تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اى على هر كس حلال بخورد، دينش صفا مى‏يابد، رقّت قلب پيدا مى‏كند، چشمانش از ترس خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826058826




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شهیدی بر فراز نخل - ميثم، آيينه حق و اسوه مقاومت


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: میثم، آیینه حق و اسوه مقاومت
میثم تمار
 مكتب امام على(ع) انسان‏ساز و تربیت‏كننده بود. آن كس كه استعداد رشد و كمال داشت، در پرتو شخصیت والاى امیرالمؤمنین(ع) جان مى‏گرفت و زنده مى‏شد و راه تعالى و شكوفایى معنوى را پیش مى‏گرفت و به «معراج انسانیت‏» مى‏رسید. چه بسیار، روحهایى كه در چشمه سار ولایت و هدایت آن امام، تطهیر شدند و به وارستگى رسیدند و «خود» را فداى «خدا» كردند و این نشانه عظمت فكر و ایمان و دلیل حقجویى و خداخواهى و اخلاص آنان بود. و.... اینك «میثم تمار» مردى از این فرزانگان و چهره‏اى آشنا براى طالبان ارزشهاى معنوى و راهیان مسیر حق و شرف و جهاد و صبر و یقین!اگر «میثم‏»، شیفته على -علیه السلام بود به خاطر حق و عدل و اسلام و فضایل على(ع) بود; اگر «میثم‏» عشقى سرشار و شگفت و محبتى عمیق و زلال به مولا داشت‏ به خاطر آن بود كه آن حضرت، كمال مجسم و تبلور اسلام و قرآن ناطق و عینیت دین بود. على دوستى میثم، به حق‏دوستى او برمى‏گشت; حق‏دوستى‏اش، به ایمان و عقیده و شناخت و بصیرت آن شهید مصلوب، مربوط است. شناخت چهره بارز میثم، ما را با سیماى دین، آشناتر مى‏كند; و زندگینامه این زبان راستین حق و یار وفادار امیرالمؤمنین، ما را به محتواى سازنده قرآن و مكتب، رهنمون مى‏گردد; و حیات پربار و شهادت پرافتخار این پرورده مكتب على‏بن ابى‏طالب و شاگرد كلاس وحى و تعالیم انبیایى، براى ما نیز سراسر درس است و آموزش و الهام و اسوه و سرمشق. شخصیت پرجاذبه این شیعه على و پیرو حق و شهید راه فضیلت و راستى، چنان تابناك و نورانى است كه در طول چندین قرن، همواره الهام‏بخش و درس‏آموز شیفتگان عدل و آزادى بوده است. كدام آزاده مكتبى و انسان شرافتمند و متعهد و باطل‏ستیز و حق‏جوست كه نام «میثم‏» را نشنیده باشد؟! گرچه میثم، پیشه‏ورى ساده در كوفه بود، اما والایى ایمان وعظمت روح وجلالت‏شان و فداكارى بى‏نظیر و استقامت‏سترگ او در راه حق از او انسانى جاوید ومسلمانى نمونه ساخته است، كه اوراق تاریخ اسلام را با نام خویش، مزین كرده و سندى افتخارآمیز براى آیین مقدس اسلام است كه چنین فرد مهذب و ارزشمندى به بشریت، تقدیم داشته است. و ... بالاخره، «میثم‏» را باید شناخت. به دنبال این معرفت و شناخت است كه زمینه پیروى و تبعیت فراهم مى‏گردد. پس از این مقدمه برویم سراغ او كه ما را مى‏خواند و طنین كلام بیداركننده او از زبان گویایش در گوش تاریخ پیچیده است. اگر «میثم‏»، شیفته على -علیه السلام بود به خاطر حق و عدل و اسلام و فضایل على(ع) بود; اگر «میثم‏» عشقى سرشار و شگفت و محبتى عمیق و زلال به مولا داشت‏ به خاطر آن بود كه آن حضرت، كمال مجسم و تبلور اسلام و قرآن ناطق و عینیت دین بود.میثم تمارمیثم، فرزند یحیى بود. از سرزمین «نهروان‏» كه منطقه‏اى میان عراق و ایران است. بعضى او را ایرانى و از مردمان فارس دانسته‏اند; او را «ابو سالم‏» هم مى‏خواندند. ابتدا، غلام زنى از طایفه «بنى اسد» بود. حضرت على(ع) او را از آن زن خرید و آزادش كرد (1) .میثم، از اصحاب پیامبر به شمار آمده است (2) . هرچند از جزئیات زندگى او درسالهاى نخستین حیاتش و در روزگار صدراسلام، اطلاع‏مبسوط در دست نیست. لقب «تمار» (خرما فروش) راهم ازآن جهت‏به او مى‏گفتند، كه در كوفه خرمافروش بود. میثم تمار، علاوه بر آن كه خود، مسلمانى فداكار و پاك و شیعه‏اى وفادار و خالص بود، خاندانش نیز از رجال و بزرگان‏شیعه بودند. میثم، شش پسر داشت و نوه‏هایى بسیاركه بطور عمده، آنان هم همچون پدر در صراط مستقیم حق و تبعیت از اهل‏بیت و اعتقاد به ولایت و رهبرى امامان معصوم بودند و بیشتر آنان در شمار راویان احادیث ائمه یادشده‏اند. ائمه شیعه هم به میثم و فرزندانش اظهار محبت‏وعلاقه كرده و از آنان تجلیل مى‏كردند. پسران میثم، عبارت بودند از: عمران، شعیب، صالح، محمد، حمزه و على.
امام علی
شعیب از اصحاب امام صادق(ع) و صالح از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) بود. حتى امام باقر(ع) به صالح فرمود:«من به شما و پدرتان علاقه بسیار دارم.» (3) عمران هم، از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق -علیهم السلام‏بود.این گونه كلمات، هم میزان اعتبار این خانواده رانزد ائمه مى‏رساند و هم پیوستگى ورابطه و محبت و تبعیت‏خاندان میثم و خود او را نسبت‏به امامان شیعه نشان مى‏دهد. آشنایى میثم با على(ع) حضرت على(ع) پیشتر، سرنوشت و سرگذشت میثم تمار را از زبان رسول خدا شنیده بود. میثم هم از پیش، شیفته اهل‏بیت و علاقه‏مند به آن عترت پاك بود. اما اولین برخورد حضورى و دیدار میثم با آن حضرت در دوران خلافت امام انجام گرفت. به دنبال همین برخورد و ملاقات بود كه حضرت، تصمیم گرفت میثم را از صاحبش بخرد و سپس وى را آزاد كند بالاخره با تصمیم آن حضرت، میثم به آزادى رسید. در آن اولین ملاقات على(ع) با میثم، چنین گفتگویى انجام گرفت: على(ع) پرسید: - نامت چیست؟ - سالم. - از رسول خدا شنیدم كه پدرت نام تو را «میثم‏» گذاشته است، به همان نام برگرد و كنیه‏ات را «ابو سالم‏» قرار بده. - خدا و رسول و امیرمؤمنان راست گفتند. (4) آشنایى میثم با مولایش على -علیه السلام براى او توفیقى بزرگ و سعادتى ارزشمند بود.از این رو به شاگردى در مكتب على(ع) گردن نهاد و دریچه قلبش را به روى معارف علوى گشود و جان تشنه‏اش را از چشمه زلال علوم آن حضرت سیراب كرد. آن حضرت هم با مشاهده استعداد روحى و زمینه مناسب وى دانش و آگاهیهاى بسیارى را به او آموخت و میثم را با اسرار و رازهاى نهانى آشنا ساخت و از این رو میثم از علومى بهره‏مند و برخوردار بود كه فرشتگان مقرب و رسولان الهى از آن آگاه بودند. (5) میثم، فرزند یحیى بود. از سرزمین «نهروان‏» كه منطقه‏اى میان عراق و ایران است. بعضى او را ایرانى و از مردمان فارس دانسته‏اند; او را «ابو سالم‏» هم مى‏خواندند.میثم، علم تفسیر قرآن را نزد على -علیه السلام فراگرفت و از معارفى كه از آن حضرت آموخته بود كتابى تدوین كرد كه كتابش را پسرش از او روایت كرد. به همین جهت، میثم یكى از مؤلفان شیعه به حساب مى‏آید.صاحب سر امیرالمؤمنین بود و آن حضرت، وى را به طریق فهمیدن حوادثى كه در آینده، اتفاق خواهد افتاد، آشنا كرده بود و میثم، گاهى برخى از آنها را براى مردم، بازگو مى‏كرد و مایه اعجاب دیگران مى‏شد. این دانش و آگاهى از عاقبت افراد و پیشگوییها در اصطلاح به «علم اجل‏» یا «علم منایا و بلایا» معروف است، كه امامان معصوم به كسانى كه آمادگى و استعداد و رازدارى و ظرفیت و كشش آن را داشتند، مى‏آموختند. میثم تمار، دست‏پرورده این مكتب بود. هرچند كه اشخاص فرومایه و مغرض، یا جاهل و نادان. او را به دروغگویى متهم مى‏كردند.
امام علی(ع)
روزى «ابو بصیر» به امام صادق - علیه السلام عرض كرد: شما چرا از یاد دادن علم به من مضایقه مى‏كنید؟! فرمود: چه علمى؟ - علمى كه امیرالمؤمنین -علیه السلام به میثم یاد داده بود. - تو میثم نیستى. آیا شده است تا به حال من مطلبى به تو بگویم و تو افشا نكرده باشى؟ - نه یا ابن رسول الله! - پس رازدار چنان علوم نمى‏باشى! دیدگاه على(ع) و ائمه نسبت‏به «میثم‏» جایگاه والاى میثم را در چشم ائمه از سخنان آنان نسبت‏به وى و نیز از برخوردشان با او در صحنه عمل، مى‏توان دریافت. صفا و صمیمیتى كه میان على(ع) و میثم بود و میزان رابطه مودت آمیزشان را از انس و الفت این دو نسبت ‏به ‏هم مى‏توان شناخت. حضرت، حتى به مغازه خرمافروشى میثم مى‏رفت و در آن جا با او صحبت مى‏كرد و قرآن و معارف دین را به او مى‏آموخت. یك بار امام على(ع) میثم را به دنبال كارى فرستاد و تا بازگشت او، خود، در مغازه میثم ماند. یك مشترى براى خریدن خرما مراجعه كرد. حضرت فرمود: پول را بگذار و خرما بردار!... وقتى میثم برگشت و از این معامله با خبر شد، دید كه پولهاى آن شخص، تقلبى است و به حضرت قضیه را گفت. على(ع) فرمود: «آنان هم خرما را تلخ خواهند یافت.» در همین گفتگو بودند كه آن مشترى، خرماها را باز آورد و گفت: این خرما تلخ است.... (6) این، نهایت‏خلوص بین آن دو و موقعیت میثم را نزد امام مى‏رساند كه آن حضرت در حالى كه امیرمؤمنان و رهبر امت و عهده‏دار حكومت اسلامى است، در دكان میثم، خرمافروشى هم مى‏كند. علاوه براین، نزدیكى معنوى میثم با على(ع) را در لحظه‏ها و موقعیتهاى دیگر هم مى‏توان دید، از جمله این كه میثم، پابه‏پاى افراد زبده‏اى چون «كمیل‏» در مواقف نیایش و عبادت مولا حضور مى‏یافت و انیس شبهاى عرفانى آن حضرت و راز و نیازهاى امام با پروردگار بود. صفا و صمیمیتى كه میان امام على(ع) و میثم بود و میزان رابطه مودت آمیزشان را از انس و الفت این دو نسبت ‏به‏ هم مى‏توان شناخت.میثم نقل مى‏كند: شبى از شبها مولایم امیرمؤمنان(ع) مرا با خود به صحراى بیرون كوفه برد تا این كه به مسجد «جعفى‏» رسید. روبه قبله كرد و چهار ركعت نماز خواند و پس از سلام، نماز و تسبیح، دستهایش را به دعا باز كرد و گفت: «خدایا چگونه بخوانمت؟ در حالى كه نافرمانى كرده‏ام و چگونه نخوانمت؟ كه تو را شناخته‏ام و دلم خانه محبت تو است. دستى پرگناه و چشمى پرامید به سویت آورده‏ام...» و سپس. به سجده رفت و صورت بر خاك نهاده و صد بار گفت: «العفو! العفو!»برخاست و از آن مسجد بیرون رفت. من نیز در پى آن حضرت بودم تا به صحرا رسیدیم. آن گاه پیش پاى من، خطى كشید و فرمود: مبادا كه از این خط بگذرى!... و مرا همان جا گذاشت و خود رفت. شبى تاریك بود. پیش خود گفتم: مولایم را چرا تنها گذاشتم؟! او دشمنان بسیارى دارد، اگر مساله‏اى پیش آید، پیش خدا و پیامبر چه عذرى خواهم داشت؟ هرچند كه برخلاف دستور اوست، ولى در پى او خواهم رفت تا ببینم چه مى‏شود. رفتم و رفتم... تا او را برسر چاهى یافتم كه سر در داخل چاه كرده و با چاه، سخن مى‏گوید. حضور مرا حس كرد و پرسید: كیستى؟ - میثم.
امام علی علیہ السلام
- مگر به تو دستور ندادم كه از آن خط، فراتر نیایى؟ - چرا، مولاى من، لیكن از دشمنان نسبت‏به جانت ترسیدم و دلم طاقت نیاورد. آن گاه پرسید: از آنچه گفتم، چیزى هم شنیدى؟ گفتم: نه، مولاى من. و حضرت، اشعارى را خطاب به من خواند (به این مضمون): «در سینه‏ام اسرارى است، كه هرگاه فراخناى سینه‏ام احساس تنگى مى‏كند، زمین را با دست، كنده و راز خویش را با زمین در میان مى‏گذارم! وقتى زمین مى‏روید، آن گیاه، از بذر و دانه‏اى است كه‏من كاشته‏ام....» (7) میثم، محرم راز على(ع) بود، و انیس خلوتهاى او و آشنا با تجلیات روح خدایى آن امام معصوم. هم در نظر آن پیشواى فرزانه و پاك، محبوب و مقرب بود و هم در چشم امام حسن و امام حسین(ع) مورد احترام بود و هم امامان دیگر از او با عظمت و تجلیل، یاد مى‏كردند. یك بار، میثم در مدینه «ام‏سلمه‏» - همسر پیامبر - را دید.ام‏سلمه به او گفت:اى میثم! حسین(ع) همواره تو را یادمى‏كرد. امام باقر(ع) مى‏فرمود: «من به میثم بسیار علاقه‏مندم‏»، امام صادق(ع) به میثم درود فرستاد و از شان والا و مقام بلند او سخن گفت. صالح - فرزند میثم - مى‏گوید: به امام باقر(ع) عرض كردم: برایم حدیث‏بگویید. پرسید: مگر حدیث را از پدرت نیاموخته‏اى؟ گفتم: آن هنگام من خرد سال بودم.... (8) امام باقر(ع) با این كلام، اشاره به مقام علمى و فضایل كلامى و دانش میثم مى‏كند، به حدى كه پسر میثم بودن را زمینه‏اى مى‏داند كه او را از شنیدن و آموختن حدیث، بى‏نیاز ساخته باشد.  تنظیم برای تبیان: رضا سلطانی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 300]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن