تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایق‌سواری تالاب انزلی؛ تجربه‌ای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکس‌ترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816335352
آخرين برگهاي يك پرونده 4ساله
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: آخرين برگهاي يك پرونده 4ساله مادر شوهرم با اين منطق كه چون برادرت زنش را كشته پس تو هم شوهرت را كشتهاي پاي من و برادرم رابه زندان باز كرد در حالي كه دختر خودش يعني خواهر شوهرم هم همسرش را كشته است و در خانواده آنها هم قتل وجود دارد. تهران امروز: قضات شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران ديروز به پرونده پيچيده يك نظامي سابق، درباره قتل شوهر خواهرش رسيدگي كردند. در ابتداي جلسه محاكمه نماينده دادستان تهران گفت: طبق اطلاعات مندرج در پرونده حميد متهم رديف اول و سميرا متهم رديف دوم در قتل مردي به نام شهرام كه شوهر سميرا بوده است با هم همدست هستند.حميد از محل سكونت خود در كرمانشاه به تهران آمده و پس از كشتن شهرام به شهرش بازگشته است. پليس پس از 4 سال تلاش و مداركي را عليه دو متهم جمع كرد اما آنها به هيچ عنوان حاضر به اعتراف نشده‌اند. به هر حال با توجه به مدارك موجود به عنوان نماينده دادستان براي متهمين طلب صدور حكم قانوني را دارم. در ادامه پدر و مادر شهرام در جايگاه حاضر شده و براي متهمين درخواست اشد مجازات و قصاص كردند. مادر مقتول به دادگاه گفت: حميد و سميرا به همراه برادر ديگر خود عليرضا دست به اين جنايت زده‌اند. سپس حميد به جايگاه آمده و به دفاع از خود پرداخت: من چهار سال است به خاطر كاري كه نكرده‌ام زندانم و بي‌گناه عذاب مي‌كشم. چند روز قبل از حادثه به خانه خواهرم در تهران آمدم. همسرم بيمار بود و او را براي درمان به تهران آورده بودم. بعد از چند روز كه مي‌خواستم به كرمانشاه برگردم شهرام هم همراه من آمد.با هم به خانه رفتيم و غذاي حاضري درست كرده و خورديم. به شهرام گفتم اين چند روز كه در كرمانشاه است هر جا مي‌خواهد برود بيايد با هم برويم اما او گفت به خانه مادربزرگش مي‌رود و بعد هم به تهران بازمي گردد. فرداي آن‌روز به سر كارم در پادگان رفته بودم كه سميرا از تهران زنگ زد و گفت شهرام به خانه برگشته و براي انجام كاري به بيرون رفته است. چند ساعت بعد دوباره سميرا زنگ زد و گفت خيلي نگران شهرام است او هنوز به خانه برنگشته و به تلفن‌ها هم جواب نمي‌دهد، در حالي كه هيچ خبري از شهرام نبود چند روز بعد اعلام كردند كه جسد سوخته وي در بيابانهاي اسلامشهر پيدا شده است. مادر وي نيز مرا متهم به اين قتل كرد در حالي كه من ايامي كه مشخص شد شهرام به قتل رسيده است در پادگان سر خدمت بودم.من به خاطر اين تهمت 4 سال از زندگي‌ام را پشت ميله‌هاي زندان گذراندم. به خاطر اين اتهام از محل كار اخراج و زندگي‌ام را داغان كردند. زماني كه به زندان آمدم تازه همسرم باردار بود و الان پسرم 4 سال دارد و من در طول اين مدت فقط يكبار او را ديدم. در ادامه متهم به اين سوال قاضي مبني بر اينكه تو كه مي‌دانستي شهرام نزول خوار است و دشمنان زيادي دارد چرا با او دوستي مي‌كردي اين طور پاسخ داد: اين مسئله ربطي به من نداشت. شهرام هم نوه خاله من بود و هم دوستم.او براي من رفيق خوبي بود و ما اصلا در باره كارمان با هم صحبت نمي‌كرديم. من جز خوبي از شهرام چيزي نديده بودم. شهرام خواهر مرا كه يك بار در زندگي‌اش شكست خورده بود به زني گرفته و براي او زندگي خوبي فراهم كرده بود. خواهرم هم از او 3 فرزند داشت و به او علاقه‌مند بود. من با اين كارهايي كه شهرام براي ما كرده بود هيچ ناراحتي از او نديده بودم كه بخواهم وي را بكشم. حميد ادامه داد: مادر شهرام مي‌گويد؛ من و سميرا و برادرم عليرضا، پسرش را كشته ايم اما اين واقعيت ندارد. عليرضا دو سال قبل پس از آنكه گمان كرد زنش به او خيانت مي‌كند وي را كشت و فرار كرد، اما آنقدر با شهرام دوست بود كه پس از فرار مدتي را در خانه وي مخفي شد حال چطور ممكن است وي دستش به خون شهرام آلوده شده باشد. سپس نوبت به سميرا رسيد تا از خود دفاع كند، وي به قضات دادگاه گفت: شهرام در فقر و تنگدستي و يتيمي بزرگ شده بود، پدر و مادر وي در كودكي از هم جدا شده بودند و اين قضيه روي ذهن او تاثير خيلي بدي گذاشته بود به‌خاطر همين عصبي بود و گاهي هم مرا كتك مي‌زد اما با اين وجود من دوستش داشتم. او بعد از آنكه عصبانيتش مي‌خوابيد آنقدر مهربان مي‌شد كه من همه چيز را فراموش مي‌كردم. او من و 3 فرزندم را كاملا تامين مي‌كرد و هيچ كم و كسري براي ما نگذاشته بود.شهرام هر چه سختي در ازدواج اولم كشيده بودم را جبران كرد من به او علاقه‌مند بودم و دليلي نداشت او را بكشم. من اصلا نمي‌دانستم شوهرم با چه كساني رفت و آمد دارد. روز حادثه بعد از اينكه شهرام به خانه برنگشت ابتدا احتمال دادم شايد دستگير شده باشد آخر او در كارقاچاق گازوئيل دست داشت اما صبح كه مطمئن شدم چنين اتفاقي نيفتاده جست‌وجوي خود را آغاز كردم تا متوجه كشته شدن وي شدم. مادر شوهرم با اين منطق كه چون برادرت زنش را كشته پس تو هم شوهرت را كشتهاي پاي من و برادرم رابه زندان باز كرد در حالي كه دختر خودش يعني خواهر شوهرم هم همسرش را كشته است و در خانواده آنها هم قتل وجود دارد.قضات شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران پس از جلسه وارد شور شدند تا درباره اين پرونده پيچيده نظر بدهند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 264]
-
گوناگون
پربازدیدترینها