تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):دعاى شخص روزه دار هنگام افطار مستجاب مى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837276259




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

التزام های دشوار


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: التزام هاي دشوارانجمن‌هاي ادبي از آغاز شعر فارسي دري تا سال 1335بخش اول ، بخش دومالتزام‌هاي دشوار
التزام هاي دشوار
التزام‌هاي دشواري که در کار شاعري تکليف مي‌شد، نوع ديگري از اين آزمون‌ها بود و نيز التزام به رديف‌هاي سخت، آزموني دشوار مي‌نمود. از اين دست است امتحاني را که از دهقان علي شطرنجي به عمل آوردند. عوفي گويد: «در ماوراءالنهر آن روز که خورشيد به حوت آيد، همان روز لک‌لک بدان ديار آيد، و خلقي به رسيدن او شادي کنند و او را مبشّر قدوم بهار خوانند. دهقان علي را امتحان کردند که قصيده لک‌لک رديف پرداخت در غايت لطف. و آنگاه ابياتي چند که در خاطر داشت به تحرير آورد (عوفي، لباب الالباب، ج2، ص 199-200). و محمد بن عمرالفرقدي قصيده‌اي گفت به امتحان افاضل، رديف تيغ و قلم، و سخت لطيف:کس از ملوک جهان يادگار تيغ و قلم/نبوده است مگر شهريار تيغ و قلم(عوفي،لباب الالباب، ج2، ص 312)و شاعري ديگر که وي را نامعبدالرافع بن ابي الفتح هروي است قصيده‌اي به رسم امتحان با رديف آستين پرداخته است:جانامپوش بر گل رخسار آستين/وز خون مرا مخواه چو گلنار آستين(عوفي،لباب الالباب، ص 330)شاعري به نام حکيم جنتي را وقتي «به قصيده‌اي امتحان کردند با رديف پياله، اين قصده بر بديهه بگفت:چو آرد سوي لب دلبر پياله/کند لعلش پر از شکر پياله...»(عوفي،لباب الالباب، ص 390)قصايد غرّاي کمال‌الدين اسمعيل اصفهاني (شهادت 635 ه.ق) در آغاز جواني موجب شده بود که گروهي از شاعران در شاعري وي ترديد روا دارند. چنانکه بارها او را با رديف‌هاي دشوار چون «اسب» و «انگور» آزمودند. اينک مطلع قصيده با رديف «انگور» در بحر مجتث مثمن مخبون مقصور اصلم مسبغ «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان):شگرف برگ نهاده‌ست در رزان انگور/در خزانه گشاده‌ست بر خزان انگور(کمال‌الدين اسمعيل، ديوان 989)ترديد در شاعري شاعران تا اين سال‌هاي اخير که هر ناشاعري را در جرگه شاعران راه نبود، معمول بوده است. چه استاد ملک الشعراء بهار را پيش آمده است و ما در اين باره قلم را در مقالتي ديگر بگردانيم.اين آزمون‌هاي دشوار، وسيله مطمئني بود براي آن که هر شاعر کم‌استعدادي راه نفوذ و رسوخ در صف شعراي بزرگ در دربار سلاطين را نجويد و توفيق راه يافتن به دربارها، شاعراني را دست دهد که جودت ذهن و صفاي ذوق با تحصيلات متمادي و زحمت بسيار در کسب دانش همراه کرده بودند.اين عوامل موثر مرسوم مجالس شعرا در قرن پنجم و ششم، که تا قرن نهم کمابيش ادامه داشت مي‌توانست شاعراني فاضل و زبان‌آور و به قول نظامي مستطرف در انواع علوم و متبحر در انواع دانش‌ها تربيت کند.اختلاف‌هاي ميان شاعران نيز از مجالس شعرا مايه مي‌گرفت و ريشه در انجمن‌ها و مجالس شاعران داشت. مثلاً اختلاف نظر فتوحي با انوري که سرانجام به اختلاف مردم بلخ با انوري کشيد و همچنين نطفه اختلاف ميان خاقاني و مجير بيلقاني نيز در همين مجالس شعر بسته شد و يا اختلاف ميان خاقاني با ابوالعلاء گنجه‌اي، که استاد و پدر زن و مربي و مشوق خاقاني بوده و از خاقان اکبر منوچهر تخلص «خاقاني» را براي او گرفته است، موضوعي است که ريشه در مجالس شعرا دارد که رنجش ميان اين استاد و شاگرد را سبب گرديده و ابوالعلاء را وادار به اظهار تربيت‌ها و مهرباني‌هاي خود نسبت به او کرده است: تو اي افضل الدين اگر راست پرسي به جان عزيزت که از تو نه شادم چو رغبت نمودي به شاگردي من به تو تحفه زرّ و صله سيم دادم کمر را به تعليم و شفقت ببستم زبان تو بر شاعري بر گشادم چو شاعر شدي بردمت نزد خاقان به خاقانيت من لقب بر نهادم(خاقاني، ديوان، مقدمه، چهارده)و يا هجويه‌هايي که براي او ساخته است، همه ريشه در مجالس شعر دارد و هجوهاي خاقاني چه در «تحفه‌العراقين» ابوالعلاء را همه برخاسته از مجالس شعر است. رنجش خاقاني از رشيد وطواط نيز نتيجه انجمن‌هاي شعر است، ولي با اينهمه عوفي در «لباب‌الالباب» داستاني از خاقاني با شرف‌الدين حسام النسفي نقل مي‌کند که دليل است بزرگواري خاقاني را (عوفي لباب الالباب، ج1،ص 144-145). که استاد ملک‌الشعراء بهار بدان اشارت نموده‌اند (بهار، سبک شناسي،ج3،ص48-49).اشعاري را که مجيرالدين بيلقاني در ذمّ اصفهان پرداخته، سبب شده است که فضلاي اصفهان آن هجا را از خاقاني دانسته، شرف‌الدين شفروه و جمال‌الدين اصفهاني، مجير و خاقاني را هجا گفتند. چون قطعات هجو جمال‌الدين از اصفهان به شروان رسيد، خاقاني که از شاگرد خود ـ مجيرالدين‌ـ دلتنگ بود از هجو خود بسيار متأثر شده و قصيده مفصل در مدح اصفهان و هجاي مجيرالدين و گله از استاد جمال‌الدين منظون داشته به اصفهان فرستاده است(جمال‌الدين عبدالرزاق اصفهاني، ديوان، ص2). اينک مطلع گوهر شاهوار خزينه طبع خاقاني به تحرير مي‌آيد:نکهت حور است يا هواي صفاهان/جبهت جوز است يا لقاي صفاهان(خاقاني، ديوان، ص353)جمال‌الدين بعد از هجو خاقاني و پاسخ او، قصيده‌اي غرّا در تقديم معذرت به خاقاني فرستاد که مطلع آن قلمي مي‌شود:کيست که پيغام من به شهر شروان برد/يک سخن از من بدان مرد سخندان برد(جمال‌الدين عبدالرزاق اصفهاني، ديوان، ص 85)هجاي شاعران يکديگر را، در ادوار بعد نيز ادامه يافت؛ چه ملاطغراي مشهدي که نصرآبادي در «تذکره» خود او را تبريزي نوشته و در برخي مآخذ نيز او را قزويني دانسته‌اند، نسبت به صائب تبريزي سوء ادبي نموده که حسام‌الدين راشدي بدان اشارت کرده است:(صائب) از پرده حيالوچي/دختر هيچ و خواهر پوچي( سيدحسام‌الدين راشدي، تذکره شعراي کشمير، ص 735)در دوره تيموري، قرن نهم هجري، نيز دربار شاهان، يکي از عوامل مهم رواج شعر گشته و شاعري جزو زندگاني گروه کثيري از ايرانيان و سرگرمي آنان در هنگام فراغت شده بود و شاعران تنها به صرافت طبع شعر مي‌سرودند و ديوان‌ها ترتيب مي‌دادند و مجالس شعر ايجاد مي‌کردند. يکي از اين مجالس آن بود که امير عليشير نوايي در منزل خود ترتيب مي‌داد و مجلس ديگر، آن که بنابر نقل «عرفات العاشقين» در روزهاي دوشنبه و جمعه در محضر عبدالرحمن جامي تشکيل مي‌شد.(تقي الدين محمد اوحدي بلياني، عرفات العاشقين، ج2، ص79)بي‌جهت نيست که جامي را «خاتم الشعراء» لقب داده‌اند که بعد از او دستگاه شعر و شاعري به اسلوب اساتيد قديم که در خراسان، فارس، عراق و آذربايجان معمول بود برچيده شد (حکمت، استاد علي اصغر، جامي، ص111) و لااقل بعد از وفات او، که درست در شامگاه قرن نهم (898) هجري روي داد، تا قرن سيزدهم هجري، ستاره‌اي درخشان که از قدر اول آسمان شعر شمرده شود، در افق ادب پارسي طلوع ننمود (اميرکمال الدين حسين گازرگاهي، مجالس العشاق، ص246).در قرن نهم، به سبب شعرپروري سلاطين و شاهزادگان تيموري در مشرق، که در سمرقند و هرات پايتخت داشتند، شاعران بسيار به ظهور رسيدند که غايت مقصود آنان از گويندگي، اکتساب رزق و جلب نفع بود و از اين رو، مقام عالي سخن را انحطاطي روي داد و استاد جام، از مشاهده اين تنزل ادبي که جمعي فايده‌دوستِ نفع‌پرست، تار و پود بساط سخنوري را دام صيادي و وسيله شيادي ساخته بودند زبان شکوه برگشاده است. برهان گفتار ما را ابياتي از دفتر اول سلسله الذهب شاهد است که جامي در تضمين اين بيت:شعر در نفس خويشتن بد نيست/ناله من زخسّت شرکاستظهير فاريابي گفته است: پيش ازين فاضلان شعر شعار کسب کردي فضايل بسيار بودي آراسته به فضل و هنر بودي آزاده از فضول سير...(جامي، سلسله الذهب، 64)قرائتي در کتب تذکره وجود دارد که دلالت بر تشکيل انجمن‌هاي ادبي و مجالس شعر دارد. از آن جمله درباره مولانا شهيدي قمي شاعر قرن دهم آمده است که در زمان سلطان يعقوب ملک‌الشعرايي تعلق بدو داشت. گويند: بسيار خودپسند و خودراي بود، و هيچ کس در شعر او دخل نمي‌توانست کرد، و اگر دخل کردي رنجيده برخاستي و ديگر بدان مجلس نيامدي. وي سرانجام به هند رفت و در يکي از شهرهاي گجرات ساکن گشت و در سال 935 هجري در حدود صد سالگي در آن ديار وفات يافت (سام ميرزا، تحفه سامي 106).خان احمد گيلاني پسر سلطان حسن کارکيا، از فرمانروايان محلي است که در گيلان حکومت داشت. اين خاندان به سبب خدمتي که هنگام پناهندگي شاه اسمعيل صفوي بدان ولايت کرده بودند، محل عنايت وي و شاه تهماسب گشته بودند. چنان که همين خان احمد در سال 943 هجري با آنکه کودکي يک ساله بود پس از مرگ پدرش سلطان حسن به فرمان شاه تهماسب صفوي به جاي او منصوب گرديد. ديري بر نيامد که به غرور جاه بر خداوندگار خويش عصيان ورزيد و به سال 974 مقيد و در قلعه قهقهه و سپس در قلعه اصطخر زنداني شد و همچنان در حبس بود تا آن که سلطان محمد خدابنده به هنگام جلوس خود (985 هجري) او را آزاد ساخت.خان احمد مردي اديب و عالم بود و در شعر و موسيقي و هيأت و حکمت دستي قوي داشت و با صاحبان اين فنون معاشرت و مصاحبت مي‌نمود و درگاه او يکي از بزرگترين محل‌هاي اجتماع شاعران پارسي‌گوي در ايران بود.استاد دکترذبيح‌الله صفا مي‌نويسند:«بهر حال گيلان در دوره شکوه و جلالِ خان‌احمد، از مرکزهاي اجتماع شاعران و اديبان و عالمان بود، ليکن چون او دوبار مقيد و محبوس گرديد، آن اجتماع ارزشمند دوبار دستخوش تفرقه شد و بعضي از آنان که در اين جمع بودند ناگزير به هندوستان پناه بردند» (صفا، دکتر ذبيح‌الله، تاريخ ادبيات در ايران، ج5، بخش 1، انتشارات فردوس، 1373). از جمله آنان‌اند مير فغفور لاهيجاني (آذربيگدلي، آتشکده، بخش 2، ص 843) و طالب لاهيجي که خود در خدمت خان‌احمد گيلاني بود (همان مآخذ، ص 840). خان‌احمد خود شعر مي‌سرود و (احمد) تخلص مي‌کرد. نقد واره‌ها
التزام هاي دشوار
نقد واره‌هايي که در تفضيل شاعري بر شاعر ديگر در تذکره‌ها به نظر مي‌رسد، دقايقي است بر اجتماع شاعران و تشکيل انجمن‌هاي ادبي. چنان که گوشه‌اي از اين نقد واره‌ها را در تذکره دولتشاه و ساير تذکره‌ها و کتب ادب و تاريخ توان يافت. دولتشاه مي‌‌نويسد: «... سلطان سعيد الغ بيگ گورکان، سخن جمال‌الدين عبدالرزاق را بر سخن فرزندشکمال‌الدين اسمعيل تفضيل مي‌نهد و بارها گفتي عجب دارم که با وجود سخن پدر که پاکيزه‌تر است و شاعرانه‌تر، چگونه سخن پسر شهرت زياده يافت، اما اين اعتقاد مکابره است؛ چه سخن کمال بسيار نازک‌تر افتاده و سهل ممتنع است...» (دولتشاه سمرقندي، تذکره، 108). در «تاريخ حزين» نيز از اين مقوله بحث رفته است و نگارنده اين سطور نيز شعرکمال‌الدين را نرم‌تر و لطيف‌تر از شعر جمال الدين در ترازوي نقد ديده است، چه در قصايد و چه در غزليات.در قرن ششم و سرآغاز قرن هفتم، نشانه‌هايي از نقد ادبي در انجمن‌هاي ادبي و مجالس شاعران توان يافت، از جمله در شعر کمال الدين اسمعيل اصفهاني چنان که گويد: هرکه شعري برد بر ممدوح کند آن را به نقد خود مجروح من و ممدوح هر دو همکاريم حال هر يک چو مي‌شود مشروح نيست زر در ميان، همه سخنست وزن بر ما و نقد بر ممدوح(کمتال الدين اسمعيل،ديوان، 588)غرض آن که مجالس شعرا در دربار سلاطين همراه بود با انتقاد شاعران و اگر سلطاني را ذوق ادبي بود و يا فهم شعر مي‌توانست کرد، بر اشعار شاعران انگشت انتقاد مي‌نهاد که موارد مذکور از آن جمله است که تحرير افتاد.ادامه دارد ... دکتر عباس کي منش تنظيم براي تبيان : زهره سميعي 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 236]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن