محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826511487
قسمت اول //سير تاريخي نهضت عاشورا(12)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: قسمت اول //سير تاريخي نهضت عاشورا(12)
خبرگزاري فارس: خبرگزاري فارس: امام حسين عليهالسلام در روز جمعه دهم محرم سال 61 هجرى بعد از نماز ظهر به شهادت رسيد و در آن هنگام از سن مباركش 56 سال و چند ماه گذشته بود.
تاريخ شهادت
امام حسين عليهالسلام در روز جمعه دهم محرم سال 61 هجرى بعد از نماز ظهر به شهادت رسيد و در آن هنگام از سن مباركش 56 سال و چند ماه گذشته بود(1).
بلاذرى نقل كرده است كه: شهادت آن حضرت روز شنبه بوده است مصادف با عاشورأ، و گفته شده كه روز جمعه بوده است(2).
و ابن شهر آشوب نيز روز شنبه دهم محرم را روز شهادت آن بزرگوار نقل نموده، سپس مىگويد: گفته شده است كه روز جمعه بعد از نماز ظهر بوده، و گفته شده كه روز دوشنبه بوده است(3).
تعداد زخمهاى امام عليهالسلام
روايت شده است كه در پيراهن آن بزرگوار يكصد و چند نشانه از تير و نيزه و شمشير مشاهده شد، و از امام صادق عليهالسلام نقل شده كه: بر بدن امام حسين عليهالسلام جاى سى و سه زخم نيزه و سى و چهار زخم شمشير پيدا كردند(4).
پس از شهادت
گفتهاند: پس از شهادت امام عليهالسلام، سپاه دشمن براى به يغما بردن لباسهاى امام از يكديگر سبقت گرفتند.
طبرى از ابو مخنف نقل كرده است كه: لباسهاى امام را از بدن مباركش بيرون آوردند! سراويل آن حضرت را بحر بن كعب تميمى گرفت! (در الملهوف روايت نموده كه او زمين گير و پاهاى او خشك شد و از حركت ماند)، و پيراهن او را اسحاق بن حياْ حضرمى برداشت و پوشيد (پس موى او ريخت و پيسى گرفت)، و عمامه آن بزرگوار را احبش بن مرثد و يا جابر بن يزيد بر سر بست (و ديوانه شد)، و برنس آن حضرت را كه از خز بود مالك بن بشير كندى به يغما برد و چون همسرش از اين جريان آگاه يافت بين ايشان نزاع در گرفت (او نيز فقير و مستمند باقيمانده عمرش ار زندگى كرد)، وزره «بترأ» آن بزرگوار را عمر بن سعد برداشت! و چون مختار او را كشت آن زره را به قاتل او ابى عمره واگذار نمود. و زره ديگر آن حضرت را مالك بن نمير گرفت و پوشيد (و مجنون گرديد)، قطيفه آن بزگوار را قيس بن اشعث برداشت كه از جنس خز بود و پس از آن او را قيس قطيفه ناميدند (و خوارزمى نقل كرده است او به مرض جذام گرفتار شد و افراد خانوادهاش از او كناره مىگرفتند و او را در مزبله انداختند تا اينكه مرد و سگها گوشت بدن او را قبل از مرگ خوردند). و كفش آن حضرت را مردى از قبيله بنى اود برداشت كه او را اسود مىگفتند، و شمشير او را مردى از قبيله بنى نهشل گرفت و پس از آن به دست حبيب بن بديل افتاد، و در الملهوف آمده كه اين شمشير به غارت رفته غير از ذوالفقار است كه آن از ذخائر نبوت و امامت است.
ابن شهر آشوب مىگويد: كمان آن حضرت و متعلقاتش را دحيل بن خثيمه جعفى بن شبيب حضرمى و جرير بن مسعود و ثعلبْ بن اسود اوسى برداشتند، و انگشتر آن حضرت را - آنگونه كه در اكثر مقاتل آمده است - بجدل بن سليم كلبى برداشت و انگشت آن حضرت را با انگشتر قطع نمود! و اين انگشتر غير از آن انگشترى است كه از ذخائر نبوت است زيرا آن را امام حسين عليهالسلام آنطورى كه شيخ صدوق از محمد بن مسلم نقل كرده است در دست حضرت على بن الحسين عليهالسلام نمود.
محمد بن مسلم مىگويد: از امام صادق عليهالسلام درباره خاتم امام حسين عليهالسلام سؤال نمودم كه بعد از ايشان بدست چه كسى رسيد ؟ و به امام عرض كردم كه گويا انگشتر آن بزرگوار را دشمن برده است.
فرمود: چنين نيست كه مىگويند، بدرستى كه حسين عليهالسلام به فرزندش على بن الحسين وصيت نمود و خاتم خود را در انگشت او نمود و امر را به او واگذار كرد(5).
ابن زائده مىگويد: ديگر شهدا و اصحاب و اهل بيت آن بزرگوار را نيز سپاه كوفه عريان نموده و لباسشان را به يغما بردند!(6)
غارت خيام
دشمن در غارت خيمههاى حسينى بر يكديگر سبقت مىگرفتند بگونهاى كه چادر از سر زنان مىكشيدند، دختران آل رسول از سراپرده خود بيرون آمده و همه مىگريستند و از فراق عزيزان و بزرگان خويش شيون مىكردند.
حميد بن مسلم روايت كرده است كه: زنى را ديدم از قبيله بنى بكر بن وائل با شوهرش در سپاه عمر بن سعد بود و هنگامى كه ديد آن گروه بر زنان حسين و خيام آنها يورش برده و غارت مىكنند، شمشيرى بدست گرفت و بسوى خيام آمده قبيله خود را صدا زد و گفت: اى آل بكر بن وائل! آيا دختران رسول خدا را تاراج مىكنند ؟ «لا حكم الا لله، يا لثارات رسول الله» «هيچ فرمانى جز فرمان خداوند نيست، به خونخواهى رسول خدا برخيزيد»، شوهرش او را گرفت و به جاى خود بازگرداند.
رواى گفت: سپاهيان عمر بن سعد زنان را از خيمهها بيرون نموده و آتش در آن افكندند، كه زنان به بيرون دويدند در حالى كه جامهها يشان ربوده سر و پاى آنها برهنه بود!(7) آنگاه يك مرد پستى از سپاه دشمن به اماكلثوم يورش برد و گوشواره او را بدر آورد! و آن خبيث در حالى كه مىگريست متوجه فاطمه بنت الحسين گرديد و خلخال از پايش كشيد!
دختر امام حسين عليهالسلام با تعجب به او گفت: چرا گريه مىكنى ؟!!
او در پاسخ گفت: چگونه نگريم در حالى كه اموال دختر رسول خدا را غارت مىكنم!
فاطمه بنت الحسين چون اين عطوفت را ديد به او گفت: پس چنين مكن!
آن مرد گفت: هراس دارم ديگرى آن را بردارد!(8)
پس آنچه در خيام از اموال و امتعه بود به يغما بردند. شمر قطعه طلائى را در خيام يافت و آن را به دخترش داد تا براى خود زيورى بسازد! آن طلا را نزد طلا ساز برد و چون آن طلا را در آتش گذاشت از بين رفت!(9)
حميد بن مسلم مىگويد: بخدا سوگند من ديدم كه سپاهيان ابن سعد كه به خيمهها يورش برده بودند بر سر تصاحب جامههاى زنان با آنها نزاع مىكردند تا اينكه مغلوب شده و جامه آنها را مىبردند.
شمر با گروهى از پياده نظام به خيمه على بن الحسين عليهالسلام آمدند و او بر فراش خود خوابيده و بشدت بيمار بود، همراهان شمر به او گفتند كه: اين بيمار را به قتل نمى رسانى ؟
حميد بن مسلم مىگويد: من گفتم: سبحان الله! آيا نوجوانان(10) هم كشته مىشوند ؟ اين كودك است و بيمارى او را بس است ؛ پس من اصرار نمودم تا اينكه آنها را از كشتن او باز داشتم(11).
شمر گفت: ابن زياد مرا امر كرده است كه فرزندان حسين را بقتل برسانم ولى عمر بن سعد در جلوگيرى از كشتن او مبالغه كرد ؛ خصوصا چون زينب دختر امير المؤمنين از قصد شمر مطلع شد آمد و گفت: او هرگز كشته نشود تا من كشته نشوم، آنگاه دست از او كشيدند(12).
فاطمه بنت الحسين عليهالسلام مىگويد: مردى را ديدم كه زنان را با سر نيزه خود تعقيب مىكرد، بعضى از آنان به بعضى پناه مىبردند! و جامهها و زيور آنان را ربوده بودند! او آن مرد چون مرا ديد آهنگ من نمود، گريختم! او مرا دنبال نمود و با نيزه بر من حمله كرد كه من بر صورت خود افتاده و بيهوش شدم! و چون به هوش آمدم عمهام ام كلثوم را ديدم كه بر بالين من نشسته و گريه مىكند(13).
حميده دختر مسلم
حضرت مسلم بن عقيل را دخترى بود كه يازده سال داشت و نام او حميده و مادرش امكلثوم دختر على بن ابى طالب عليهالسلام است، و بعضى نام او را عاتكه و مادر او را رقيه دختر على بن ابى طالب عليهالسلام گفتهاند، و عمرش هفت سال بود، و در روز عاشورا چون لشكر به خيمهها هجوم بردند به شهادت رسيد!(14)
آتش زدن خيمهها
در اين هنگام دشمن براى سوزاندن خميههاى اهل بيت عليهالسلام اقدام نمود در حالى كه زنان و فرزندان در خيام بودند، پس شعله هايى از آتش آوردند در حالى كه يكى از آنها فرياد مىزد: «احرقوا بيوت الظالمين!!» «سراپرده ظالمين را بسوزانيد!!» و ايشان آتش در خيمهها افكندند! دختران رسول خدا از خيمهها خارج شده و مىگريختند در حالى كه آتش آنها را از پشت سر تعقيب مىكرد! بعضى از كودكان يتيم دامن عمه را گرفته تا از آتش محفوظ بمانند و از ظلم دشمنان در امان باشند،و بعضى در بيابان متوارى و برخى به آن ستمگرانى كه دلهايشان خالى از مهربانى و عطوفت بود استغاثه مىكردند.
امام سجاد عليهالسلام در طول حياتش بعد از شهادت امام حسين عليهالسلام هرگاه خاطرههاى تلخ روز عاشورا را به ياد مىآورد با اشك و اندوه فراوان مىفرمود: بخدا سوگند هيچ گاه به عمهها و خواهرانم نظر نمى كنم جز اينكه گريه گلويم را مىگيرد و ياد مىكنم آن لحظات را كه آنها از خيمهاى به خيمه ديگر مىگريختند و منادى سپاه كوفه فرياد مىزد كه: خيمههاى اين ستمگران را بسوزانيد!(15)
حميد بن مسلم مىگويد: عمر بن سعد نزديك خيمههاى امام آمد، زنان برخاسته و رو در روى او فرياد بر آوردند و گريستند، پس او به اصحابش گفت: كسى حق ندراد كه در خيمههاى اين زنان در آيد و متعرض اين جوان مريض (امام سجاد) شود. زنان از او خواستند تا لباسهاى غارت شده آنان را به ايشان باز گرداند تا خود را بپوشانند، عمر بن سعد گفت: كسى كه از متاع اين زنان چيزى برداشته بازگرداند ؛ بخدا سوگند احدى از آن گروه چيزى را باز پس نداد، پس عمر بن سعد گروهى را به خيمه و سراپرده زنان گماشت و دستور داد آنها را نگهدارى كنند تا كسى از خيمهها خارج نگردد و آنان را آزار ندهند، آنگاه عمر بن سعد به چادر خود باز گشت(16).
مؤلف كتاب «معالى السبطين» نقل كرده است كه: شامگاه روز عاشورا دو طفل در اثر دهشت و تشنگى جان سپردند، و چون زينب كبرى براى جمع عيال و اطفال جستجو مىكرد آن دو طفل را نيافت تا اينكه آنها را در حالى كه دست درگردن يكديگر داشتند پيدا كرد كه آنها از دنيا رفته بودند(17).
درخواست جايزه
پس سنان بن انس بر در خيمه عمر بن سعد آمد و با صداى بلند فرياد زد:
اوقر ركابى فضًْ و ذهبا
انا قتلت الملك المحجبا
قتلت خير الناس امّاً و ابا
و خيرهم اذ ينسبون نسبا
و خيرهم فى قومهم مركبا(18
)
عمر بن سعد گفت: گواهى مىدهم كه تو ديونهاى! و هرگز عاقل نبودهاى! بعد دستور داد او را به درون خيمه آورند، و چون سنان بن انس وارد خيمه شد با چوبدستى خود بر او چند ضربه نواخت و گفت: اى احمق! اينچنين سخن مىگويى ؟! بخدا سوگند اگر ابن زياد از تو بشنود گردن تو را خواهد زد!!(19)
اوج بيدادگرى
آنگاه عمر بن سعد بجهت امتثال فرمان ابن زياد، در ميان اصحابش فرياد برداشت: «من ينتدب للحسين ؟!» «كيست كه دواطلب باشد و بر پيكر حسين اسب بتازد تا سينه و پشت او را زير سم اسبها لگدمال نمايد ؟!».
شمر مبادرت نمود! و اسب بر بدن مطهر امام تاخت!(20) و ده نفر ديگر از سپاه كوفه اجابت كردند كه نامهاى آنها عبارت است از:
1 - اسحاق بن حويه
2 - اخنس بن مرثد
3 - حكيم بن طفيل
4 - عمرو بن صبيح
5 - رجأ بن منقذ
6 - سالم بن خثيمه جعفى
7 - واحد بن ناعم
8 - صالح بن وهب
9 - هانى بن ثبيت
10 - اسيد بن مالك
آنان با اسب بر بدن امام تاختند بگونهاى كه سينه مبارك آن بزرگوار را در هم كوبيدند.
پس اين ده نفر آمدند و در برابر ابن زياد ايستاده و جايزه طلب كردند، ابن زياد گفت: شما كيستيد ؟ اسيد بن مالك - يكى از اينان لعنهم الله - گفت:
نحن رضضنا الصدر بعد الظهر
بكل يعبوبٍ شديد الاسر(21)
عبيدالله فرمان داد تا جايزه ناچيزى به آنها دادند!!(22)
همچنين نقل شده است كه آنها سينه و كمر امام حسين عليهالسلام را زير لگد اسبها كوبيدند(23).
--------------------------------------------------------------------------------
پاورقى ها
-1 مقاتل الطالبيين 78.
-2 انساب الاشراف 3/187.
-3 مناقب ابن شهر آشوب 4/77.
-4 الملهوف 54 ؛ انساب الاشراف 3/203.
-5 الامام الحسين و اصحابه 361.
-6 بحار الانوار 45/179.
-7 الملهوف 55.
-8 امالى شيخ صدوق، مجلس 31، حديث 2.
-9 حياْ الامام حسين 3/301.
-10 گرچه امام سجاد عليهالسلام در آن هنگام 23 ساله بود ولى اين تعبير حميد بن مسلم براى جلوگيرى از قتل امام بوده است، چه آنكه از مقررات جنگهاى صدر اسلام اين بود كه كودكان را نمى كشتند.
-11 ارشاد شيخ مفيد 2/112.
-12 مقتل الحسين مقرم 301.
-13 مقتل الحسين مقرم 300.
-14 معالى السبطن 1/266.
-15 حياْ الامام الحسين 3/298.
-16 ارشاد شيخ مفيد 2/113.
-17 وسيلْ الدارين 297.
-18 «شترم را از سيم و زر سنگين بار كن! كه من پادشاه با فرو شكوهى راكشتم ؛ بهترين مردم را از نظر پدر و مادر كشتم! و بهترين آنها از نظر نژاد و نسب ؛ و والاترين آنها در ميان قبيله خود!».
-19 انساب الاشراف 3/205.
-20 حياْ الامام الحسين 3/303.
-21 «ما سينه حسين را در هم كوبيديم بعد از آنكه پشت او را لگدمال كرديم، با اسبان قوى هيكل و تيز تاز».
-22 الملهوف 56.
-23 الامام الحسين و اصحابه 367.
چهارشنبه 18 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]
-
گوناگون
پربازدیدترینها