واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: زندگی ات را نفروش!!! مقدمه:
هرچند همه می دانیم حیات انسانی عطای خداوندی است و حفظ آن مهمترین الزامات الهی است متاسفانه گاه حقوق بشر بگونه ای تفسیر می شود که فرد را مالک مطلق حیات خود و در معرض حقوق بی ثمری همچون حق آتش زدن این سرمایه الهی تحت عنوان حق بشر بر حیات خود! قرار می دهد. انسانی که گرگ شد! در واقع در سالهای اخیر شاهد تصویب قوانین و مقررات بیشمار پیرامون مسایل حقوق بشری بودهایم؛ خواه از سوی مجامع بینالمللی و خواه از طرف مجامع داخلی؛ چنانکه مقررات گونهگونی از این قبیل توسط مجلس شورای اسلامی نیز وضع گردیده است؛ قوانین همچون قانون حمایت از حقوق و مسئولیت زنان در عرصههای داخلی و بینالمللی مصوب 15/11/85 که بر پایه سند مرجع « منشور حقوق و مسوولیتهای زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران» میباشد ( این سند توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی تدوین و در تاریخ 31/6/83 به تصویب آن شورا رسیده است).الف ماده یکم اعلامیه حقوق بشر اسلامی حیات را یک عطای خداوندی میداند و این استناد در حقوق جهانی بشر از منظر غرب ابداً نشده است که هر چند عدهای غرب زده و بدون اندیشه این سکوت را تحسین کنند و بدان افتخار کنند!!با این مقدمه اهمیت جدی پرداختن به حقوق بشر و مسائل بنیادین آن که هر یک پایهای برای هزاران ماده و اصل و سند و قانون و مقررات داخلی و بینالمللی و موافقت نامههای منطقهای و فرا منطقهای میگردد روشن میشود و لذا در این مقاله میکوشیم تا یکی از این مسائل بنیادین حقوق بشر را بهطور مستند و با بررسی تطبیقی بیان حقوق بشر اسلامی و غرب تقدیم نماییم؛الف ماده یکم اعلامیه حقوق بشر اسلامی حیات را یک عطای خداوندی میداند و این استناد در حقوق جهانی بشر از منظر غرب ابداً نشده است که هر چند عدهای غرب زده و بدون اندیشه این سکوت را تحسین کنند و بدان افتخار کنند!!حقوق بشر با هویت یا مجهول الهویة؟!حقوق را برای بشر بیهویت نگاشتن آثاری دارد که آنقدر متفاوت با حقوقی است که برای انسان معلوم الهویة و ریشه دار و اصیل مینگاریم که گاه به تضاد دو حقوق میانجامد!! و به عبارت سادهتر، اگر انسان موضوع حقوق بشر راآنگونه که در اعلامیه حقوق بشر غرب آمده با انسان موضوع اعلامیه حقوق بشر اسلامی مصوب 1990 سازمان کنفرانس اسلامی مقایسه نماییم؛ خواهیم دید ابداً یکسان نیستند. اعلامیه حقوقبشر اسلامی در ماده یکم خود در بند الف- میگوید:
حیات عطای خداوندی است و حق حیات برای همه انسانها تضمین شده است و همه دولتها و جمعیتها و افراد مکلفاند به حمایت و دفاع از حق حیات در مقابل هر گونه تعدّی و وارد شدن هر گونه اخلال بر بقای طبیعی آن، مانند بیماریها و بلاهای طبیعی و انسانی بپردازند و جدا کردن هیچ عضوی از بدن بدون مقتضی شرعی جایز نیست.در حالیکه اعلامیه حقوق جهانی بشر از دیدگاه غرب در این موضوع سکوت کرده است. درواقع این مساله دراین اعلامیه در یکی از مواد (آنهم نه ماده اول که ماده سوم) اینگونه آمده است: هر کسی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.بر این پایه نکات ذیل در مقایسه این 2 ماده از این دو اعلامیه حقوق بشر آشکار میشود؛اولاً :تفکیک و تنظیم مواد حقوق بشر در اسلام بر مبنای بنای اصول کلی اساس حقوق و آزادیها صورت پذیرفته است در حالیکه در حقوق بشر از دیدگاه غرب مراعات نشده است!ابهام ناشی از مجهول الهویة بودن انسان در اعلامیه جهانی حقوق بشر از دیدگاه غرب (به خلاف اعلامیه جهانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام تدوین شده سازمان کنفرانس اسلامی)، یک اثر جدّی و مهم پدیدار میشود و آن اینکه هیچکس نمیتواند با تکیه بر چنین حقوقی که برای چنین انسان بیهویتی انشاء شده است، مطالبه مجاهدت و فداکاری در راه ایفاء و اجرای آن بنمایدابهام ناشی از مجهول الهویة بودن انسان در اعلامیه جهانی حقوق بشر از دیدگاه غرب (به خلاف اعلامیه جهانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام تدوین شده سازمان کنفرانس اسلامی)، یک اثر جدّی و مهم پدیدار میشود و آن اینکه هیچکس نمیتواند با تکیه بر چنین حقوقی که برای چنین انسان بیهویتی انشاء شده است، مطالبه مجاهدت و فداکاری در راه ایفاء و اجرای آن بنمایدثانیاً: در مادهای که از اعلامیه حقوق جهانی بشر از دیدگاه غرب نقل کردیم، سه حق (حق حیات، حق آزادی و حق امنیت) با وجود اینکه کاملاً از یکدیگر مغایرت دارند و متفاوت میباشند با هم ذکر شده!! و لذا مقایسه ماده به ماده را با اسناد مشابه واقعاً دشوار میسازد و محقق را وادار میکند در مقایسهای منطقی و موضوعی حقوقی را که مربوط به حق موضوع تحقیق نیست به مبحث مربوط به خود موکول نماید!
ثالثاً: بند الف ماده یکم اعلامیه حقوق بشر اسلامی حیات را یک عطای خداوندی میداند و این استناد در حقوق جهانی بشر از منظر غرب ابداً نشده است که هر چند عدهای غرب زده و بدون اندیشه این سکوت را تحسین کنند و بدان افتخار کنند!! اما حقیقت این است که این مساله ،خود مایه اشکال و نقد و در نتیجه ننگ حقوق بشر از دیدگاه غرب تلقی میشود زیرا عدم توجه نسبت به اینکه انسان و بشر موضوع حقوق بشر به کدام حقیقت به عنوان مبدا ایجاد منتسب است، قطعاً ارزش و بهای همه آن حقوقی را که برای یک انسان مجهول الهویة و الاصل استوار شده است از بین میبرد یا حداقل ارزش آن حقوق را در ابهامی غیرقابل تفسیر و موضوع قرار میدهد (برای تفصیل بیشتر بنگرید به علامه محمدتقی جعفری، رسایل منتهی. ص146)رابعاً: با توجه به ابهام ناشی از مجهول الهویة بودن انسان در اعلامیه جهانی حقوق بشر از دیدگاه غرب (به خلاف اعلامیه جهانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام تدوین شده سازمان کنفرانس اسلامی)، یک اثر جدّی و مهم پدیدار میشود و آن اینکه هیچکس نمیتواند با تکیه بر چنین حقوقی که برای چنین انسان بیهویتی انشاء شده است، مطالبه مجاهدت و فداکاری در راه ایفاء و اجرای آن بنماید. هر کسی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد به عبارت دیگر همانگونه که علامه بزرگوار محمدتقی جعفری ره می فرمایند: «باعث میشود هیچکس نتواند با تکیه بر چنین حقوقی از همه انسانها که مواد این حقوق، یا به طور کل و یا در بعضی از موارد به نفع آنان نیست مطالبه فداکاری در راه ایفاء و اجرای آن بنماید»! در حالیکه در اعلامیه جهانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام این گونه فداکاریها از انسانی که تعریف شده و نیز دارای هویت و اصالتی عالی است هم به لحاظ منطقی و هم به لحاظ حقوقی طبیعی و مورد انتظار است.نتیجهگیری: انسان مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر از دیدگاه غرب بلا هویت و غیر مستند به خداوند است لذا از جنبههای متعددی که به تفصیل بیان شد آثار نامطلوب و نقایص گونهگونی را به این اعلامیه در مقایسه با اعلامیه جهانی حقوق بشر در اسلام مصوب 1990 دارااست؛ شایان ذکر است که عبارت ماده اول اعلامیه حقوق بشر از دیدگاه غرب نیز تنها وی را دارای موهبت خود و وجدان معرفی کرده تنها اثبات میکند انسان یک بعد فوق طبیعی دارد! رضا زهروی/ دانشجوی دکتری دانشگاه تهرانگروه جامعه و سیاستتنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 350]