتی بیعت را شکنند افراد ناپسندی در جامعه معرفی شدند. موسوی بجنوردی در پاسخ به این سوال که اگر مردم احساس کنند که حاکم عهد خود را شکسته و به آنها ظلم می کند، بیعت را یشکنند، حکم این بیعت شکنی چیست؟ گفت: زمان عثمان بر این چیزی که شما می گویید منطبق است. وقتی عثمان خلیفه شد بجای اینکه کارهای خوب انجام دهد آمدند اموال مسلمین را چاپیدند و به مردم ظلم کردند مردم هم شورش کردند و عثمان را از بین بردن بردند و آمدن سمت امیر المومنین و با ایشان بیعت کردند. از موسوی بجنوردی پرسیده شد که برخی در حال حاضر ادعا می کنند جمهوریت در اندیشه و عمل امام یک تاکتیک بود و نه یک عقیده، گفت: ببیند من ربع قرن با امام بودم در نجف و پاریس و بعد از پیروزی انقلاب در ایران، مذاق امام همینی است که من به شما گفتم. امام اهل اینکه از کسی بترسد یا دوشکله صحبت بکند که فلان کس خوشش نیاید ودیگری خوشش بیاید، نبود. آنچه را که تشخیص می داد، اعلام می کرد. مانند جدش امیر المومنین بود همانطور که امیرالمومنین که اهل مماشات و تعارف نبود و جز راه خدا چیزی را نمی دید. این مقدار که من همراه امام بودم هیچ وقت ندیدم که ایشان برخلاف عقیده اش یا خلاف آنچه که قبول دارد یا عقیده دارد کاری انجام دهد یا حرف یا صحبتی بکند که برخلاف عقیده اش باشد. به آن چیزی که می گفت اعتقاد داشت و عمل می کرد. وی افزود: باید عملکرد امام را ببینیم ایشان عقیده اش این بود که جمهوری اسلامی بر مبنای رای مردم بود و فوری هم به رای مردم گذاشت. اگر اعتقاد به رای مردم نداشت برای چی به رای مردم گذاشت؟ خیلی راحت می گفت من نظرم این است و بر همه لازم است که این کار را بکنند مردم هم قبول می کردند. امام هر کاری به رای مردم می گذاشت جمهوری اسلامی بشود به رای مردم گذاشت بعد قانون اساسی را که نوشتند امام قبول داشت به رای مردم گذاشت. امام روز اول که وارد تهران شد در بهشت زهرا صرحتا گفت که من به پشتبانی این ملت دولت تعیین می کنم من به پشتیبانی ملت توی دهن دولت می زنم به پشتبانی ملت!اگر این تئوری را قبول نداشت خودش باید می گفت که من ملت تعیین می کنم و حرفی از ملت نمی زد. چون ملت داد زدند از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب که حزب فقط حزب الله و رهبر فقط روح الله، آن وقت امام تشکیل دولت داد. مسوی بجنوردی در پاسخ به این سوال که مکانیسم انتخابات در اندیشه امام چگونه بود، آیا امام این نحوه انتخابات را که بر پایه نظارت استصوابی برگزار می شود، قبول داشت؟، گفت: ببینید این بحث ها جنبی است من بحث تئوری می کنم می گویم که فلسفه سیاسی امام در حکومت مبتنی بر آرای ملت بود. حالا بر این مساله عمل می شود یا نمی شود بحث دیگر ی است من به اینها کاری ندارم. تئوری امام مشخص است حالا ممکن است که عمل کنند یا نکنند. وی اظهار داشت: من امیدوارم خط که همان اسلام راستین و به قول خودشان اسلام ناب محمدی است، همیشه در این مملکت زنده باشد و مورد تاکید و عمل همه قرار بگیرد تا مادامی که خط امام حاکم باشد و اندیشه امام سر مشق همه باشد اسلام حاکم است. موسوی بجنوردی در پایان گفت: خدای نکرده اگر بنا باشد ذره ای انحراف از خط و اندیشه امام خارج شویم آنوقت جای تاسف فروان خواهد بود. امیدوارم آن روز نیاید و همیشه خط امام و اندیشه امام حاکم بر جامعه اسلامی باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 151]