واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شاهنامه ی رستم استخوانی ما !یک نکته بیش نیست غم عشق و این عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرر است .
دوستان بر حقیر تکلیف تکلفی امر، که از دفاع مقدّس بنویسم. راندن قلم در این وادی بسیار صعب است و سخت منی آن هم که مورسوارم چه سزد ترسیم آن سلیمانان موج سوار. به قول حضرت حافظ: اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زین با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب استو گفتم اگر حمل بر تقصیر وتقاعد نباشد دم فرو بندم اما دیدم ممکن است تهاون وتکاسل مرا در معرض خطاب آورد در محل عطاب، چرا که شیخ اجل فرمایند: "دوچیز طیره عقل است دم فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی" و بنا به حکم صیانت از ارزش های جنگ وپاسداشت رشادت ها باید سخن می گفتم. ولی به نقل حضرت سعدی: " اگر چه نخل بندی دانم ولی نه در بستان و شاهدی فروشم و لیکن نه در کنعان و عروس فکر من از بی جمالی سر بر نیارد" و اگر نوشتار دارای نظم و نسقی نبود دو علت بر آن است خلاف نظم بودن جنگ و نارسایی فکر حقیر در ترسیم آن ارتفاعات بلند عرفان. حال دامی افکنده، برشی می زنیم: تو که کیمیا فروشی نظری به قلب ما کن که بضاعتی نداریم و فکنده ایم دامی برش اول: مستحضرید یکی از بزرگترین سرمایه ادب پارسی شاهنامه حکیم طوس جناب فردوسی است. جناب فردوسی قهرمانی که در شان نام ایران باشد، نیافته ناچاراً به افسانه متوسل و به سراغ رستم که یلی بود در سیستان ، رفته و او را بر کرسی پهلوانی نشانده و با تنه تنومند آفریده شد ذهنی، رستم شاهنامه را وزین و سنگین نمود. و عمود خیمه شاهکار ادبیات پارس رستم می گردد... راستی نام چند رستم دوران جنگ در اذهان باقی مانده است؟ !جنگ بین ایران وتوران در گرفته، مبارز تورانی در وسط میدان رقیب می طلبد کسی را یارای مقابله با او نیست. گره گشا رستم است... از داخل خیمه گاه پرپاسبانش بیرون آمده سوار بر بهترین اسب همان رخش معروف کلاهخود بر سر، ساق بند در پای، زره فولادین بر تن و گرز آهنین در کف به مصاف دشمن می رود نبرد فی ما بین طرفین آغاز بدون آن که تیر اضافی در دو سوی میدان مبادله گردد. نبردی بدون هیچ حاشیه ای. رستم فقط با یک نفر می جنگد... و اکنون این طرف را ببینید... نوجوانی نحیف و لاغر که شکم او به تنش چسبیده و دو روزی است که غذای او دانه خرمایی کپک زده است با کفش نیم پاره ای که وزن 45 کیلویی او را حمل می کنند.
بی کلاهخود و بدون زره باید به جنگ ارابه آهنین که وزنش صدها برابر اوست رفته. تازه اول کار است، از آسمان طیاره به طرفش گوی آهنین پرتاب، تیر انداز تانک بی امان به سویش در شلیک و در آن سوی گویا موهای سرش را شمرده به ازای آنان انواع آتش پاره ها را به استقبالش فرستاده اند. گویی بر سرو رویش نقل می پاشند. بی توجه به جلو می دود. زمین از غرش تیرها می لرزد، اما او نه !گویی او صد من وزن دارد!هنوز کلی پیشواز دارد. الان زمان شلیک تانک ها و گلوله مستقیم فرا می رسد. با این همه ازدحام استقبال کننده تازه باید از این غول آهنین محرک بالا رفته تا نارنجک را داخل برجک آن بیندازد عجب دل و قدرتی دارد این رستم استخوانی ما!؟ با کمال انصاف و عدالت این مطلب را عرض نمود. و به شاعران عزیز توصیه می کنم حق این رستم ما شاهنامه ای هم وزن یکی از همان تانک های منهدم شده می باشد کوتاهی نفرمایید. گویند در دوران وفور نعمت و حاکمیت امنیت فکرها خوب کار می کند. راستی نام چند رستم دوران جنگ در اذهان باقی مانده است؟ !برش دوم: از بلوار دکتر ابراهیم باستانی پاریزی رد شدم تابلوی آویخته بر دیوار باعث حسادت که نشد خوشحالم کرد. نام مورخ کرمانی در قید حیات بر بلواری نهاده و از او تجلیلی به عمل آمده چرا که او راوی تاریخ ما است. او تنها نیست بر خیابانی دیگر نام هوشنگ مرادی کرمانی خود نمایی می کند: قصه نویس و خالق داستان های کوتاه و بلند سنت خوبی بنا گردیده است. تجلیل از افراد در زمان حیات. متولیان دست مریزاد؛ اما من می شناسم افرادی که خود سازنده بخشی از تاریخ جنگ و هم راوی و هم خالق ده ها قصه دوران دفاع مقدّس ولی تا کنون متناسب با شان و شوکتشان از آنان تجلیلی به عمل نیامد. و برخی از آنان فراموش شده گانند. اما آی آدم ها: اینان اگرچه در زمین شما گمنامند و بی نام. اما در آسمان ها شهیرند و با نام. بیایید تا زنده اند تجلیل و تعظیمشان کنیم چرا که بعد از مرگ تکریمشان با حضرت کریم است نه با ما. به فرمایش شیخ سعدی: به هر یک از بندگان خدمتی معین است که اگر در ادای برخی از آن تهاون و تکاسل روا دارند در معرض خطاب آیند در محل عتاب .عزت زیاد منبع :نشریه تخصصی دفاع مقدس استان کرمان تنظیم برای تبیان :بخش هنر مردان خدا - سیفی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 148]