واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهي به نمايش به روايت خسرو پسر معين البکإ
نوشته فرهاد ارشاد و کارگرداني بيتا عبائيانتعزيه شکلي از نمايش آييني سنتي در ايران است که بر اساس نگرشهاي مذهبي شکل گرفته و بنا به همبستگي نزديک عامه مردم با مذهب و مسائل مذهبي از زمانهاي دور به عنوان يکي از راههاي عزاداري که البته جذابيت نمايشي نيز براي مخاطب داشته ، مورد توجه بوده است. تعزيه با عبور از دوران تاريخي سيري را طي کرد که به تکامل آن در دوره قاجار انجاميد. حمايتهاي مردم از تعزيه در اين دوران به اوج خود ميرسد و اثرات آن تا سالها بعد که دوران درخشش آن رو به زوال ميرود، همچنان در بين هواداران اين هنر باقي ميماند. در دوره قاجار دربار و اشراف حمايتهاي فراواني از تعزيه ميکنند و در نتيجه اين حمايتها تعزيه به عنوان شکلي از نمايش مذهبي که براي مردم جنبه شرکت در فريضه عمومي را داشت، بسيار مورد استقبال و حمايت قرار گرفت. شکلگيري تعزيه و تکامل آن مديون حمايت مادي و معنوي بيدريغ مردم از آن و علاقهشان به اين شکل نمايش بود. در درجه نخست، تعزيه بخش عمدهاي از آيينهاي سوگواري مردم در دو دهه اول محرم و آخر صفر را شکل ميداد. بسياري بازرگانان و تجار و درباريان و خود ناصرالدين شاه ( و به تبع او همه اقشار اجتماع) به حمايت از تعزيه پرداختند. و دوم آنکه خاستگاه تعزيه نوشتههاي مذهبي مثل روضه الشهدا، فرهنگ عامه، شنيدهها و حکايتهاي افسانهاي – تاريخي ، باورهاي مردم و اعتقادات عامه مردم بود که همگي از ميان توده مردم برخاسته بود و نشانگر پيوند عميق و ناگسستني آن با مردم بود. تعزيه شکلي از نمايش آييني سنتي در ايران است که بر اساس نگرشهاي مذهبي شکل گرفته و بنا به همبستگي نزديک عامه مردم با مذهب و مسائل مذهبي از زمانهاي دور به عنوان يکي از راههاي عزاداري که البته جذابيت نمايشي نيز براي مخاطب داشته ، مورد توجه بوده است. آنچه در وهله نخست در نمايش "به روايت خسرو پسر معين البکإ" جلب توجه ميکند، تمرکز يک گروه نمايشي بر موضوعي است که خود به عنوان شکلي نمايشي در ميان ايرانيان شناخته ميشود و اين موضوع چيزي نيست جز تعزيه. در حقيقت ميتوان اين نمايش را نمايشي درباره نمايشي ديگر دانست. با اين تفاوت که اين نمايش نمايشي عادي نيست و آنچه به عنوان موضوع انتخاب شده و در اين نمايش محل بحث و آفريننده انگيزه اعمال کاراکترهاست، نمايشي از جنس مذهبي و مردمي است که جايگاه ويژه آن در ميان اقشار مختلف مردم به آن حساسيتي ويژه ميبخشد. حساسيتي که اجازه ميدهد تا اين موضوع هر بار از دريچهاي ديگر و با زاويه ديدي متفاوت در نمايش امروزين به معرض بحث و بررسي گذاشته شود.
بنيان داستان نمايش بر ارتباط کاراکترها با تعزيه گذاشته شده است. احترام و علاقمندي و نيز تقدسي که کاراکترها براي تعزيه قائلند ( که نماينده آنان ليلاست) در برابر ايده خسرو که به مبارزه با شيوههاي سنتي برخاسته، قد علم ميکند. خسرو خود پسر ميرزا يحيي يحيوي معين البکإ است که ده سال از ايران دور بوده و در اين مدت توانسته به مهندسي تمام عيار در زمينه معماري ساختمان تبديل شود. خسرو که خود در کودکي همراه پدر به آموزش تعزيهخواني و خواندن نقش رقيه ميپرداخته اکنون که تکيه موسوم به پدرش به او ارث رسيده به جاي برپا داشتن مراسم تعزيه و ادامه راه پدر، قصد در هم کوبيدن ساختمان تکيه و بازسازي و تبديل آن به يک مجتمع فرهنگي تجاري را دارد. در اين ميان ليلا نامزد او و دختر ميرزا احمد که شمرخوان است به عنوان نماينده مخالفان اين طرح در برابر او ظاهر شده و اصرار دارد که خسرو در تصميم خود تجديد نظر کند؛ اما خسرو بر تصميم خود پافشاري کرده و حتي ياد خاطرات قديم نيز نميتواند خللي در تصميم او وارد کند. هنگامي که ليلا نااميد و سرخورده او را ترک ميکند غريبهاي مرموز به نزد خسرو ميآيد که با طرح سؤالاتي درباره انگيزه شمر براي کشتن امام حسين (ع) خسرو را گيج ميکند. او که اشتلمخواني را بر اوليإ خواني ترجيح ميدهد به رفتار مرموز خود ادامه داده و سرانجام از خسرو آب طلب ميکند که دست آخر نيز نميتواند به آن دست يابد. در صحنههاي بعد خسرو بعد از حملهاي عصبي در بيمارستان بستري شده و ميرزا احمد که آرزو دارد يک سال به جاي شمرخوان، اوليإخوان شود به همراه ليلا دخترش که نامزد خسروست، در بيمارستان با زاري از خداوند شفاي او را ميخواهد. گرهگشايي داستان در خوابي اتفاق ميافتد که در آن خسرو پدرش را ملاقات ميکند. در اينجا هويت غريبهاي که به ديدن خسرو آمده معلوم ميشود و پدر خسرو از او ميخواهد که تکيه را به همان شکل نگه داشته، خود نقش شمر را بخواند و به ميرزا احمد نيز اجازه دهد تا به آرزوي ديرينش رسيده و اوليإ خوان باشد.
با وجود اينکه نمايش "به روايت خسرو پسر معين البکإ" يک نمايش با داستاني کامل و اوج و فرود است اما آن چيزي که به چرخش نمايشنامه و تغيير طرز فکر کاراکتر خسرو ميانجامد ( خواب ديدن) تمهيدي است که در بسياري از نمايشهاي اينگونه شاهد آن بودهايم و بيشتر به عنوان راهحل کليشهاي کاربرد دارد، در صورتي که شايد اگر با پاياني محکمتر و دلايلي دراماتيکتر براي تغيير طرز فکر شخصيتها مواجه ميشديم، نمايش از پايانبندي قويتري برخوردار ميشد.در اجراي اين نمايش تلاش شده تا از عناصر تعزيه نيز استفاده شود. سکويي در ميانه صحنه که يادآور سکوي تعزيه است و نيز استفاده از لباس و ابزار تعزيهخواني به عنوان آکساسوار. علاوه بر اين خواندن و بازي بخشهايي از نقشهاي مختلف در تعزيههاي گوناگون در اين نمايش به چشم ميخورد که خود به عنوان عنصري فضاساز کاربرد دارد. نقطه قوت کارگرداني اين نمايش را ميتوان در صحنه روبرو شدن خسرو با ليلا دانست. مشخصه اين صحنه ميزانسنهاي شسته رفته و رعايت اصول چينش در صحنه است. بازيها در اين نمايش روان و يکدست هستند و تا قبل از بستري شدن خسرو در بيمارستان، داستان نمايش به خوبي پيش رفته و گرهافکني در نمايشنامه با توجه و دقت صورت ميگيرد؛ اما گرهگشايي اين نمايش همانطور که گفته شد با ساده کردن موضوع از طريق خواب ديدن کاراکتر مخالف با بقيه صورت ميگيرد و اين موضوع به کليت نمايشنامه آسيب ميزند. دکور نمايش کاملاً رئاليستي و پرحجم است که در برخي موارد اندکي از فضا پيشي گرفته و همه جزييات آن مانند درها و پنجرههاي متعدد مورد استفاده قرار نميگيرند. در عين حال دکور با فضاي کلي نمايش که داراي حال و هوايي رئاليستي است همسو است و تلاش شده تا تک تک جزييات رئاليستي همچون آجري بودن ديوارها و چوبي بودن درها و مشبک بودن پنجرهها با شيشههاي رنگي در آن رعايت شود. اختلاف سطح موجود در دور تا دور دکور و نيز ايجاد فضاهايي در سطوح مختلف با استفاده از پلهها علاوه بر افزايش کيفيت بصري نمايش، به کارگردان نيز براي ارائه ميزانسنهاي متنوع ياري رسانده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 202]