تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس براى خدا دانش بياموزد و به آن عمل كند و به ديگران آموزش دهد، در ملكوت آسمانها ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813135906




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گام آخر بوش و رايس براي تثبيت موقعيت اسرائيل: در تدارك پيمان ماه نوامبر


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
گام آخر بوش و رايس براي تثبيت موقعيت اسرائيل: در تدارك پيمان ماه نوامبر
گام آخر بوش و رايس براي تثبيت موقعيت اسرائيل: در تدارك پيمان ماه نوامبر نويسنده:مهين السادات صمدي چهره هاي تازه اي در تل آويو قدرت گرفته اند . اين تيم جديد پس از كنار رفتن گروهي از دولتمردان رژيم اسرائيل در اثر شكست درجنگ ۳۳ روزه پا به صحنه گذاشته اند. شاخص ترين آنها بنيامين نتانياهو و اهود باراك است . نتانياهو آماده تحويل گرفتن كرسي نخست وزيري از اولمرت است و باراك نيز زمام وزارت دفاع اين رژيم را در اختيار گرفته است . اين هسته جديد در مجموع با وعده و انگيزه جبران شكست هاي دوران رياست اولمرت آمده اند. به همين دليل مواضعي تند در قبال مسائل خاورميانه و جهان ابراز مي كنند. اما شايد جالب ترين بخش سياست گروه جديد رهبران اسرائيل نگاه آنان به آمريكا باشد. باراك و نتانياهو عملكرد بوش را در ضعفي كه پس از جنگ ۳۳ روزه گريبانگير اسرائيل شد مقصر خوانده اند. درست به همين علت بود كه باراك در سخناني درآستانه مأموريت اخير رايس درخاورميانه اعلام كرد كه تل آويو در پيشبرد نقشه هايش منتظر آمريكا نخواهد ماند. به اين ترتيب اسرائيلي ها مرحله جديدي از فشارهاي سياسي خود را متوجه كاخ سفيد كرده اند تا جورج بوش وخانم رايس اجلاس جهاني و پرهزينه خاورميانه را به سمت تأمين خواسته هاي اين رژيم سوق دهند. رايس بي اعتنا به وضع بحراني خاورميانه پس از مذاكره با تل آويو سناريو « اسلو۲ » را براي اجلاس ماه نوامبر نوشته و همين اعراب را نگران كرده است .اين تلاش كارگزاران تل آويو سفر اخير رايس به منطقه را تحت الشعاع قرارداد و موجب شد كه حتي رسانه هاي آمريكا با نگاهي نقادانه سير مناسبات تبعيض آميز آمريكا با دو جبهه عربي و اسرائيلي را بنگرند. كريس هجز، رئيس دفتر سابق نيويورك تايمز در خاورميانه كه كتاب اخيرش با نام «جنگ، عاملي كه به آمريكا معني ميدهد»جنجال زيادي را به پا كرد، از جمله اين افراد بوده كه نقدهاي صريحي نسبت به روند تازه داد وستد آمريكا واسرائيل وارد كرد.اين منتقد تحليل خودرا با نگاهي به چند اتفاق جالب در سير تاريخي مناسبات دو طرف آغاز مي كند تا مخاطبان نيويورك تايمز عمق همپيماني سران دو بازيگر خاورميانه را دريابند. او مي نويسد : اسرائيل در نيمه شب ۱۴ مه ۱۹۴۸موجوديت خود را اعلام كرد و آمريكا ۱۱ دقيقه پس از اين اعلام موجوديت، آن را به رسميت شناخت. از آن زمان تاكنون آمريكا و اسرائيل در پروسه تصميمات خاورميانه از هم جدا نيفتاده اند. در آغاز اين رابطه واشنگتن قادر بود كه يك عامل مؤثر تعديل كننده باشد. چنان كه ژنرال آيزنهاور، رئيس جمهور وقت آمريكا پس از اشغال غزه توسط اسرائيل با عصبانيت خواستار خروج آن ها شد. اماجنگنده هاي اسرائيلي در جريان جنگ شش روزه، ناو آمريكايي «يو اس اس ليبرتي» را بمباران كردند.اين ناو كه بيرق آمريكا روي عرشه آن در اهتراز بود و در ۱۵ مايلي ساحل اسرائيل قرار داشت، در حال رهگيري ارتباطات تاكتيكي و استراتژيك دو طرف بود. حملات اسرائيل به كشته شدن ۳۴ و زخمي شدن ۱۷۱ ملوان آمريكايي انجاميد. اين حملات عمدي باعث شد كه حمايت واشنگتن از اسرائيل براي مدتي قطع شود. اما با گذشت زمان مشخص شد كه چنين تنش هايي ميان دو شريك لحظه اي هستند و بزودي با لابي گري پيچيده و روز افزون اسرائيلي ها كه تحت حمايت هاي مالي فراوان صورت مي گرفت ، از بين رفتند. بدون ترديد اسرائيل از اتحاد تاريخي با آمريكا منافع عظيمي به چنگ آورده است. اسرائيل تاكنون بيش از ۱۴۰ ميليارد دلار كمك اقتصادي و نظامي مستقيم از آمريكا دريافت كرده است. اين دولت ساليانه حدود ۳ ميليارد دلار كمك مستقيم از آمريكا دريافت مي كند كه حدوداً معادل يك پنجم بودجه كمك هاي خارجي آمريكا است. اگرچه در بيشتر بسته هاي كمك خارجي آمريكا قيد شده كه خريد نظامي مرتبط با اين كمك بايد در آمريكا ساخته شده باشد، ولي به اسرائيل اجازه داده شده كه حدود ۲۵ درصد كمك دريافتي را صرف كمك مالي به صنعت تسليحات رو به رشد و سودآور خود كند. اين دولت بر خلاف ديگر كشورها از پاسخگويي در خصوص نحوه خرج كردن كمك دريافتي از آمريكا، معاف است و اين پول ها مرتباً صرف ساخت شهرك هاي جديد يهودينشين، تقويت اشغالگري اسرائيلي ها در اراضي فلسطيني و ساخت ديوار حائل كه ساخت هر مايل آن تقريباً يك ميليون دلار هزينه در بر دارد، مي شود. اين ديوار راه خود را از ميان كرانه باختري باز مي كند و باعث مي شود كه فلسطينيان فقير در محله هاي يهودي نشين محصور و منزوي شوند. اسرائيل تا زمان اتمام كار ساخت ديوار حائل احتمالاً حدود ۴۰ درصد زمين هاي فلسطينيان را تصرف خواهد كرد. اين بزرگترين تصرف اراضي از سوي اسرائيل از زمان جنگ ۱۹۶۷ خواهد بود. اگرچه آمريكا مدعي مخالف توسعه شهرك هاي يهودينشين و ديوار حائل است ولي در عمل سرمايه اين كار را تأمين مي كند. آمريكا براي توسعه سيستمهاي تسليحاتي حدود چند ميليارد دلار در اختيار اسرائيل قرار داده و برخي از پيچيده ترين تسليحات خود در زرادخانه ارتش از جمله هلي كوپترهاي جنگي «بلك هاوك» و جنگنده هاي اف -۱۶ را در اختيار اسرائيل قرار داده است. دولت بوش همچنين اطلاعاتي را كه از متحدان خود در ناتو دريغ مي كند، در اختيار اسرائيل گذاشته است. وقتي اسرائيل با امضاي پيمان منع گسترش تسليحات هسته اي (NPT) مخالفت كرد، آمريكا بدون يك كلمه اعتراض از آن حمايت كرد و اسرائيل نخستين برنامه تسليحات هسته اي خاورميانه را به راه انداخت. سياست خارجي آمريكا به ويژه در دولت كنوني جورج بوش، بيش از يك مصداق براي سياست خارجي اسرائيل بوده است. آمريكا از سال ۱۹۸۲ تاكنون ۳۲ قطعنامه شوراي امنيت را كه در انتقاد از اسرائيل صادر شده، وتو كرده است. اين تعداد وتو از مجموع تمام وتوهاي صورت گرفته از سوي ديگر اعضاي شوراي امنيت بيشتر است. آمريكا مخالف اجراي قطعنامه هاي شوراي امنيت است كه خود ادعاي حمايت از آن ها را دارد. اين قطعنامه ها از اسرائيل مي خواهند كه از سرزمين هاي اشغالي خارج شود. نتيجه اين شده كه اكنون اعراب خشم و انزجار بي اماني نسبت به اين حمايت و جانبداري بيش از حد و آشكار دارند. كشورهاي اندكي در خاورميانه وجود دارند كه بين سياست هاي اسرائيل و آمريكا تفاوت قائل باشند و وقتي كه افراطيون حمايت آمريكا از اسرائيل را دليل اصلي تنفر خود از آمريكا عنوان مي كنند، ما بايد حرف آنها را گوش كنيم. عواقب اين رابطه يك طرفه باعث ايجاد جنگ خانمانسوز در عراق، افزايش تنش با ايران و ايجاد بحران هاي بشري و سياسي در غزه شده است. اين رابطه هم اكنون در لبنان سايه افكنده است، جايي كه حزب الله لبنان به پيروزي دست يافت، سياست خارجي آمريكا در خاورميانه در حال تحمل ناكامي هاي پي درپي است و كاخ سفيد به دليل رابطه ويژه با اسرائيل اين كار را انجام مي دهد.بسياري از مقام هاي سياست خارجي آمريكا و وزارت امور خارجه اين كشور اين وضعيت را مطلوب مي دانند. كارشناسان سياست خارجي وقت آمريكا از جمله ژنرال جورج مارشال، وزير امور خارجه در دوران هري ترومن، رئيس جمهور اسبق آمريكا در ابتدا شريك شدن در سرنوشت اسرائيل در خاورميانه را مطلوب نمي دانستند. آن ها نسبت به بروز يك واكنش هشدار مي دادند. آن ها مي دانستند كه آمريكا تاوان اتخاذ اين تصميم را در منطقه نفتخيز خاورميانه خواهد پرداخت، تصميمي كه آن ها نگران بودند كه بزرگترين خطاي استراتژيك آن ها در دوران پس از جنگ جهاني دوم باشد. آن ها درست فكر مي كردند، اين تصميم امنيت آمريكا و اسرائيل را به مخاطره انداخته و عامل ايجاد يك جنگ منطقه اي بوده است. اين اتحاد كه در حوزه ژئوپليتيك اصلاً منطقي به نظر نمي رسد، زماني معنا پيدا مي كند كه از منظر سياست هاي داخلي به آن بنگريم. لابي اسرائيل به يك قدرت مؤثر در نظام سياسي آمريكا تبديل شده است و هيچ كانديداي بزرگي چه دموكرات و چه جمهوريخواه جرأت به چالش كشيدن آن را ندارد. قدرت اين لابي تا حدي بود كه كارشناسان عرب وزارت امور خارجه آمريكا را كه نظريه يكسان بودن منافع اسرائيل و آمريكا را به چالش كشيدند، پاكسازي كرد. حاميان اسرائيل صدها ميليون دلار را به منظور پشتيباني از كانديداهاي سياسي كه به نظر وفادار به تل آويو مي رسيدند، تخصيص دادند. آن ها آن دسته از سياستمداران از جمله جورج بوش پدر، رئيس جمهور سابق آمريكا را كه اندكي از اسرائيل فاصله گرفتند و در دفاع از منافع اسرائيل به اندازه كافي قاطع نبودند، بشدت تنبيه كردند. اين درسي بود كه بوش پسر هرگز آن را فراموش نكرد. بوش پسر نمي خواست كه همانند پدرش تنها يك دوره رئيس جمهور باشد. اسرائيل از عزل صدام حمايت كرد و هم اكنون نيز به منظور جلوگيري از دستيابي تهران به فناوري هسته اي از حمله به ايران پشتيباني مي كند. اما حضور مستقيم اسرائيل در عمليات نظامي آمريكا در خاورميانه غيرممكن است زيرا اين امر بروز يك جنگ ديگر ميان اعراب و اسرائيل را رقم خواهد زد. آمريكا كه در جريان جنگ سرد از دخالت نظامي مستقيم در خاورميانه اجتناب مي كرد اكنون فرماندهي جنگ هاي اين منطقه به نفع اسرائيل را در اختيار دارد. نبايد چندان تعجب كنيد كه چرا جورج بوش كه در جنگ عراق با بي اعتباري مواجه است، علناً اسرائيل را به عنوان الگويي براي عراق آرماني خود كه در ذهن دارد، معرفي مي كند. تصور كنيد اين ايده چه تأثيري بر اعرابي خواهد گذاشت كه به اسرائيل همان گونه اي مي نگرند كه الجزايري ها در جريان جنگ آزاديخواهانه خود به استعمارگران فرانسوي مي نگريستند. جورج بوش در اسرائيل گفت: تروريست ها سال ها در حملات انتحاري جان انسان هاي بي گناه را گرفته اند. تفاوت اينجاست كه اسرائيل يك دموكراسي كارآمد است و از انجام مسئوليت هاي خود منع نشده است و اين به خوبي نشان دهنده موفقيتي است كه ما در عراق به دنبال آن هستيم. به اين صورت اسرائيل در حال كسب منافع اقتصادي و سياسي از جامعه بسته آپارتايد خود است. اسرائيل در اين بازار بسته شروع به فروش سيستمها و تكنيك هايي كرده كه اين رژيم را قادر به سركوب و انزواي مخالفان مي سازد. اسرائيل در سال ،۲۰۰۶ ‎/۴ ۳ ميليارد دلار محصولات نظامي صادر كرد كه اين رقم از كمك نظامي آمريكا به اين كشور يك ميليارد دلار بيشتر است. اسرائيل هم اكنون به چهارمين فروشنده بزرگ تسليحات در جهان تبديل شده كه اين رشد عمدتاً در بخش امنيت ملي حاصل شده است. به گفته نائومي كلين، نويسنده كتاب « ملت» (The nation) اين محصولات و خدمات كليدي شامل حصارهاي پيشرفته، هواپيماهاي بدون سرنشين، كارت هاي شناسايي بيومتريك، دستگاه هاي تجسس صوتي و تصويري، سيستم هاي تهيه سوابق مسافران هوايي و بازجويي از زندانيان و دقيقاً ابزارها و تكنولوژي هايي كه اسرائيل براي محاصره سرزمين هاي اشغالي از آن ها استفاده مي كند، مي شوند و به همين دليل است كه اغتشاش در غزه و ديگر نقاط منطقه در نهايت تل آويو را تهديد نمي كند و ممكن است در واقع باعث تقويت آن شود. آمريكا (دست كم به طور رسمي) از اشغال فلسطين حمايت نمي كند و خواستار تشكيل كشور مستقل فلسطين است. آمريكا يك بازيگر جهاني است كه منافع آن فراتر از مرزهاي خاورميانه است و اين معادله كه دشمنان اسرائيل دشمنان ما (آمريكا) هستند، چندان ساده نيست. جان مرشمير و استفن والت در «مروري بر كتاب هاي لندن» نوشتند: تروريسم صرفاً يك دشمن نيست. بلكه تا كتيكي است كه بخش اعظمي از گروه هاي سياسي از آن استفاده مي كنند. گروه هاي مبارز كه اسرائيل را تهديد مي كنند، آمريكا را تهديد نمي كنند، مگر اين كه (همانند سال ۱۹۸۲ در لبنان) عليه آن ها وارد عمل شود. به علاوه مبارزه فلسطين يك خشونت بدون هدف عليه اسرائيل يا غرب نيست. اين مبارزه عمدتاً پاسخي به جنگ طولاني شده اسرائيل براي استعمار كرانه باختري و نوار غزه است. سياست خاورميانه در آمريكا توسط آن دسته از سياستمداراني كه مناسبات نزديك با لابي اسرائيل دارند، شكل مي گيرد.آن دسته از سياستمداران از جمله كالين پاول، وزير امور خارجه سابق آمريكا، كه تلاش مي كنند در مقابل موضع خطرناك اسرائيل بايستند، بي رحمانه سركوب مي شوند. البته اين اتحاد همچنين در دوران رياست جمهوري بيل كلينتون نيز وفادارانه و با صميميت دنبال مي شد در آن زمان مجموعه اي از كارشناسان طراز اول در خاورميانه از جمله دنيس راس، هماهنگ كننده ويژه خاورميانه و مارتين اينديك، معاون سابق مديركميته امور عمومي آمريكا - اسرائيل (AIPAC) كه يكي از قدرتمندترين گروه هاي لابي گر اسرائيل در واشنگتن است، در آن حضور داشتند. اما افرادي نظير اينديك و راس دست كم سياستمداراني معقول مطرح هستند و تشكيل كشور مستقل فلسطين را تا جايي كه براي اسرائيل قابل قبول باشد مورد توجه قرار مي دهند. اما دولت جورج بوش، رئيس جمهور آمريكا به سمت جناح راست افراطي لابي اسرائيل متمايل شد؛ افرادي كه حتي ذره اي با فلسطينيان احساس همدردي و يا يك كلمه از اسرائيل انتقاد نمي كنند . اين كارشناسان جديد خاورميانه شامل اليوت آبرامز، جان بولتون، داگلاس فيت، لوئيز اسكوتر ليبي، ريچارد پرل، پل ولفوويتز و رامسفلد هستند. واشنگتن روزگاري مايل بود سد راه اسرائيل شود. آمريكا در جريان برخي از شديدترين موارد نقض حقوق بشر از سوي اسرائيل وارد عمل شد تا مانع تل آويو شود. اين در حالي است كه دولت بوش تمام گاف هاي فاجعه آميز اسرائيل از ساخت ديوار حائل در كرانه باختري، محاصره غزه و تحريك يك بحران بشري تا حمله ويران كننده و بمباران كامل لبنان را تأييد كرده است. تلاش اندك كاخ سفيد در دوره تصدي بوش براي انتقاد از اقدامات اسرائيل همگي در مواجهه با فشار اين رژيم به عقب نشيني هاي شتابزده و تحقيركننده منتهي شده اند. وقتي نيروهاي اسرائيل در آوريل ۲۰۰۲ مجدداً كرانه باختري را اشغال كردند، جورج بوش از آريل شارون، نخست وزير وقت اسرائيل خواست كه حملات را متوقف و خروج از كرانه باختري را آغاز كند. اين امر هرگز اتفاق نيفتاد. پس از يك هفته اعمال فشار شديد از سوي لابي اسرائيل و متحدان اين رژيم در كنگره آمريكا ( تقريباً همه اعضاي كنگره) رئيس جمهور تسليم شد و شارون را «مردي براي صلح» ناميد. اين يك لحظه تحقيركننده براي آمريكا و نشانه بارز اين مسأله بود كه چه كسي كارگردان اصلي اتفاقات است. بروز جنگ در عراق به چند دليل شكل گرفت كه از آن جمله به تمايل آمريكايي ها براي در دست گرفتن كنترل نفت عراق، اين اعتقاد كه واشنگتن مي تواند كشورهاي منطقه را به كشورهاي آلت دست خود بدل كند و نگراني از صدام (به عنوان دليل اصلي) مي توان اشاره كرد، اما اين جنگ همچنين شديداً تحت تأثير اين نظريه كه آنچه صلاح اسرائيل است صلاح آمريكا است، شكل گرفت. اسرائيل به ظاهر خواستار يك عراق بي طرف بود. آژانس هاي اطلاعاتي اسرائيل در آستانه جنگ، اطلاعات نادرستي را در باره سلاح هاي كشتار جمعي عراق در اختيار آمريكا گذاشتند. وقتي بغداد در آوريل ۲۰۰۳ به تصرف درآمد، دولت اسرائيل بلافاصله خواستار حمله به سوريه شد. اما از آنجا كه آمريكايي ها فاقد نيروهاي كافي براي مقاومت در عراق هستند چه برسد به آغاز يك اشغالگري جديد، عطش اسرائيل براي اين حمله تا حدي فروكش كرده است. اتحاد بين اسرائيل و آمريكا پس از ۵۰ سال به دخالت نظامي مستقيم آمريكا در خاورميانه منجر شده است. اين دخالت مستقيم كه هيچ كمكي به افزايش منافع نمي كند، در حال آغاز كردن يك كابوس ژئوپليتيك است. سربازان و تفنگداران دريايي آمريكا در حال كشته شدن در يك جنگ بي ثمر هستند. ضعف و ناتواني آمريكا در برابر فشار اسرائيل كاملاً مشهود است. كاخ سفيد و كنگره احتمالاً به ابزار توسعه منافع اسرائيل بدل شده اند. ديگر هيچ مناظره اي در داخل آمريكا برگزار نمي شود. حرف شنوي چاپلوسانه تمام كانديداهاي كنوني انتخابات رياست جمهوري آمريكا (به جز دنيس كوشينيچ) به وضوح مؤيد اين مطلب است. البته به چالش كشيدن اسرائيل براي سياستمداران آمريكايي تاوان سياسي گزافي را به همراه دارد. اين بدين معني است كه براي حل مناقشه فلسطين و اسرائيل راهكار مسالمت آميزي وجود نخواهد داشت. اين بدين معني است كه مبارزه اسلامي عليه آمريكا و اسرائيل افزايش خواهد يافت. اين بدين معني است كه وقتي قدرت و وجهه آمريكا به شدت و به طور غيرقابل بازگشتي در خاورميانه تضعيف شده است بوش چگونه مي خواهد پروژه سازش را پيش ببرد . اين كه دراجلاس جنجالي نوامبر نيويورك چه اتفاقي خواهد افتاد هنوز معلوم نيست اما همه قرائن خبري جهان عرب حاكي از اين است كه ديپلماسي آمريكا در تنظيم طرح هاي جديد خود با دو جناح عربي واسرائيلي آن قدر به سمت تل آويو جانبدارانه پيش رفته است كه اغلب دولت هاي مهم خاورميانه مانند عربستان پيام منفي به دعوت بوش براي اجلاس خاورميانه فرستاده اند .منبع: روزنامه ایران معرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 300]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن