تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834897754
نگاهى به زندگى و شخصيت محمد بن ابىبكر (قسمت اول)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهى به زندگى و شخصيت محمد بن ابىبكر (قسمت اول) نويسنده:سيد حسن حسينى نگاهى به زندگى و شخصيت محمد بن ابىبكر(10-38 ق) مقدّمهپس از رحلت رسول خدا صلىاللهعليهوآله دستهبنديهاى سياسى خاص بين صحابه صورت گرفت. برخى صحابه مانند عمار ياسر، مقداد، ابوذر و... قائل به امامت و خلافت حضرت على عليهالسلام بودند، ولى گروهى ديگر با ناديده گرفتن سفارش پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در حجة الوداع، خلافت را كه حقّ مسلم حضرت على عليهالسلام بود، غصب كردندياران امام على عليهالسلام در طول بيست و پنج سال حاكميت خلفاى سهگانه بر اعتقاد خود مبنى بر امامت و فضيلت على عليهالسلام تأكيد كرده، در دوره عثمان به افشاگرى عليه وى پرداختند. در اين بين نقش اشخاصى چون ابوذر غفارى، عمار ياسر، مالك اشتر و محمد بن ابى بكر انكارناپذير است. در اين ميان، سرگذشت محمّد بن ابى بكر به واسطه مسائلى همچون اتهام شركت در قتل عثمان و نقش فعال او در تحولات دوره خلافت امام على عليهالسلام جاى تأمل و تحقيق دارد؛ زيرا گر چه وى در دوره حيات رسول خدا صلىاللهعليهوآله و دو خليفه نخستين سن و سال چندانى نداشت، ولى در دوره خلافت عثمان جوانى بالغ بود كه موضع مخالف وى عليه خليفه كاملاً آشكار بود. در دوره خلافت امام على عليهالسلام نيز از شخصيتهاى فعال سياسى به شمار مىآمد، اما نقش و اقدامات وى، شايد به دليل نسبتش با ابوبكر و مسائل ديگر كمتر مورد توجه قرار گرفته است.تبيين نقش محمد بن ابىبكر در جريان قتل عثمان، موضعگيريهايش در مقابله با ناكثين جنگ جمل و معاويه، عزلت نشينان عثمانى، امارت او در مصر و شهادتش از مسائلى است كه در اين نوشتار بدانها پرداخته مىشود.تولد و تربيتمحمد بن عبد اللّه(1) بن عثمان بن عامر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تيم بن مُرة از قبيله بنى تميم قريش، ملقب به «عابد قريش»(2) در بيست و پنجم ذى الحجه سال دهم هجرت در حجه الوداع پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در مسير حركت كاروان حج از مدينه به مكه در مكانى به نام «بيدا»(3) و به نقلى «ذى الحليفه» يا «شجره»(4) چشم به جهان گشود. حضرت محمد صلىاللهعليهوآله چندى قبل از تولد، نويد ولادتش را به عايشه داده بود(5) و پس از تولد، بر وى اسم گذاشت(6).پدر محمد عبد اللّه (ابوبكر)، از بزرگان صحابه پيامبر و نخستين خليفه، هنگامى كه درگذشت، محمد دو سال و چند ماه بيشتر نداشت. مادرش اسماء بنت عميس از زنان بزرگ صدر اسلام است. وى ابتدا همسر جعفر بن ابى طالب بود، ولى پس از شهادت جعفر، با ابوبكر ازدواج كرد و ثمره اين ازدواج محمد بن ابى بكر بود. اسماء پس از فوت ابوبكر به ازدواج حضرت على عليهالسلام درآمد(7).محمد بن ابى بكر در خانه حضرت على عليهالسلام پرورش و رشد يافت. فقه و معارف و انديشههايش برگرفته از تعاليم ناب امام على عليهالسلام بود و براى هيچ كس ـ حتى پدرش ابوبكر ـ فضيلت على عليهالسلام را قائل نبود(8). حضرت على عليهالسلام نيز او را دوست مىداشت و وى را «فرزند خود از صلب ابى بكر» مىشمرد(9). در نهج البلاغه به نقل از آن حضرت آمده است:«او [محمد] دوست من بود و چون فرزندم او را پرورش داده بودم»(10).فضايل و عقايدبيشتر منابع تاريخ صدر اسلام به صداقت، ديانت و نجابت محمد بن ابى بكر اذعان دارند. او يكى از پنج نفر خواص حضرت على عليهالسلام بود(11). او معتقد بود كه خلفاى پيشين حق على عليهالسلام را در به دست گرفتن خلافت مسلمانان پايمال كردهاند، در حالى كه كسى سزاوارتر از آن حضرت براى احراز مقام خلافت نيست(12).از امام صادق عليهالسلام نقل شده است هنگامى كه محمد بن ابى بكر مىخواست با حضرت على عليهالسلام بيعت كند به آن حضرت اظهار داشت:«گواهى مىدهم كه تو امامى هستى كه اطاعت تو واجب است و پدر من در آتش مىباشد»(13).مقام و منزلت محمد بن ابى بكر نزد امام على عليهالسلام با مقام و منزلت ابوذر غفارى نزد رسول خدا عليهالسلام قابل مقايسه است و او از حواريون امام عليهالسلام به شمار مىآمد(14).احاديثى در منزلت محمد بن ابى بكر از ائمه اطهار عليهمالسلام نقل شده است؛ از جمله:«عمار ياسر و محمد بن ابى بكر هرگز به گناه كردن و عصيان در پيشگاه پروردگار راضى نمىشدند». «محمد بن ابى بكر در مقابل بيزارى جستن از پدرش ابوبكر با امام على عليهالسلام بيعت كرد». «محمد بن ابى بكر در مقابل بيزارى جستن از عمر (خليفه دوم) با امام على عليهالسلام بيعت كرد». «[محمد] اگر چه از اهل بيت عليهمالسلام نبود، ولى به مانند آنها نجيب بود و ميان خانواده خويش از همه پاكتر و نجيبتر بود(15)».حضرت على عليهالسلام نيز به خوبى محمّد بن ابىبكر را مىشناخت و از فضايل و روحيات او آگاهى داشت، چنان كه روزى فرمود:«... به خدا سوگند از آن زمان كه او را شناخته بودم همواره در انتظار قضاى الهى و چشم به راه پاداش الهى بود. او كجتابيهاى فاجران را دشمن بود و نرمى و وقار مؤمنان را دوست داشت...»(16).محمد بن ابى بكر انسانى با ايمان و وظيفهشناس بود كه تكاليفش را به درستى انجام مىداد. حضرت على عليهالسلام پس از شهادت او در مصر در اين خصوص گفت:«خدا محمد را بيامرزد كه هر چه توانست كوشيد و تكليف خويش را انجام داد»(17).او شخصى لايق و كاردان نيز بود. امام على عليهالسلام در اينباره مىفرمايد:«او از تباهى عقل يا دين شكست نخورد»(18).محمد بن ابى بكر همواره خيرخواه مردم بود و از كسى جز ذات احديت توفيق در كارها را نمىخواست و معتقد بود كه بايد تنها بر خدا توكل كرد. او شخصى انتقادپذير بود و به مردم سفارش مىكرد كه چنانچه عملى از وى خلاف حق سر زند به وى تذكر دهند(19).او معتقد بود خداوند حضرت محمد صلىاللهعليهوآله را امين بر وحى و فرمان خويش آفريده كه كتب پيامبران قبل از خويش را تصديق كند و راهنماى شرايع باشد. او على عليهالسلام را نخستين شخصى مىدانست كه به پيامبر صلىاللهعليهوآله ايمان آورد و در مراحل مختلف به يارى پيامبر شتافت و از جان خويش مايه گذاشت. در همان حال معاويه و بنى سفيان را مردمى غاصب مىدانست كه با دروغ و ريا و زر و زور به جنگ اسلام شتافتهاند. وى جنگ در مقابل معاويه را جنگ در راه خدا و براى پيشبرد دين خدا مىدانست. او در خصوص خلفاى سهگانه نيز معتقد بود كه آنان حق امام على عليهالسلام را در احراز حكومت زير پا گذاشتهاند و درباره عثمان معتقد بود او از احكام خدا و سنت پيامبر صلىاللهعليهوآله عدول كرده است(20).فعاليتهاى سياسىآغاز حضور محمد بن ابى بكر در صحنه فعاليتهاى سياسى و نظامى در عَهد خلافت عثمان بود، اما برخى نويسندگان غربى از جمله كايتانى(21)، محمد بن ابى بكر را در زمره توطئهگران عليه قتل عمر، خليفه دوم آوردهاند(22). اين نظريه به چند دليل كاملاً مردود است:ـ منابع و مآخذ نخستين تاريخ صدر اسلام هيچ يك به اين مطلب اشارهاى نكردهاند.2ـ «كايتانى» امام على عليهالسلام را در اين توطئه دخيل مىداند كه اين امر كاملاً مغاير با ديدگاههاى آن حضرت است.3ـ محمد بن ابى بكر به هنگام قتل عمر نوجوانى تقريبا سيزده ساله بود و نمىتوانست در امور سياسى دخالت خاصى داشته باشد.محمد بن ابى بكر پس از طى دوره نوجوانى و رسيدن به سن بلوغ، به عنوان رزمنده در جنگهاى دوره عثمان عليه غير مسلمانان شركت مىكرد و مخالفتهاى وى با عثمان نيز در يكى از همين جنگها كه به جنگ «صوارى»(23) معروف است شروع شد. در اين جنگ، عثمان فرماندهى نيروى دريايى مسلمانان را به عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح داد، در حالى كه پيامبر صلىاللهعليهوآله ريختن خون اين فرد را مباح شمرده و او را از سرزمين حجاز تبعيد و قرآن هم به كفر وى تصريح كرده بود(24).محمد بر اين اقدام عثمان و كنار گذاشته شدن صحابه راستين پيامبر صلىاللهعليهوآله خرده مىگرفت. در اين ميان، محمد بن حذيفه(25) نيز در مخالفت با عثمان با وى همعقيده بود. در پى اقدامات آن دو در مخالفت با عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح و تشويق رزمندگان به سستى در جنگ، عبد اللّه نامهاى در شكايت از آن دو به عثمان نوشت. عثمان نيز در جواب به وى دستور داد كه نبايد به آنها آزارى برسد(26).محمد بن ابى بكر در اواخر حكومت عثمان به دلايل گوناگونى مخالف او بود:الف ـ عمل نكردن به كتاب خدا(27)؛ چنان كه در موضوع فرماندهى عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح بر سپاه مسلمانان و حكومتش بر مصر، عثمان را گنهكار مىشمرد و مىگفت: آنان كه به آنچه خداوند نازل كرده داورى نمىكنند در زمره كافران و ـ در آيات ديگر ـ ستمكاران و فاسقان هستند(28).ب ـ عمل نكردن به حق(29) و رعايت نكردن عدالت در ميان صحابه؛ زيرا عثمان بسيارى از اقوام خويش چون مروان بن حكم را بر مسند امور مهم قرار داده و صحابه بزرگ پيامبر را به كار نگرفته بود.ج ـ كنار نهادن سنن پيامبر صلىاللهعليهوآله و دو خليفه پيشين و بىتفاوتى نسبت به حكام و امرايى كه در نقاط مختلف قلمرو اسلامى به دلخواه خود عمل مىكردند؛ چنان كه عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح در مصر و معاويه در شام خودسرانه حكم مىدادند و محمد در ملاقات خود با عثمان از اين افراد به شدت انتقاد كرد(30).محمد بن ابى بكر در مدت چهل روز محاصره عثمان ـ كه از هفتم ذوالقعده تا هجدهم ذوالحجه سى و پنجم هجرى به طول انجاميد(31) ـ از نزديك امور را زير نظر داشت و بر عقيده خود مبنى بر مخالفت با عثمان اصرار مىورزيد. حتى پس از سخنرانى عثمان براى مخالفان و در دفاع از خويش، خواهرش عايشه كه به قصد حج از مدينه خارج مىشد، از محمد خواست كه او را در سفر مكه همراهى كند، ولى وى از اين كار سر باز زد(32). همچنين او به درخواست (خالهاش) ليلى بنت عميس مبنى بر همراهى نكردن با محاصرهكنندگان نيز وقعى ننهاد(33).در خصوص قتل عثمان و نقش محمد بن ابى بكر نظريات مختلفى از سوى مورخان ذكر شده است. برخى معتقدند او با چند نفر ديگر بر عثمان وارد شد و نخستين ضربه را وى بر عثمان وارد آورد(34) و پس از آن «سوران بن حمران» و «عمرو بن حمق» ضربات نهايى را زده، وى را كشتند. نظريه ديگر معتقد است كه محمد همراه سيزده نفر ديگر بر عثمان وارد شد و پس از اعتراض بر حكمرانانى كه او بر مناطق مختلف گماشته بود، به يكى از آن سيزده نفر اشاره كرد كه به عثمان حمله كند(35). اما نظريه سومى نيز هست كه معتقد است اگر چه محمد بن ابىبكر در تحريك مردم عليه عثمان نقش داشته، در جريان محاصره او نيز به صورت فعال حاضر بود، ولى وى قاتل عثمان نيست، بلكه پس از بيرون رفتن محمد از نزد عثمان، قاتلان بر عثمان وارد شده، وى را به قتل رساندند(36).دلايل چندى وجود دارد كه محمد بن ابى بكر را از قتل عثمان تبرئه مىكند:1ـ سخن غلام اُم حبيبه ـ همسر عثمان ـ كه اظهار كرده بود: عثمان پس از خروج محمّد بن ابى بكر از نزد وى كشته شد، سپس در حالى كه محمد از موضوع آگاهى نداشت، از آن غلام پرسيد كه چه اتفاقى افتاده است(37).2ـ سخن عثمان مبنى بر رفتار مناسب محمد با وى به هنگام محاصره؛ ظاهرا هنگامى كه عثمان در خانه خود محبوس بود، شورشيان و از جمله طلحه اجازه خروج از خانه را به وى نمىدادند، ولى محمد دستور داد كه وى را آزاد بگذارند(38).3ـ بازجويى حضرت على عليهالسلام از محمّد بن ابى بكر؛ پس از قتل عثمان، امام على عليهالسلام از محمد در خصوص گفتههاى همسر عثمان مبنى بر دست داشتن او در قتل عثمان سؤال كرد، محمد گفت:«بر او وارد شدم، او برايم از پدرم گفت. با او برخاستم و من توبهكننده به سوى خدا هستم. به خدا سوگند من او را نكشتم و به او چنگ نزدم»(39).4ـ تأكيد مورخان مختلف، چه از اهل سنت و چه شيعه، بر اين نكته كه محمد بن ابى بكر، عثمان را نكشت، بلكه در اثر سخنانى كه بين آنها رد و بدل شد محمد شرمگين شده از خانه عثمان بيرون رفت(40).برخورد با ناكثين جملمحمد بن ابى بكر معتقد بود كه ناكثين، خونخواهى عثمان را بهانهاى براى پيشبرد اهداف خويش قرار دادهاند و در خصوص آنها مىگفت:«به خدا سوگند كه كسى جز آنان قاتل عثمان نيست»(41).پس از غارت بصره از سوى اصحاب جمل، حضرت على عليهالسلام به جنگ با آنان مصمم شد و از مدينه به سمت عراق حركت كرد. امام عليهالسلام از «ربذه» ـ منزلى بين راه مكه تا كوفه ـ هاشم بن عتبه را نزد ابو موسى اشعرى والى كوفه فرستاد تا كوفيان را براى جنگ با ناكثين بسيج كند، ولى هنگامى كه ابو موسى از اين كار سر باز زد و وى را تهديد كرد، امام على عليهالسلام محمد بن ابى بكر و عبد اللّه بن عباس را به كوفه فرستاد(42) و طى نامهاى ابو موسى را از حكومت كوفه عزل نمود(43).حضرت على عليهالسلام پس از اينكه خبر موثقى درباره موفقيت يا عدم موفقيت محمد بن ابى بكر و ابن عباس در جلب حمايت مردم كوفه دريافت نكرد، از «ذى قار» امام حسن عليهالسلام و عمار ياسر را به كوفه گسيل كرد(44) كه اينان سرانجام موفق شدند مردم را بسيج كرده به كمك آن حضرت بفرستند.در آستانه جنگ جمل كه نيروهاى دو طرف آماده نبرد مىشدند، امام على عليهالسلام محمد بن ابى بكر را به فرماندهى نيروى پياده نظام انتخاب كرد. او در طول جنگ رشادتهاى فراوانى از خود نشان داد و ثور بن عدى يكى از فرماندهان سپاه جمل را از پا درآورد(45).او با هزيمت يافتگان جمل رفتار مناسبى در پيش گرفت، چنان كه عبد اللّه بن زبير را كه از سران جمل بود و از ميدان نبرد جان سالم به در برده بود، نزد حضرت على عليهالسلام شفاعت كرده وى را پيش عايشه برد(46). آن گاه به دستور آن حضرت عايشه را با احترام فراوان همراه چهل زن ديگر از زنان بصره به مكه و از آنجا به مدينه برد(47).امارت مصرمهمترين منصبى كه به محمد بن ابى بكر از طرف حضرت على عليهالسلام واگذار شد، حكومت مصر بود. در اين باره بيشتر منابع بر اين عقيدهاند كه او قبل از انتصاب مالك اشتر بر مصر، به حكومت آنجا فرستاده شد، ولى برخى منابع، كه عمدتا منابع مصرى هستند، عقيده دارند كه مالك قبل از محمد به حكومت آنجا رسيد. منابع مزبور عمدتا دچار اشتباه شده، سال انتصاب محمد بر امارت مصر را نيز 37 هجرى دانسته(48)، و مدت حكومت او را پنج ماه ذكر كردهاند، در حالى كه طبق منابع معتبر تاريخ اسلام، او در اول رمضان سال 36 هجرى به حكومت مصر برگزيده شد(49). برخى منابع نيز فرستاده شدن مالك به مصر را بعد از شهادت محمد بن ابى بكر ذكر مىكنند(50). اما با توجه به دلايل و شواهد موجود، حكومت مصر در ابتداى خلافت امام على عليهالسلام به قيس بن سعد بن عباده و پس از وى به محمد بن ابى بكر رسيد و هنگامى كه كار مصر بر محمد مشكل شد و عزلتنشينان عثمانى بر وى شوريدند، امام على عليهالسلام تصميم گرفت مالك اشتر را بر مصر بگمارد. در پى اين موضوع محمد از فرستاده شدن مالك نگران شد و امام على عليهالسلام نيز نامهاى در دلدارى از وى نوشت(51).طى حكمى كه به دستور حضرت على توسط عبد اللّه بن ابى رافع(52) در اول رمضان سال سى و شش هجرى براى حكومت محمد بر مصر نوشته شد، امام على عليهالسلام او را به اجراى موارد زير سفارش كرد:1ـ تقواى الهى و ترس از خدا در آشكار و نهان.2ـ نرمش بر مسلمانان، گذشت و انصاف بر مردم ستمديده و احسان به آنان به اندازه توان.3ـ خشونت با تبهكاران و سختگيرى بر ستمكاران.4ـ رعايت عدل و انصاف با اهل ذمه و پيروان اديان ديگر.5ـ يكپارچه ساختن مردم مصر زير لواى اسلام حقيقى.6ـ گردآورى ماليات طبق رسوم گذشته و دخل و تصرف نكردن در آن و تقسيم بيت المال به صورت عادلانه ميان مردم(53).در اينجا بايد به اين نكته اشاره شود كه مصر در آن زمان به دليل هممرز بودن با شام، وجود عزلتنشينان عثمانى، حضور شيعيان امام على عليهالسلام و نيروهاى مؤثر در قتل عثمان، وجود منابع اقتصادى و نيروى نظامى از اهميّت خاصى برخوردار بود.اكنون اين سؤال پيش مىآيد كه چرا حضرت على عليهالسلام محمد بن ابى بكر را كه جوانى نوخاسته(54) بود به حكومت مصر گماشت؟ از لابلاى تواريخ مىتوان دلايل ذيل را براى اين انتخاب ذكر كرد:1ـ حضرت على عليهالسلام هنگامى كه محمد بن ابى بكر را بر مصر گماشت، اوضاع مصر آرام بود و معاويه و عمروعاص نيز ابتدا اقدامى براى تصرف آنجا انجام ندادند، ولى پس از فراغت از جنگ صفين و مسئله حكميت، مهياى حمله به مصر شدند؛ چنان كه عزلتنشينان عثمانى نيز ابتدا انگيزه جنگ و ستيز مسلحانه و فتنهانگيزى نداشتند و به گفته قيس بن سعد حاكم قبلى مصر، «مردمانى آرام»(55) بودند، ولى پس از جنگ صفين كار را بر محمد بن ابى بكر در مصر مشكل كردند.2ـ خلوص نيت، دليرى، پارسايى و نجابت محمد بن ابى بكر عاملى ديگر در انتصاب وى بود، به طورى كه حضرت على عليهالسلام درباره او فرمود:«او را فرزندى خيرخواه و كارگزارى كوشا و شمشيرى برنده و ستونى بازدارنده مىشماريم»(56).شايان يادآورى است كه در حكومت حضرت على عليهالسلام بر خلاف دوره عثمان، زمامدارى به مردانى كه اهل ديانت، عفت و نجابت بودند واگذار گرديد و بر اساس همين رويكرد زمامداران دوره عثمان تعويض شدند.3ـ تمايل مصريان به محمد بن ابى بكر، به طورى كه آنان نسبت به وى كمال محبت را داشته، ولايت او را بر خود از هر كس ديگرى بهتر مىدانستند. آنان در سال سى و پنج هجرى، هنگامى كه عثمان را محاصره كرده بودند، از وى خواستند محمد را به جاى عبد اللّه بن ابى سرح بر مصر بگمارد(57).4ـ ويژگيهاى پسنديده اخلاقى، مردمدارى و انتقادپذيرى محمد عامل ديگر انتصاب وى بود، چنان كه در سخنرانى خود براى مردم مصر به آنان حق داد كه از وى انتقاد كنند و عيبش را به او اظهار دارند(58).محمد بن ابى بكر و عزلتنشينان عثمانىنخستين مسئلهاى كه محمد بن ابى بكر در مصر با آن روبهرو گرديد، مشكل عزلتنشينان بود. آنان كسانى بودند كه پس از قتل عثمان به خونخواهى وى و به منظور شراكت در غم كشته شدن او در «خربتا» يكى از مناطق مصر گرد آمده، گوشهگيرى و عزلت پيشه كردند و از بيعت با حضرت على عليهالسلام سر باز زدند. ابتدا يزيد بن حارث كنانى، فرماندهى آنها را بر عهده داشت، ولى پس از موضوع حكميت، مسلمة بن مخلد انصارى و معاوية بن خديج(59) نيز به آنان پيوسته، دو گروه مجزا از عزلتنشينان را تشكيل دادند.عزلتنشينان در ظاهر مشكلى براى حكومت مركزى محسوب نمىشدند، ولى حضرت على عليهالسلام با توجه به پيامدهاى حركت آنها معتقد بود كه بايد بيعت كنند، يا آماده جنگ شوند.ظاهرا قيس بن سعد ـ حاكم پيشين مصر ـ معتقد به درگير نشدن با آنها بود(60)، ولى محمد اين روش را در پيش نگرفت، بلكه به تبعيت از دستور امام على عليهالسلام پس از يك ماه از ورودش به مصر نامهاى به عزلتنشينان نوشته از آنان خواست به فرمانش درآمده با او بيعت كنند، يا از مصر خارج شوند. آنان اين پيشنهاد را نپذيرفته اظهار داشتند كه: «در جنگ با ما عجله نكن»(61). محمد مدتى با آنان مدارا كرد تا جنگ صفين به اتمام رسيد. آنها نيز ابتدا از رويارويى با محمد بيم داشتند و به واقع داراى رهبرى نيرومند نبودند، ولى با پايان يافتن جنگ صفين و مسئله حكميت و متشنج شدن اوضاع خلافت اسلامى جرئت مخالفت يافته، علم طغيان برافراشتند.آنچه از قراين برمىآيد، محمد در سال 37 هجرى، در رويارويى با عزلتنشينان، ابتدا عمرو بن بديل بن ورقاء خزاعى را به سوى آنان فرستاد كه وى موفق شد تعداد زيادى از آنها را از بين برده، اموالشان را ضبط و گروهى را نيز زندانى كند(62). پس از آن، سپاهى به فرماندهى حارث بن جهمان جعفى براى مقابله با آنان فرستاد، كه حارث شكست خورد و كشته شد. سپاه ديگر محمد به فرماندهى ابن مضاهم كلبى نيز شكست خورد و ابن مضاهم جان خود را از دست داد(63).ظاهرا محمد بن ابى بكر پس از جنگهايى كه با عزلتنشينان داشت، با درك اين موضوع كه قادر به از بين بردن فتنه آنان نيست با آنها قرارداد صلحى بست و آنان پذيرفتند كه به فسطاط، مقر حكومت محمد وارد نشوند و پس از آن به سرزمينهاى تحت حاكميت معاوية بن ابى سفيان كوچ كرده، سرانجام به او پيوستند(64).با پيچيدهتر شدن وضعيت مصر و ناتوانى محمد در سركوب عزلتنشينان و نيز خردهگيرى برخى از مصريان كه او را كم سن و سال مىدانستند(65)، حضرت على عليهالسلام تصميم گرفت فردى قدرتمندتر و با تجربهتر روانه اين منطقه نمايد. به همين خاطر مالك اشتر را از «نصيبين» ـ مركز حكومت وى ـ فرا خوانده، راهى مصر كرد.حضرت على عليهالسلام به مالك اشتر در خصوص محمد بن ابى بكر طى نامهاى چنين نوشت:«... من محمد بن ابى بكر را امارت مصر دادم. گروهى بر او خروج كردهاند، او جوانى نوخاسته است. نه در جنگها تجربهاى دارد و نه در ديگر كارها آزموده است. نزد من بيا بنگريم كه چه انجام دهيم»(66).اگر چه مالك پس از حركت به سوى مصر در منطقهاى به نام «قلزم» توسط عوامل معاويه به شهادت رسيد، اما محمد از اينكه امام شخص ديگرى را به جاى وى به حكومت مصر گماشته بود دلگير شد. امام على عليهالسلام در جهت دلجويى از محمد به وى چنين نوشت:«... به من خبر دادهاند كه از فرستادن اشتر به سوى محل فرماندارىات، ناراحت شدهاى، اين كار را به دليل كند شدن و سهلانگارىات يا انتظار كوشش بيشترى از تو انجام ندادهام. اگر تورا از فرماندارى مصر عزل مىكردم، فرماندار جايى قرار مىدادم كه اداره آنجا بر تو آسانتر و حكومت تو در آن سامان خوشتر است. همانا مردى را فرماندار مصر قرار دادم كه نسبت به ما خيرخواه و به دشمنان ما سختگير و درهم كوبنده بود. خدا او را رحمت كند كه ايام زندگى خود را كامل و مرگ خود را ملاقات كرد...»(67).محمد بن ابى بكر در جواب امام على عليهالسلام اظهار كرد:«... در ميان مردم كسى نيست كه با دشمن اميرالمؤمنين دشمنتر از من باشد و با دوستانش مهربانتر و دلسوزتر از من باشد. من بسيج نبرد كردهام، مردم را امان دادهام، جز كسانى را كه با ما سر جنگ دارند و مخالفت با ما را آشكار كردهاند. من پيرو اميرالمؤمنين هستم و نگهبان او...»(68).آنچه از قراين و شواهد برمىآيد، عزلتنشينان رابطهاى نزديك با معاويه و حكومت شام داشتهاند. در واقع اين دو جبهه در يك موضوع نظر مشتركى داشتند: هر دو گروه مخالف حكومت حضرت على عليهالسلام بودند و محمد بن ابى بكر را قاتل عثمان مىدانستند. بدين سان سران عزلتنشينان كه عبارت بودند از معاوية بن حديج و مسلمة بن مخلد هر دو در جنگ صفين در صف مخالفان امام على عليهالسلام قرار داشتند و به احتمال فراوان آنها از طرف معاويه مأموريت ايجاد اغتشاش و جذب نيروهاى خونخواه عثمان را در مصر چندى قبل از جنگ مصر و فتح آنجا برعهده داشتند.در آستانه يورش نيروهاى شام به مصر، معاوية بن ابى سفيان نامهاى به سران عزلتنشينان ـ مسلمة بن مخلد و معاوية بن حديج ـ براى پيوستن آنان به خود نوشت. او در نامه آنان را به علت موضعى كه در خونخواهى عثمان در پيش گرفته بودند ستود و به آنها وعده داد كه حقوقشان در سلطنت بنى اميه محفوظ خواهد بود(69). آنها نيز از معاويه خواستند هر چه زودتر نيروهايش را به كمك آنها بفرستد.هنگامى كه سپاه معاويه به فرماندهى عمرو عاص بر مصر حمله برد، نيرويى بالغ بر ده هزار نفر(70) از عزلتنشينان عثمانى به آنها پيوست و در جنگ نابرابرى كه روى داد، آنان عامل مؤثرى در شكست محمد بن ابى بكر بودند. معاوية بن حديج، در ظاهر به بهانه خونخواهى عثمان به سپاه شام پيوست، اما او در نهان به اميد شركت در حكومت آينده معاوية بن ابى سفيان با وى همكارى كرد و به همين دليل در سال چهل و هفت هجرى حكومت مصر از طرف معاويه به او واگذار گرديد و اين در واقع پاداش همكارىاش براى شكست دادن محمد بن ابى بكر در سال سى و هشت هجرى بود(71).مكاتبات محمد بن ابى بكربا حضرت على عليهالسلام آنچه از قراين برمى آيد، در دوره حكومت محمد بر مصر چندين مكاتبه ميان وى و امام عليهالسلام صورت گرفته است كه از ميان آنها دو فقره نامه آن حضرت به محمد در نهج البلاغه موجود است(72) و بقيه در كتب تاريخى و فقهى اسلام ذكر شده استموضوع نامههاى ياد شده عبارت بود از توصيههاى اخلاقى و اجتماعى، مسائل فقهى و حقوقى و نيز مسائل سياسى كه محمد با آنها سر و كار داشت. بافت اجتماعى مصر به گونهاى بود كه فرقههاى مختلف مذهبى از جمله مسيحيان، يهوديان، بتپرستان و... با مسلمانان در هم آميخته بودند و در برخى موارد در گستره روابط اجتماعى آنان با يكديگر مشكلاتى بروز مىكرد كه محمد مجبور بود براى حل آنها به امام على عليهالسلام متوسل گردد؛ مثلاً در يكى از مكاتبات وى از امام على عليهالسلام در خصوص مرد مسلمانى كه با يك زن مسيحى زنا كرده و حكم زنديقانى كه بتپرست بودند سؤال كرده بود.مشكلات فقهى و شرعى محمد در مصر باعث شد كه وى طى نامه ديگرى از امام عليهالسلام در خصوص مسائل كلى قضاوت، حلال و حرام، سنتها و... راهنمايى بخواهد(73). امام على عليهالسلام از اين درخواست محمد به شگفت آمده، خوشحال گرديد(74) و نامه مفصلى(75) در جواب وى نوشت و در آن راجع به مسائل مختلفى از قبيل قضاوت، مرگ، حساب، ويژگيهاى بهشت و جهنم، امامت، وضو، اوقات نماز، ركوع، سجود، ادب، امر به معروف و نهى از منكر، روزه، اعتكاف، زنادقه و مرد نصرانى كه با زنى مسلمان مرتكب زنا شده و مطالب ديگر سخن به ميان آورد(76). معرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 465]
صفحات پیشنهادی
نگاهى به زندگى و شخصيت محمد بن ابىبكر (قسمت اول)
نگاهى به زندگى و شخصيت محمد بن ابىبكر (قسمت اول)-نگاهى به زندگى و شخصيت محمد بن ابىبكر (قسمت اول) نويسنده:سيد حسن حسينى نگاهى به زندگى و شخصيت ...
نگاهى به زندگى و شخصيت محمد بن ابىبكر (قسمت اول)-نگاهى به زندگى و شخصيت محمد بن ابىبكر (قسمت اول) نويسنده:سيد حسن حسينى نگاهى به زندگى و شخصيت ...
خشونت علیه زنان (قسمت اول)
نگاهى به زندگى و شخصيت محمد بن ابىبكر (قسمت اول) نگاهى به زندگى و شخصيت محمد بن ابىبكر (قسمت اول) ... قائل به امامت و خلافت حضرت على عليهالسلام بودند، ...
نگاهى به زندگى و شخصيت محمد بن ابىبكر (قسمت اول) نگاهى به زندگى و شخصيت محمد بن ابىبكر (قسمت اول) ... قائل به امامت و خلافت حضرت على عليهالسلام بودند، ...
نایبان امامت صاحبان حكومت(قسمت اول)
نایبان امامت صاحبان حكومت(قسمت اول)-نایبان امامت صاحبان حكومت(قسمت اول) نويسنده:رسول جعفریان مرجعیت ... نگاهى به زندگى و شخصيت محمد بن ابىبكر (قسمت دوم) ...
نایبان امامت صاحبان حكومت(قسمت اول)-نایبان امامت صاحبان حكومت(قسمت اول) نويسنده:رسول جعفریان مرجعیت ... نگاهى به زندگى و شخصيت محمد بن ابىبكر (قسمت دوم) ...
غیبت و بدگویی از دیگران
یکی از آنها گفت: من عمه پدر تو هستم، و دو نفر دیگر هم از خویشان به شمار می آمدند.به هر صورت آنان به من گفتند: ... نگاهى به زندگى و شخصيت محمد بن ابىبكر (قسمت اول) ...
یکی از آنها گفت: من عمه پدر تو هستم، و دو نفر دیگر هم از خویشان به شمار می آمدند.به هر صورت آنان به من گفتند: ... نگاهى به زندگى و شخصيت محمد بن ابىبكر (قسمت اول) ...
عاشورا پيامد تغيير ارزشها
نقطه آغازينجوامع در طول تاريخ و طى زندگى اجتماعى خود، همواره شاهد تغيير و تحوّلاتى بودهاند. .... عمر گويد: من به ابىبكر گفتم: برخيز تا به نزد برادران انصار خود برويم و ... قريش از شما به محمد سزاوارترند و اين عمر بن خطاب است كه پيامبر خدا گفته است: .... اول، عدالت علوى موجب رنجش زراندوزان و دنياگرايان همچون طلحه و زبير گرديد كه به ...
نقطه آغازينجوامع در طول تاريخ و طى زندگى اجتماعى خود، همواره شاهد تغيير و تحوّلاتى بودهاند. .... عمر گويد: من به ابىبكر گفتم: برخيز تا به نزد برادران انصار خود برويم و ... قريش از شما به محمد سزاوارترند و اين عمر بن خطاب است كه پيامبر خدا گفته است: .... اول، عدالت علوى موجب رنجش زراندوزان و دنياگرايان همچون طلحه و زبير گرديد كه به ...
دانستنی هایی درباره امام حسن مجتبی علیهالسلام(2)
بندهاى قرارداد صلح ماده اول: واگذار كردن حكومتبه معاويه به شرط آن كه بر اساس كتاب خدا و ... جز به نيكى ياد نكند، ماده چهارم: همه مردم از هر رنگ و نژادى كه هستند و در هر جا زندگى ... است او آغازگر سب و نفرين عليه شخصيتى همچون على بن ابىطالب(علیه السلام) بود. .... نگاهى بهواپسين روزهاى عمر امام حسن مجتبى (عليه السلام) امام حسن مجتبى(علیه ...
بندهاى قرارداد صلح ماده اول: واگذار كردن حكومتبه معاويه به شرط آن كه بر اساس كتاب خدا و ... جز به نيكى ياد نكند، ماده چهارم: همه مردم از هر رنگ و نژادى كه هستند و در هر جا زندگى ... است او آغازگر سب و نفرين عليه شخصيتى همچون على بن ابىطالب(علیه السلام) بود. .... نگاهى بهواپسين روزهاى عمر امام حسن مجتبى (عليه السلام) امام حسن مجتبى(علیه ...
بررسى مواضع سياسى امام خمينى و پيوند آن با فرهنگ عاشورا
پـيـش از بـررسـى ايـن مـهم , ضرورى است نگاهى گذرا به موقعيت و بركات قـيـام عـاشـورا و ... حدود ده سال در باديه زندگى مى كرد و تا مدتها فقط سه يا پنج تن به امامت آن بزرگوار ... معاوية بن ابى سفيان , يزيدبن معاويه و وليدبن يـزيـد, بادو امانت مورد سفارش .... بامطالعه شخصيت امام خمينى مى توان روح اسلام واقعى را در شكل بكر و بديع آن شناخت .
پـيـش از بـررسـى ايـن مـهم , ضرورى است نگاهى گذرا به موقعيت و بركات قـيـام عـاشـورا و ... حدود ده سال در باديه زندگى مى كرد و تا مدتها فقط سه يا پنج تن به امامت آن بزرگوار ... معاوية بن ابى سفيان , يزيدبن معاويه و وليدبن يـزيـد, بادو امانت مورد سفارش .... بامطالعه شخصيت امام خمينى مى توان روح اسلام واقعى را در شكل بكر و بديع آن شناخت .
نويسنده: جواد محدثي پيامهاي اخلاقي قيام عاشورا (بخش پاياني)
دودمـان بـنـى امـيـه مـى خـواسـتـنـد ذلّت بـيـعـت بـا خـويـش را بـر (آل مـحـمـد) تـحميل كنند وبه ... امـام حـسـين (ع)، مرگ با عزّت را بهتر از زندگى با ذلّت مى دانست . ... (149) در حادثه حمله دشمن به خيمه ها وغارت آنچه آنجا بود، زنى از بـنـى بـكـر بـن وائل از بـانـوان .... (ايـنـكـه حـضـرت ابـى عـبـدالله (ع) نـهـضـت كـرد وقـيـام كـرد، بـاعـددكـم ودر مـقـابـل ايـن ...
دودمـان بـنـى امـيـه مـى خـواسـتـنـد ذلّت بـيـعـت بـا خـويـش را بـر (آل مـحـمـد) تـحميل كنند وبه ... امـام حـسـين (ع)، مرگ با عزّت را بهتر از زندگى با ذلّت مى دانست . ... (149) در حادثه حمله دشمن به خيمه ها وغارت آنچه آنجا بود، زنى از بـنـى بـكـر بـن وائل از بـانـوان .... (ايـنـكـه حـضـرت ابـى عـبـدالله (ع) نـهـضـت كـرد وقـيـام كـرد، بـاعـددكـم ودر مـقـابـل ايـن ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها