تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 2 بهمن 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):خوبى و بدى در روز جمعه چند برابر (حساب) مى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855650085




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چگونه پنهان‌ات كنم... و نمیرم ؟!


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چگونه پنهان‌ات كنم... و نمیرم ؟!برگردان 10شعر از قاسم حداد (شاعر معاصر بحرینی)
چگونه پنهان‌ات كنم... و نمیرم ؟!
اعتراضات القصیدةلا أنا ذاكرة الناسولا غیمة تسكن الجبلأنا المحو المحو والتناسیحیث ینفی هوای هوایوأغفو على صحوة الناسأغفو ولا أتذكر ناسازگاری های شعرنه من حافظه‌ی مردممو نه ابری بر كوه جای می‌گیردمن محو محوم و فراموش شدهزیرا كه، عشق‌ام، عشق‌ام را نفی می‌كند و بر بیداری مردم چرت می‌زنم چرت، و به یاد نمی‌آورم. رجاءكیف لهذا الجسد المریض أن یتحمل حبكألیس بوسعك أن تخففی ثقل الوردعلى أكتافیفقد أنهك حبك جسدیوأرهق الشوق المتأجج أطرافیساعدینیلم أعد قادراً على احتمال حب لا یرحمان الموجة القادمة كجبل .. ستأخذنیوأنت مینائی الوحید   لماذا تنظرین إلی بغرورٍ .. هكذا ؟! خواهش
چگونه پنهان‌ات كنم... و نمیرم ؟!
این جسم بیمار چگونه می‌تواند عشق‌ات را تحمل كندآیا تو را توان آن نیستكه از سنگینی گل بر شانه‌های‌ام بكاهی عشق‌ات مرا از پای در آوردهو شور و شوق سوزان‌ات اندام‌ام را به ستوه.كمكم كن زیرا به عشقی كه ترحم ندارد، اعتمادم نیستو خیزاب جهنده چونان كوهی با خود می‌بردمتنها تو ساحل امن منیپس چرا این گونه مغرورانه می‌نگریم؟!  المأخوذ یشعل الشمعة الوحیدة فی البیتیفتح باب الغرفة اللیلیةالتی ورثها من الأجدادیدفع قدمه الأولى ببطءویدخل المكان الذی بلا ضوءٍیجوس بالشمعة الشاهدة باحثا عن الظلامتنطفئ ویشعلها تنطفئ ویشعلهاالثقاب یكاد أن ینتهی ولا یجد الظلام غافلگیرمی‌افروزد، تك شمع خانه را باز می‌كند، اتاق تاریكی را،كه میراث نیاكان‌اش بوده آرام برمی دارد گام نخست را پا می‌گذارد به جایی كه تاریك است و با شمع روشن، كنكاشانه جست‌وجو می‌كند زمین راخاموش می‌شود شمع‌،روشن می‌كندشخاموش ... روشن ...كبریت دارد تمام می‌شودو تاریكی را پیدا نمی‌كند.
چگونه پنهان‌ات كنم... و نمیرم ؟!
أنت كلماتیأنالا أستطیع أن لا أكتب عنكلیس بوسعی أن أتفادى الكتابة فیكأناحین أكتب عن الأشجار والسفنوالعمل والأصابعأن تغیبی عن كلماتیلأنك أنت كلماتیهل بوسع الكلمات أن تكتببدون الكلمات. تو كلمه‌های منیمرا توان آن نیست كه درباره‌ات ننویسممرا توان آن نیستكه نوشتن را در تو قربانی كنممن،گاهی كه در باره‌ی درختان كشتی‌ها و كار و انگشتان می‌نویسمتو در جمله‌های‌ام محو می‌شویزیرا كه تو كلمه‌های منی آیا جمله‌ها می‌توانندبی وجود كلمه‌ها نوشته شوند.  ربـمـاربما یصیر الانتظار شجرةأو نافذة أو سحابةربما یدخل انتظاری فی اللیل والسؤال والتعبربما یمتزج انتظاری بالریح والحرف والحنینربماربماولكن من أجل النیلوفر النافر فی عینیكسیأتی الثمر والمطر والراحةوالجواب والعاصفة والقصیدةوالحلم والعسل والبلح من أجل النیلوفر .
چگونه پنهان‌ات كنم... و نمیرم ؟!
كاشكاش انتظار درختی می‌شدپنجره‌ای، ابری كاش انتظارم،به شب و رنج و سؤال می‌مانستكاش انتظارم،با خواب و زنبور عسل و نخل می‌آمیختكاش كاشولی به خاطر نیلوفر پیچان چشمان‌اتبر و باران و آرامش و پاسخ و توفان و شعر رؤیا و عسل و خرما خواهد آمدبه خاطر نیلوفر. عشاء المحبةمائدتی مفتوحة لعابری السبیلللصعالیك والزنج والخوارج والدراویش واللصوصوالمتصوفة والقرامطة والقراصنةوالذین یسألون ویشكونولیس لسیوفهم غرف غیر الصدوركسیفٍ من الله جاءإلى الله یذهب شام عشقسفره‌ام گشوده است برای دریوزگان،عیاران، سیاهان و خوارجدرویشان و راهزنان اهل تصوف و قرمطیان و دزدان دریاییكسانی كه پرسش‌گرند و شاكیو شمشیرهاشان را غلافی جز سینه‌ها نیستچونان چون شمشیری كه از خدا آمد و به سوی خدا می‌رود .
چگونه پنهان‌ات كنم... و نمیرم ؟!
اختبار ما ذا یفعل شخص مثلی،قـصلته الأیام بوحشٍ .یتقمص جنس الأشباح ویبكی .ماذا یفعل للموتىحین یجوبون طریق الجباناتویختبرون حضور الأحیاء .ماذا یفعل شیخ الأشباحلموتى یحتفلون بأخبار بقایاهمفی لیل الوهده. آزمایشكسی چون من چه كندكه روزگار غدارانه گردن‌اش را زدهو بر تن كرده،تن‌پوشی از جنس اشباحو گریه می‌كند.برای مردگان چه كند آن گاه كه راه گورستان ها را طی می‌كنند و حضور زندگان را وارسی.پیر اشباح چه كند برای مردگانی كه در شب ورطه اخبار زندگان را جشن می‌گیرند. معاً ... من السهو ..جاءَنی الكناری وكنتُ فی حلم رأیتُ فی أحداق الكناری ..وكنتِ هناكذائبة كالرؤیامهموسة كالحبقلتُ: (ماذا ترید؟)قال: (أخرجْ من حلمك)خرجتُفوجدتُ نفسی فی حلمٍ آخرْوفی بهجةِ السَهوِكركر الكناری وفتح أحداقه لیكنتِ هناك .. وكنتُ .سهونا معاً ..ذُبنا معاً فی قلب الحبْ .!
چگونه پنهان‌ات كنم... و نمیرم ؟!
باهم...میانه‌ی شب...در رؤیا بودم كه قناری آمد كنارم در چشمان‌اش نگریستمتو آن‌جا بودی محو چون رؤیا شیدا چون عشقگفتم: (چه می‌خواهی؟) گفت: (از رؤیای‌ات بیرون آی)بیرون آمدمپس خویشتن را میانه‌ی رؤیایی دیگر یافتم و قناری، در شكوه شبانه قهقه‌ای سر داد و چشمان‌اش را برای‌ام گشود تو آن‌جا بودی ... بودیم شبانه باهمو در قلب عشق محو شدیم باهم. ولااموت ..أنتِ فضیحتیولا أستطیع أن أخفیككالجرح النازفوأنت دمیكیف أخفیك ؟كالبحر الغاضبوأنت موجیكیف أخفیك ؟كالفرس الجامحوأنت صَهْلیكیف أخفیك ؟كالخفق الخائف فی قلبیكیف أخفیك ...ولا أموت ؟! و نمیرم ..رسوای‌ام می‌كنی و مرا توان آن نیست چون زخم خونریز پنهان‌ات كنم كه تو خون منی.چگونه چون آشفته دریایی پنهان‌ات كنم؟و تو خیزاب منی چگونه چون اسبی چموش پنهان‌ات كنم؟و تو شیهه‌ی منیچگونه چون ضربانی لرزان در قلب‌ام پنهان‌ات كنم؟چگونه پنهان‌ات كنم... و نمیرم ؟!
چگونه پنهان‌ات كنم... و نمیرم ؟!
سیدة القلبیا سیدة قلبیتأمَّلی جیداً بأعذاریلم أحمل فی جیبی مفتاحاًولا أفهم فی الاقفالفقط أعرف أننی أحب ذلك الغصن الناریالذی یطل من شرفتكوان خفقة قلبی التالیةمتوقفة على ابتسامة تلك الوردةالمتعلقة فی أعلى الغصنهناك حیث تقفینوبالتحدید ..تلك الوردة التی تجاور صدركمن ناحیة الیسار بانوی قلببانوی قلب‌ام نیك به پوزش‌های‌ام بیندیش كلیدی در جیب ندارمو معنای قفل‌ها را نمی‌فهممتنها می‌دانم آن شاخه‌ی آتشین پیدا از ایوان‌ات را دوست می‌دارم و ضربان بعدی قلب‌ام كه می‌ایستد با تبسم آن گل ِ آویزان بلندترین شاخههنگامی كه آن‌جا می‌ایستی دقیقا ً. . .آن گل ،سمت چپ سینه‌ات خواهد بود ستار جلیل زاده تنظیم :بخش ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 489]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن