واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: روز شمار ماه محرم
شب عاشورا1. در شب عاشورا به "محمد بن بشیر حضرمی" یكی از یاران امام حسین علیهالسلام خبر دادند كه فرزندت در سرحدّ ری اسیر شده است. او در پاسخ گفت: ثواب این مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو میكنم و دوست ندارم فرزندم اسیر باشد و من زنده بمانم. امام حسین علیهالسلام چون سخن او را شنید فرمود: خدا تو را بیامرزد، من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و در آزاد كردن فرزندت بكوش. محمد بن بشیر گفت: در حالی كه زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنین كنم و از تو جدا شوم. امام علیهالسلام پنج جامه به او داد كه هزار دینار ارزش داشت و فرمود: پس این لباسها را به فرزندت كه همراه توست بسپار تا در آزادی برادرش مصرف كند. 1 2. امام حسین علیهالسلام در سخنرانی شب عاشورا خبر از شهادت یاران خود داد و آنان را به پاداش الهی بشارت داد. در این مجلس "قاسم بن الحسن" به امام علیهالسلام عرض كرد: آیا من نیز به شهادت خواهم رسید؟ امام با عطوفت و مهربانی فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض كرد: ای عمو! مرگ در كام من از عسل شیرینتر است. امام علیهالسلام فرمودند: آری تو نیز به شهادت خواهی رسید بعد از آنكه به رنج سختی مبتلا شوی، و همچنین پسرم عبداللّه (كودك شیرخوار) به شهادت خواهد رسید. قاسم گفت: مگر لشكر دشمن به خیمهها هم حمله میكنند؟ امام علیهالسلام به ماجرای شهادت عبداللّه اشاره نمودند كه قاسم بن الحسن تاب نیاورد و زارزار گریست و همه بانگ شیون و زاری سر دادند. 2 در شب عاشورا به "محمد بن بشیر حضرمی" یكی از یاران امام حسین علیه السلام خبر دادند كه فرزندت در سرحدّ ری اسیر شده است. او در پاسخ گفت: ثواب این مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو میكنم و دوست ندارم فرزندم اسیر باشد و من زنده بمانم.3. امام علیهالسلام در شب عاشورا دستور دادند برای حفظ حرم و خیام، خندقی را پشت خیمهها حفر كنند. حضرت دستور داد به محض حمله دشمن چوبها و خار و خاشاكی كه در خندق بود را آتش بزنند تا ارتباط دشمن از پشت سر قطع شود و این تدبیر امام علیهالسلام بسیار سودمند بود. 3 4. مرحوم شیخ صدوق در كتاب ارزشمند "امالی" نوشته است: شب عاشورا حضرت علیاكبر علیهالسلام و 30 نفر از اصحاب به دستور امام علیهالسلام از شریعه فرات آب آوردند. امام علیهالسلام به یاران خود فرمود: برخیزید، غسل كنید و وضو بگیرید كه این آخرین توشه شماست. 4
روز عاشورا و اینك میدانی دوباره، اینك 72 یار و هزاران دشمن كینهتوزی كه رحم و مروّت را از ازل نیاموختهاند. اینك عاشورا كه هر چه از آن بگوییم كم گفتهایم، از برخوردهای جلاّدانه سپاه عمر بن سعد، یا عنایات و الطاف سیدالشهداء علیهالسلام . سردارانی، سپاه عظیمی را به سوی جهنم رهبری میكردند و امام معصومی لشكر كم تعداد خود را به بهشت بشارت میداد... و سرانجام شهادت، خون، نیزه، عطش و اطفال، تازیانه و سرهای بریده، آه از اسارت و شام، آه از خرابه و... تا به قتلت عدو شتاب گرفت چرخ را سخت اضطراب گرفت ریخت خون مقدّست به زمین آسمان زاشك آب گرفت ابر خون ماه عارضت پوشاند همه گفتند آفتاب گرفت ناله مصطفی به گوش رسید موج خون زچشم بوتراب گرفت شد سیه رنگ آسمان از خشم كه زخونت زمین خضاب گرفت آن تن پاره پاره را دربر گه سكینه گهی رباب گرفت شست زینب زاشك جسمت را بلكه از چشم خود گلاب گرفت بر تن پاره پاره داد سلام زآن بریده گلو جواب گرفت هردم از زخم بیحساب تَنَتْ خم شد و بوسه بیحساب گرفت. 5 آنچه گذشت:ماجرای روز تاسوعاماجرای روزهشتمماجرای روز هفتمماجرای روز ششمماجراهای روز پنجمماجراهای روز چهارمماجراهای روز سومماجراهای روز دوم1. الملهوف، ص39. 2. نفس المهموم، ص230. 3. الامام الحسین و اصحابه، ص257. 4. امالی شیخ صدوق، مجلس30. 5. شعر از غلامرضا سازگار.تنظیم: گروه دین و اندیشه - حسین عسگری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]